قبل از پاسخ به سؤال، توجه به دو نکته در مورد افعال الهی ضروری است:
1. کمالات انسانی بر دو قسم است: 1. کمالات اعتباری از قبیل داشتن ثروت و جایگاه و مقام اجتماعی. 2. کمالات حقیقی از قبیل داشتن علم و صفات حمیده اخلاقی و جمال ظاهری و معنوی. داشتن و نداشتن کمالات اعتباری برای گوهر انسانیت نقصان محسوب نمیشود. بود و نبود آن تأثیری در شخصیت انسانی ندارد و از این رو انسانها از نظر علاقهمندی به آن متفاوتاند. اما کمالات واقعی به گونهای در قوت و شدت انسانیت انسان تأثیر دارد و هر انسانی بر حسب فطرت خدایی خود گرایش به آن داشته و علاقهمند به آن است که اگر کسی این علاقه قلبی و میل باطنی را انکار نماید یا انکار او صرفاً در حدّ زبان است ولی قلب او زبان را تصدیق نمینماید و یا مسأله به گونهای بر او مشتبه شده است.[1]
کمالی را که خداوند میخواهد انسان به آن برسد کمال حقیقی و تکوینی است و کمال اخروی چنین کمالی است. واضح است هیچ انسانی نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد چون بالفطره طالب این نوع کمالات از قبیل جاودانگی، بهرهمندی ازانواع نعمتها و لذت بردن از حیات و… است و خداوند از طریق پیامبران راه وصول به این کمالات را برای انسان هموار کرده است.
2. اعتقاد به حکمت الهی جزو اعتقادات ما است. و در جای خود مبرهن شده است که خداوند حکیم است و افعال او بر اساس حکمت، علم و مصلحت در نظام خلقت صورت میگیرد. و هر چیزی را بهر هدفی آفریده است، چه ما اهداف الهی و حکمتها و اسرار خلقت او اورا بدانیم و یا این که آن هارا ندانیم .
و از سوی دیگر این نکته نیز مسلم است، که ما انسان ها محدودیم نه از نظام خلقت آگاهی کامل داریم و نه از اسرار خلقت. و عدم اطلاع ما از اسرار خلقت نشانه عبث و بیهوده بودن خلقت نیست، چون آفریدگار جهان حکیم علی الاطلاق است، هیچ کاری از او بدون حکمت صادر نمیشود. بر این اساس اگر هدف از کمال انسان برای ما به خوبی توجیه نشود منافات با حکمت الله ندارد چون قصور در علم ما است.
با توجه به این نکته جواب پرسش از دو حال خارج نیست:
1. یا منظور این است که چرا خداوند انسان را برای رسیدن به کمال خلق کرده و خواسته به کمال برسد؟ این قضیه سه شق بیشتر ندارد یا برای رسیدن به کمال میآفریند یا برای رسیدن به نقصان یا نه برای این و نه برای آن، شق سوم با حکمت خداوند سازگار نیست. چون خلقت بدون هدف خواهد شد. و شق دوم را که هیچ عاقلی نمیپذیرید پس شق اول باقی میماند. اولاً آیا فطرت پاک انسان ها میپذیرد، یک چنین خلقی صورت بگیرد. آیا هر انسانی در کارهای خود از جمله تحصیلاتش روز به روز میخواهد پیشرفت داشته باشد و کمال پیدا کند و یا بدتر شود؟ ثانیاً اینکه اگر خداوند موجودی را برای رسیدن به کمال خلق نکند، با خدایی او سازگار نیست و لازمه کمال مطلق بودن او آن است که نظام هستی را بسان یک نقاش هنرمند و چیره دست به صورت احسن بیافریند و انسان را برای وصول به کمال خلق کند و از او بخواهد با اختیار خود طی طریق نموده و به کمال برسد.
2. یا منظور این است که هدف و غرض خداوند از رساندن انسان به کمال چیست؟ پاسخ این است که قضیه دو بعد دارد: یک بعد آن مربوط به انسان است که به عنوان عامل پذیرای کمال است و بعد دیگر آن مربوط به خداوند است که به عنوان عامل فیض دهنده کمال میباشد.
