برای روشن شدن جواب از باب مقدمه به نکاتی اشاره می شود.
1ـ حقیقت شفاعت در لغت و اصطلاح: کلمه «شفاعت» از ریشه «شفع» بمعنای (جفت) «ضمُّ الشیء الی مثله»[1] گرفته شده و نقطه مقابل آن «وتر» به معنای تک و تنها است، پس به ضمیمه شدن فرد برتر و قویتری، برای کمک به فرد ضعیف تر اطلاق شده است و در اصطلاح صحیح شرعی (نه عرفی) شفاعت این است که برای شخص شفاعت شونده، موجباتی فراهم می شود که از یک وضع نا مطلوب و در خور کیفر بیرون آمده و به وسیله ارتباط با شفیع، خود را در وضع مطلوبی قرار دهد که شایسته و مستحق بخشودگی گردد.[2]
2ـ معنای شرک: معنای شرک اسم مصدر است از شرکت، به معنای شریک هم می آید «الله لا شریک له» یعنی شریک و مانند و هم سهمی در ملک و در ذات و صفات خود ندارد، اشرک بالله یعنی برای خداوند شریکی و هم سهمی قرار داد…[3] و شرک در دین دو قسم است شرک عظیم، یعنی برای خداوند در ذات و صفات و عبودیت و افعال همتا قرار دادن و شرک صغیر، یعنی در امور زندگی به غیر خدا هم توجه کردن و یا در غیر عبادات ریا نمودن.[4]
3ـ آیات قرآن درباره شفاعت: آیات مربوط به شفاعت به چند دسته تقسیم می شود.
1ـ آیاتی که بطور مطلق شفاعت را نفی می کند مانند «روزی که در آن روز نه خرید و فروش است، و نه دوستی «و لا یقبل منها شفاعهٌ» و نه شفاعت.[5] و مانند آیه ی که می فرماید: «در آن روز نه شفاعت پذیرفته می شود و نه غرامت»[6] و…
2ـ آیاتی که شفاعت را منحصر به خدا می داند مانند «قل لله الشفاعه جمیعاً»[7] همه شفاعت ها مخصوص خدا است.
3ـ آیاتی که شفاعت شفاعت کننده را مشروط نموده به اذن و فرمان خداوند؛ مانند آیه ای که می فرماید: «چه کسی می تواند بدون اذن خداوند شفاعت نماید»[8] و مانند «شفاعت جز برای کسانی که خدا اجازه دهد سودی ندارد»[9] .
4ـ آیاتی که شرایطی برای شفاعت شونده بیان کرده است که عبارت است از 1ـ رضایت و خشنودی خداوند از شفاعت شده.[10] 2ـ عهد و پیمان نزد خدا (یعنی ایمان به خدا و پیامبران الهی و داشتن)[11]. 3ـ ظالم و ستمگر نباشد والا مورد شفاعت واقع نمی گیرد.[12]
بعد از این مقدمه: جواب این است که خیر، هرگز شفاعت طلبی، با شرایطی که خداوند فرموده شرک نیست.
اولا: بخاطر آیاتی که گذشت که جمع آنها این است آنهایی را که خداوند پسندیده مانند پیامبر اسلام[13] می توانند شفاعت کنند و همچنین آیاتی که شرایط شفاعت شده را بیان می کنند که در مقدمه ذکر شد. آیا معقول است که خداوند بفرماید کسانی که من از آنها راضی هستم می توانند از کسانی که دارای شرایط (مذکوره در مقدمه) باشند شفاعت کنند، آنگاه بگوییم شفاعت خواستن از آنها با این قید که از طرف خداوند مأذون هستند و هیچ گونه استقلالی ندارند، شرک باشد؟
ثانیا: روایات زیادی داریم که دلالت بروجود شفاعت و جواز شفاعت خواستن دارند، که فقط به دو روایت اشاره می شود. 1ـ از پیامبر (ص) نقل شده است که فرمود: «شفاعتی لاهل الکبائر من امتی» شفاعت من برای مرتکبین گناهان کبیره است راوی حدیث میگوید: از امام کاظم (ع) پرسیدم چگونه برای مرتکبان گناهان کبیره شفاعت ممکن است در حالی که خداوند می فرماید: «و لا یشفعون الا لمن ارتضی»[14] مسلم است کسی که مرتکب کبائر شود مورد ارتضا و خشنودی خدا نیست، امام کاظم (ع) فرمود: «هر فرد با ایمانی که مرتکب گناهی می شود طبعاً پشیمان خواهد شد و پیامبر (ص) فرمود: پشیمانی از گناه توبه است و کسی که پشیمان نگردد، مؤمن واقعی نیست و شفاعت برای او نخواهد بود و عمل او ظلم است و خداوند می فرماید: ظالمان دوست و شفاعت کننده ای ندارند».[15] 2ـ امام صادق (ع) فرمود: «من سر ان ینفعه شفاعه الشافعین عند الله فلیطلب الی الله ان یرضی عنه» هر کس دوست دارد مشمول شفاعت گردد باید خشنودی خدا را جلب کند».[16]
