انتظار، سهم چشمانی است که رو به آفتاب زیستهاند؛ سهم دستانی است که شبگاهان، در وسعت نیایش، به جانب آسمان ریشه دوانیدهاند، سهم دل هایی که چون کبوتران خونین بال، در بی نهایتیِ سرخ جاودانه تپیدهاند؛ گامهایی که چون جنون گردباد، واژگون رقصیدهاند تا تنهایی خاک را با آسمان در میان نهاده باشند.
منتظران، مجنون زادگان لیلای وجودند؛ عاشقانی دل سوخته که لب به زمزمهتر کردهاند و در دل، شور و شوق و امید پروراندهاند و پای افزاری از صبر و شکیب ستاندهاند تا خستگی راه، مجالشان ندهد که به ((ماندن)) بیندیشند که باید ((رفت)) تا به ((راه)) پیوست؛ چرا که ((رفتن))، به راه میپیوندد و ((ماندن))، به رکود.(۱)
آری، حرکت، رهاورد طبیعی انتظار است. آنان که عظمت درونی خویش را یافتهاند، آنان که ابراهیم گونه سرود (( إنّی ذاهب إلی ربّی سیهدین ))(۲) را سر میدهند، آنان که یافتهاند حرکت و تلاش به هدایت میانجامد، و چه شیرین، جرعه جرعه از هدایتهای مستمر حق بهرهمند میشوند.
آنان، با تمام وجود، روی خود را به آسمان دوخته، ندای (( إنّی وجّهت وجهی للّذی فطر السماوات والأرض ))(۳) را زمزمه میکنند و این گونه ظهور هادیِ امّت را به انتظار مینشینند.
اشاره: در نوشتار پیشین، چهار مورد از محورهای مبحث انتظار (حقیقت، ضرورت، ابعاد، مبانی انتظار) مورد باز کاوی قرار گرفت. در این نوشتار، از زوایای دیگر، بایستهها و رهاورد و پایان انتظار را مورد بررسی قرار میدهیم.
قدس سرهم- بایستههای انتظار
اصولاً، کسی که در انتظار است، بی تفاوت و بی خیال نیست. حضرت یعقوبعلیه السلام منتظر یوسفعلیه السلام بود، ولی بیکار نبود. به فرزنداناش گفت: بروید و به دنبال یوسف و برادرش بگردید و از روح خدا نا امید نشوید.)).(۴) نیز، همین تعبیر در مورد حضرت مهدی(عج) وارد شده است: ((منتظر فرج باشید و از روح خدا ناامید نشوید)).(۵) بنابراین، فرزندان انتظار، آداب و وظایفی را دنبال میکنند؛ چون، این خاصیّت انتظار است که بر حالت و رفتار و عمل منتظر تأثیر میگذارد. اینک، به تعدادی از این وظایف اشاره میشود.
یکم – اقبال
آنان که از تدبّر بهره گرفتهاند، از کنار حادثههای پیش پا افتاده، به سادگی نمیگذرند؛ زیرا، دریافتهاند که در کنار هر اتّفاقی هر چند کوچک، درسی و اندرزی وجود دارد. امام کاظمعلیه السلام هم به این مسئله اشاره دارند: ((ما من شیء تراه عینک إلاّ و فیه موعظه؛(۶) هر آن چه چشمان تو آن را میبیند، در آن، موعظه و پند و اندرزی است.)).
آنان که به زندگی خود و دیگران توجّه ویژهای دارند، دست هدایت مهدی فاطمهعلیها السلام را در هدایت خودشان و دیگران، به خوبی مشاهده میکنند و مساعدتهای پیدا و پنهان محبوب را لمس، و حضور مهربان او را احساس میکنند. آنان، به او، رو میآورند و او را صدا میزنند و میخوانند: ((إنّا توجّهنا واستشفعنا و توسَّلنا بک إلی الله…)).(۷)
باید دانست در معنا و مفهوم اقبال و رو آوردن، دو نکته نهفته است:
۱- رو آوردن و دل دادن به محبوب است، به خاطر بزرگی و جمال و هیبت و شعور و یافتن تمامی خواستهها و آرزوها در وجود او تا بدین وسیله از راه و منش او پیروی کند و راههای صعب العبور و پر پیچ و خم را با او به سر منزل مقصود برساند.(۸)
اقبالِ به مهدی، این معنا را با خود دارد. برای رسیدن به این غایت، چند عنصر دخیل است: عنصر شناخت؛(۹) تجربهی محبّت و عنایت، تجربهی ضعفها و محدودیّتها در دیگران؛ تجربهی بن بستها و احساس تنگناها.
شناخت
آشکار است که اقبال قلبی، از شناخت و احساس محبّت مایه میگیرد. از این رو، مهمترین وظیفهای که هر شیعهی منتظر بر عهده دارد، کسب معرفت نسبت به وجود مقدّس امام و حجّت زمان خویش است. این موضوع، تا بدان درجه از اهمّیّت قرار دارد که در روایات بسیاری، اعم از شیعه و سنّی، مطرح شده است.
تجربهی محبّت و عنایت از محبوب و ضعف و محدودیّت از دیگران
آنان که در این هستی، محبوبها و رهبران دیگر را تجربه کردهاند و به ضعفها و محدودیّتها و پَستیها و زشتیهای آنان واقف شدهاند، وقتی از زبان وحی میشنوند که ((ولیّ، به ما، مهربانتر(۱۰) و آگاهتر از خودمان است))، دیگر تمام توجّهاش به او معطوف میشود تا جایی که در کوچکترین رفتارش، حتّی صدقه دادناش،(۱۱) او را بر خودش مقدّم میدارد و پیش از این که به سلامتی خود فکر کند، تندرستی و رفع بلا از او را خواهان است تا جایی که او را بر وجود خود حاکم میکند و نسبت به خودش اَوْلی میداند.(۱۲)
چه طور میشود آن مهربانِ غایب را دوست نداشت، در حالی که او، نسبت به ما، مهربان و سبب دفع بلاها و گرفتاریها است(۱۳) و ایمنی بخش اهل زمین است(۱۴) و در غم ما، غمگین، و از شادی ما، شادمان میگردد و در فکر وضعیّت شیعیان است، اگرچه در مشرق و مغرب زمین باشند.(۱۵)
تجربهی بن بستها و احساس تنگناها
توجّه به مهدیعلیه السلام تجربهی بن بستها و احساس تنگناها را میخواهد. برای کسی که دنیا، نزد او، هنوز وسعت دارد، در خیمهی مهدی (عج) جایی نیست. کسی که به مال و ثروت و همسر و فرزند و… وابسته است و تعلّق دارد، در خیمهی مهدی فاطمهعلیها السلام جایگاهی ندارد.
((باید دانست که اموال و اولاد، فتنه نیستند. این تعلّق وابستگی است که فتنه است. مَثَل مال و انسان، مَثَل آب و کشتی است. اگر آب بیرون از کشتی باشد، وسیلهی خوبی برای حرکت کشتی است، امّا اگر داخل کشتی شود، سبب هلاکت است. مال هم اگر بیرون از دل باشد، مَرکَبِ خوبی است، ولی اگر داخل دل باشد، باعث هلاک است.)).(۱۶)
اساساً، زهد، آزادی است، آزادی از هر آن چه رنگ تعلُّق به خود گیرد. حافظ میگوید:
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود زهر چه رنگ تعلُّق پذیرد، آزاد است
منتظر مهدی(عج) آزاد مردی است که دادنها و گرفتنها، در وجود او موجی ایجاد نمیکند.(۱۷)
منتظرِ مهدی فاطمهعلیها السلام به دنیا قانع نیست، بلکه جایگاه بلندتری را طالب است؛ چون، در چشم تیزبین او، دنیا، بد نیست، بلکه دنیا، کم است.(۱۸)
کسب آبرو از محبوب
معنای دیگری که در مفهوم اقبال وجود دارد، روی آوردن به خاطر حضور در کنار محبوب است تا با این حضور و انتساب، کسب آبرو کند. وجاهت و شرافت و مقبولیّتی را که هرگز نمیتوانسته به طور طبیعی کسب کند، بدین وسیله به دست میآورد.
اساساً، انسانها، در زندگیشان، به دنبال پیدا کردن یک وجهه و موقعیّت اجتماعی خوبی هستند و تمام تلاش خود را در این زمینه انجام میدهند تا به این هدف ارزشمند برسند.
آنان که به کلاسهای بالاتری راه پیدا کردهاند و ارزشهای انسانی خود را کشف کردهاند و استعدادهای ویژه و برتر خود را یافتهاند و به استخراج و بهره برداری از آن مشغولاند، آبرومندی و وجاهت را در جای دیگری دنبال میکنند. آنان، آبرو را در نزد امام حسینعلیه السلام میجویند و این دعا را بسیار میخوانند: ((اللهم! اجعلنی عندک وجیهاً بالحسینعلیه السلام فی الدنیا والاخره))(۱۹) و در نتیجه، خدا، خریدارشان میشود: ((إن الله اشتری من المؤمنین)).(۲۰)
وجاهت در حضور حق و در محضر او، برای کسانی است که توجّه از غیر او برداشتهاند. به همین سبب، منتظرِ مؤمن، تمام توجّه و وفای خود را در این راه مبذول میدارد و به درجهای از وجاهت میرسد که ((افضل اهل هر زمان)) لقب میگیرد. ((المنتظرون لظهوره أفضل کلّ زمان…))(۲۱)
دوم – میثاق
(( … الذین یوفون بعهد الله ولا ینقضون المیثاق ))(۲۲)
فرزند انتظار، با توجّه و اقبال قلبی، ارتباط میان خود و ولیّ و حجّت حق را تحکیم میکند و تا جایی پیش میآید که نه تنها توقّعی از او ندارد، بلکه متعهّد میشود تمام داراییهایش، خانوادهاش، هستیاش و تمام آن چه را خدا به او عطا کرده، در راه محبوب به مصرف برساند و این میثاق، سرود دائمی او است که هر روز با ولیّ و امام زمان اش تجدید میکند: ((وأبذّلُ مالی و أهلی و نفسی…)).(۲۳) او، میداند آن چه نزد ما میماند، از بین رفتنی است و آن چه نزد ((ولیّ)) میماند، ماندگار و جاویدان است؛ چون، (( ما عندکم ینفد و ما عندالله باق ))(۲۴)
تو میخواهی آن چه را خدا به تو بخشیده، در راه او ببخشی. در واقع، این بذل و بخشش، به دست آوردن و از تباهی و ضایع شدن دارایی جلوگیری کردن است. این، حفظ ثروت است و از دیار ثروت و احیای تمام آن چه خدا به انسان عطا کرده. چه طور ممکن است قرض دادن به یک مؤمن، باعث تضاعف و ازدیاد آن شود و در راه ولیّ خرج کردن و به او سپردن و با او معامله کردن، این چنین نباشد؟ در واقع، مومنِ منتظر، با این کار، تجدید بیعت میکند.(۲۵)
برای تجدید بیعت با حضرت صاحب الامر، دعای عهد، میثاق نامهای زیبا است. امام صادقعلیه السلام فرمودهاند:
هر کس، چهل صباح، این دعا را بخواند، از یاوران حضرت قائم(عج) خواهد بود. و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدای تعالی، او را زنده خواهد کرد تا در رکاب آن عزیز، جهاد کند.(۲۶)
انسان، با این تجدید عهد، متعهّد میشود که از هر گونه سستی و انحرافی دوری گزیند: ((… برای صاحب امر، غیبتی طولانی است. در این دوران، هر کسی باید تقوا پیشه سازد، و چنگ در دین خود زند.)).(۲۷)
اگر مؤمنان به عهد و پیمان و میثاق با خدا پابند باشند، یقیناً، زمان ظهور فرا خواهد رسید. چه خوب است به ندای زیبایش در این زمینه، گوش جان بسپاریم. آن حضرت فرمود:
لو أشیاعنا، وفقهم الله لطاعته، علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا…؛(۲۸) اگر شیعیان ما، که خدا توفیق شان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر عهده گرفتهاند، همدل میشدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد.
بنابراین، تا استعداد حضور حضرت را پیدا نکنیم، از فیض دیدار خبری نیست. امام (عج) منتظرآمادگی و تجدید عهد خالصانهی ما هستند که به همراه آن، سرور و بهجت و رضایت و انس هم خواهد آمد.
سوم – پناه
انسان منتظر، وقتی مسئولیّت خود و رسالت سنگیناش را دریافت و به این نتیجه رسید که باید حرکت کند – چون، ماندن، گندیدن و پوسیدن است – با مانعها و درگیریهایی روبهرو میشود. مانعها و درگیریهایی که در همه جا خانه گرفتهاند و وحشت و غربت و تنهایی را ایجاد میکنند. انسان، در این هنگام، ناچار باید به کسی پناه برد تا او را از این غربت و تنهایی نجات دهد. اینک، این سؤال در ذهن ایجاد میشود که ((به چه کسی باید پناه برد؟ با چه کسی باید به گفت و گو نشست؟ به چه کسی باید دل گرم شد؟)).
در پاسخ، باید گفت، این انس و دل گرمی، جز به معصوم، و انتظار فرج او نیست.(۲۹) و این حقیقت، چه خوب در موج کلام مهربان امام سجادعلیه السلام آمده است: ((انتظار الفرج من أعظم الفرج؛(۳۰) انتظار فرج، از بزرگترین گشایشها است)).
سینههایی که تمام رنج هستی را، تمام دردهای انسان را، تمام ظلمهای جامعه را شاهد بودهاند و همراه هر قطره خون که از رگهای مظلومان ایرانی و فلسطینی و لبنانی و افغانی و… به زمین ریخته، و همراه هر تازیانه که بر مجاهدی فرود آمده، حضور داشتهاند و این گونه در برابر همهی مردم و همهی هستی، خود را مسؤول میدانند، چارهای جز پیوند با مهدی فاطمه(عج) ندارند.
چهارم – توسل
وادی عشق، بسی دور و دراز است، ولی طی شود جاده صد ساله به آهی، گاهی (اقبال لاهوری)
ای عزیز فاطمه! ما، غفلت کردیم و متوجّه نشدیم و غافلانه و جاهلانه، تو، آن یوسف عزیز را، بدون این که حتّی ثمن بخسی نصیب مان شود، از دست دادیم و اینک، در هجران تو، کنعان زندگی ما، در خشک سالی سوزان، فرو رفته است و زندگی بر ما سخت شده است و با شرمندگی، دست تمنّا به سوی تو گشودهایم و عرضه میداریم: ((یا أیّها العزیز مسّنا وأهلنا الضرّ وجئنا ببضاعه مزجاه فاوفِ لنا الکیل و تصدّق علینا إنّ الله یجزی المتصدقین))(۳۱).
آشکار است که فرزندان انتظار، فلسفهی غیبت آن منجی غائب را درک کرده و آن را ناشی از فاصلهی فرهنگ این دوران از فرهنگ مهدویّت و عدم آمادگی برای حضور آن امام همام میدانند. آنان، خوب میدانند فاصلهی آن چه باید باشند و آن چه هستند، به عمق یک عمر زندگی است که بدون راهنمایی از عالم وحیانی و توسّل به ساحت مقدّس یک وجود نورانی، میسّر نیست.
آنان دریافتهاند که توسّل، تقرّب است و وسیله ساختن برای رسیدن به محبوب و معبود: (( وابتغوا إلیه الوسیله ))(۳۲).
باید دانست که اهل بیت، وسیلهی تقرّب انبیا هستند.(۳۳) اساساً، عقل حکم میکند که برای رسیدن به هر مقصدی، به دنبال وسیلهای باید بود، امّا هر وسیلهای برای مقصد خاصّی ساخته شده است، امام، وسیلهی قرب،(۳۴) وسیلهی هدایت(۳۵)، وسیلهی رضا و رضوان(۳۶) و راه رسیدن به بهشت موعود است.(۳۷)
این درست که نمک طعام را هم باید از آنان خواست، ولی وقتی میشود بیشترها را به دست آورد، برای طرح درخواستهای پایینتر، مجال توسّل نمیماند، هر چند آنان که به خواستههای بزرگ دست مییابند و با هستی، هماهنگ میشوند، نظام هستی هم با آنان هماهنگ میشود و درخواستهای کوچک آنان هم برآورده میشود.
آری، میشود از ولیّ خدا، کشت و زرع و تجارت و فرزند و عیال و… خواست و آنان نیز خاندانِ بذل و بخششاند و یقیناً، انسان، از توسّلاش بهرهمند میشود، ولی بهرهی بیشتری را از دست میدهد.
صحبت این جا است که از هر وسیلهای باید متناسب با توانایی او درخواست داشت. از حجت خدا، باید کاری را خواست که از دست دیگران ساخته نیست. در بحثی دربارهی مشکلات حوزههای علمیّه، یکی از اساتید میگفتند: ((کار اصلی مرجع، ساختن مسجد و مدرسه و بیمارستان نیست. اینها، کارهایی است که از یک ثروتمند هم ساخته است. کار مرجع، تربیّت عالم عادل و عاقل است. این، کاری است که از یک ثروتمند و دیگران ساخته نیست. باید به هر کس، در کاری که برای آن ساخته شده، توسّل جست و بهره گرفت.)).(۳۸)
آری، آنان خود، معرِّف خویشاند. آنان، انقلاب در عقلها و اندیشهها ایجاد میکنند.(۳۹) آنان، قفل و زنجیر را از پای آدمی بر میدارند تا خوب حرکت کنند.(۴۰) به هر طرف، چه شرق و چه غرب برویم، هدایت، فقط در نزد آنان است.(۴۱)
خدا، به عزّت و جبروت خود قسم خورده که اگر کسی او را آن قدر عبادت کند، به طوری که همانند چربی در دیگ، آب شود، از او نخواهد پذیرفت، مگر از همان طریقی که خودش امر کرده او را بخواند.(۴۲)
پنجم – آمادگی
مؤمن منتظر، بی کار نمیماند، بلکه آماده میشود. همچون یعقوب، بوی پیراهن یوسف در او انقلابی ایجاد میکند.(۴۳) اساساً، آنان که انتظار محبوبی را داشته باشند، کوچکترین نشانهای از محبوب، در آنان تأثیر عمیقی میگذارد. در تاریخ میخوانیم، پیراهن حضرت یوسف، بر روح و جسم یعقوب تأثیر گذاشت و چشم نابینای او، بینا، و روح و روان وی، شادمان شد.
آمادگی، آن هم در تمامی اَبعادش،(۴۴) یکی از وظایفِ دوران غیبت به شمار میآید؛ چون، مؤمن منتظر، پیوسته، در حال زمینه سازی برای سلطه و تسلّط مهدی((عج)) است: ((ویوطئون للمهدی سلطانه)).(۴۵)
او، با کسب تعلیمات نظامی و مهیّا کردن تسلیحات مناسب، خود را برای یاری و نصرت امام غائب، آماده میکند. مرحوم کلینی (ره) از امام موسی کاظمعلیه السلام نقل میکند: ((… هر کس اسبی را به انتظار امرِ ما نگاه دارد و به سبب آن، دشمنان ما را خشمگین سازد، در حالی که منسوب به ما است، خداوند روزیش را فراخ گرداند و به او شرح صدر عطا کند و او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواستههایش یاریاش کند.)).(۴۶)
البته، نحوهی آمادگی و مهیّا بودن، بستگی به شرایط زمان و مکان دارد. اگر در روایات، سخن از آماده کردن اسب و شمشیر، به میان آمده، به این معنا نیست که اینها، موضوعیّت دارد، بلکه به عنوان تمثیل و بیان لزوم آمادگی برای یاری آخرین حجّت حق است. بنابراین، به طور کلّی میتوان گفت، فرهنگ انتظار، فرهنگ آمادهسازی جامعه برای پذیرش آزادانهی حاکمیّت الهی است. و در این میان، استراتژی منتظران، نزدیک سازی آزادی به دین است.
صلی الله علیه وآله وسلم – ره آورد انتظار
فرزندان انتظار، با کسب آمادگیهای لازم و پس از طیِّ مراحل یاد شده، ریشههایی در وجودشان سبز میشود و رفته رفته به نتایج و رهاوردی مناسب از این تلاش و کوشش نایل میشود و صبر برگرفتاری و برخوردها و آزار و تمسخرها و بلاها و امتحانات، و ذکر و یادآوری در برابر فتنه و غفلتها و اصلاح جامعه و امید به آیندهی مطلوب و همراهی با حجّت حق و فطانت و زیرکی و بصیرت در برابر ((شبهات مهاجم)) را به بار مینشاند.
یکم – صبر
امام صادقعلیه السلام فرمود: ((من دین الأئمه، الورع… و انتظار الفرج بالصبر)).(۴۷) شرایط بسیار دشوار عصر غیبت، مستلزم آن است که هر شیعهی، منتظری، با استقامت در برابر مشکلات و گرفتاریها، بایستد و از موجودیّت و هویّت خویش دفاع کند.
اساساً، کسی که برای آیندهاش برنامه ریزی میکند و برای رسیدن به اهداف اش، نیازها را شناسایی میکند و برای به دست آوردنشان، راههایی را پیش بینی میکند، میداند که با داشتن نقشه و برنامه، کارها، سریعتر و بهتر شکل میگیرد؛ چون، موانع را در طرح و برنامهی کلّی، میتوان شناسایی کرد و برای از میان برداشتن آنها، راههایی را یافت.
آنان، در مواجهه با مشکلات، غافلگیر نمیشوند و کاسهی صبرشان لبریز نمیشود و به جزع و فزع و فریاد و یا ذلّت و ضعف روی نمیآورند. مواجهه با ترس، طبیعی است و هر انسانی، در طول زندگیاش، با آن روبهرو میشود، امّا مهم این است که چه گونه از آن بهرهمند شویم. آدمی، در طول تاریخ، با ترسها بوده که به قدرت رسیده(۴۸) و با محبّتها و عشقها، کوهها را بر دوش کشیده است.(۴۹) آدمی، در اثر برخورد با مشکلات و تجربههای، مکرّر آموخته که چه گونه ترس و عشق را به قدرت تبدیل کند و چهگونه برای مشکلات راه حل بیابد.
منتظر، کسی است که مشکلات دوران انتظار را پیش بینی کند و در نتیجه، از بحران هجوم مشکلات، بکاهد و صبرش، مغلوب حوادث نشود.
امام حسین علیه السلام میفرماید:
برای او، غیبتی است که گروهی، در آن دوران، از دین برگشته و برخی دیگر، بر دین پایدار خواهند ماند و مورد اذیّت و آزار قرار خواهند گرفت. به آنان گفته میشود: ((اگر راست میگویید، پس این وعدهی ظهور مهدی چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟))، لکن آن که در زمان غیبت، بر آزارها و تکذیبها، استوار بماند، گویا مجاهدی است که در رکاب رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم، با شمشیر، به جهاد برخاسته است.(۵۰)
امام صادقعلیه السلام به نقل از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمودهاند:
زمانی بر مردم خواهد آمد که حکومت، جز به وسیلهی کشتن و ستمگری، به دست نیاید، و ثروت، جز با غصب و بخل فراهم نگردد، و محبّت و دوستی، جز با خارج شدن از دین حاصل نشود. پس هر کس، آن زمان را در یابد و بر فقر صبر کند، با این که بتواند محبّت مردم را جلب کند، و بر خواری و ذلّت صبر کند، در صورتی که قدرت عزیز شدن را داشته باشد، خداوند، پاداش پنجاه صدّیق از تصدیق کنندگان مرا به او خواهد داد.(۵۱)
البته، منظور از ((ذلّت و عزت))، در این روایت، عزّت و ذلّت ظاهری و دنیایی است، و گرنه، مؤمن، همیشه، در عزّت است، چه در فقر و پریشانی و چه در مکنت و برخورداری: (( وللّه العزه ولرسوله وللمؤمنین )).(۵۲)
امام کاظم علیه السلام نیز در این زمینه میفرماید:
هر کس صبر کند و انتظار کشد، به فرج و پیروزی میرسد و انتظار فرج، بخشی از فرج است(۵۳).
این مسئله، آن قدر حیاتی بوده که صابران دورهی انتظار، از گروندگان به غیب، بلکه از مفلحان و رستگاران شمرده شدهاند.(۵۴)
دوم – ذکر
دوران انتظار، دوران هجوم فتنهها و مشکلات و گرفتاریها است. آن چه باعث آرامش قلبی و قدرت روحی شیعهی منتظر میشود و وی را از غفلت و زینت و وسوسه، نجات میدهد، همین ذکر و هوشیاری است.
اساساً، آدمیّت آدمی، در گروِ دو دستاورد بزرگ، یعنی علم و ذکر است. با علم، از جهلها آزاد میشویم و با ذکر، از غفلتها. انسان، در یک مرحله، جاهل است و در این مرحله، محتاج دانستن است. پس باید به دنبال اش برود، در هر کجا باشد.
از طرفی، تأکید فراوان برفراگیری علم و دانش، اهمّیّت آن را دو چندان میکند، ولی باید توجّه داشت که دانستن، شرط لازم برای موفّقیّت و سعادت آدمی است، امّا شرط کافی برای این مهم نیست؛ چون، پس از یافتن و فهمیدن، خطر دیگری بر سر راه است و آن، در غفلت و بی خبری به سر بردن است. در این مرحله، علم، کارساز نیست، بلکه ذکر و تذکّر، کارساز است و چارهی درد.
مؤمنِ منتظر نیز از این امر، مستثنا نیست؛ چرا که فتنهها و جلوهها و وسوسهها و زینتها(۵۵) در دنیا وجود دارند و در دوران غیبت، شدیدتر هم شدهاند و طبیعی است که هر کدام از اینها، دل را میلرزاند و غفلت ایجاد میکند، بنابراین، شیعهی منتظر با ذکر و هوشیاری، باید اُنس گیرد و از این ((قوّت روح)) و ((کلید حیات قلب)) و ((نور و شفای دل))(۵۶) مدد جوید.
راستی، عجب حکمتی دارد آفرینش و خدا، چه زیبا انسان را تربیّت میکند! در دل، هجوم زینتها و جلوهها و دنیا زدگیها، ذکر و یادآوری نورانیّت و هوشیاری و حلاوت و شیرینی عبادت و خود باوری را به انسان منتظر هدیه میکند و این، نتیجهی آمادگی و انتظاری است که وی حاصل کرده است.
سوم – اصلاح
یکی از آثاری که در هر شیعهی منتظر پدیدار میگردد، اصلاح و پیراستن خود از خصائص ناپسند، و آراستن خود به اخلاق نیکو است. این، نتیجهی طبیعی انتظار واقعی است.
او، در تاریخ، کسانی را دیده که در بحرانیترین شرایط، زیر شانهی ولیّ خدا را خالی کردهاند! او، طلحه و زبیرهای تاریخ را دیده است! او، عمر سعدها را دیده است! لذا، او، نقطه ضعفهایش را شناسایی میکند و در پی اصلاح خود بر میآید.
شیعهی منتظر، دریافته که با اصلاح خود، به تنهایی، کارها درست نمیشود؛ چون، او، با جامعه مرتبط است. او میداند که جامعهی فاسد، فرد صالح را هم به فساد میکشاند. درک این ضرورت، او را به اصلاح جامعه میکشاند. این دو، همان علامتهایی هستند که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم از سالیان دور، در گوش تاریخ گفته است. مسلمان، صالح است، چون ((المسلم مَنْ سلم المسلمون من یده و لسانه))(۵۷) و مصلح است، چون ((مَنْ أصبح ولم یهتمّ بأُمور المسلمین فلیس بمسلم)).(۵۸)
از امام صادقعلیه السلام در این مورد، چنین نقل شده است:
و هر کس دوست دارد که از یاران حضرت قائمعلیه السلام باشد، باید که منتظر باشد و در این حال، به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار کند…(۵۹)
امام عصرعلیه السلام نیز با توجّه به ناگهانی بودن امر ظهور، همهی شیعیان را به انجام دادن اعمال پسندیده و دوری از اعمال ناپسند در زمان غیبت، فرا خوانده، میفرماید:
پس هر یک از شما، باید آن چه را که موجب دوستی ما میشود، پیشهی خود سازد و از هر آن چه که موجب خشم و ناخشنودی ما میگردد، دوری گزیند؛ زیرا، فرمان ما، به یک باره و ناگهانی فرا میرسد و در آن زمان، توبه و بازگشت، برای کسی سودی ندارد و پشیمانی از گناه، کسی را از کیفر ما نجات نمیبخشد.(۶۰)
این موضوع، از چنان اهمّیّتی برخوردار است که در توقیع شریفی که از ناحیّهی مقدّس حضرت صاحب الامر به مرحوم شیخ مفید نوشته آمده است:
پس تنها چیزی که ما را از آنان پوشیده میدارد، همانا، چیزهایی ناخوشایندی است که از ایشان به ما میرسد و خوشایند ما نیست و از آنان انتظار نمیرود.(۶۱)
چهارم – امید
انتظار فرج، از آن جهت مورد تأکید و توصیّهی اهل بیتعلیهم السلام قرار گرفته است که در شیعهی منتظر، امید به آینده ایجاد خواهد کرد و همین امید، نقش بزرگی را در سعی و کوشش ایفا میکند؛ چون، اگر پندار کسی، این باشد که هیچ تلاشی برای اصلاح امور ثمر ندارد و به نتیجه نمیرسد، انگیزهای برای مبارزه با طاغیان و مقاومت در برابر دشواریها نخواهد داشت، امّا اگر کسی به آینده امیدوار باشد و بداند که دیر یا زود، حکومت زمین، به صالحان خواهد رسید و امور جامعه اصلاح خواهد شد و حق به صاحباناش خواهد رسید و ظلم و ستم و بیداد، رخت بر خواهد بست و…، برای رسیدن به چنان جامعهای تلاش میکند تا با دگر سازی، زمینهی تشکیل آن دولت کریم را فراهم آورد.
اساساً، حالت انتظار و اعتقاد به حضور امام، اثر عمیقی در اجتماع خواهد داشت. هر گاه این رهبر، در دل اجتماع باشد، مداخلهی او در رهبری امّت و نظارت بر سازمانها، لازم و ضروری است، ولی هر گاه این رهبر، به عللی زندانی یا تبعید شد و دور افتاد و یا مریض و بیمار شد، باز هم مردم به امید وجود آن رهبر، دست به دست هم داده، کارها را ادامه میدهند. در طول تاریخ، در میان ملل زنده که قیام و نهضت هایی داشتند، تا زمانی که رهبر نهضت، زنده بوده است، هر چند از نزدیک موفّق به رهبری نمیشد، تشکیلات این گروه، باقی و پایدار میماند، امّا لحظهای که زندگی او به پایان میرسید، تفرقه و دو دستگی میان نیروها، و پراکندگی و ناسامانی، در میان جمعیّت، به وجود میآورد.
بنابراین حالت انتظار و اعتقاد به وجود امام حیّ و زنده و حاضر و ناظر، در حفظ وحدت مردم و آماده کردن افراد برای نهضت و قیام ضد ظلم و ستم مؤثر است.
پنجم – همراهی
شیعهی منتظر، تلاش دارد که در رفتار و گفتار و پندار، خود را به خصیصههای نیکوی اماماش نزدیک کند. بگوید، آن چه او میپسندد و انجام دهد کاری را که او خوش میآید و… از این رو، اخلاق او، مردم را به یاد آن غایب از نظر میاندازد تا جایی که افضل و بهترین افراد اهل زمان خود محسوب میشود. فرزندان انتظار، در مناسبات اجتماعی، چنان پابند عدالت اند که مردم، طَعم عدالت اجتماعی را به ایشان تجربه میکنند. فرزندان انتظار، این هشدار را شنیدهاند که ((منفورترین مردم نزد پروردگار، کسی است که سیرهی امامی را برگزیند، ولی از کارهای او پیروی نکند.)).(۶۲)
یکی از دعاهایی که میتواند تصویر روشنی از شیعهی منتظر ارائه دهد و ما را با انتظارات امام از شیعیاناش آشنا کند، دعای شریف ((اللهم ارزقنا توفیق الطاعه و…)) است.(۶۳)
باید دانست همراهی با امام منجی، آزادی از هر گونه تعلق و رهایی از همه وابستگیها را لازم دارد. با این سعهی وجودی است که آدمی، رفعت میگیرد و میتواند سرود ((واجعل لی مع الرسول سبیلا))(۶۴) را سر دهد؛ چون، تا کسی به این وسعت و رشد نرسیده باشد، نمیتواند همراهی رسولصلی الله علیه وآله وسلم و ولیّعلیه السلام را داشته باشد.(۶۵)
همراهی و معیّت با رسولصلی الله علیه وآله وسلم و ولیّعلیه السلام همراهی در اهداف و همراهی در سلوک عملی آنان را میخواهد. من که تمام هدفام متاع دنیا است و رضایت به این زندگی است،(۶۶) نمیتوانم همراه اهداف ((ولیّ)) باشم و به مقام معیّت و در رکاب ولیّ بودن برسم، امّا آنان که پوستهها و دیوارها را شکستهاند و از تعلّقات دنیوی خارج شدهاند و آن قدر وسعت پیدا کردهاند که دیگر نمیخواهند و نمیتوانند به دنیای محدود برگردند، میتوانند همراه ولیِّ معصوم باشند تا جایی که لیاقت همراهی امام قائمعلیه السلام آن هم در خیمهاش را پیدا میکنند.(۶۷)
ششم – بصیرت
در بحث اَبعاد انتظار، گفته شد، مؤمنِ منتظر، در تمامی اَبعاد، آمادگی پیدا میکند. یکی از آن اَبعاد، آمادگی فکری بود. نتیجهی تلاش فکری مؤمنِ منتظر، بصیرت و آگاهی است. فتنهها، علاوه بر این که غفلت میآورند، شبهه و تردید و تزلزل را نیز در افکار آدمی ایجاد میکنند و این فرزند انتظار است که چون به هوشیاری فکری رسیده، بیدار است و آماده شده است. او از زبان مهربان علیعلیه السلام شنیده: ((فإنّما البصیر مَنْ سَمِعَ فتفکّر و نظر فأبصر.)).(۶۸)
او میداند که آیین تشیّع، از آغاز گسترش، هماره، مورد تاخت و تاز دشمنان قرار داشته و در عصر غیبت، به شدّت آن افزوده شده است. آنان، عرصه را با غیبت صاحب دین، خالی دیده و در این فرصت، اقدام به گمراهی مردم میکنند. او میداند که وظیفه دارد تا با تمام وجود به دفاع از آیین و آرمان آن حضرت برخیزد و به شبهات والقائات شیطانی دشمن پاسخ دهد.
