عوامل محرک گناه و بازدارنده توبه
برای پدید آمدن انگیزه قوی برای توبه، از یک سو باید به زیان ها و خسارت های دنیوی و اخروی و مادی و معنوی گناهان نگریست و از سوی دیگر، توجه داشت که این زیان ها و خسارت ها به وسیله توبه مرتفع می گردند. طبیعی است وقتی انسان توجه یافت که توبه جبرانگر آفات و خسارت های گناهان است، عقل به او حکم میکند که فرصت را از دست ندهد و هرچه زودتر توبه کند. اکنون باید دید که چرا با وجود آگاهی از ضرر و عواقب زیان بار گناهان، انسان اراده و تصمیم جدی بر ترک گناه و توبه ندارد و چه عواملی مانع توبه و باعث دست یازیدن به گناه می گردند؟ به طور کلی عوامل بازدارنده از توبه و محرک گناه را به دو دسته کلی می توان تقسیم کرد: دسته اول وسوسه های شیطانی و شبهه هایی است که شیطان در دل انسان پدید می آورد و مانع می شود از این که انسان به دانسته های خود جامه عمل بپوشاند. دسته دیگر به ضعف اراده انسان مربوط می شوند که حتی در صورتی که شبهه ای برای انسان وجود نداشته باشد، باز ضعف اراده باعث کوتاهی در امر توبه و جبران لغزش ها می گردد.
الف) شبهات و وسوسه های شیطانی
در توضیح دسته اول باید افزود که طبیعت انسان به گونه ای است که تا به مرحله رشد و تکامل انسانی دست نیافته، امور حسی بیشتر در او تأثیر دارند و آنها را بر امور معنوی مقدم می دارد و حتی در بین امور حسی، محسوساتی را که تأثیر زود هنگام دارند بر محسوساتی که اثرشان با تأخیر ظاهر می گردد ترجیح می دهد. بر این اساس، انسان لذت های آنی و لذت های دنیوی را بر لذت های اخروی ترجیح می دهد و گرچه لذت های معنوی را تصدیق می کند، اما عملاً بیشتر تحت تأثیر لذت های حسی قرار می گیرد و حاضر نیست آنها را فدای لذت های معنوی کند. پس تا انسان به مرحله تکامل عقلانی نرسیده و تربیت دینی صحیح پیدا نکرده، تحت تأثیر طبیعت حیوانی و شیطانی خود لذت حسی و نقد دنیا را برای رسیدن به لذت اخروی که بسیار فراتر و ارزشمندتر از لذت مادی نیز هست، از دست نمی دهد.
1. شبهه ی همسان انگاری سختی های دنیوی با سختی ها و کیفرهای اخروی
گاهی علاوه بر پیشزمینه گرایش به گناه و خودداری از توبه، شیطان شبهه هایی را به انسان القا می کند. مثلاً به انسان چنین القا می کند که گرچه گناه کیفر و عذابی را در پی دارد و چه بسا آن کیفر سخت تر و طولانی تر از لذت گناه نیز باشد، اما مگر در دنیا لذت ها پیچیده به سختی و رنج نیستند و انسان برای رسیدن به لذت، ناچار نمی شود که سختی ها و هزینه های آن لذت را تحمل کند؟ مثلاً یک کارگر از صبح تا غروب زحمت می کشد و عرق میریزد، برای اینکه مخارج زندگی و وسایل رفاه و آسایش خود و خانواده اش را فراهم آورد. همچنین ما نباید لذت گناه را از ترس کیفر آن از دست بدهیم و چنان که برای تأمین مخارج خود زحمت و سختی کار را بر خود هموار می سازیم، برای رسیدن به لذت گناه باید کیفر و عذاب آخرت را نیز بر خود هموار سازیم و نباید خود را از لذت گناه محروم گردانیم. این شبهه ناشی از ضعف ایمان و واقف نبودن به این است که کیفر گناه قابل مقایسه با لذت گناه نیست و انسان در برابر لذت محدود و کوتاه گناه متحمل عذابی طولانی و چه بسا ابدی خواهد شد. پس برای زدودن این شبهه، انسان باید ایمان خودش را تقویت کند و به نسبت میان لذت گناه و کیفر و عذاب اخروی آن بیندیشد و به مقایسه لذت های محدود دنیوی با لذت ها و نعمت های ابدی اخروی بپردازد. بنگرد که چگونه برای سیر کردن شکم خود و رسیدن به لذت خوردن که بیش از چند دقیقه به طول نمی انجامد، ساعت ها رنج کار و تلاش را برای خود هموار می سازد، اما برای رسیدن به لذت ها و نعمت های ابدی بهشت و جهان آخرت حاضر نیست از لذت حقیر گناه صرف نظر کند!
2. شبهه ی ناسازگاری کیفر سخت گناه با عدالت خداوند
شبهه دیگری که از دیرباز مطرح می شده این است که آیا کیفرهای سختی که برای گناهان ذکر می شود با عدالت خداوند سازگار است؟ و چگونه خداوند در برابر گناهی که بیش از چند دقیقه به طول نمی انجامد و لذت آن بسیار کوتاه است، کیفر و عذابی طولانی متوجه گنهکار می کند؟ و چرا مقدار کیفر و عذاب الاهی بیش از خود گناه است؟ چرا کافری که شصت و یا هفتاد سال خدا را نافرمانی کرده، مخلد در عذاب جهنم می گردد؟ عدالت ایجاب می کند که به میزان گناهی که انجام می پذیرد کیفر و عذاب در نظر گرفته شود و به عنوان مثال شخص گنهکار در برابر هفتاد سال نافرمانی خدا، حداکثر هفتاد سال عذاب و کیفر ببیند. اساس شبهه مزبور از آنجا ناشی می شود که کیفرهای الاهی در سرای آخرت همانند کیفرهای قراردادی پنداشته شده است که قانون گذار با در نظر گرفتن اندازه جرم، کیفری برای عمل تعیین می کند. برای روشن شدن پاسخ به شبهه مزبور و شناخت رابطه گناه با کیفر اخروی آن به معرفی گونه های کیفرها می پردازیم:
1. مجازات قراردادی: کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری بر اساس مبانی خاص الاهی و یا غیرالاهی وضع می گردد. این مجازات ها برای تنبیه مجرم و جلوگیری از تکرار جرم به وسیله مجرم و یا دیگران و نیز تشفی و تسلی خاطر ستم دیده، در مواردی که از نوع جنایت در حق دیگران باشد، صورت می پذیرد. مقدار و کیفیت مجازات های قراردادی تابع وضع و قرارداد است و از همین روست که گاه در نظام های متفاوت، کیفرهای متفاوتی برای جرم واحد در نظر گرفته می شود. در هر صورت، در همه نظام های قانون گذاری سعی می شود که تناسب جرم و کیفر رعایت شود و برای جرم های متفاوت کیفرهای متفاوتی در نظر گرفته می شود، مثلاً کیفر کسی که دشنام می دهد با کیفر کسی که مرتکب قتل می گردد یکسان نیست.
2. کیفرهایی که اثر وضعی و تکوینی جرم و گناه هستند و رابطه علی و معلولی با جرم دارند و معلول جرم و نتیجه طبیعی آن می باشند. این کیفرها قراردادی نیستند تا گفته شود باید در آنها تناسب جرم و مجازات رعایت شود.آیا در مورد کسی که یک لحظه چاقو در چشم خود فرو می برد و برای همیشه خود را نابینا می سازد، گفته می شود که او برای یک لحظه به چنان خطایی دست زد، چرا باید برای همه عمر نابینا شود؟ یا در مورد کسی که در یک لحظه با کبریت انبار کالای خود را آتش میزند و سرمایه و دارایی خود را می سوزاند، گفته شود که چرا او باید در مقابل یک لحظه نابخردی برای همیشه از سرمایه خویش محروم گردد؟ همچنین در مورد کیفر گناهان نباید سخن از سنگینی و غیرعادلانه بودن آن به میان آید، چرا که کیفر اخروی نتیجه تکوینی و قهری گناه در دنیاست و همان طور که در دنیا آثار تکوینی و اجتناب ناپذیر خوردن زهر، بیماری و مرگ است، نتیجه قهری و تکوینی ارتکاب گناه هم حرمان از رحمت الاهی و گرفتار شدن به عذاب الاهی در آخرت می باشد. چنان که همین رابطه تکوینی و قهری و رابطه علی و معلولی بین عمل نیک و خداپسندانه با پاداش الاهی در آخرت برقرار است و کسی که ظرف چند لحظه کار خیری انجام می دهد، از پاداش ابدی در قیامت و آخرت برخوردار می گردد.
3.بر اساس مسئله تجسم اعمال در سرای آخرت، رابطه رفتار و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم رابطه علی و معلولی بین جرم و کیفر برقرار است که کیفر اثر تولیدی خود گناه به شمار آید. بلکه بین جرم و کیفر و عذاب اخروی رابطه عینیت و اتحاد حکم فرماست و آنچه در آخرت به عنوان پاداش و یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم خود عمل است. به تعبیر دیگر، اعمال ما دارای صورتی ملکی است که فانی و موقت می باشد و در این دنیا به صورت سخن و عمل ظاهر می گردد و نیز دارای صورتی ملکوتی است که پس از صدور آن اعمال هرگز فانی نمی شود. در این دنیا نوع افراد چهره ملکی و ظاهری رفتار را مشاهده می کنند، اما در آخرت رفتار ما با چهره ملکوتی و دائمی خود مشاهده می شوند. اگر چهره ملکوتی رفتار ما زیبا و لذت بخش باشد نعیم ما خواهد بود و اگر زشت و کریه باشد، به صورت آتش و عذاب تجسم مییابد. برخی آیات به مسئله تجسم اعمال و عینیت و اتحاد بین رفتار و کیفر اخروی آنان اشاره دارند؛ از جمله خداوند می فرماید: یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ مَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ (1) «روزی که هر کسی هر کار نیکی که کرده و هر کار بدی که کرده حاضر بیابد و آرزو می کند: کاش میان او و آن [کارهای بد] فاصله ای دور بود. خدا شما را از [نافرمانی ]خویش بیم می دهد و خدا به بندگان پرمهر است».
3. توهم بخشش همه گناهان به وسیله شفاعت
ما معتقدیم که خداوند کسانی را برای شفاعت گنهکاران معین کرده و از جمله اهل بیت رسول خدا علیهم السلام پیروان و دوستداران خود را شفاعت می کنند. همین اعتقاد ممکن است مورد سوء استفاده قرار گیرد و به وسیله آن شیطان انسان را وسوسه کند که نگران عاقبت گناه نباش و از گناه لذت ببر و در نهایت مورد شفاعت قرار می گیری. یا ممکن است روایاتی را که درباره فضیلت عزاداری بر امام حسین علیه السلام و محبت اهل بیت علیهم السلام وارد شده – از جمله روایتی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شده که حضرت می فرمایند: حُبُّ عَلیِّ بنِ اَبِیطالِبٍ تَأکلُ السَّیئاتِ کَما تَأکلُ النّارُ الحَطَبَ؛(2) «دوستی علی علیه السلام گناهان را از بین می برد چنان که آتش هیزم را می سوزاند و از بین می برد» – مورد سوء استفاده شیطان قرار گیرد و ما را وسوسه کند که نگران فرجام گناه خود نباشیم و باکی از انجام گناه و نافرمانی خدا نداشته باشیم، چون با محبت اهل بیت علیهم السلام و شرکت در مجلس روضه سیدالشهداء علیه السلام و گریستن برای آن حضرت، همه گناهانمان بخشیده می شود و مورد شفاعت آن بزرگوار قرار می گیریم. در صورتی که شفاعت شرایط خاصی دارد و هر کسی مشمول شفاعت نمی گردد و از جمله، کسی که نماز را سبک بشمارد مشمول شفاعت قرار نمی گیرد. امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند: إنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلاهِ؛(3) «همانا شفاعت ما نرسد به کسی که نماز را سبک بشمارد».
همچنین از آیات و روایات مربوط به شفاعت استظهار می شود که شفاعت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در قیامت انجام می شود و در روایتی آمده است که عمرو بن زید به امام صادق علیه السلام عرض می کند: من از شما شنیدم که فرمودید: همه شیعیان ما با هر رفتاری که در دنیا انجام داده باشند وارد بهشت می شوند. آن حضرت فرمود:
صَدَقتُک؛ کُلُّهُم وَ الله فِی الجَنَّهِ. قَالَ: قُلتُ جُعِلتُ فِداک إنَّ الذُّنوبَ کَثیرهٌ کبَارٌ. فَقالَ أمّا فِی القِیامَهِ فَکلُّکم فِی الجَنَّه بِشفاعَهِ النَّبیِّ المُطاعِ اَو وَصِیِّ النَّبیِّ، وَ لکنِّی وَالله أتخوَّفُ عَلَیکم فِی البَرزَخِ؛(4) «سخن تو را تصدیق می کنم، به خدا قسم همه آنها وارد بهشت می شوند. راوی می گوید که به آن حضرت گفتم: جانم فدای شما باد، گناهان فراوان و بس بزرگ هستند [چگونه کسانی که آن گناهان را مرتکب شده اند وارد بهشت می شوند؟] حضرت فرمود: اما در قیامت همه شما با شفاعت پیامبری که مورد اطاعت قرار می گیرد و یا جانشین او وارد بهشت می شوید ولکن به خدا قسم من بر شما از عالم برزخ می ترسم [که شما را گریزی از کیفر گناهان نیست و در آن عالم مشمول شفاعت قرار نمی گیرید]».
