حال که رسیدن به کمال برای انسان اختیاری است آیا می توان گفت رسیدن به لذائذ بیشتر هم برای انسان نسبت به موجودات دیگر به ویژه فرشتگان بیشتر امکان پذیر است؟

حال که رسیدن به کمال برای انسان اختیاری است آیا می توان گفت رسیدن به لذائذ بیشتر هم برای انسان نسبت به موجودات دیگر به ویژه فرشتگان بیشتر امکان پذیر است؟

در این سوال چند مسئله مسلم فرض شده است: 1- اینکه انسان موجودی کمال پذیر است. 2 _  سیر کمال او تا بی نهایت امتداد یافته است. 3 – رسیدن به کمال یک انتخاب است و کاملاً در اختیار انسان می باشد. 4 _ لذّت بردن یک کمال است.
امور فوق از نظر انسان شناسی اسلامی در مجموع مورد قبول است. البته در فقره سوم و چهارم جای بحث و نقاش وجود دارد. در فقره سوّم، رسیدن به کمال، یک انتخاب تلّقی شده است. این سخن برای نوع انسان درست است  اما نه برای تک تک اشخاص زیرا افراد انسان هر قدر هم تلاش نمایند، فقط به بخشی از کمالات امکان دسترسی دارند اما آن مقامات ویژه اولیای خاص الهی که برتر از ملائکه هستند بیشتر اعطایی هستند تا اکتسابی.[1] بوعلی نیز در اشارات به این حقیقت اشاره کرده می فرماید: این نوع از کمال را نتوان تنها با تلاش بدست آورد، بلکه در کنار آن نیاز به جوهر فطری متناسب با آن نوع کمالات دارد.[2] در فقره چهارم نیز باید این توضیح را افزود که لذّتهای مادّی ملازمه ای با کمال ندارند، و چه بسا نقص به حساب می آید . بنابراین هر لذّتی را نمی‌توان کمال به حساب آورد. آری آن دسته از لذّتها که کمال محسوب می شوند و بیشتر ناشی از لذتهای معنوی و  درک درجات کمال می باشند،در این بحث می توانند داخل با شند.
به منظور درک بهتر این حقیقت لازم است تذکر دهیم که: لذّت را حکماء به ادراک و نیل به چیزی که به نظر شخص کمال و خیر است، تعریف کرده اند.[3] در این تعریف دو امر، بایستی دقت است. نخست درک کننده که بوعلی  از آن به جواهر عقلیه تعبیر می‌آورد. درک کنندگان به 5 دسته تقسیم می شوند که به ترتیب از کاملترین تا ناقص ترین عبارت اند از: 1 _ واجب الوجود 2 _ جواهر عقلیه مجرده. 3 – نفوس اولیاء الله. 4 _ نفوس ناطقه. 5 _ نفوس ناقصه. واجب الوجود به آن دلیل که کامل ترین ادراک را دارد و کلیه کمالات را داراست فقط عشق دارد. یعنی از کمالاتش لذّت می برد جواهر عقلیه مجرده (مثل فرشتگان)نیز، در مرتبه ضعیف تر، فقط عشق دارند یعنی از کمالاتشان لذّت می برند اما در آنها توانایی کامل شدن موجود نیست. به همین دلیل شوق ندارند. اما نفوس اولیاء الله چون از طرفی نسبت به برخی از کمالات آگاهی دارند و نیز می دانند که کمالات زیادی را ندارند و از جانب دیگر توانایی کامل شدن در آنها موجود است، از طرفی نسبت به کمالات وجودشان عشق دارند و از ناحیه دیگر نسبت به کمالاتی که ندارند. شوق دارند نفوس ناطقه (مثل برخی انسانها که تعقل میکنند و درجهت کمال حرکت می کنند) نیز کمابیش در این خصوصیت، شریک نفوس اولیاء الله اند. اما نفوس ناقصه (مثل حیوانات) چون توانایی درک کمالات معنویه را ندارند شوق به آنها را ه ندارد. فقط کمالات حسّی را درک می کنند و عشق شان نیز به همان کمالات موجود حسی شان و شوقشان در دایره کمالات حسی محبوس است.
امر دوم اینکه «درک شده» نیز گاهی عقلانی و گاهی نفسانی و گاهی خیالی و زمان دیگر حسی است. کامل ترین درک از آن کامل ترین درک کننده، نسبت به کامل ترین درک شده یعنی ادراکات عقلی است: بوعلی شواهد فراوانی اقامه می کند که درک امور عقلانی نسبت به امور حیوانی شدیدتر است. به عنوان مثال انسان عاقل به دلیل علاقه به رسیدن به یک مقام دنیوی که خود لذّت خیالی است گاهی حاضر است تمام لذّتهای مادّی چون، نکاح و خوراک را ترک کند. حال اگر این درک عقلانی باشد، خود هویدا است که چقدر لذت وصول به آن قویتر است. البته طبیعی است که رنجهای عقلانی نیز شدیدتر از رنجهای حسّی است.
برای موجودات تک بعدی که فقط یک نوع از کمالات را درک می کنند، ملک که فقط کمالات عقلی را درک می کند تنها درک این نوع امور، کمال محسوب می شود، ولی کمالات از نوع دیگر، قابل ادراک نیست و بر فرض اگر درک شود کمال به حساب نمی آید بلکه نقص است. اما برای موجودات چند بعدی چون انسان که هم توان درک کمالات حسّی را دارد و هم می تواند به کمالات عقلانی برسد هر دو نوع، کمال به حساب می آید  اما نیاز به گفتن نیست که کمالات حسی در قیاس به کمالات عقلانی و معنوی قیاس محدود به بی نهایت است.[4] اما در مورد سؤال از لذت انسان نسبت به ملائکه این سخن هنگامی کاملاً مفهوم است که اطلاعات ما درباره ملک به آن اندازه باشد که به ما اجازه قضاوت را بدهد. اما متاسفانه چنین نیست. ما بر اساس آیات قرآنی و روایات معصومین _ علیه السلام _  تنها اطلاع کمی از آن موجودات نورانی داریم، آن هم در حدّ کلّیات احوال آنها. مثلاً می دانیم که آنها: 1 _ کمال پذیر نیستند.[5] 2 _ اراده و اختیار به آن معنا که در انسان موجود است که مرکب از عقل و شهوت می باشد، در آنها معنی ندارد.[6] امّا آیا ملائکه لذّت هم می برند، آنگونه که انسانها می‌برند؟! ما چیزی نمی دانیم که قابل اعتماد باشد. در برخی اقوال عرفا آمده است که فرشته عشق ندارد.
فرشته عشق نداند که چیست قصّه مخوان
بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز(حافظ)
احتمالاًَ مضمون این ابیات و ابیات مشابه آن برگرفته از برخی احادیث است. شاید هم ناظر به آیه امانت باشد. چنانچه حقیقت همین باشد، شاید بتوان گفت فرشتگان لذّت آدمیان را نیز درک نمی کنند،که در این فرض قیاس آدمی و فرشته در این وصف مع الفارق است این احتمال نیز موجود است که عشق مطرح شده در این بیت همان شوق به اصطلاح فلاسفه باشد که ناشی از خصوصیت کمال پذیری و محدود نبودن سیر در انسانها است، و این دو خصوصیت در ملائکه یافت نمی‌شود لذا شوق ندارند اما لذّت به معنای عشق فلسفی در آنها  موجود می باشد. و سخن بوعلی که می گوید: شاید حال و لذّتی که ملائکه و بالاتر از ملائکه برخی از اولیاء الله دارند، بسیار بهجت‌زا تر از حالتی باشد که برای حیوانات است، بلکه اصلاً نمی توان این دو را طرف قیاس قرار داد[7] خصوصاً این فراز اخیر، اشاره به همان حقیقت قیاس ناپذیری و تعلّق دو نوع لذّت به دو مقوله جداگانه باشد.
اما اگر احتمال دیگر را بپذیریم و برای فرشته بهره ای از لذّت قرار دهیم و آن فرض را که لذّت، کمال است نیز بپذیریم، نتیجه منطقی قضیه، اثبات مرتبه ای از لذّت برای انسان کامل می گردد که ملک را در آن سهمی نیست. البته با این توضیح که آدمیان در یک تقسیم، در قیاس با ملائکه بر سه قسم اند: دسته ای فروتر از آنهایند، بصورت مجموع؛ دسته دیگر هم سنگ آنها به حساب می آیند، با اختلاف مراتبی که ملائک میان خود دارند، دسته سوّم فراتر از ملائک‌اند و تنها فرض صحیح همین است که فراترهای از آدمیان نسبت به فروترهای از ملائک نصیب بیشتر از لذّت می برند.
در حدیثی از رسول خدا _ صلی الله علیه و آله _  داریم که فرمود: «لی‌مع الله وقت لایسعه فیه ملک مقرّب و لانبی مرسل»[8] احتمالاً لذّتی که از این قرب، نصیب وجود مقدس خاتم انبیاء گردید برای هیچ ملکی نبوده است. در حدیث معراج هم داریم که حضرت جبرئیل  در منزلی از منازل از صعود، متوقف ماند و فرمود:لو دنوت انمله لاحترقت[9] مولانا این حدیث را این گونه بیان می کند.
جبرئیلا بپر اندر پیم
گفت رو رو من حریف تو نیم
و یا فرمود:
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم مدح آن رشک ملک
در مجموع، برتری مرتبه کمال آدمّیت بر کلیّه مراتب فرشتگان مسلّم است. و بر این مطلب علاوه بر ادّله فلسفی فراوان، آیات مربوط به خلافت انسان، مسجود بودن انسان برای ملک، معلّم بودن انسان نسبت به ملک ، روایات فراوانی دلالت دارند. در آن مرتبه اگر ملک صفت لذّت بردن را داشته باشد، بدون شک آدمی بر ملک در بردن آن کمال سهم بیشتری دارد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. الاشارات و التنبیهات، بوعلی سینا.
2. مجموعه آثار،ج،4، مرتضی مطهری.