ثالثاً: اصل شفاعت و شفاعت خواهی، بین همه مسلمین و علمای اسلام اتفاق است.[17] تنها گروهی که شفاعت طلبی را بر خلاف قرآن و روایات و مسلمین شرک دانسته است وهابی ها می باشند و چنین می گویند: «هیچکس حق ندارد از پیامبر (ص) شفاعت بطلبد و مثلا بگوید، «یا محمد اشفع لی عندالله» و در جای دیگر گفته اند «درست است که خدا به او مقام شفاعت داده ولی با این حال نهی کرده است که از او شفاعت بطلبیم و گفته است: «فلا تدعوا مع الله احداً»[18] جوابشان این است قرآن صریحاً مقام شفاعت را برای جمعی از نیکان و صالحان و انبیأ و فرشتگان اثبات کرده است (که مقداری در مقدمه اشاره شد و مفصلتر آن درجواب چهارم ذکر می شود) منتهی آن را منوط به «اذن الهی» دانسته است. بسیار غیر منطقی و مضحک است که ما بگوییم، خدا چنین مقامی را به پیامبر (ص) داده ولی ما را از مطالبه اعمال این موقعیت هر چند مشروط به اذن خدا نمائیم، نهی کرده است و شرک باشد با اینکه هیچ استقلال از خود ندارند شفیعان. استاد مطهری در جواب وهابی ها چنین گفته است «شفاعت نه با توحید عبادتی منافات دارد و نه با توحید ذاتی؛ زیرا رحمت شفیع چیزی جز پر تویی از رحمت خداوند نیست و انبعاث شفاعت و رحمت هم از ناحیه پروردگار است.[19]
رابعاً: قرآن مراجعه برادران یوسف را به پدر و همچنین یاران پیامبر (ص) را به پیامبر و تقاضای استغفار از وی را، و همچنین استغفار ملائکه برای مؤمنین را صریحاً آورده است، در مورد پیامبر اسلام می فرماید: «و اگر این مخالفان هنگامی که به خود ستم می کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا می گذارند) به نزد تو می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند، و پیامبر هم برای آنها استغفار می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند»[20] و درباره برادران یوسف می خوانیم «گفتند: پدر از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطا کار بودیم. گفت: «بزودی برای شما از پروردگارم آمرزش می طلبم که او آمرزنده و مهربان است»[21] وساطت پدر یوسف همان شفاعت در نزد خداوند است . درباره ملائکه فرموده است «فرشتگان حاملان عرش… برای مؤمنان استغفار می کنند (و میگویند) پروردگارا، رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته است، پس کسانی را که توبه کرده و راه تو را پیروی می کنند، بیامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دارد»[22] آیا فرشتگان معصوم، با این درخواست وساطت و شفاعت برای مؤمنان مشرک شده اند؟
به بیان دیگر شفاعت خواهی اگر به صورت استقلالی باشد، که شفیع در عرض خداوند قرار گیرد، شرک است و شیعه یک چنین شفاعتی را نه قائل است و نه قبول دارد، و اگر شفاعت خواهی به این صورت باشد که شفیع را مستقل ندانیم، بلکه مؤذون از طرف خداوند بدانیم، یعنی در طول اراده و اذن خداوند، این عین توحید است و موافق ادله ای است که بیان شد.
نتیجه این شد که شفاعت خواهی از پیامبر (ص) و ائمه (ع) بهیچ وجه شرک نیست، اولا بخاطر آیاتی که شفاعت را برای عده ای اثبات می کند ثانیاً روایات زیادی داریم که بر اثبات شفاعت و شفاعت خواهی دلالت دارند و ثالثاً اصل شفاعت و شفاعت خواهی اتفاق همه مسلمین است جز گروه وهابی ها، و رابعاً قرآن مراجعه برادران یوسف به پدر و یاران پیامبر (ص) به پیامبر (ص) و استغفار ملائکه برای مؤمنین را صریحاً آورده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ آئین وهابیت، استاد جعفر سبحانی () ص.
2ـ عدل الهی، استاد مرتضی مطهری (انتشارات صدرا) ص259 ـ 286.
3ـ منشور جاوید، استاد سبحانی (مؤسسه امام صادق (ع)) ج2، آخرین بخش.
4- تفسیر نمونه، آیه الله مکارم شیرازی (دارالکتب الاسلامیه) ج1، ص220ـ256، ج19، ص481، ج18 ، ص79 و ص217.
پی نوشت ها:
[1] . راغب اصفهانی، مفردات راغب، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، ص. ماده شفع.
[2] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، بیست هفتم، 1370، ج1، ص225.
[3] . المنجد، بیروت، دار الشرق، بیست و یکم، ص384.
[4] . ابن منظور، لسان العرب، بیروت، چاپ اول، ج7، ص100.
[5] . بقره/48.
[6] . بقره/48.
[7] . زمر/44.
[8] . بقره/255.
[9] . سباء/23.
[10] . انبیاء/28.
[11] مریم/87.
[12] . غافر/18.
[13] . جن/27.
[14] . انبیاء/28.
[15] . تفسیر نمونه، پیشین، ج1، ص230، به نقل از تفسیر برهان، ج3، ص57.
[16] . تفسیر نمونه، ج1، ص230، به نقل از مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ قدیم، ج3، ص4ـ3.
[17] . لجنه من المحققین، نخبه التفاسیر، المرکز الثاقفی للدروس من القرآن، ج1، ص180.
[18] . رک. تفسیر نمونه، پیشین، ج1، ص240 و رک. مطهری، مرتضی، عدل الهی، انتشارات صدرا، ص259.
[19] . عدل الهی، پیشین، ص285.
[20] . نساء/64.
[21] . یوسف/98 و 99.
[22] . مؤمن/7.