بر این اساس، اگر گنهکار در قیامت مشمول شفاعت شود، در عالم برزخ که بسیار طولانی است مشمول عذاب و کیفر اعمال ناپسند خود می گردد و اگر او در دنیا توبه نکند، لااقل در عالم برزخ گریزی از عذاب الاهی ندارد. به هر روی آثار گناهان به راحتی محو نمی شوند و نباید با تصور و تخیلات ساده لوحانه، احکام دین را سبک و بی پایه و دستورات الاهی را غیرجدی جلوه دهیم. مگر عالم و تعالیم الاهی گزاف است که هزاران گناه و جنایت با چند قطره اشک بخشیده شود و مگر هر اشک چشمی فایده دارد؟ آیا عمر سعد ملعون که، در روز عاشورا، در برابر انبوه جنایت هایی که خود و یارانش بر سیدالشهدا علیه السلام وارد کردند گریست، مشمول عفو قرار می گیرد؟(5)
همچنین نقل شده که بعد از شهادت امیرمؤمنان علیه السلام معاویه بر آن حضرت گریست! بی تردید این گریه برای او فایده و ثمری نخواهد داشت. در این باره در بحارالانوار آمده است که: ضراربن حمزه بر معاویه وارد شد و معاویه از او خواست که علی علیه السلام را برای او توصیف کند. ضرار از آن کار عذر خواست، اما معاویه عذر او را نپذیرفت و ضرار برخی از فضایل و ویژگی های آن حضرت را برشمرد و از جمله گفت:
فأشهد بالله لقد رأیتُه فی بعضِ مواقفِه و قد أرخَی اللیلُ سدولَهُ… و هو قائمٌ فی محراب قابضٌ علی لحیته یتململ تململَ السلیم، و یبکی بکاءَ الحزینِ، فکأنی الآنَ اسمَعُه و هو یقول: ” یا دنیا ابی تَعَرَّضت أم إلیَّ تشَوقتِ؟! هیهاتَ، هیهاتَ غُرّی غیری، لا حاجهَ لی فیک قد بِتتُک ثلاثاً لا رجعهً لی فیها، فعُمرُک قصیرٌ و خَطَرُک یسیرٌ و أملُک حقیرٌ آه آه مِن قِلّهِ الزادِ و بُعدِ السَفرِ و وَحشهِ الطریق و عِظَمِ المَوردِ” فَوَکفَت دموعُ معاویهَ علی لِحیتهِ فَنَشفَها بِکمِّه؛(6) «خدا را شاهد می گیرم که با چشم هایم او را در موقعیت هایی دیدم که پرده سیاه شب همه جا را گسترده بود و او در محراب عبادت ایستاده در حالی که محاسن خویش به دست گرفته مانند مار گزیده به خود می پیچید و اندوه گنانه می گریست و گویا اکنون نیز می شنوم که می فرمود: ” ای دنیای پست و حقیر، آیا میخواهی مرا به خود مشغول داری، یا شیفته من شده ای؟ هرگز مباد، غیر مرا بفریب که مرا به تو نیازی نیست و تو را سه طلاقه کرده ام تا بازگشتی نباشد که زندگانی ات کوتاه است و ارزشت اندک و آرزویت حقیر. آه از کمی توشه و درازی راه و دوری سفر و سختی منزل”. در این هنگام اشک های معاویه بر محاسنش جاری شد و او با آستینش آنها را پاک کرد.
پاداشها و منزلت هایی که برای محبت اهل بیت علیهم السلام و پذیرش ولایت آنها و شادمان گشتن در ایام سرور آنها و اندوهگین گشتن در ایام ماتم آنها وارد شده همه حق و صحیح اند، اما باید در نظر داشت که باید زمینه ها و شرایط دست یابی به این پاداش ها را فراهم آورد. به عنوان تشبیه در کتاب های پزشکی برای داروهای گوناگون فوایدی ذکر شده و برای علاج و درمان دردهای گوناگون معرفی شده اند، اما اگر کسی برای درمان خویش از داروی مناسبی هم استفاده کند ولی شرایط و دستورالعمل مصرف آن دارو را رعایت نکند، نتیجه ای نمی گیرد و آن دارو بیماری او را برطرف نمی سازد. همچنین در صورتی به پاداش محبت به اهل بیت علیهم السلام و گریه بر سیدالشهدا علیه السلام دست می یابیم که شرایط لازم را فراهم کنیم، و اگر بنا بود که گریه بر آن حضرت به صورت مطلق تأثیر می گذاشت و حتی گریه فاسق ترین و بدترین مردم بر امام حسین علیه السلام باعث بخشیده شدن گناهان او می گشت، دین بازیچه تلقی می شد و دستآویز منحرفان و هوس آلودگان قرار می گرفت. ما به حق معتقدیم که محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام دژ مصونیت از قهر و عذاب الاهی است، اما کسی وارد این دژ مستحکم الاهی می گردد که شرایط محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام را در خود فراهم آورده باشد و به لوازم محبت و ولایت آنان ملتزم باشد. چنان که استفاده از دژ مستحکم توحید مشروط به ولایت اهل بیت علیه السلام است.
امام رضا علیه السلام در مسیر خراسان به نیشابور رسیدند، وقتی خواستند از آن شهر خارج شوند، علما و راویان حدیث از آن حضرت خواستند که حدیثی را برایشان ذکر کنند. آن حضرت از طریق پدرانشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کردند که آن حضرت فرمود:
سَمِعتُ جَبرئیلَ علیه السلام یَقولُ سَمِعتُ اللهَ جَلَّ و عزَّ یَقولُ لا اِله الا اللهُ حِصنِی فَمَن دَخلَ حِصنِی أمِنَ مِن عَذَابی فَلمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَهُ نَادانَا بِشروطِها وَ أنَا مِن شُروطِهَا؛(7) « از جبرئیل علیه السلام شنیدم که فرمود: از خداوند شنیدم که فرمود: «لا اله الا الله» دژ من است و هر کسی داخل دژ من شود از عذابم ایمن می گردد. اما چون قافله به حرکت درآمد آن حضرت خطاب به ما فرمودند: با رعایت شرایط آن و [ولایت] من از جمله آن شرایط است».
بر اساس روایت فوق ولایت اهل بیت علیهم السلام شرط ورود در دژ الاهی و مصون گشتن از عذاب خداوند است، اما مصونیت از عذاب الاهی در گرو التزام به لوازم ولایت اهل بیت علیهم السلام و پیروی صادقانه از آن حضرات است.
در هر صورت، راه دفع شبهات شیطانی که مانع توبه و باعث اصرار بر انحراف و گناه می گردند، فراگرفتن صحیح معارف الاهی است که در پرتو چنین شناختی انسان می تواند از دام شبهات رها گردد و به این باور برسد که گناه هرچند کوچک، خسارت عظیمی برای انسان دارد و ما را از سعادت محروم می گرداند. با توجه به اهمیت و نقش بارز این عامل شناختی است که در آموزه های دینی ما تأکید فراوانی به فراگیری معارف دین شده و فضیلت های بزرگی برای آن ذکر گردیده است. از جمله در روایتی از امام کاظم علیه السلام وارد شده است که: عالِم یُنتَفَعُ بِعلمِهِ أفضلُ مِن سَبعینَ ألفَ عابِدٍ؛(8)» عالمی که مردم از علمش بهره مند گردند، از هفتاد هزار عابد و پارسا بهتر است».
ب) ضعف اراده و هیجانات کاذب
علاوه بر تأمین عامل شناختی و دفع شبهات و وسوسه های فکری و شیطانی که مانع توبه می گردند و انجام گناه را موجه می سازند، باید عامل روانی و انگیزشی را نیز فراهم آورد. چون برای انجام کارهای اختیاری در کنار عامل شناختی، باید عامل روانی نیز فراهم آمده باشد. چنان که قبلاً نیز متذکر شدیم، منظور از عامل روانی همان اراده و تصمیم جدی است. از اینروی باید موانع پیش روی تحقق عامل روانی را بازشناخت و درصدد رفع آنها کوشید. برای توضیح این معنا مثالی ذکر می کنیم: گاهی با اینکه انسان بر اهمیت سحرخیزی واقف است و تصمیم هم دارد که سحر از خواب برخیزد و به عبادت مشغول شود و برای این منظور ساعت را کوک می کند، اتفاقاً سحر هم از خواب بیدار می شود، اما با این اندیشه که چند دقیقه دیگر به عبادت مشغول می شود، مجدداً می خوابد و توفیق عبادت و نماز شب را از دست می دهد. از جمله عواملی که چنین توفیقاتی را از انسان سلب می کنند و مانع تحقق اراده و تصمیم جدی برای توبه و انجام عبادت و سحرخیزی می شوند، فسادهای فرهنگی نظیر رمان های فاسد، فیلم ها و برنامه های آلوده و فاسدی است که از طریق اینترنت در اختیار همگان قرار می گیرد.
طبیعی است وقتی انسان فیلم های تأثیرگذار و دارای جاذبه را ببیند، به مرور به مشاهده چنین فیلم هایی عادت می کند و همانند معتاد به مواد مخدر که توانایی ترک مصرف آن مواد را ندارد، او نیز نمی تواند از مشاهده آن فیلم ها صرف نظر کند و اگر شبی چنین فیلم هایی را نبیند از ناراحتی خوابش نمی برد و بی تردید صحنه های آلوده و محرک این فیلم ها او را منحرف و آلوده می سازند و از توفیقات معنوی محرومش می گردانند. وجود این عادت های نوخاسته و نوظهور، در جهان امروز، و گرفتاری ها و مشکلات روانی که فراهم ساخته اند، روانشناسان غربی را به تکاپو واداشته است و آنان برای علاج اعتیاد به اینترنت و فیلم ها بیمارستان های مخصوصی را در نظر گرفته اند. به هر حال، فراگیر گشتن ماهواره و اینترنت و فیلم های مبتذل، امروزه مسلخ ارزش ها و پاکی ها گشته است و جوامع انسانی و به خصوص جوانان را با فاجعه ای دردناک و جبران ناپذیر مواجه ساخته است و با گستراندن جاذبه های گناه و فساد و ایجاد هیجانات کاذب راهی برگشت ناپذیر به سوی تباهی فراروی آنها قرار داده است.
کسی که هیجان خاصی را تجربه کرده می تواند تشخیص دهد که هیجانی که برای دیگران به وجود آمده و در افق تجربه او قرار نگرفته، چه تأثیری بر روی آنان دارد. مثلاً وقتی کسی به انسان توهین و بی احترامی کرد تا هیجان غضب در انسان برانگیخته نشده، انسان می تواند خود را کنترل کند و واکنشی نشان ندهد، اما وقتی متناسب با سطح تحمل انسان، هیجان غضب در او برانگیخته شد، نمی تواند خود را کنترل کند و در مواردی حتی ناخواسته دست به کاری میزند که در شرایط عادی تصور انجام آن نیز به ذهنش خطور نمی کرد. با مثال مزبور می توان دریافت جوانی که چشمش به منظره های تحریکآمیز و پرجاذبه افتاده و به دنبال چشم، دلش نیز گرفتار شده و در نتیجه هیجان جنسی در او برانگیخته شده است، به چه عاقبت و فرجام شومی گرفتار می آید.
راه های کنترل غرایز و هیجانات نفسانی
بنابراین، با توجه به آن که با غلبه یافتن هیجانات نفسانی در انسان، عقل و اندیشه رخت برمی بندند و حتی آموزه های اخلاقی و شرعی نیز تأثیری در انسان نمی بخشند و مقاومت در برابر هیجانات برای نوع افراد، بسیار دشوار است، باید بکوشیم که عوامل برانگیزاننده و تقویت کننده هیجانات و احساسات در ما راه نیابد و سعی کنیم در محیط و شرایطی قرار نگیریم که هیجانات تحریک و تقویت شوند. چون اگر هیجانات و احساسات، در انسان، به نقطه اوج خود رسیدند، او نظیر کسی است که در سراشیبی می دود و وقتی سرعت گرفت، دیگر نمی تواند خود را کنترل کند و در نتیجه سقوط می کند. برای اینکه کسی به وسیله مشاهده فیلم مبتذل منحرف نگردد باید قبل از آنکه چنین فیلمی در اختیارش قرار گیرد، از محیط گناه و دوستان آلوده و فاسدی که فیلم های فاسد را توزیع می کنند دوری کند. برای اینکه به گناهان و مفاسد اخلاقی مبتلا نگردد، از معاشرت با افراد فاسد خودداری کند والا اگر انسان اقدامات پیشگیرانه را انجام نداد و به مشاهده فیلم فاسد پرداخت و یا بر اثر معاشرت با افراد آلوده به دام گناه و فساد گرفتار شد، دیگر نمی تواند خود را کنترل کند و به گناه و فساد خود را نیالاید. برای این منظور شایسته است با کسانی که به مسائل اخلاقی و روان شناختی آشنایی دارند مشورت کند و از تجربیات دیگران استفاده برد. همچنین اگر بر اثر کوتاهی و غفلت به گناه و فساد آلوده شد، تا زمینه توبه و هدایت در او باقی است و کاملاً در منجلاب گناه و فساد غرق نگشته، ارتباطش را با دوستان ناباب قطع کند و فیلم ها و ابزار فاسدی که او را به فساد و گناه وا می دارند، از بین ببرد و سعی کند وقت خود را با انجام کارهای مثبتی نظیر مطالعه و تحقیق پر سازد و برای اوقات فراغت خود، تفریحات سالم و معاشرت با دوستان شایسته و حضور در محیط سالم را در نظر بگیرد.
به تعبیر دیگر برای انسان به خصوص جوانی که عوامل شیطانی و انحرافی فراوانی، نظیر معاشرت های ناسالم و گذران وقت به سخنان پوچ و مزاح ها و شوخی های فرصت سوز، فیلم ها و نوارهای مبتذل و آلوده که احساس و هیجان بر گناه را در او برمی انگیزانند و مقاومت در برابر گناه را از او سلب می سازند، دو عامل بازدارنده وجود دارد: عامل اول که عامل سلبی به حساب می آید عبارت است از دوری از محیط و افراد آلوده و سایر عواملی که شهوت و غضب را در او برمی انگیزانند و گرایش به انحرافات را در او تقویت می کنند. عامل دوم ایجابی است که زمینه اتخاذ اراده مثبت و تصمیم سازنده را در انسان تقویت می کند. نظیر معاشرت با افراد شایسته، قرائت قرآن و مطالعه کتاب های روایی و اخلاقی، شرکت در مجالس وعظ و حضور یافتن در جلسات دعا و مناجات و مهم تر از همه تلاش برای تحصیل انس با خداست، چون اگر انسان طعم انس با خداوند را چشید و لذت گفت و گوی و مناجات با معشوق و معبود خود را درک کرد، همه جاذبه های غیر الاهی در برابرش حقیر و کوچک جلوه می کنند و حتی برای لحظه ای حاضر نیست شیطان را به حریم دل خود راه دهد.
پی نوشت ها :
1. آل عمران(3)، 30.
2. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار،ج27، باب 3، ص 136، ح 135.
3. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 4، باب 6، ص 25، ح 6.
4. کلینی، اصول کافی، ج 3، ص 242، ح 3.
5. حمیدبن مسلم نقل می کند که وقتی سید الشهداء علیه السلام بر روی زمین افتاده بود و بر اثر انبوه جراحات توان حرکت نداشت و عده ای از سپاه عمر سعد، از جمله شمر ملعون با هر وسیله ای که در اختیار داشتند به بدن مجروح آن حضرت حمله می کردند و سنان بن انس ملعون نیزه در سینه آن حضرت و سپس در گلوی آن حضرت فرو برد و شمر نزدیک شد تا سر از بدن آن حضرت جدا کند، زینب سراسیمه به سوی قتلگاه آمد و فرمود: ای کاش آسمان به زمین فرو می افتاد، ای عمر سعد، آیا ابا عبدالله علیه السلام کشته می شود و تو [ایستاده ای و ]به او می نگری؟ ناگاه اشک چشم عمر سعد بر روی صورتش جاری شد و او صورتش را از زینب برگرداند. (محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 45، باب 37، ص 55) .
6. همان، ج 21، باب 107، ص 120-121، ح 28.
7. همان، ج 49، باب 11، ص 123، ح 4.
8. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 33، ح 8.
منبع: مصباح یزدی، محمد تقی؛ (1390)، سجاده های سلوک: شرح مناجات های حضرت سجاد علیه السلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ اول