پی نوشت ها:
[1]   . مطهری، مرتضی، قم، انتشارات صدرا، 1374، مجموعه آثار، ج4، ص921، بخش امامت در قرآن.
[2]   . ابوعلی سینا، اشارات و تنبیهات، تحقیق دکتر سلیمان رسیا، دارالمعارف، 1968، ج4،  ص395.
[3]   . ابوعلی سینا، مطبعه حیدری، تهران، 1379 هـ ، ج3، ص11، برای فرق میان کمال و خیر مراجعه کنید به مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، چاپ موسسه امام خمینی، ج2، ص204.
[4]   . بوعلی، همان، ص43-42 و نیز فصل 2 _ ص10.
[5]   . ما منّا الّا و له مقام معلوم (صافات/ 164) از ما نیست جز آنکه رتبه معیّن دارد.
[6]   . مراجعه کنید به حدیث معروف نبوی منقول در دفتر چهارم(بیت1500)مثنوی معنوی.
[7]   . بوعلی، همان، ص10.
[8]   . مرا با خدا لحظه هایی است که در قرآن کریم در آن نه ملک مقرب تواند شریک بود و نه پیامبر مرسل بحار‌الانوار ، ج 18، ص360.
[9]   . اگر یک گام دیگر بردارم نابود می شوم. ج18، ص382.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید