نویسنده: زهره فریدونی
از آنجا که گیاهان در تمامی مراحل و حالات زندگی انسان نقش داشته، ارتباطی تنگاتنگ با وی دارند و نیز از این جهت که در دنیا دارای زندگی کوتاه و تجدیدپذیرند، برای بیان برخی ارزش ها و اخلاقیات در متون دینی و ادبی کاربرد فراوانی دارند. در همین راستا در قرآن نیز به طور مستقیم و یا غیرمستقیم به گیاهان و زندگی آن ها اشاره شده است.
دعوت به تدبر سبز
چیزی که انسان را از حیوان متمایز می سازد توانایی او در نگرش عمیق به جهان و تفسیر وقایعی است که مشاهده می کند و این به خاطر مجهز بودن انسان به قوه عاقله است که به واسطه آن می تواند علائم دریافت شده توسط حواس را به یکدیگر مرتبط سازد و جهان را تفسیر نماید.
خداوند در آیاتی از قرآن با عباراتی مانند لعلّکم تذکّرون ( اعراف/ 57؛ ذاریات/ 49 )، انّ فی ذلکَ لذِکری لاولی الالباب ( آل عمران/ 190؛ زمر / 21؛ طه/54 )، انّ فی ذلکَ لایهً لِقوم یَتَفکرّون ( یونس / 24؛ رعد/3؛ نحل/11؛ جاثیه /13 ) و عبارات مشابه، این توانمندی انسان ها را به کار گرفته و آن ها را به تفکر و اندیشیدن در جهان هستی و پدیده های طبیعت دعوت می کند.
« گیاهان و درختان بیش از آنکه دستگاه شیمیایی زنده و حکیمانه برای تهیه غذای بدن حیوان و انسان باشد، جمال و رنگ آمیزی و خط و خال منقش و منظم شکوفه و گل ها و سبزی و خرمی و عطرانگیزی آن ها، روح انسانی را بر می انگیزد و چون آیینه، جمال مطلق را منعکس می نماید و هر ورق و برگشان دفتری است از حکمت پروردگار، منظور قرآن از نظر همین است: نظر در حکمت و جمال، نظر در حیات و پیدایش و اطوار آن، نظر در مواد و عناصری که به این صورت ها برآمده و غذای جسم و جان و بنیه ایمان شده است ». (1) در موارد متعددی گیاهان و حالات و زندگی آن ها به منظور نگرش همراه با تأمل و عبرت انسان، در آیات به کار رفته اند. به عنوان مثال خداوند در سوره زمر، توجه انسان را به تنوع رنگ ها در گیاهان و مراحل مختلف رویش گیاه جلب می کند:
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطَاماً إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْرَى لِأُولِی الْأَلْبَابِ.
( زمر/ 21 ).
آیا ندیده ای که خدا از آسمان آبی فرو فرستادپس آن را به چشمه سارهایی در زمین روان ساخت، آنگاه بدان [ آب ] کشت هایی به رنگ های گوناگون بیرون می آورد سپس خشک گردیده، پس آن را زرد شده بینی، آنگاه آن را شکسته و خرد می سازد. هر آینه خردمندان را در آن یاد کرد و پندی است.
این مثالی است برای حال دنیا (2) زیرا همان گونه که سرسبزی و خرمی و تنوع رنگ در گیاهان موقتی است و پس از چندی جملگی به زردی می گرایند و به خاشاک مبدل می گردند، حال دنیا هم این گونه است و زرق و برق و زیبایی های آن زوال پذیر است و از بین رفتنی. پس تو ای انسان آگاه باش که از خرمی و سرور آن مغرور نگردی و ظواهر آن تو را فریب ندهد. (3)
و به همین ترتیب آیات دیگری را به رویش گیاهان از زمین ( نحل /11 )، گوناگونی و نقش تغذیه ای آن ها برای انسان و جانوران ( طه /54 )، مسئله زوجیت گیاهان و منافع فراوان آن ها ( شعرا / 7 و 8 )، زندگی دوباره گیاه ( اعراف /57 )، بهره برداری های متفاوت از آن ( نحل /67 )، تغذیه غیرمستقیم انسان از گیاه به واسطه فرآورده های تولیدی حیوانات ( نحل /69 )، اثرات گیاهان بر روح و جان انسان ( ق/7 ) و تشبیه اقوام گذشته به آن ها ( قمر /22 ) جلب می کند، زیرا مطالعه دقیق و تدبر در این پدیده ها درهای معرفت الله را به روی بشر می گشاید و چراغ راه او می گردد تا مصون از پرتگاه های ظلمت و جهل، به سوی معبود یگانه خویش بشتابد.
تمثیل و تشبیه
خداوند در قرآن کریم برای بیان برخی حقایق معنوی و تفهیم آن ها به مخاطبین از محسوسات استفاده کرده و با تشبیه امور ماورای طبیعی به مخلوقات مادی و محسوس برای انسان، درک این امور را برای وی تسهیل نموده است که در آیات نیز به این مطلب اشاره شده:
کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ
( رعد/ 17 ).
این گونه، خدا مثل ها می زند.
وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ
( ابراهیم / 25 ).
و خدا برای مردم مثل ها می زند شاید به یاد آرند و پند گیرند.
گیاهان نیز از جمله مخلوقاتی هستند که در یازده مورد از این تمثیلات و تشبیهات قرآنی به کار رفته اند ( بقره / 265 و 261؛ آل عمران / 117؛ یونس /24؛ ابراهیم / 26 و 24؛ اسراء / 60؛ کهف /45؛ یس /39؛ فتح / 29؛ قمر / 31 و 20؛ حدید /20 ؛ حاقه /7؛ فیل /5 ) که برای نمونه به تعدادی از آن ها اشاره می شود:
تشبیه به شجره طیبه
أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ
( ابراهیم / 24 ).
آیا ندیده ای که خدا چگونه مثلی زده است؟ سخن پاکیزه – اعتقاد درست و ایمان راستین- را چون درخت پاکیزه [ قرار داده است ] که ریشه آن در زمین و شاخه آن در آسمان است- به آسمان سر بر آورده است.
در این آیه خداوند « کلمه طیبه » را به درختی نمونه تشبیه کرده که ریشه های آن در زمین است و شاخه های آن سر به آسمان کشیده اند. میوه این درخت دائمی است و به اذن پروردگار در هر فصلی میوه می دهد. (4) درختی است خوش منظره و شکیل که دارای رایحه ای نیکواست و میوه آن برای خوردن لذیذ و پرمنفعت است. ریشه های آن ثابت و محکم در زمین است و شاخه های آن برافراشته در آسمان و میوه های این درخت پاکیزه و عاری از هر عیب و نقص، و به اذن پروردگار همیشگی. یعنی هر زمان که خداوند اراده کند، در آن میوه ایجاد می شود، در حالی که درختان دیگر در سال یک بار میوه می دهند. (5) اغلب مفسرین گفته اند منظور درخت خرماست(6) زیرا خرما شش ماه از سال را میوه دارد (7) و « گرامی ترین درختان است زیر از اضافه خاک آدم سرشته شده و حضرت مریم نیز در پای آن وضع حمل نموده و میوه آن بهتر و شیرین تر از دیگر میوه هاست ». (8) برخی گفته اند مراد از آن جوز هندی است و عده ای نیز آن را هر درختی می دانند که میوه پاکیزه دهد مانند انگور، انجیر و انار. (9)
همچنین گفته شده منظور « ائمه اطهار (علیهم السلام)» هستند، و فی السماء اشاره به ارتفاع درجه و مقام آن هاست و غصن و قامت آن صدیقه طاهره (سلام الله علیها) ست و برگ ها و اوراق آن ها شیعیان هستند که در اخبار بسیاری وارد است که هر شیعه که از دنیا می رود یک برگ آن ساقط می شود و هر شیعه که به دنیا می آید جای آن برگ برگی روییده می شود ». (10) کلمه طیبه نیز « لا اله الا الله » است(11) و عده ای آن را ایمان دانسته اند (12) و علاوه بر این دو، به معنای قرآن، تسبیح و تنزیه خداوند هم گفته شده است(13) برخی هم آن را به معنای « کلمه توحید، دعوت اسلام یا هر کلامی که دال بر حق باشد » می دانند. (14)
نتیجه اینکه توحید و تسبیح و ایمان به یکتایی خداوند چون درختی محکم و استوار در قلب مؤمنین ریشه می دواند و حیات مادی و معنوی ایشان را آکنده از میوه های سعادت و سرافرازی می نماید.
تشبیه به شجره خبیثه
وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ
( ابراهیم / 26 ).
و داستان سخن پلید- اعتقاد باطل و کفر- همچون درختی است پلید [ و آفت زده ] که از روی زمین برکنده شده و آن را هیچ قراری- ریشه و بیخی- نباشد.
خداوند در مقابل کلمه طیبه، کلمه خبیثه را مطرح نموده و آن را به شجره خبیثه تشبیه کرده است. درباره اینکه این درخت چیست اقوال مختلفی وجود دارد. برای مثال گفته شده حنظل است (15) و یا سریش یا سیر (16) و هر درختی که میوه پاک نداشته باشد (17) آن درختی است که اصل و ریشه محکمی ندارد تا در عمق زمین فرو رود و چنین درختی به سهولت کنده می شود و آرام و ثباتی ندارد، همان طور که کفر و شرک، ثبات وخیری نخواهد داشت(18) برخی نیز می گویند گیاهی است انگلی که خود ریشه در زمین ندارد و به درختان و شاخ و برگ گیاهان می پیچد و از آن ها تغذیه می کند. (19) از ابن عباس نقل شده که چنین درختی آفریده نشده و این یک مثال است (20) و این قول بهتر است زیرا حنظل و درختان مانند آن خواص دارویی دارند. (21) ابوالجارود از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که منظور از شجره خبیثه، خاندان بنی امیه است. (22)
کلمه خبیثه تقریباً از نظر همه مفسرین، کفر و شرک است و گفته اند هر کلمه زشتی که مورد نهی خداوند است (23) و صفات و رذایل اخلاقی (24)، و درخت کفر چون ریشه ندارد بی ثمر است و چیزی عاید کفار و مشرکین نخواهد شد « ذلک هو الخسران المبین ». (25)
تشبیه به شجره ملعونه
وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَهً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً
( اسرا ء / 60 ).
و [ یاد کن ] آنگاه که تو را گفتیم: همانا پروردگارت بر مردم احاطه دارد- به قدرت و علم- و آن خوابی را که به تو نمودیم و آن درخت نفرین شده- درخت زقوم- در قرآن را جز برای آزمایش مردم نکردیم- زیرا گفتند آتش درخت را می سوزاند، پس چگونه در آن می روید؟!- و می ترسانیمشان، ولی آنان را جز سرکشی بزرگ نمی افزاید.
گفته شده منظور از شجره ملعونه درخت زقوم است(26) چون کفاری که در جهنم از زقوم چشانده می شوند، ملعون هستند. عده ای نیز آن را اشاره به بنی امیه ذکر کرده اند. (27) قرآن از درختی به نام شجره زقوم نام برده و آن را فتنه توصیف کرده، اما در هیچ جا آن را لعنت نکرده است. ولی در این آیه، شجره نامبرده را ملعونه خوانده و مواردی که در قرآن لعن شده اند ابلیس، یهود، مشرکین، و منافقین و افرادی دیگر از این دست هستند. شجره علاوه بر درخت ساقه دار به ریشه هایی نیز اطلاق می شود، که از آن ها شاخه های فرعی جوانه می زند مانند ریشه های مذهبی و اعتقادی و … و چنین صفتی به یکی از سه دسته فوق برمی گردد که با مطالعه احوال صدر اسلام مشخص می گردد که منظور منافقین هستند که به اسلام تظاهر می کردند و به طرق مختلف در میان مسلمانان باقی ماندند و به فتنه ای برای آن ها تبدیل شدند. تأیید این مطلب هم احادیث اهل بیت است که متفقاً منظور از « رؤیا » در این آیه را خوابی دانسته اند که پیامبر درباره بنی امیه دید. (28)
تشبیه به نخل های پوسیده
مورد دیگری که به گیاهان تشبیه شده « قوم عاد » است که وصف آن در سوره فجر آمده:
الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلاَدِ
( فجر /8 )
که مانند آن در شهرها آفریده نشده بود.
این قوم افرادی قوی هیکل و بلند قد بودند به طوری که یک نفر از آن ها سنگی بزرگ را برمی داشت و بر سر قبیله ای می انداخت و آن ها را هلاک می کرد و خداوند در میان سرزمین ها انسان هایی به بلندقامتی و درشت هیکلی و قدرت آن ها نیافریده است. (29) در این سوره خداوند از سرنوشت این قوم می پرسد و به این مطلب اشاره می کند که در نهایت، به خاطر سرکشی هایشان گرفتار عذاب الهی شدند:
الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلاَدِ فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ
( فجر/11- 13 )
آنان که در شهرها سرکشی کردند و از حد درگذشتند. و در آن ها بسی تباهی کردند. پس پروردگار تو تازیانه عذاب را بر آن ها فرو ریخت.
سپس در سوره های دیگری صحنه فرود آمدن عذاب خداوند را که وزیدن هفت شبانه روز بادهای تند و سرد بر آن ها بود با تشبیه به تصویر می کشد:
سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَ ثَمَانِیَهَ أَیَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَى کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَهٍ
( حاقه /7 ).
که آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان گماشت، پس آن قوم را در آن ( شب ها و روزها ) افکنده می دیدی گویی تنه های پوسیده و افکنده درختان خرمایند.
در این آیه قوم عاد به نخل های پوسیده و توخالی تشبیه شده اند و تشبیه بسیار جالبی است زیرا هم بزرگی جثه و هیکل این قوم را مشخص می کند، هم ریشه کن شدن آن ها و هم تو خالی بودن ایشان در برابر عذاب های الهی به گونه ای که باد تندی آن ها را به سهولت پراکنده ساخت. (30) و در سوره قمر به نخل های از ریشه جدا شده تشبیه شده اند:
تَنْزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ
( قمر/20 )
مردمان را برمی کند، گویی که آن ها خرمابن هایی بودند از بیخ برکنده شده.
« منقعر به چیزی گفته می شود که آن ها خرمابن هایی بودند از بیخ برکنده شده.
« منقعر به چیزی گفته می شود که از ریشه کنده شده » (31) و گفته شده دلیل این تشبیه بلندقامتی آن ها بود و اینکه باد آن ها را از حفره هایی که در آن ها پناه گرفته بودند مانند نخل هایی که ریشه های آن ها پوسیده و از زمین جدا می شوند جدا کرده و پرتاب می کرد. (32) و همه این تشبیه ها و تمثیلات برای این است که بدانی پروردگار تو بالاتر و برتر از هر قدرتی است:
کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ
( مجادله /21 ).
خدای نوشته- حکم کرده- است که من و فرستادگانم البته پیروز خواهیم شد. همانا خدا نیرومند و توانای بی همتاست.
وسعادت و کمال تو در پرستش اوست، چرا که فرمود:
وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ
( ذاریات/ 56 ).
و پریان و آدمیان را نیافریدم مگر تا مرا [ به یگانگی ] بپرستند.
پاداش نیکان
قرآن به منظور آگاه ساختن انسان ها از نتایج اعمالشان و تشویق نمودن ایشان به عمل صالح، از تمثیل ها و تشبیهاتی زیبا استفاده می کند.
مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَ اللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
( بقره /261 ).
داستان آنان که مال های خویش را در راه خدا انفاق می کنند داستان دانه ای است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد، و خدا هر که را خواهد- دو یا چند برابر- فزونی دهد و خداوند فراخی بخش و داناست.
عده ای گفته اند در آیه کلمه صدقات در تقدیر است (33) « در حالی که این گفته صحیح نیست و این گونه مثال زدن شیوه قرآن است، به طور مثال در آیه 24 سوره یونس:إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ و نیز آیه 35 سوره نور:مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ ». (34)
و منظور از « سبیل الله » را برخی مخصوص انفاق در جهاد دانسته اند در حالی که شامل همه کارهای خیر است و این مقارنه، دلیل تخصیص آیه نمی شود. (35)کَمثل حَبهٍ أنبَتت سَبعَ سَنابِلَ نیز مثل دانه ای است که هفت خوشه دارد و از هر خوشه آن صد دانه بیرون می آید، یعنی پاداش انفاق در راه خدا هفتصد برابر است.(36) البته این پاداش در مقابل انفاقی است که به قصد قربت و بدون ریا و منت باشد. (37) این یک تمثیل است و ضرورت ندارد که حتماً مانند آن وجود داشته باشد، هر چند در عصر حاضر مانند آن در ذرت یافت شده و چه بسا در گندم و ارزن هم یافت شود. (38) در مقابل، اگر انفاق انجام شده همراه با ریا و بدون قصد قربت به خداوند باشد نه تنها پاداش مضاعف نخواهد داشت و از هر خوشه اش صد دانه رویید، بلکه چون کشته ای است که بادی تند بر آن بوزد و آن را نابود سازد:
مَثَلُ مَا یُنْفِقُونَ فِی هذِهِ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ وَ مَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
( آل عمران / 117 )
داستان آنچه در این زندگی دنیا هزینه می کنند چون داستان بادی است با سرمایی سخت که به کشتزار گروهی که به خود ستم کرده اند برسد و آن را نابود کند و خدا به آنان ستم نکرد و لیکن خود بر خویشتن ستم می کنند.
مقصود آیه این است که انفاق کفار از آنجا که به منظور ارتقاء جایگاه و رسیدن به مقاصد فاسدشان است، نتیجه ای جز بدبختی نخواهد داشت. آن چیزی را که به دنبال آن هستند از بین می برند و آنچه را که گمان می کنند برایشان خوشبختی است، در حقیقت مانند باد سردی است که زراعت کشاورزان را از بین می برد؛ و این چیزی نیست جز حاصل ظلمی که به خود کرده اند، زیرا از عمل فاسد نتیجه ای جز تباهی عاید نمی شود (39) و خداوند با این مثال های عینی درک مفاهیم را برای انسان آسان می کند.
عبادت گیاهان
وَ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ
( روم /26 ).
و او راست هر که در آسمان ها و زمین است. همه او را با فروتنی فرمانبردارند.
خداوند هدف از خلقت انسان را که اشرف مخلوقات در زمین است بندگی و عبادت خداوند اعلام می کند و هر انسانی با پرستش و عبادت او به کمال می رسد. این در حالی است که گیاهان که برگی از دفتر معرفت الهی هستند با تمامی وجود خدای یکتا را عبادت می کنند، همگام با سایر ذرات عالم به تسبیح او مشغولند و در کنار دیگر ساجدین، آفریدگار بی همتای خود را سجده می کنند و از همه توان و امکانات خویش برای رشد خود و خیررسانی به سایر مخلوقات هستی بهره می گیرند و رسالتی را که به عهده ایشان نهاده شده به زیبایی و کمال به انجام می رسانند، زیرا:
لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا
( بقره/286 ).
خدا هیچ کس را تکلیف نکند مگر به اندازه توانش.
محمد اسلام پرویز سردبیر ماهنامه ساینس(40) در هند در مصاحبه ای می گوید:
اگر شما یک درخت را که یکی از نشانه های خداست مورد مطالعه قرار دهید و ببینید که چطور ریشه های درخت، با ظرافت خاصی، آب را از خاک جذب می کنند و چگونه برگ و گل و میوه به بار می آورند آنگاه قدرت و رحمت خدا را در خواهید یافت. با قبول دعوت الهی در قرآن، و تدقیق در عظمت وجود او که در آفریده هایش تجلی یافته، ما جلال و جبروت او را می ستاییم و همین، ایمان ما را به او استحکام می بخشد. مشاهده معجزات طبیعت، بررسی و تحقیق درباره آن ها، و ستایش آفریننده این معجزات، ما را متوجه این نکته می کند که چگونه هر جزء کوچکی در این جهان، به طور غریزی، از قوانین الهی تبعیت می کند، و به عبارت دیگر: در ذرات خود، مسلمان است، و مطیع اراده خداوندی.
این دقیقاً بندگی خداست، و خداوند در قرآن، با دعوت از ما برای تأمل در پدیده های فیزیکی، بندگی ما را می طلبد. مثلاً وقتی عملکرد یک درخت را می بینیم، متوجه می شویم چطور برگ ها، شاخه ها، تنه و ریشه هایش در کمال هماهنگی با یکدیگر کار می کنند، و در کمال تعاون، درخت، مازاد منابعش را به شکل میوه در اختیار حیوانات و انسان ها قرار می دهد تا از آن استفاده کنند و این گونه است که درمی یابیم چگونه یک درخت کوچک، یک « مسلمان » کامل است و منظور خدا از دعوت ما به اندیشیدن درباره یک درخت، آموختن از او و سرسپردگی به قوانین خداست: زیستن پر تفاهم با یکدیگر در کمال هماهنگی و کار کردن برای یکدیگر و یاری رساندن به نیازمندان و تهیدستان. (41)
تسبیح گیاهان
« تسبیح یعنی تنزیه خداوند » (42) و با توجه به آیات قرآن، تمامی موجودات هستی- اعم از جمادات، نباتات و حیوانات- به تسبیح و تقدیس ذات اقدس الهی مشغول هستند. اما انسان ها که در دریای حوایج مادی خود غرق گشته اند قادر به درک این تسبیح مدام ذرات عالم نیستند، چنان که می فرماید:
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لاَ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیماً غَفُوراً
( اسراء / 44 ).
آسمان های هفتگانه و زمین و هر که در آن هاست او را به پاکی می ستایند، و هیچ چیز نیست مگر آنکه او را به پاکی یاد می کند و می ستاید و لیکن شما تسبیح آن ها را درنمی یابید. همانا او بردبار و آمرزنده است.
از این آیه و آیات دیگری ( بقره/ 116؛ انبیاء /19؛ نور /41 ؛ روم /26؛ حدید /1؛ حشر/1؛ صف/1؛ جمعه/1؛ تغابن/1 ) که به تسبیح عمومی ذرات عالم اشاره دارند می فهمیم که گیاهان نیز به عنوان جزئی از عالم هستی، هماهنگ و هم آوا با دیگر مخلوقات به تسبیح و تحمید خالق یکتای خویش مشغولند. مفسرین درباره چگونگی این تسبیح، نظرات مختلفی دارند. در این آیه نکاتی وجود دارد که موجب تأمل بیشتر در برداشت از آیه می شود. اولین نکته اینکه تسبیح همه موجودات- اعم از انسان، حیوان، گیاه و جماد – در کنار هم ذکر شده و دومین مطلب اینکه انسان ها قادر به درک تسبیح سایر موجودات نیستند و این دو نکته، مفسرین را درباره کیفیت آن با اختلاف نظر مواجه کرده است. نظر اغلب مفسرین این است که معنی تسبیح دلالت بر توحید و عدل خداوند است و یکتایی او، و این به منزله تسبیح لفظی است و از آنجایی که افاده علم می کند چه بسا این تسبیح که از نظر دلالت ایجاد می شود قوی تر باشد. و همه موجودات با آفرینش خود بر یکتایی خداوند دلالت دارند و این گونه تسبیح خدا را می گویند. زیرا همه موجودات حادثند و تنها اوست که قدیم است و انسان ها از جهت اینکه با دقت نگاه نمی کنند، قادر به فهم آن نیستند. (43) برخی نیز معتقدند که تسبیح جن و انس و فرشتگان قالی، و تسبیح آسمان و زمین و سایرین، حالی است. (44)
نظر علامه طباطبایی (رحمه الله) در این باره این است که:
تسبیح یعنی منزه داشتن و یک کلام قولی است و با زبان انجام می شود. حقیقت کلام، عبارت است از آشکار کردن آنچه در درون است به وسیله اشاره یا هر نشانه دیگری که بر آن دلالت کند. انسان برای اظهار ما فی الضمیر خود، از الفاظ و اصوات قراردادی و نیز گاهی از نوشتن و سایر علامات استفاده می کند ولی به این معنا نیست که کلام را فقط به الفاظ و اشارات محدود کنیم، زیرا خداوند قرآن و وحی را کلام خود می داند. آسمان و زمین و هر چه در آن هاست صراحتاً وحدانیت پروردگار خویش را اظهار، و او را از هر عیب و نقصی مبرا می کنند و در واقع آسمان و زمین خداوند را تسبیح می کنند و این یک تسبیح حقیقی است. همچنین از کلام خدا معلوم می شود که علم در همه موجودات و مخلوقات وجود دارد، (45) ولی میزان بهره مندی از علم در موجودات متفاوت است. و چون هر موجودی علم دارد، خود را می شناسد و می خواهد با نقص و احتیاج خود، غنای خالق را که همه مخلوقات محتاج اویند اظهار کند. پس هیچ موجودی نیست مگر اینکه درک می کند که ربی جز خدای متعال وجود ندارد، پس پروردگار خود را تسبیح کرده و او را منزه می دارد. در نتیجه تسبیح همه موجودات حقیقی و قالی است و قالی بودن مستلزم آن نیست که حتماً همراه با الفاظ و اصوات قراردادی باشد. (46)
سجده گیاهان
حقیقت و روح سجده اظهار خضوع و تذلل در برابر آفریدگار است و سجده موجودات، یک امر عمومی است که شامل همه موجودات هستی می شود که به نحوی در برابر معبود، مراتب تذلل و فروتنی خود را ابراز می دارند، و بالاترین مرتبه این اظهار خضوع و کوچکی در برابر خداوند این است که سراسر جهان در ید قدرت اوست و همه کائنات، بدون هیچ مقاومتی، مطیع و فرمانبردار اویند. (47) سجده گیاهان در برابر خداوند در قالب « مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ »، در کنار سایر موجودات و به طور خاص، با بیان های مختلف در آیات بیان شده است. در دو آیه به سجده عموم موجودات و از جمله گیاهان اشاره شده است:
وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ مِنْ دَابَّهٍ
( نحل /49 ).
و هر که در آسمان ها و زمین است خواه و ناخواه، و سایه هاشان، بامدادان و شبانگاهان خدای را سجده می کنند.
وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً
( رعد /15 )
و هر چه در آسمان ها و هر چه در زمین است از جنبندگان و فرشتگان، خدای را سجده می کنند و سرپیچی و گردنکشی نمی کنند.
بار دیگر این سجود در کنار سایر اجزاء هستی و با بردن نام آن ها ذکر شده:
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبَالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ
( حج /18 ).
آیا ندیدی که هر که در آسمان ها و هر که در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردمان خدای را سجده می کنند؟
و یک بار نیز اشاره خاص به سجده گیاه شده است:
وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدَانِ
( الرحمن /6 ).
و گیاه- گیاه بی ساقه- و درخت سجده می آرند.
« نجم، گیاه بدون ساقه را می گویند » (48) و این آیه به سجده همه گیاهان ( درختان و بوته ها ) اشاره دارد. منظور از سجود، خضوع و انقیاد آن هاست در برابر امر خداوند و اینکه بیرون آمدن آن ها از زمین و تمامی مراحل و حالات رشدشان هه به امر اوست. (49) به عبارتی گیاهان ریشه های خود را برای جذب عناصر و مواد مورد نیازشان از خاک، در زمین می دوانند و با این فرو رفتن در زمین، به خالقی که برآورنده نیازهای آن هاست و پرورش و تربیتشان در ید قدرت اوست اظهار نیاز می کنند و این همان سجده آنان است. (50) برخی مفسرین غیر از این تفسیر، از قتاده و مجاهد نقل کرده اند که سجده گیاهان همان حدوثشان است که دلالت بر وجود صانعی مدبر و سزاوار سجود دارد. همچنین از سعید بن جبیر نقل شده که مقصود از سجده گیاهان، سایه آن هاست که مانند کسی که رکوع و سجود می کند در طول روز کم و زیاد می شود. (51)
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سجده گیاهان را این گونه بیان می کنند:
سَجَدت لَهُ بِالغُدو وَ الآصال الاشجارُ الناضِرَه وَ قَدَحَت لَهُ مِن قُضبانِها النیِّرانَ المُضیَئه و آتَت أُکُلَها بِکَلماته الثِّمارُ الیانِیعَه
درختان شاداب و سرسبز، صبحگاهان و شامگاهان در برابر خدا سجده می کنند، و از شاخه های درختان نور سرخ رنگی شعله ور شده، به فرمان او میوه های رسیده را به انسان ها تقدیم می دارند. (52)
الگوی کرامت
کرامت الهی اقیانوسی بی پایان است که همه هستی در آن غوطه ورند، به گونه ای که بی کرامتش، نفسی بر نمی آید، ابری نمی بارد و درختی به بار نمی نشیند و مخلوقات خداوند جلوه ای از وجود او هستند و نشان دهنده صفات او، لذا می توانند قطره ای از این بیکران را در یابند و در تعامل زیبای جهان هستی به جریان اندازند. در این میان گیاهان نیز از این قاعده مستثنا نیستند و با همه وجود نشئه ای از کرامت الهی را به تصویر می کشند. هر چند از نظر وجودی در رده پایین تری نسبت به سایر موجودات زنده پیرامون خویش می باشند، لیکن با بخشش بی دریغ خویش زندگی سایرین را تضمین می کنند و از اعماق بیکران دریاها تا بلندای آسمان، تمامی موجودات حیات خویش را مرهون بخشش بی دریغ این میزبان نجیب خلقتند، به گونه ای که در آیات الهی نیز دوبار به این صفت گیاهان اشاره شده است:
وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ
( لقمان /10 ).
و از آسمان آبی فرو فرستادیم پس در آن ( زمین ) از هر گونه گیاه نیکو و سودمند رویانیدیم.
أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ
( شعرا/ 7 ).
آیا به زمین ننگریسته اند که بسا از هر گونه گیاه نیکو در آن رویانیده ایم.
« کریم از صفات خداوند است و به فرد بخشنده ای می گویند که خیر و سخاوت او فراوان است و این بخشش وی پایان ناپذیر است و کریم مطلق تنها خداوند است ». (53)
هر چند برخی مفسرین کریم را به معنی نیکو و حسن (54) و برخی به معنای پرمنفعت گرفته اند (55) و عده ای نیز هر دو معنا را ذکر کرده اند، (56) « نبات کریم به معنای رستنی است که فواید بسیار بر آن مترتب شود و شایسته مدح و ثنا بوده، بالاخره رکن نظام معیشت باشد ». (57) در هر گیاهی فوایدی وجود دارد، هر چند ممکن است هنوز بشر به برخی از آن ها دست نیافته باشد. (58)
کرامت گیاهان در شکل ظاهری آن ها نیز هویداست، آنجا که « سر همه میوه ها به سمت باغبان است و دم آن ها به درخت وابسته است؛ گویی درخت میوه های خود را به انسان تقدیم می کندو چیزی را پنهان نمی سازد » و به هیچ وجه در بذل ثمره خویش امساک نمی ورزد. (59)
طبق آخرین اطلاعات در روی کره زمین، حداقل ششصد و بیست هزار گونه گیاهی می روید که بیش از نود و پنج درصد این گیاهان هنوز به عنوان دارو مطالعه و بررسی نشده اند و رازهای فراوانی در آن ها نهفته است. (60) امام صادق (علیه السلام) کرامت گیاهان را این گونه بیان می کنند:
فتری الأغصان فی الشجر تتلقاک بثمارها حتی کأنها تناولکها عن ید و تری الریاحین تتلقاک فی أفنانها کأنها تجئک بأنفسها فلمن هذا التقدیر إلا لمقدر حکیم و ما العله فیه إلا تفکیه الإنسان بهذه الثمار و الأنوار و العجب من أناس جعلوا مکان الشکر علی النعمه جحود المنعم بها. (61)
چون نیک تأمل کنی درختان باردار انواع لطایف بی شمار به کف گرفته نزد تو دراز کرده اند، و در صحن باغ شاخه های گل و طبق های ریاحین و نسرین و یاسمین به دست برداشته اند و نزد تو داشته اند که هر یک را خواهی بگیری، اگر عقل داری چرا میزبان خود را نمی شناسی؟ و اگر هوشیاری چرا اصناف این لطایف را نمی فهمی و شکر ولی نعمت خود را نمی گذاری؟ ». (62)
وسیله امتحان الهی
تمامی گستره هستی، قلمرو آزمایش الهی است و انسان برای رسیدن به جایگاه حقیقی خود که « لقا ء الله » است باید از این بوته آزمایش سربلند بیرون آید. وسعت این صحنه آزمون به گستره همه عمر حضور انسان در روی زمین است و همه غم ها و شادی ها، آلام و آلا و خلاصه هر آنچه در زندگی بر سر راه او قرار می گیرد آزمون خداوند است تا عیار عبودیت او را محک بزند.
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً
( کهف/ 7 ).
ما آنچه را بر زمین است- از معادن و گیاهان و حیوانات – آرایش آن ساخته ایم تا آنان را بیازماییم که کدامشان نیکوکارترند.
در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آمده است:
لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَهِ لِأَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَهٍ وَ لَکِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ وَ مَعْنَى ذَلِکَ أَنَّهُ یَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِیَ بِقِسْمِهِ وَ إِنْ کَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ لَکِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِى بِهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ لِأَنَّ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ الذُّکُورَ وَ یَکْرَهُ الْإِنَاثَ وَ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ تَثْمِیرَ الْمَالِ وَ یَکْرَهُ انْثِلَامَ الْحَالِ.
فردی از شما نگوید: خدایا از فتنه به تو پناه می برم، زیرا کسی نیست که در فتنه ای نباشد. لکن آن که می خواهد به خدا پناه برد، از آزمایش گمراه کننده پناه ببرد. همانا خدای سبحان می فرماید: بدانید که اموال و فرزندان شما فتنه شمایند. معنی این آیه آن است که خدا انسان ها را با اموال و فرزندانشان می آزماید، تا آن کس که از روزی خود ناخشنود، و آن که خرسند است شناخته شوند، گرچه خداوند از خودشان به احوالاتشان آگاه تر است، تا کرداری که استحقاق پاداش یا کیفر دارد آشکار نماید، چه آنکه بعضی مردم فرزند پسر را دوست دارند و فرزند دختر را نمی پسندند، و بعضی دیگر فراوانی اموال را دوست دارند و از کاهش سرمایه نگرانند. (63)
خداوند هر آنچه را که بر روی زمین است، وسیله آزمون برای انسان ها قرار می دهد و زینت زمین و نه انسان، چرا که زینت انسان، کمالی است که در جان اوست. خداوند سرسبزی، خرمی و زمین را آزمون شکر قرار داده و پژمردگی آن و نقمتش را آزمون صبر. (64) چنان که فرمود:
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ
(بقره/ 155 ).
و هر آینه شما را به چیزی از بیم و گرسنگی و کاهش مال ها و جان ها و میوه ها می آزماییم و شکیبایان را مژده دهد.
در این آیه نقصان در محصولات همراه با کاهش مال و جان آمده که نشان دهنده اهمیت آن در زندگی انسان هاست. بی شک گیاهان که غذا، دارو، سرپناه و در یک کلام، « متاع » زندگی انسان هستند، از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند به طوری که زمین های کشاورزی و میزان محصولات هر کشور عامل بقای مردم آن خواهد بود. و این آزمون ها همه برای بازگرداندن بندگان است به صراط حق، و خداوند با گرسنگی و سختی و کمی منابع کشاورزی بندگان گناهکار خود را فرا می خواند.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در این باره می فرمایند:
إِنَّ اللَّهَ یَبْتَلِی عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّیِّئَهِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ وَ حَبْسِ الْبَرَکَاتِ وَ إِغْلَاقِ خَزَائِنِ الْخَیْرَاتِ لِیَتُوبَ تَائِبٌ وَ یُقْلِعَ مُقْلِعٌ وَ یَتَذَکَّرَ مُتَذَکِّرٌ وَ یَزْدَجِرَ مُزْدَجرٌ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الِاسْتِغْفَارَ سَبَباً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَ رَحْمَهِ الْخَلْقِ، فَقال سُبحانهُ سْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ اِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً، یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُم مِدْرَاراً، وَیُمْدِدْکُم بِاَمْوَال وَبَنِینَ وَیَجْعَل لَکُمْ جَنَّات وَیَجْعَل لَکُمْ اَنْهَاراً، فَرَحِمَ الله اَمراً استَقبَلَ تَوبتَهُ وَ استَقَالَ خَطیِئتهُ وَ بادَرَ مَنیَّتَه.
خداوند بندگان خود را که گناهکارند، با کمبود میوه ها، و جلوگیری از نزول برکات و بستن در گنج های خیرات آزمایش می کند، برای آنکه توبه کننده ای بازگردد، و گناهکار، دل از معصیت بکند، و پند گیرنده پند گیرد، و بازدارنده، راه نافرمانی را بر بندگان خدا ببندد، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسیله دائمی فرو ریختن روزی، و موجب رحمت آفریدگان قرار داد و فرمود: از پروردگار خود آمرزش بخواهید، که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو می بارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را یاری می دهد، و باغستان ها و نهرهای پر آب را در اختیار شما می گذارد. پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و پیش از آنکه مرگ او فرا رسد، اصلاح گردد. (65)
مفسرین در مورد معنای « نقص ثمرات » دو نظر داده اند. گروهی آن را به معنای کم شدن زراعت و محصول و رفتن برکت میوه ها می دانند. (66) عده ای نیز آن را به معنای مرگ و کم شدن فرزندان می دانند. (67) برخی مفسرین نیز هر دو نظر را بیان کرده اند. (68)
واسطه وحی
رد پای گیاهان در تمامی مراحل تاریخ و زندگی انسان ها به چشم می خورد و از آنجایی که وحی و پیامبران الهی سهم عمده ای در زندگی انسان ها داشته اند، نقش گیاهان در وحی نیز مشهود است.
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِی الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَهِ الْمُبَارَکَهِ مِنَ الشَّجَرَهِ أَنْ یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ( قصص /30 ).
و چون نزد آن ( آتش ) آمد، از کناره راست آن وادی در آن جایگاه خجسته از آن درخت ندا داده شد: ای موسی، منم خدای یگانه، پروردگار جهانیان.
بنابر آیات سوره قصص، هنگامی که حضرت موسی (علیه السلام) به همراه خانواده اش از مدین به سوی مصر در حرکت بود، شبانگاه و در حالی که راه را گم کرده بودند، از دور آتشی دید و از همراهان خود خواست تا همان جا بمانند ( از اینکه فعل جمع آمده معلوم می شود تنها همسرش همراه او نبوده است ) تا وی به سوی آتش برود و خبری بگیرد یا شعله ای از آن بیاورد. هنگامی که به آتش نزدیک شد صدایی از درخت به گوش موسی ( علیه السلام ) رسید که:
إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى
( طه /12 ).
همانا منم پروردگار تو. پای پوش خویش بیرون کن، که تو در وادی مقدس طوی هستی.
و خداوند از ورای درخت با موسی (علیه السلام) سخن گفت (69) و با توجه به این آیه:
وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ
(شوری /51 ).
و هیچ آدمی را نرسد که خدای با او سخن گوید مگر به وحی یا از پس پرده، یا فرستاده ای- فرشته ای – فرستد پس به فرمان او آنچه خواهد [ به وحی ] وحی کند. همانا او والامرتبه و باحکمت است.
این سخن گفتن از طریق درخت یکی از راه های انتقال وحی و القای آن « من وراء حجاب » است. بدین گونه پیام رسالت و مأموریت الهی آغاز گشت.
درباره اینکه درختی که خداوند به واسطه آن با موسی (علیه السلام) سخن گفت چه بوده است نظرات فراوانی داده شده. بعضی آن را عنابظ و برخی خولان می دانند، اما تنها چیزی که معلوم است این است که آن درخت، درختی دنیایی، مانند همه درختان روی زمین بود. (70)
گیاهان، وسیله ای برای کسب کمالات اخروی
در نظام ارزشی اسلام، همه اعمال نیک پایدار است ولی برخی از کارها به عنوان اعمال جاودانه و ماندنی مطرح شده اند. نگارش قرآن کریم یا تدوین کتاب های علمی مستفاد از علوم قرآنی در روایات امامان معصوم (علیهم السلام) کاری است جاویدان که پس از مرگ نیز آثار خیر آن برای انسان ثابت است. از جمله آثار خیر ماندنی، احیای محیط زیست، مانند درختکاری و دیگر فعالیت هایی است که بستر مناسبی را برای زیست بشر فراهم می کند. در آموزه های دینی آمده است اگر انسان درختی بکارد یا کاری که مورد استفاده مردم واقع شود انجام دهد، تا آن عمل باقی است همواره در نامه عمل آن شخص پاداش نوشته می شود و صدقه جاریه ای در طبیعت خواهد بود. در این راستا از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که فرمودند:
من زرع فأکلَ منهُ طیرٌ کان لهُ صدقهً. (71)
هر کس زراعتی کشت کند و پرنده ای از آن بخورد، برای وی صدقه محسوب می گردد.
همچنین، در تعالیم آسمانی اسلام، آبیاری درخت مانند سیراب کردن مؤمن تشنه دارای ثواب و پاداش است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
مَن سَقی طَلحهً أو سِدرهً فَکأنَّما سَقی مُؤمِناً مِن ظَقَإ. (72)
هر کس درخت موز یا سدر را آبیاری کند مانند آن است که مؤمنی را از تشنگی نجات داده است.
هنگامی که اجر سیراب کردن درخت مانند سیراب کردن مؤمن باشد، پس غرس درخت و ایجاد فضای سبز نیز جزء سنت های حسنه دینی است (73) زیرا کاشت درخت در زمره بهترین اعمال و مقدس ترین کارها مانند نگارش قرآن و ساختن مسجد آمده است:
خَمسهٌ فی قُبُورِهم وَ ثوابُهُم یَجری إلی دِیوانِهم مَن غَرَسَ نَخلاً وَ مَن حَفَرَ بِئراً وَ من بَنَی لله مَسجِداً وَ مَن کَتَبَ مُصحفاً وَ مَن خَلَّفَ ابناً صَالِحاً. (74)
پنج ( کار خیر ) در قبر به انسان می رسد و ثوابشان در نامه اعمال او جریان می یابد: اینکه کسی که درخت نخلی غرس کند، و چاه آبی حفر کند، و مسجدی به خاطر خدا بنا کند، و نگارش قرآن کند، و از خود فرزندان صالح به جا بگذارد.
این مقارنه حاکی از اهمیت بالای درختکاری و حفظ و ازدیاد گیاهان در تعالیم اسلام است، تا آنجا که در شمار باقیات الصالحات محسوب می شود و در سعادت اخروی انسان مؤثر است، چرا که از مصادیق عینی آیه زیر می باشد:
هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا
( هود /61 )
او شما را از زمین آفرید و شما را در آن زندگانی داد ( یا شما را به آبادانی آن واداشت ).
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده:
خُلِقَ لَهُ الشَّجرُ فَکُلِّفَ غَرسَهَا وَ سَقیَهَا وَ القِیامَ عَلیهَا. (75)
درخت برای انسان خلق شده است. پس مکلف شده است به کاشت و آبیاری و مراقبت از آن.
پینوشتها:
1-محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج3، ص 158
2- محمود زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج4، ص 122.
3- مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل، ج3، ص 674؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج16، ص 246؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج8، ص 94؛ محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج12، 246؛ حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج2، ص 221؛ احمد بن مصطفی مراغی، المراغی، ج13، ص 148.
4- ابوجعفر محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج13، ص 135؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج19، ص 90؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 480؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج5، ص 134؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص 51؛ احمد بن مصطفی مراغی، المراغی، ج13، علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج5، ص 298
5- فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج19، ص 89؛ وهبه بن مصطفی زحیلی، المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج، ج13، ص 243.
6- ابوجعفر محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج13، ص 137، ابوبکر عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سور آبادی، ج2، ص 1227؛ رشید الدین میبدی، کشف الاسرار و عده الابرار، ج5، ص 251؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج11، ص 268؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لا حکام القرآن، ج10، ص 359؛ جلال الدین سیوطی، تفسیر جلالین، ج1، ص 261؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص 51؛ بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج7، ص 83.
7- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 480؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 37.
8- اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج4، ص 415.
9- محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص 50.
10- فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج3، ص 311؛ بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج7، ص 83، عبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج7، ص 383.
11- حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج3، ص 37؛ عبدالرحمان محمد ثعالبی، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 380؛ جلال الدین سیوطی، تفسیر جلالین، ج1، ص 261؛ حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج7، ص 44.
12- ابوجعفر بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج13، ص 135؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج10، ص 359؛ احمد بن مصطفی مراغی، المراغی، ج13، ص 148؛
13- فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج3، ص 311؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص 51.
14- ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج5، ص 134؛ وهبه بن مصطفی زحیلی، المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج، ج13، ص 242.
15- ابوجعفر محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج13، ص140؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 293؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج2، ص 553؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج2، ص 248؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج3، ص 38؛ جلال الدین سیوطی، تفسیر جلالین، ج1، ص 262؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص 53؛ احمد بن مصطفی مراغی، المراغی، ج13، ص 150؛ محمد جواد نجفی خمینی، تفسیر آسان، ج8، ص 256؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج10، ص 336.
16- محمود زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج2، ص 553؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج3، ص 38؛ محمود حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص53؛ محمد جواد نجفی خمینی، تفسیر آسان، ج13، ص 150؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج10، ص 336.
17- فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج3، ص 311؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج2، ص 553؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص 53؛ محمد جواد نجفی خمینی، تفسیر آسان، ج13، ص 150؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج10، ص 336.
18- حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج3، ص 38؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 418؛ جلال الدین سیوطی، تفسیر جلالین، ج1، ص 262؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص 53؛ محمد حسین حسینی همدانی، انوار درخشان، ج9، ص 295؛ محمد جواد نجفی خمینی، تفسیر آسان، ج13، ص 150؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج10، ص 336.
19 – فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 418؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص 53.
20- ابوجعفر محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج13، ص 140؛ ابواسحاق احمد بن ابراهیم ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج5، ص 316؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 418؛ رشید الدین میبدی، کشف الاسرار و عده الابرار، ج5، ص 251؛ محمود آلوسی روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج7، ص 203.
21- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 418.
22- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 418؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 5، ص 135؛ حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج 7، ص 49؛ عبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج7، ص 383؛ علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج5، ص 300.
23- محمود زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج2، ص 553؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج2، ص 248؛ رشید الدین میبدی، کشف الاسرار و عده الابرار، ج5، ص 251.
24- محمد حسین حسینی همدانی، انوار درخشان، ج9، ص 295؛ عبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج7، ص 384.
25- بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسیر قرآنف ج7، ص 85.
26- ابوجعفر محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج1315، ص 79؛ ابوبکر عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج2، ص 1381؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج2، ص 657؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج5، ص 179؛ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج4، ص 2238؛ احمد بن مصطفی مراغی، المراغی، ج15، ص 68.
27-محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 494، فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 654؛ ملامحسن فیض کاشانی، الصافی، ج3، ص 199؛ بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج7، ص 332؛ عبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص276؛ علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج6، ص 99.
28- محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص 137.
29-محمود زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج4، ص 748؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص 737؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج10، ص 424.
30- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج24، ص 439.
31- ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، ج5، ص 109؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص 679.
32- محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج9، ص 451؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج29، ص 304؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج9، ص 287؛ محمد حسین حسینی همدانی، انوار درخشان، ج16، ص 60؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج23، ص 39.
33- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 646؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج1، ص 359.
34- محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 386.
35-فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 646؛ محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج2، 32؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 386.
36- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 420؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج7، ص 40؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج1، ص 418؛ محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج2، 32؛ علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج1، ص 499.
37- رشید الدین میبدی، کشف الاسرار و عده الابرار، ج1، ص 716؛ بانوی اصفهانی، مخزن العرفان، ج2، ص 417؛ محسن قرائتی، تفسیر نور، ج1، ص 423.
38- طنطاوی جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن، جزء1، ص 210؛ علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج1، ص 499.
39- محمد حسن طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 386؛ و نیز؛ ابوالسحاق احمد بن ابراهیم ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 134؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج1، ص 405؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج1، ص 198؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج1، ص 497؛ عبدالرحمان بن محمد ثعالبی، جواهرالحسان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 96؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، فی الزام المخالفین، ج2، ص 308؛ هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 677؛ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج1، ص 451؛ حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج2، ص 221؛ محمد جواد نجفی خمینی، تفسیر آسان، ج2، ص 412.
40- science
41- فریده حسن زاده ( مصطفوی )، « حتی یک درخت کوچک یک مسلمان تمام عیار است»، حدیث زندگی، ش19، ص 90.
42- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج2، ص 471؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص 392.
43- محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 482؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 644؛ حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج7، ص 380؛ احمد بن مصطفی مراغی، المراغی، ج15، ص 150.
44- اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج5، ص 162؛ محمد جواد نجفی خمینی، تفسیرآسان، ج10، ص 59؛ وهبه بن مصطفی زحیلی، المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج، ج15، ص 84.
45- قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ ( سجده/ 21 ).
46- محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص 110.
47-جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج2، ص 89؛ همو، قرآن و اسرار آفرینش، ص 222- 223.
48- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج12، ص 568؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص 792.
49- محمود زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج4، ص 444؛ ملامحسن فیض کاشانی، الصافی، ج5، ص 106؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج9، ص 290؛ محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج14، ص 100؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص 96؛ احمد بن مصطفی مراغی، المراغی، ج27، ص 107؛ علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج6، ص 99؛ وهبه بن مصطفی زحیلی، المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج، ج13، ص 242.
50- محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص 96.
51- محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج9، ص 464؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج9، ص 301؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج9، ص 114؛ حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج12، ص 402؛ بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج12، ص 10.
52- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 133 ص 176.
53- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج12، ص 510.
54- مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج3، ص 529؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج3، ص 462؛ رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار و عده الابرار، ج7، ص 86؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج15، ص 251.
55- محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج8، ص8؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج14، ص 306؛ بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسیر قرآن؛ ج9، ص 230.
56- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج9، ص 301؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض الصافی، ج4، ص 30؛ حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج9، ص 396.
57- محمد حسین حسینی همدانی، انوار درخشان، ج12، ص 5.
58- محسن قرائتی، تفسیر نور، ج8، ص 295.
59- عبدالله جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ص 74.
60- محمد حسین صالحی سورمقی، گیاهان دارویی و گیاه درمانی، ج1، ص 13.
61- مفضل بن عمر جعفی، توحید مفضل، ص 159.
62- محمد باقر مجلسی، ترجمه توحید مفضل، ص 199.
63-نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 93، ص 458.
64- عبدالله جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ص 218 – 219.
65- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 143، ص 186.
66- مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج1، ص 151؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 37؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج2، ص 174؛ هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 358؛ ملامحسن فیض کاشانی، الصافی، ج1، ص 204.
67- رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار و عده الابرابر، ج1، ص 418؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج22، ص 240؛ بانوی اصفهانی، مخزن العرفان در تفسیر قرآن؛ ج2، ص 143؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج1، ص 261؛ محمد حسین حسینی همدانی، انوار درخشان، ج2، ص 41؛ علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج1، ص 281.
68- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 436؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج1، ص 343؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 353؛ حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج1، ص 295؛ محسن قرائتی، تفسیر نور، ج1، ص 139.
69-محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج16، ص 31- 32.
70- حمید کلیجی، قرآن و طبیعت، ص 135.
71- مجیدی، غلامحسین، نهج الفصاحه الحاوی لقصار کلمات الرسول الاکرم، ج2، ص 435.
72-حر عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج17، ص 42.
73- عبدالله جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ص 199- 200.
74- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار (علیهم السلام)، ج101، ص 97.
75- همان، ج3، ص 86.
منبع مقاله :
فریدونی، زهره (1390)، نقش گیاهان در زندگی انسان از دیدگاه قرآن، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ اول