امّا نسبت به انسان، به مقتضای این که خداوند فیاض علی الاطلاق و غنی بالذات است، هدف خداوند از خلقت انسانها این نیست که نفعی عاید او شود زیرا او نیازی ندارد، بلکه هدف او نفع رساندن به انسان است میخواهد انسان به کمال برسد و بدین طریق مستحق پاداشهای الهی گردد.[2] و این که در سوره هود آیه 119 آمده است هدف از خلقت انسان وصول به رحمت حق (رسیدن به بهشت) است ناظر به همین مطلب میباشد.
امّا نسبت به خداوند، یعنی چه عاملی باعث گردید اراده خداوند به این تعلق گرفت که جهان و انسان را به منظور رسیدن به کمال بیافریند؟ با این که نیازی به آنان نداشت خواست به آنان نفعی برساند؟
از دیدگاه فلسفی عاملی که باعث اراده خداوند به ایجاد اشیاءگردید حب خداوند بر ذات و کمالاتش است که ایجاب نمود تا موجوداتی را بیافریند و کمال خود را به مرحله ظهور قرار دهد. در حدیث قدسی آمده است: من کنز مخفی بودم، پس دوست داشتم شناخته شوم، فلذا خلق را ایجاد کردم تا شناخته گردم. این هدف هر چند با خلقت هر موجودی تأمین میشود چون هر موجودی عارف به خداوند و مسبّح اوست.
امّا در خلقت انسان عنایت ویژهای صورت گرفته است و آن این که از آن جایی که خداوند واجد جمیع کمالات است، تمامی صفات جمال از قبیل علم، قدرت، بهجت، جاویدانگی و… را دارد و با توجه به حب خداوند به ذاتش، بر اساس آیات مربوط به خلافت انسان اراده الهی به این امر تعلق گرفت که مظهر و نمایندهای بسان خود در زمین ایجاد کند که در ذات، صفات و آثار بسان او باشد فلذا انسان را آفرید.[3]
واضح است خداوند موجودی را که با این هدف آفریده است، همان گونه حب به ذات حق ایجاب کرد او را بیافریند حب الهی به صفات و کمالاتش ایجاب مینماید انسان با اختیار خود به کمالات خدایی نایل آید و بسان خداوند مظهر علم، قدرت، جاودانگی و کمال او باشد. و برای اکثریت پیروان مکتب توحید صحنه بروز این کمالات روز قیامت است. حضرت امام خمینی در کتاب مصباح الهدایه این روایت را آورده است که در روز قیامت نامهای از خداوند به بهشتیان به این مضمون میرسد: از خدای حی، قیوم و جاودان به انسان حی و قیوم و جاودان، امّا بعد هر گاه من اراده ایجاد و تحقق چیزی را میکنم آن شی موجود میگردد. اکنون تورا نیز به گونهای قرار دادم، که هر گاه ایجاد شی را اراده کنی آن شی ایجاد میشود.[4]
بنابراین اگر کسی کمالات انسانی را در اثر پیمودن راه انبیا، کسب نکند از آن حب الهی خود را دور نگه داشته است. البته درجات کمال متفاوت است و انسانها نیز در وصول به آن متفاوتاند، پیامبران و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ در عالیترین مراتب این درجات قرار دارند.
بنابراین هدف از وصول به کمال درجات انسان وصول او به رحمت حق و برخوردار شدن از نعمتهای جاودانه الهی و آرمیدن در جوار قرب حق است. و هدف خداوند از وصول انسان به کمال، حب او به ذاتش است که میخواهد مثال و مظهری بسان خود در عالم ایجاد کند که دارای علم و قدرت و جاودانگی باشد و وصول به این مقام جز از طریق پیمودن راه انبیاء امکان پذیر نیست و تعداد معدودی به مقام کامل این مظهریت نایل میآیند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آموزش کلام اسلامی، محمد سعیدی مهر، ج 1،بحث حکمت الهی، قم، موسسه فرهنگی طه، اول، 1377.
2. انسان شناسی، محمود رجبی، قم، موسسه امام خمینی، چهارم، 1382، فصل پایانی.
3. تفسیر تسنیم، جوادی آملی، ج 3، قم، مرکز نشر اسراء، اول، 1380.
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1370، ج3، ص451 ـ 501.
[2] . سبحانی، جعفر، الالهیات، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ چهارم، 1413، ج1، ص263.
[3] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، 1380، ج3، ص93.
[4] . موسوی خمینی، سیدروح الله، مصباح الهدایه، نور 13، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1372، ص53.