معیار اعتبار روایت‌های امامان شیعه در فقه و اجتهادشان چیست؟ درحالی که خارج از سنّت نبوی هستند؟

معیار اعتبار روایت‌های امامان شیعه در فقه و اجتهادشان چیست؟ درحالی که خارج از سنّت نبوی هستند؟

روایات امامان شیعه را می ‌توان در دو دسته ابتدایی تقسیم بندی  کرد:گروه اوّل روایاتی هستند که ائمه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در بیان آن ها فقط نقش راوی را دارند،و سند این روایات به پیامبر گرامی اسلام منتهی می ‌شود.با توجه به مکانت این بزرگواران،و مقامات معنوی وعدالت ایشان،که مورد پذیرش اهل سنّت نیز می ‌باشد، حجیت این روایات قطعی است.درمیان همین دسته از احادیث،روایات فراوانی وجود دارند که به صراحت،نشان دهنده اعتبار روایات،و بلکه عصمت و امامت ایشان،می‌باشند.[1] و بدیهی است که اگر کسی ائمه شیعه را به عنوان راوی عادل بشناسد،باید به مضمون این روایات اعتراف کند.به علاوه که امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ در نظر اهل سنّت،هم خلیفه مسلمین هستند وهم جزو برترین صحابه پیامبر اسلام،و لذا احادیثی که ایشان نقل می کنند،حجیت خواهد داشت.پس آن چه مورد سؤال است روایاتی است که ائمه بزرگوار شیعه بدون اسناد ظاهری به نبی گرامی اسلام، بیان کرده‌اند.
برای اثبات اعتبار این دسته از روایات ائمه شیعه،به سه دلیل می‌توان تمسک جست:

1. عصمت امامان.
شیعیان بر اساس این مبنا،و با همراهی نصوص مختلف قائل به امامت ایشان شده‌اند.
به نظر شیعه امامان-علیهم السلام- به جز تلقی وحی و آوردن دینی خاص، ‌تمامی وظایف انبیاء را برعهده دارند،لذا باید صفات انبیاء الهی مانند عصمت و علم الهی را داشته باشند.و تشخیص این امور نیز فقط در حیطه ی علم خداوند قرار دارد.بنابراین،به نظر شیعه؛ امامت مقامی است انتصابی که با نصب خداوند و اعلام پیامبر،به فعلیت می‌رسد.
برای لزوم عصمت ائمه-علیهم السلام- به آیه «اذا ابتلی ابراهیم ربه…»[2] تمسک جسته‌اند.و نیز افزوده‌اند که در صورت عدم عصمت،هم دچار تسلسل می شویم و هم لازم می آید که مردم ایشان را انکار کنند،در حالی که مأمور به اطاعت از ایشان می باشند.به علاوه که عدم عصمت،غرض از نصب امام را نقض می‌کند.شیعه با بهره گیری از آیه تطهیر[3]،عصمت خاندان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را اثبات می ‌کنند.[4] استدلال به این آیه اختصاص به شیعیان ندارد و برخی از علمای اهل سنّت نیز در این باور همراه شیعه هستند،[5] و هر چند در مورد تعداد اهل بیت اختلاف دارند،ولی در این که علی ـ علیه السّلام ـ و فرزندان ایشان جزو اهل بیت هستند،اختلافی در بین نیست.[6] بااثبات عصمت،بدیهی است که هر چه ایشان،از پیامبر اسلام نقل می کنند و یا این که خود به عنوان حکم الهی بیان می دارند،باید مورد پذیرش باشد.و حتی اگر کسی در پذیرش دلایل امامت ایشان و یا عصمت ایشان از خطا و اشتباه،تردید داشته باشد،نمی تواند به ایشان نسبت کذب بدهد.زیرا عصمت از گناه،پایین ‌ترین مرتبه از مراتب عصمت است که با آیه تطهیر ثابت می‌شود.

2. دلایل نقلی:
دلایلی که شیعه بر صحت مدعای خود اقامه کرده است،در کتب روایی اهل سنّت نیز ذکر شده‌اند،و لذا صدور بسیاری از آن ها قطعی و مورد قبول همه مسلمین است،و بیشتراختلاف بین دو مذهب،ناظر به دلالت این ادله می باشد.به نظر می رسد حتی با دست برداشتن از دلالت حد اکثری و اکتفا به دلالت حد اقلّی این روایات،باز هم می ‌توان نشان داد که روایات امامان شیعه ـ علیهم السّلام ـ ،جزو سنّت قطعی پیامبر اسلام می ‌باشد.بررسی برخی از این دلایل راهگشای بحث خواهد بود.و لازم به ذکر است که ما در این نوشته به دلایل خاص امامت هم چون آیه ولایت (55 سوره مائده)،حدیث غدیر،حدیث منزلت، و… نپرداخته‌ایم.
الف. حدیث ثقلین:این حدیث به اختلاف تعبیرهایی جزئ،در بسیاری از کتب اهل سنّت نیز نقل شده است.[7]در این حدیث حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رادر کنار قرآن کریم ذکر کرده و تمسک به ایشان را،راه نجات دانسته‌اند: «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابداً».به علاوه که اهل بیت را تا قیامت،همراه و همگام با قرآن معرفی فرموده‌اند.دلالت حداقلی این حدیث،اثبات حجیت روایات و اجتهادائمه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می ‌باشد.هر چند به نظر شیعه این حدیث برای اثبات امامت نیز کافی است.
ب. حدیث سفینه:پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حدیث معروف به حدیث سفینه فرمودند: «مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح،من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق». این حدیث علاوه بر منابع شیعی در کتب اهل سنّت نیز ذکر شده است.[8] و در برخی از نقل‌ها از این روایت،«کباب حطه فی بنی‌اسرائیل» نیز آمده است.[9] این حدیث نیز همانندحدیث ثقلین توانایی اثبات امامت ائمه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را دارد،ولی با تنزل از این دلالت نیز می ‌توان حجیت روایات ایشان را اثبات نمود،زیرا در این روایت همراهی و پیروی از اهل بیت سبب نجات شمرده شده است و واضح است که اگر سخن و فعل کسی حجیت نداشته باشد،نمی تواند عامل نجات خود و دیگران باشد.
ج .سایر روایات:در کتب روایی اهل سنّت روایات دیگری نیز یافت می شوند که در همین مسیر به کار می آیند؛روایاتی هم چون: «اهل بیتی امان لأمتی»،[10] «ان علیاً مع الحق و الحق مع علی»،[11] «انا و هذا (علی)، حجه علی أمتی یوم القیامه»،[12] «علی و شیعته هم الفائزون یوم القیامه»[13] و روایات فراوان دیگر که بررسی و حتی اشاره به آ ن ها، مجالی بیش از این مقال می طلبد.
آن چه ذکر شد،تلاشی  بود برای این که نشان دهیم پیروی از امامان شیعه خارج از سنّت نبوی نیست،و بلکه بر اساس برخی از دلایل،عین سنّت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می باشد.گذشته از دلایل فوق،می توان گفت چنان که بسیاری از صحابه برای خود و دیگران حق اجتهاد در سنّت و فهم قرآن را به رسمیت می ‌شناختند،همین حق برای خاندان پاک و اطهر اهل بیت نیز وجود دارد و شاید براساس همین دلایل بوده که شیخ محمود شلتوت مفتی بزرگ اهل سنّت مذهب شیعه را در کنار سایرمذاهب اسلامی به رسمیت شناخته است.و می‌دانیم که ائمه شیعه وصل به باب علم نبی هستند،[14] در حالی که دیگران به این صفت راهی ندارند.
در پایان می توان این دو نکته را نیز مورد توجه قرار داد که بر اساس فرمایشات ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ ایشان هر چه که فرموده‌اند از مخزن علم نبوی بوده است و ایشان از طریق پدران بزرگوارشان به آن راه یافته‌اند،و حتی در روایتی امام باقر ـ علیه السّلام ـ ،به جابر می فرمایند:ما اگر از پیش خود حکمی بدهیم هلاکت خواهیم شد،بنابراین هر چه می گوییم روایت رسول خداست.در برخی روایات نیز تصریح شده است که پیامبر علم خود را به علی ـ علیه السّلام ـ آموخت.و نیز ایشان به علی ـ علیه السّلام ـ دستور فرموده‌اند که این روایات برای سایر ائمه مکتوب گردد،و در روایتی دیگر از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده که ایشان فرمودند حدیث من،حدیث پدرم است و حدیث پدرم حدیث جدم می باشد و سپس این سلسله را تا حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ ذکر می کنند.[15] نتیجه آن که به دلیل عصمت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و با استناد به روایات قطعی پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ ثابت می شود که پیروی از ائمه معصومین شیعه،کاملاً مطابق با سنّت نبی گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ می باشد.و البته شیعه بیش از این اعتقادداردوایشان راامام منصوب از طرف خداوند متعال می داند.

پی نوشت ها:
[1] . به عنوان نمونه ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1388، ج 1، ص 286 ـ 297؛ و العاملی، علی بن یونس، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، تحقیق محمد باقر بهبودی، المکتبه المرتضویه لإحیاء الاثار الجعفریه، ج 2، ص 123 ـ 135.
[2] بقره/124
[3] احزاب/33
[4] . درباره ادله عصمت ر.ک: حلی، کشف المراد، تحقیق: حسن حسن زاده آملی، قم، موسسه نشر اسلامی، 1422، 471 ـ 472 و ص 492 ـ 495؛ و نیز سبحانی، جعفر، الالهیات، قم، موسسه امام صادق، 1423، چاپ پنجم، ج 4، ص 116 ـ 130.
[5] . ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیه، ج 6، ص 69؛ هم او در: ابن عباس ج12، ص54، همین تفسیر را نقل می‌کند. در ج 16، ص 22، نیز از امام حسن مجتبی، استدلال به این آیه نقل شده است.
[6] . ر.ک: الحاکم النیشابوری، محمد بن محمد، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: یوسف المرعشی، بیروت، دار المعرفه، 1406، ج 2، ص 416 و ج 3، ص147؛ و نیز: السیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، دار المعرفه، ج 5، ص 198 ـ 199؛ و نیز الامام احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر، ج 1، ص330 ـ 331 و ج 4، ص 106، ج 6، ص 292؛ و نیز: الطبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، تحقیق: صدقی جمیل العطار، بیروت، دارالفکر، 1415، ج 22، ص 9 ـ 10.
[7] . به عنوان نمونه ر.ک: النیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، بیروت، دار الفکر، بی‌تا، ج 7، ص 122 ـ 123، و نیز: المستدرک علی الصحیحین. ج 3، ص 109؛ و نیز مسند احمد، ج 3، ص 17 و ج 4، ص 371 و ج 5، ص 181؛ و نیز: متقی هندی، کنز العمال، تحقیق: الشیخ البکری حیانی، الشیخ صفوه السقا، بیروت، موسسه الرساله، بی‌تا، ج 1، صص 173 و 186 و 188.
[8] . به عنوان نمونه ر.ک: المستدرک علی الصحیحین، ج 2، ص 343، و ج 3، ص 150 ـ 151؛ و نیز: کنز العمال، ج 2، ص 435 و ج 11، ص 603، و نیز: الدر المنثور، ج 1، ص 72.
[9] . ر.ک: کنز العمال، همان، و نیز الدر المنثور، همان.
[10] . المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 149.
[11] . المستدرک علی الصحیحین، ج 3، صص 119 و 124؛ الخطیب البغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، دار الکتب العربیه، بیروت، 1417، ج 14، ص 322.
[12] . تاریخ بغداد، ج 2، ص 86.
[13] . الدر المنثور، ج 6، ص 379.
[14] . «انا مدینه العلم و علی بابها»، الحاکم الحسکانی، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل، ترجمه محمدباقر محمودی، تهران، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، 1411، ج1، ص104، 105، 107 و 432.
[15] . ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، دار احیاء التراث العربی، 1983، چاپ سوم، ج 2، ص 172 ـ 179، در این باب 28 حدیث ذکر شده که حدیث امام صادق ـ علیه السّلام ـ‌، آخرین روایت این باب می‌باشد. در این زمینه می‌توان برای مطالعه بیشتر به منبع ذیل نیز رجوع کرد: عسکری، سید مرتضی، معالم المدرستین، بیروت، موسسه النعمان، 1410، ج 2، ص 301 ـ 360.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید