آیا حبط عمل با عدالت خدا سازگار است؟

آیا حبط عمل با عدالت خدا سازگار است؟

مقدمتاً عرض می شود که  آراء علما در مورد مسئله احباط مختلف است; سرّ اینکه چرا آراء علما در مورد احباط مختلف است این است که: اگر احباط را به همان معنا که متکلمین آورده اند (ارتداد یا بعضی گناهان کبیره اعمال حسنه گذشته یا تمام یا بعضی ثواب آنها را از بین ببرد و محو و نابود می کند) قبول کنیم در نظر ابتدایی با نقل و عقل مخالف است.
اما نقل: آیات زیادی داریم که می گویند هر انسانی در آخرت ثمره اعمال خود را می بیند چه خوب باشد یا بد. و همینطور آیاتی که تجسم اعمال را می رساند، یعنی اعمال انسانها چه خوب یا بد در آخرت مجسم و حاضر می شوند. اگر احباط به همان معنا صحیح باشد پس رؤیت اعمال و ثمره آنها چه می شود؟
اما عقل: میان کسی که هم اعمال خوب و هم اعمال و کردار بدی را انجام داده است با کسی که اصلا اعمال نیک ندارد فرق است و مساوی قرار دادن این دو خلاف عدل است. علاوه اگر اجیری کارش را انجام دهد ولی گاهی نافرمانی کند و مستأجر به خاطر یک خطاء کل اجرت او را ندهد خلاف عدل کار کرده و احباط اینگونه است. از طرفی مسأله احباط و تکفیر صریحاً در قرآن آمده است، اینجاست که علماء برای توجیه و جمع این دو اصل وارد میدان شده اند و اقوال و آراء متعددی به وجود آورده اند که در کتابهای شرح بر تجرید الاعتقاد مذکور است و ما  به منظور رسیدنبه  پاسخ   فقط دو قول معروف را آورده و پاسخ را ارائه خواهیم  داد:
بحث در مسئله احباط در دو مقام مطرح است، یکبار نسبت به شخصی است که مدتی با ایمان بوده و عمل صالح انجام داده لکن آخر کار مرتد و مشرک شده و ایمان خود را از دست می دهد; و بار دیگر نسبت به شخصی است که از ابتداء تا انتهاء ایمان خود را حفظ کرده، لکن مرتکب طاعت و معصیت شده محقق طوسی و علامه حلی این دو صورت را جداگانه و در دو مقام بحث می کنند.
محقق طوسی در قول اول: می فرمایند ثواب و پاداش عمل مشروط به این است که شخص تا آخر عمر بر ایمانش پایدار بماند و هرگاه شرط منتفی شود مشروط (ثواب و پاداش) هم منتفی می شود، بنابراین در مورد شخص مرتد و یا گناهکارانی که اصلِ ایمان و عقیده را از دست می دهند اصلا ثواب و پاداشی برای آنها محقق نشده  تا نوبت به احباط برسد و بگوییم که منافات با عدالت الهی یا با آیات رؤیت اعمال داشته باشد.[1] به دو آیه هم استدلال فرموده اند.[2] بر طبق این قول معنای آیه شریفه (لئن اشرکت لیحبطن عملک)این است که در صورت تحقق شرک به خدا، ثواب و پاداش اصلا محقق نشده (احباط).
مرحوم حلّی در توضیح مراد محقق طوسی می فرماید: اگر در علم الهی این شخص به گونه ای بود که تا آخر عمر به ایمانش وفا می کند و پایدار می ماند در این صورت مستحق ثواب می باشد و همین طور گنهکار اگر تا آخر عمر بر شرک و گناهش پایدار بماند مستحق عقاب است. اما اگر در علم الهی چنین باشد که این شخص صالح که کارهای خوب هم انجام داده و با ایمان هم است در آخر عمر مشرک می شود. اصلا مستحق ثوابی نشده و گنهکار اگر توبه کند و ایمان آورد مستحق معصیت نشده. معنای احباط و تکفیر از دید گاه محقق طوسی و علامه حلی در مقام اول به همین بیان است.
«تفسیر نمونه» هم در یکجا ظاهر همین نظر را تأیید نموده و می گوید: آیات بسیاری داریم که به صراحت می گویند: «موافات بر ایمان» (با ایمان از دنیا رفتن) شرط قبولی اعمال است و بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست.[3] پس تا اینجا معلوم شد که محقق طوسی برای استحقاق و تحقق ثواب تداوم ایمان را تا زمان مرگ شرط می دانند. کسی که مرتد و مشرک شود برایش اصلا ثوابی نبوده واحباط نسبت به این شخص یعنی همین.
در مقابل عده ای می گویند: استحقاق و تحقق ثواب بر اعمال صالح مشروط بر تداوم ایمان نیست، بلکه در همان حالی که شخص مؤمن است و عمل صالح انجام می دهد ثوابش محقق شده اگر در آخر کار مرتد و مشرک شد این عملش ثوابهای قبلی محقق شده را معدوم می کند. محقق طوسی برای ردّ این نظر چنین استدلال می کند که اگر استحقاق ثواب و تحقق آن مشروط به شرطی نباشد بلکه هر جا عمل صالح انجام شد استحقاق و ثواب محقق شود پس باید نسبت به کسی که فقط عارف باللّه است و به نبوت نبی خاتم ایمان نیاورده و عمل صالح انجام دهد باید او را مثاب و مستحق پاداش بدانیم و این اجماعاً باطل است چون عمل غیر مسلمان قبول نیست.
نظر محقق طوسی و علامه حلّی در مقام دوم: والاحباط باطل لاستلزامه الظلم و لقوله تعالی: فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره; احباطی را که در این مقام باطل می دانند معنای مورد نظر جماعتی از معتزله است آنها گفته اند: مسلمانی که از ابتداء تا انتهاء ایمان خود را حفظ کرده لکن مرتکب معصیت و طاعت شده در قیامت طاعات و ثواب هایش جدا محاسبه می شود و معاصی و عقوباتش هم جدا، پس هر کدام کمتر بود از آنکه زیادتر است کسر می شود. اگر ثواب زیادبود «تکفیر» و اگر (معاصی) زیاد بود «احباط» است; محقق طوسی و علامه حلی این تفسیر را باطل می دانند زیرا اولا چنین محاسبه ای مستلزم ظلم است چون هرگاه معاصی و طاعات مساوی شود چنین کسی با شخصی که اصلا ثواب و طاعتی نکرده مساوی انگاشت و این نزد عقلاء مردود است چون اگر کارگری کارش را انجام دهد ولی تخلفاتی هم بکند ندادن تمام مزدش نزد عقلا مذموم است.
ثانیاً: قرآن مجید تصریح دارد که هر مؤمنی نتیجه کار خوب و بدش را می بیند، پس خوب است احباط را چنین تفسیر کنیم که هر مؤمن گنهکار اول عقوبات و تاوان معاصی اش را می دهد سپس به پاداش و ثواب خود می رسد.[4] با توجه به توضیح وبیانی که در مورد اصطلاح حبط ارائه گردید به خوبی روشن شد که مسئله حبط هیچ گونه نا ساز گاری با عدالت الهی ندارد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ معاد در پرتو کتاب و سنت، استاد جعفر سبحانی، مترجم علی شیروانی.
2ـ آموزش عقاید، ج 2، استاد مصباح یزدی.

پی نوشت ها:
[1] . شعرانی، ابوالحسن، شرح تجرید الاعتقاد، انتشارات اسلامیه، چاپ هشتم، ص 578.
[2] . زمر/ 65. بقره/ 217.
[3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ج 19، ص 532.
[4] . همان، کشف المراد، ص 413؛ و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 71.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید