نویسنده : محمدصادق مزینانى
3. پاسدارى از اسلام و ارزشهاى اسلامى
پاسدارى از اسلام و ارزشهاى اسلامى یکى دیگر از درسهاى عاشورا در عرصه رفتارسیاسى است. پیش از یادآورى این درس از سوى امامحسین(ع) و دیگر عاشورائیان
یادآورى این نکته مفید مىنماید که: در فلسفه سیاسى، امروزه در باره نقش حکومت درتأمین سعادت، اخلاق و معنویت گفت و گو بسیار است. برخى (حکومتهاى لیبرال) بر اینباورند که اینگونه امور در قلمرو مسائل خصوصى افراد جاى دارد. از این روى، حکومت دراین باره هیچ مسؤولیتى ندارد. امّا در اندیشه سیاسى اسلام، با دلیلهاى بسیار اینگونه امورجزو قلمرو حکومت است. نه تنها حاکم و همه کارگزاران حکومتى باید به اسلام وارزشهاى اسلامى باور داشته باشند که همگان موظف به تبلیغ و پاسدارى از آن مىباشند. برهمین اساس هنگامى که اسلام و ارزشهاى آن از سوى امویان مورد تهاجم قرار گرفته بود ویزید و کارگزارانش به روشنى بر خلاف احکام اسلام و دستورهاى آن عمل مىکردند ولى درعین حال رفتار خودرا در برابر اسلام مىنمایاندند، امامحسین(ع) براى پاسدارى از اسلامقیام کرد چرا که اگر امامحسین(ع) قیام نمىکرد دیرى نمىپایید که از اسلام جز نامى باقىنمىماند. حکومت یزید درصدد نابودى اصل اسلام بود. از این روى وقتى که امامحسین(ع)دعوت به سازش و بیعت با یزید شد فرمود:
«انّا لله و انّا الیه راجعون، و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید؛
[29]
در این صورت باید از اسلام براى همیشه چشم پوشید، هنگامى که امت به زمامدارى فردىچون یزید گرفتار آید.»
امام(ع) در بسیارى از موارد از جمله در نامهاى که از مکّه به مردم بصره مىنویسدهمچنین به هنگام رویارویى سپاه امام(ع) با سپاه حرّ نیز پاسدارى از اسلام را وظیفه همهمسلمانان دانسته و از آنان مىخواهد که او را در این راه یارى دهند. در نامه آن بزرگوار بهسران قبائل بصره چنین آمده است:
«شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) فرا مىخوانم. زیرا در شرایط و وضعیتى قرار گرفتهایمکه سنّت پیامبر(ص) از میان رفته و جاى آن را بدعت گرفته است. اگر دعوت مرا بپذیرید شمارا به راه سعادت راهنمایى مىکنم.»
[30]
آن بزرگوار در جاى دیگر مىفرماید:
«لو لم یستقم دین جدّى الّا بقتلى فیا سیوف خذینى،
[31]
اگر دین جدّم جز به کشته شدن من استوار نمىماند پس اى شمشیرها مرا فرا گیرید.»
با سخنان یاد شده امام(ع) به ما مىآموزد که اگر براى پاسدارى از اسلام راهى به جزفداکارى و ایثار و کشته شدن نباشد باید جان خود را فداى اسلام کرد. نه تنها امامحسین(ع)
که همه یاران او هدفى جز پاسدارى از اسلام نداشتند. از باب نمونه، در آن هنگام که دستراست قمر بنىهاشم قطع مىشود مىفرماید:
«به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع کردید ولى من تا زنده هستم از دین خودم حمایتخواهم کرد.»
4. شهادت در راه خدا
سیاستمداران حرفهاى در مبارزه دو گروه با یکدیگر بر توازن قوا تأکید مىکنند و ازدرگیرى مبارزان با دشمنى که از جهت عِدّه و عُدّه برتر است، بر حذر مىدارند و آنان را بهسکوت و گوشهگیرى فرا مىخوانند. روشنفکران آن زمان نیز امامحسین(ع) را از درگیرىبا یزید که تا بن دندان مسلح بود بر حذر مىداشتند، امّا منطق آن بزرگوار چیز دیگرى بود. او ودیگر عاشورائیان از ایستادگى در برابر یزید و حکومت اموى هرگز تردیدى به خود راهندادند و با ایثار جان خود درخت اسلام را آبیارى کردند. کشته شدن در راه خدا هر چند ازسوى انسانهاى ظاهر بین جدا شدن از دنیا و لذایذ آن است، ولى از نگاه انسانهاى وارسته،شهادت پایان رنجها و سختىها و رسیدن به لقاء الله است. آخرین آرزوى اینگونه انسانهاشهادت است.
اسلام با تحول در بینشها و ارزشها انسانهایى را تربیت کرد که براى دفاع از مکتب، ازجان و مال خویش مىگذشتند و در میدان جهاد و شهادت پدر و پسر بر یکدیگر پیشىمىگرفتند.
[32] و گاه براى حضور یکى از آنها در صحنه جنگ و جهاد و ماندن یکى از آنها درخانه، کار به قرعه مىکشید.
[33] وقتى که امامحسین(ع) مىخواست از مکّه حرکت کند درخطبهاى، از زیبایى مرگ در راه خدا سخن گفت و از همراهان خواست هر کس آمادگى کشتهشدن در راه خدا دارد همراه ما بیاید:
«من کان باذلاً فینا مهجته موطّنا على لقاء الله نَفْسَهُ فلیرحل معنا،
[34]
هر یک از شما حاضر است در راه ما از خون قلب خویش بگذرد و جانش را در راه ما نثار کندآماده حرکت با ما باشد.»
در جاى دیگر آن بزرگوار مىفرماید:
«اگر این بدنها براى مرگ آفریده شدهاند پس چه بهتر که به صورت شهادت باشد.»
[35]
استقبال از مرگ در راه عقیده و آرمان نزد ملتهاى دیگر همارزشمند است. مردم آزاده دیگر نیز چنین مرگى را تقدیس وستایش مىکنند و آن را برتر از زندگى ذلتبار و زیر ستم و همراهبا ننگ و پستى مىدانند. بنابراین، چه قدر سست و بىپایه استسخنان کسانى که امروزه، شهادتطلبى را «خشونت» خوانده وآن را محکوم مىکنند. سخنان اینان از عقل و نقل هر دو به دوراست. کوتاه سخن اینکه تلاش و فداکاى و ایثار جان و مال در راهعقیده و هدفهاى الهى تا کشته شدن و شهادت در راه خدا یکىاز درسهاى رویداد عاشورا در عرصه رفتار سیاسى است، یعنىانسان در عرصه سیاسى گاه به جایى مىرسد که باید در راه هدف وآرمانهاى الهى فداکارى کند و از جان و مال خود بگذرد. اینیکى از درسهاى امامحسین(ع) و دیگر عاشورائیان درقضیّهکربلاست.
5. جمع بین سیاست و معنویت
جمع بین حضور در عرصههاى سیاسى و توجّه به معنویاتیکى دیگر از درسهاى عاشورا است. غفلت از نیازهاى روحى ومعنوى به ویژه براى کسانى که درگیر کارهاى مهم و سنگیناند ومسؤولیتهاى بالایى دارند خطرساز و خطرآفرین است که بایددر برابر آن هشیار بود. امامحسین(ع) در آن هنگام که رویاروىدشمن ایستاده و حتّى در آن هنگامى که در محاصره دشمناناست، هرگز از این مسأله غفلت ندارد. از این روى، در تاریخ آمدهاست که در شب عاشورا در میان خیمه امامحسین(ع) جنب وجوش عجیب و نشاط فوقالعادهاى به چشم مىخورد؛ یکىمشغول دعا و مناجات با خداست و آن دیگرى مشغولتلاوتقرآن:
«لهم دوِىٌّ کدوىّ النحل بین قائم و راکع و ساجد.»
[36]
و به هنگام حمله دشمن درعصر تاسوعا امامحسین(ع) به قمر بنىهاشم مىفرماید:
«به سوى آنان برو و اگر توانستى امشب را مهلت بگیر، تا بهنماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازیم. خدا مىداندکه من به نماز و تلاوت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقهشدید دارم.»
[37]
از این درخواست در آن موقعیت به خوبى مىتوان به اهمیتمعنویت و خودسازى پى برد. این کار امام(ع) بیانگر آن است کههرگز نباید به دلیل کار و گرفتارى زیاد از خودسازى و توجّه بهمعنویات غفلت کرد. چرا که موفقیتهاى انسان در همه عرصههادر گرو همین توفیق است. ممکن است گفته شود کسى که بهخاطر خدا کار و یا مسؤولیتى را پذیرفته است و با منطق انجاموظیفه مشغول کار است، کار او بلکه همه حرکتهاى او عبادتاست، ولى باید توجه داشت که براى عباداتى که بین انسان وخداست اثر و نقشى است که هیچ چیز دیگر نمىتواند جایگزینآن شود.
6. امر به معروف و نهى از منکر
از درسهاى مهمى که در عرصه رفتار سیاسى مىتوان ازرویداد عاشورا آموخت، درس امر به معروف و نهى از منکراست. همان گونه که رفتار امت اسلامى با یکدیگر بر اساس امر بهمعروف و نهى از منکر است با حاکمان نیز بر همین مبنا استواراست. دولت حاکم بر مسلمانان، اگر ستمگر باشد باید بر اساسمراحل امر به معروف و نهى از منکر با او برخورد کرد.امامحسین(ع) در وصیتنامه سیاسى الهى خود یکى ازانگیزههاى قیام خود را امر به معروف و نهى از منکر مىداند:
«من از روى خودخواهى، غرور و خیرهسرى و یا به منظور ایجادفساد و آشوب و ظلم و ستمگرى به پا نخاستهام، بلکه قیام منبراى اصلاح امور مسلمانان و… اجراى برنامه امر به معروف ونهى از منکر در میان امت اسلامى است.»
[38]
از این وصیتنامه استفاده مىشود که حرکتهاى سیاسى انواع گوناگون دارد: حرکت ازروى خودخواهى، غرور، ستم و فساد که درست نیست و تنها حرکتى که بر اساس مصالحمردم و امر به معروف و نهى از منکر باشد درست است و باید آن را الگو و سر مشق خود قرارداد. درسهاى این رویداد در عرصه رفتار سیاسى بیش از آن است که در این مقال بگنجد ازاین روى، به همین اندازه بسنده مىکنیم.
عبرتهاى عاشورا
در تفاوت درسها و عبرتها اشاره کردیم که در عبرتها تنها به الگوهاى شایسته وخوبیها نگاه نمىکنیم، بلکه بدیها و زشتیها و رذالتها را نیز مىبینیم. در این بحث از عواملزمینهساز این رویداد، علت سکوت و بىتفاوتى مردم در برابر قیام امامحسین(ع) و یا بالاتر،ضدّیت با آن، و چگونگى بهرهگیرى از این حادثه بحث مىشود. عبرتگیرى از حادثهعاشورا را مقام معظم رهبرى چنین ترسیم مىکند:
«اوّلین عبرتى که در قضیّه عاشورا ما را متوجه خود مىکند این است که ببینیم چه شده کهپنجاه سال بعد از درگذشت پیامبر(ص) جامعه اسلامى به آن حدّ رسید که کسى مثلامامحسین(ع) ناچار شد براى نجات جامعه این چنین فداکارى بکند….مگر چه وضعى بود کهحسین بن على(ع) احساس کرد که اسلام فقط با فداکارى او زنده مىماند و الّا از دست مىرود؟عبرت اینجاست، ما باید نگاه کنیم و ببینیم که چه شد که فردى مثل یزید بر جامعه اسلامىحاکم شد؟…چرا باید وضعى پیش بیاید که کسى مثل حسین بن على(ع) ببیند چارهاى نداردجز این فداکارى عظیم، که در تاریخ بىنظیر است. چه شد که آنها به اینجا رسیدند؟ این همانعبرت است…. چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) در همان شهرى کهایشان حکومت مىکرد سرهاى پسران امیرالمؤمنین را بر نیزه کردند و در آن شهرگرداندند…و دخترها و حرم امیرالمؤمنین را در بازار کوفه گرداندند…»
[39]
پاسخ به پرسشهاى یاد شده و بررسى و تحلیل عوامل و زمینههاى این حادثه مىتواندمایه عبرتى براى جامعه اسلامى و نظام و حکومت دینى ما باشد، چرا که وقتى انقلاب پیامبراسلام(ص) را آن عوامل به فاجعهاى بزرگ چون شهادت حسین بن على(ع) و یارانش واسارت اهل بیت آن بزرگوار کشانید، بىتردید اگر به جان انقلاب و نظام ما بیفتد همان بر سرانقلاب و نظاممان خواهد آمد که بر انقلاب بزرگ پیامبر(ص) آمد؛ عبرت عاشورا، اینجاست. اگر عوامل زمینهساز این حادثه را به درستى شناختیم و از آن عبرت گرفتیم، یعنىتلاش کردیم که انقلاب ما دچار آن آفت نشود، شاهد عاشورایى دیگر نخواهیم بود و اگر خداى نخواسته عبرت نگرفته و به وظیفه خود عمل نکردیم همان سرنوشت نیز در انتظار ماخواهد بود.
پینوشتها:
[29]. اللهوف، سید بن طاووس، ص20.[30]. تاریخ طبرى، ج4، ص404.
[31]. اللهوف، ص20.
[32]. المغازى، واقدى، ج1، ص265.
[33]. همان، ص212.
[34]. اللهوف، ص53.
[35]. بحارالانوار، ج44، ص374.
[36]. سخنان حسین بن على(ع)، نجمى، ص209.
[37]. الارشاد، ص240.
[38]. بحارالانوار، ج44، ص329.
[39]. سخنان مقام معظم رهبرى در جمع بسیجیان، 71/4/23.
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27