طبق حدیث شریف ثقلین، قرآن به تنهایی نمیتواند حجت کامل الهی باشد، آیا درست است؟
پاسخ :
حدیث متواتر ثقلین اهمیت قرآن کریم و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را هم زمان اثبات میکند.
هر کس ادعا کند، که ما قرآن را داریم، به عترت نیازی نداریم، او قرآن را هم رها کرده است.[1] و هر کس به ادعای بودن با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ خود را از قرآن بینیاز بداند، در حقیقت از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ هم اظهار بینیازی کرده است.[2] مرحوم محمد تقی مجلسی (م 1070 هجری) در کتاب روضه المتقین عبارتی آورده است که از آن استفاده میشود، برخی از کج سلیقهگان به قرآن کم اهمیتی نشان دادهاند. ترجمه عبارت او چنین است: و تعجب از عدهای است که به طور کلی قرآن را رها کرده و به اخبار چسبیدهاند، با این که خدای تعالی میفرماید: «کتاب انزلناه الیک لیدّبروا آیاته؛ کتابی که آن را به سوی تو فرو فرستادیم تا (مردم) در آیههای آن تدبر کنند»…[3]
قبل از بررسی سؤال دو کلمه در حدیث را از باب تذکر ترجمه میکنم.
1. ثقلین: که به دو گونه قابل اعراب گذاری و خواندن است؛ ثَقَل: هر چیز ارزشمندی که مردم برای به دست آوردن آن، رقابت میکنند؛ و نیز به اجناس همراه مسافر گفته میشود. ثِقل: بار، چیز سنگین.
قرآن و عترت، ثقلیناند از این جهت که ما ترک پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ اند، و ارزش فراوانی دارند، که مردم را تشویق به بهرهمندی از آن دو میکند، و در عین حال سنگین است، و مواظبت بر آن دو، کار مهم و طاقت فرسایی است.
عترت: در برخی از کتب سیزده معنا برای عترت ذکر شده است که از آن جمله: ذریه، اولاد ذکور، ریشه درخت قطع شده، چشمه گوارا و زلال، گیاه گسترده شده، پایتخت. عنصر محوری این مفاهیم یا مصادیق، رکن شیء بودن است در بقاء و استمرار فواید شیء و…[4] پس بقای رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ به عترت اوست و کارآمدی دین او نیز به عترت اوست. پیامبر بدون عترت مثل انسان عقیم، چشمه خشک، گیاه بیبرگ، کشور بیپایتخت و درخت بیریشه است و… میباشد.
آیا استفاده از قرآن بدون عترت امکان دارد؟ اگر مراد از حجت کامل، استفاده مطلق و انحصاری از قرآن باشد، قطعاً جواب منفی است. تا مجوزی برای کیفیت بهرهمندی از قرآن از عترت نداشته باشیم، نمیتوان به بهرهمندی از قرآن را به شرع و هدایت نسبت داد، و نیز در تعیین مصداقها نمیتوان تنها به ظاهر قرآن بسنده کرد. در خود حدیث کیفیت بهرهمندی از ثقلین آمده است، هم چنان که در آیات و روایات فراوان دیگر به وضوح از غیر این راه نهی شده است، و روش صحیح تفسیر یاد داده شده است.[5]
در این حدیث همراهی و جدا نشدن ثقلین از یکدیگر شرط عدم گمراهی قرار داده شده است. این همراهی چیست؟ حدیث نمیفرماید: اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را از قرآن جدا نکنید. بلکه میفرماید: این دو از هم جدا نیستند. از این قضیه نتایج مهم گرفته میشود: الف. رها کردن یکی، موجب رها کردن دیگری است. ب. اخذ به یکی وجوب اخذ به دیگری را اثبات میکند. ج. در هر زمان (تا قیامت) باید کسی از عترت در کنار قرآن باشد.[6] حدیث ثقلین تفسیر به رأی را ضلالت میشمارد.
امّا آیا حدیث ثقلین حجیت ظاهر قرآن را باطل میکند؟ در پاسخ باید گفت: به عکس، حدیث ثقلین ظاهر قرآن را اثبات میکند، و ظاهر قرآن با رعایت شرایط آمده در خود قرآن و در حدیث ثقلین و دیگر روایات حجت کامله الهی است.
این شرایط چیست؟ از این شرایط تعبیر به روش تفسیر میکنند. اگر روش تفسیر مورد تأیید اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نباشد، حدیث ثقلین هدایت را در این گونه تفسیر ضمانت نمیکند. روش صحیح تفسیر همان روش معمول در فقه با تحفّظ بر ویژگیها و میدانهای تفسیر است. امّا چون بحث از روش تفسیر، بحث مستقلی است فقط به چند شرط عمومی و مشهور اشاره میشود:
1. استقصاء تمام ادله و جمعبندی آنها: چه در خود قرآن کریم (که به تفسیر قرآن به قرآن معروف است) و چه در روایات که به منزله شرح و تفسیراند و چه ادله عقلی و اجماع. و پرواضح است که حجیت ظاهر کتاب دو مرحله دارد: الف. حجیت ظهور (که در روش قرآن با قرآن) این ظهور از جمع بندی آیات به دست میآید. ب. حجیت قطعی (جمع بین ادله)، علت دو مرحلهای بودن هم، همان است که: قرآن کریم در تبیین خطوط اصلی دین کاملاً روشن است، این مرحله خطوط اصلی برای تطبیق بر مصداق، روش فقهی را میپیماید؛ که بخش فراوانی از این مرحله به عهده ظاهر آیه، روایت دارای شرط حجیت، دلیل قطعی عقلی و… میباشد.
2. شناخت متشابهات و توقف در آنها.
3. برای به حجیت رساندن ظهور، شناخت عام و خاص افرادی و زمانی (ناسخ و منسوخ) لازم است.
به جز حدیث ثقلین، امر قرآن و روایات به تدبر و قرائت قرآن و گوش سپردن به آن، اگر حجیت قران را نمی رساند، پس چه اثری دارد؟
نتیجه: اولاً: منظور از حجیت قرآن اگر بدون در نظر گرفتن سایر ادله باشد، حجت نیست. کما این که هیچ دلیلی اینگونه حجت نیست. حتی مستقلات عقلیه، موضوعش قابل توسعه و تضییق است.
ثانیاً: ظاهر قرآن که مستند به روش ائمه طاهرین باشد، چیزی جز تمسک به ثقلین نیست.
ثالثا: حدیث ثقلین اقسام متعدد تفسیر به رأی را ضلالت میشمارد، و اخذ به ظاهر قرآن از اقسام تفسیر به رأی نیست.
رابعا: وصول به ظاهر و حجیت ظاهر نیاز به روش تفسیر دارد، قواعد حاکم بر تفسیر همان قواعد حاکم بر فقه است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. پرسش ها و پاسخ ها؛ جعفر سبحانی، قم، موسسه سید الشهداء، چاپ اول، 1369 هـ ش.
2. حدیث الثقلین؛ علی حسینی میلانی، بی جا، مرکز ابحاث العقائدیه، چاپ اول، 1421 هـ ق.
3. العتره و الصحابه فی السنه، محمد حیاه انصاری.
4. عایه المرام؛ هاشم بحرانی، 7 جلدی، (در جلد 2 بیشتر درباره ثقلیت نوشته شود).
پی نوشت :
[1] . حویزی، نور الثقلین، دار الکتب العلمیه، چاپ اسماعیلیان، 1385 قمری، ج 4، ص 13.[2] . مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، قم، بنیاد فرهنگ اسلامی، 1399 قمری، ج 13، ص 124.
[3] . ص/ 29، روضه المتقین، ج 13، ص 136.
[4] . طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تهران، انتشارات مصطفوی، 1339 ش، ص 427 و 268.
[5] . نحل/ 43؛ انبیاء/ 7؛ فاطر/ 32؛ نحل/ 44؛ نحل/ 64؛ و ر.ک: نور الثقلین، ج 5، ص 712؛ و بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن. قم، انتشارات اسماعیلیان، 1334، ج 1، ص 18.
[6] . العمیدی، سید تامر هاشم، در انتظار ققنوس، ترجمه مهدی علیزاده، قم، مؤسسه امام خمینی، 1379، ص 116.