بیتردید خود شناسی (معرفت نفس) در عین حال که اساسیترین وظیفه انسانی است، مشکلترین کار است. قبل از طرح راههای معرفت نفس لازم است اشاره به حدیث معروفی داشته باشیم که می فرماید : «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» درباره پیام این حدیث بسیار بحث گردیده. محققان در معنای من عَرَفَ نَفسه فقد عرف ربّه، گفتهاند که معرفت نفس، دلیل معرفت خدا است، از راه مخالفت نه از راه موافقت، زیرا هر کس نفس خود را بشناسد که حادث است، خدا را خواهد شناخت که واجب الوجود است. و هر کس نفس خود را به عبودیت بشناسد خدا را به ربوبیت خواهد شناخت و هر کس نفس خود را به تغییر و فنا بشناسد، خدا را به دوام و بقا بشناسد، پس معلوم شد که معرفت نفس دلیل است بر معرفت خدای تعالی از طریق مخالفت نه از راه موافقت.[1] از این بیان معلوم میشود که مسأله معرفت نفس، جزء اساسیترین مباحث و یکی از طرق معرفت توحید است.
درباره معرفت نفس از جهات مختلف سخن گفتهاند که بررسی هر کدام، نگاشتن چندین جلد کتاب را می طلبد امّا در این جا به طور خلاصه به چند مورد اشاره میشود.
باید توجه داشت که خود شناسی صرفا در بعد اخلاقی مطرح نمی شود بلکه شامل تمام ابعاد وجودی اعم از مادی و معنوی است از این رو چون خود شناسی صرفا امری درونی نیست لذا دارای سه مرحله است، الف: خود شناسی خلقتی یعنی شناخت استعداد هایی به کار رفته در آفرینش انسان و کیفیت تکوین او، ب: خود شناسی دنیوی یعنی شناخت موقعیت و جایگاه خود در دنیاریال ج: خود شناسی اخروی یعنی شناخت سرانجام حیات خود.
حال با توجه به تنوع مراتب خود شناسی باید گفت راه های مختلفی که هر یک متناسب با مرتبه ی خاص خودشناسی است وجود دارد که ما سعی می کنیم بیشتر به جنبه های غیر مادی و نیز راه های عمومی اشاره کنیم.
یکی از راههای معرفت نفس، تفکر درباره خویشتن است یکی از بزرگان در این زمینه میگوید: «انسان لااقل در هر شب و روز مقداری باید فکر کند، در این که آیا مولایش که وی را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را برای او فراهم کرده، و بدن سالم و قوای صحیحه که هر یک دارای منافعی است به او عنایت کرده، و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده، و از طرفی هم این همه انبیاء فرستاده و کتابها نازل کرده و راهنماییها نموده، آیا وظیفه ما با این مولای مالک الملوک چیست؟ آیا تمام این بساط فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوت است، یا مقصود دیگری در کار است؟ اگر انسان عاقل، لحظهای فکر کند، میفهمد که مقصود از این بساط چیز دیگر است».[2]
پس یکی از بهترین راههای معرفت نفس، تفکر در این گونه مسایل است که انسان را به خودشناسی و خداشناسی وادار مینماید.
یکی از بهترین راههای معرفت نفس رجوع به قرآن است، زیرا انسان با مراجعه به قرآن خود را به خوبی میشناسد و در نتیجه خدای خویش و آغاز و انجامش را میشناسد، زیرا در سایهآیات قرآن، انسان، خوب میفهمد که چه پدیدهای است، از کجا آمده و به کجا میرود و مسیر رفتن را چگونه باید بپیماید، قرآن کریم، انسان را این گونه معرفی کرده است: «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنیّ الحمید»[3] این آیه، انسان را سراپا فقر و عین نیاز به خداوند معرفی کرده ومی گوید هستی انسان به آفرینش حق وابسته است، بنابراین هر اندازه انسان در خود احساس نیاز و فقر و وابستگی به خداوند نماید به همان اندازه خود را شناخته است.[4]
علامه طباطبایی در تبیین این مسأله گفته است: انسان وقتی به نفس خود به عنوان آیتی از آیات الهی نگاه کند از همه چیز بریده و به پروردگار خویش توجه خواهد کرد و در سایه مطالعه کتاب نفس است که معرفت خداوند نیز برای انسان حاصل میشود، و از این طریق برای او کشف خواهد شد که او فقر و نیاز و عین ربط به خداوند است. به گونهای که هرگز از خود چیزی ندارد و مملوک حق سبحانه است.[5]
راه دیگر برای شناخت خود، این است که انسان هر اندازه در برابر عظمت و کبریایی خداوند فروتن باشد و خوف از خدا داشته باشد به معرفت خود موفقتر است. لذا در روایتی آمده: «اکثر الناس معرفهً لنفسه اخوفهم لربّه»؛[6] خایف ترین مردم از خداوند، آگاهترین آنها به نفس خود هستند.
یکی از بهترین راههای که انسان به خوبی میتواند نیازها و خواستهای انسانی خود را بشناسد این است که همواره فکر کند یک موجودی است که تا ابد باقی است و مرگ وی تنها انتقال از یک نشئه به نشئه دیگر است و انسان با مرگ نابود نمیشود و پیوسته هست، برخی از بزرگان ضمن مجالس درسشان بارها این مطلب را از علامه طباطبایی نقل میفرمود که ایشان همیشه به شاگردانش توصیه میکردکه عزیزان من شما برای ابد ساخته شدهاید و ابدیت در پیش دارید و خود را در دنیا به گونهای بسازید که بتوانید در عوالم بعدی، آسایش داشته باشید و حال علامه به هنگام طرح مسأله ابدیت به گونهای میشد که اشک مبارک او جاری میگردید. پس بهترین راه برای شناخت نیازها و خواستههای انسان این است که به ابدیت خویش فکر کند.
گرچه انسان چون یک حقیقتی است که از ملک تا ملکوت پیوسته است و بدن او از ملک و روح او از ملکوت است، پس نیازهای مختلف و متعدد دارد که برخی ملکی و مربوط به جنبه جسمانی و برخی دیگر ملکوتی و مربوط به جنبه روحانی است، بنابراین ویژگی، نیازهای روحی آن است که جنبه ملکوتی دارد، یعنی هر نیاز که انسان در خود احساس میکند اگر دید که ملکوتی است معلوم میشود که نیاز مربوط به روح اوست. مثلاً علم و معرفت، معنویت، محبت، حسن معاشرت، کمک به مستمندان، و صدها نمونه دیگر جزء نیازهای روحی انسان است و روح انسان در سایه آن به نشاط، ابتهاج، لذت میرسد، و هر کدام از این نیازها ویژگی مشخص و معینی دارد، مثلاً ویژگی علم که یکی از اساسیترین نیازهای روحی انسان است، آن است که به انسان نورانیت و صفا و آگاهی میبخشد. یا مثلاً کمک به مستمندان به انسان آرامش وجدان میدهد، و مانند آن.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. دروس معرفت نفس، علامه حسن زاده آملی، انتشارات مرکز فرهنگی و علمی تهران، 1361 ش.
2. انسان در قرآن، شهید مرتضی مطهری.
3. خود شناسی برای خود سازی، محمد تقی مصباح یزدی.
پی نوشت ها:
[1] . حسن زاده آملی، هزار و یک نکته، نکته 15.
[2] . موسوی خمینی، سید روح الله، چهل حدیث، نشر مؤسسه نشر آثار امام، 1381 ش، ص 6.
[3] . فاطر/ 15.
[4] . جوادی آملی، عبدالله، صورت و سیرت انسان در قرآن، قم، نشر مرکز اسراء، 1379 ش، ص 32.
[5] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، نشردار الکتب اسلامیه، چاپ پنجم، 1372 ش، ج 6، ص 187.
[6] . همان، ص 186.