شیعهی منتظر، همراه تاریخ است و از آن درس میگیرد. او، قهرمان با وفای کربلا حضرت ابوالفضلعلیه السلام را که به بصیرت رسیده بود(۶۹) سرمشق خود قرار میدهد.
مؤمنِ منتظر، بیدار است، خدای متعال، به آنان، آن اندازه از عقل و فهم عنایت کرده که دوران غیبت برایشان به منزلهی دوران ظهور است و آن طور بصیرت پیدا میکنند که شبهات دوران انتظار را به راحتی پاسخگو هستند. امام سجادعلیه السلام به همین نکته اشاره دارند، میفرمایند:
… یا أبا خالد! إنّ أهل زمانه القائلین بإمامته والمنتظرین لظهوره أفضل من کل زمان؛ لأنّ الله تبارک و تعالی، أعطا هم من العقول والأفهام والمعرفه ما صارت به الغیبه عندهم بمنزله المشاهده؛(۷۰) ای ابا خالد! همانا، مردم زمان غیبت که به امامت او معتقدند و منتظر ظهور او هستند، برتر از مردم همهی زمانهایند؛ زیرا، خدای متعال، به آنان، آن اندازه از عقل و شناخت داده که غیبت برای آنان، به منزلهی شهود شده است.
فرزند انتظار، به چنان توجّهی راه یافته است که با آمادگی و فراهم آوردن زمینهها، اجازهی ورود به هیچ گونه شبههای را نمیدهد و روح و قلب خود را از هر گونه گزندی حفظ میکند. امام صادقعلیه السلام میفرمایند:
طوبی لمَنْ تَمَسَّک بأمرنا فی غیبه قائمنا فلم یزع قلبه بالهدایه؛(۷۱) خوشا به حال کسی که در زمان غیبت قائم ما، به فرمان ما تمسک جوید که در نتیجه، قلبِ هدایت شدهاش، هرگز به طرف باطل متمایل نشود.
شیعهی منتظر، از آن چنان بصیرت و آگاهی برخوردار میشود که ((شگفتترین مردم در ایمان و بزرگترین آنان در یقین))، لقب میگیرد.(۷۲)
اینک مناسب است به بررسی یک نمونه(۷۳) از شبهات در این مرحله از بحث اشاره داشته باشیم.
یکی از شبهاتی که در مجالس و محافل و مجلاّت مختلف مطرح شده، بحث خشونت است، به خصوص که روایاتی نیز در مورد خشونت هنگام ظهور مطرح است. در روایتی که از امام باقرعلیه السلام نقل شده، آمده است: ((لیس أمره إلاّ السیف(۷۴)؛ سر و کار او، فقط، با شمشیر است.)) و در روایت دیگری نیز این چنین آمده است:
… لایعطهم إلاّ السیف، یضع علی عاتقه ثمانیه أشهر هرجاً حتّی یقولوا: والله! ما هذا من ولد فاطمه، لو کان من ولدها لرحمنا.))(۷۵)؛ او، جز با شمشیر با آنان برخورد نمیکند. در زمان بحران و آشوب و هرج و مرج، به مدّت هشت ماه، شمشیرش را روی دوش خود میگذارد تا این که مردم خواهند گفت: ((به خدا سوگند! او، فرزند زهرا نیست. اگر فرزند زهرا میبود، حتماً به ما رحم میکرد.)).
بنابراین، اگر آن چه دربارهی قیام آخرین ولیّ خدا گفته شده، صحیح باشد، پدیدهی ظهور، یک فاجعهی خواهد بود؛ زیرا، پیامد این حادثه، چیزی نیست جز سیطرهی آهنین یک نفر بر تمامی کرهی زمین و تحمیل ارادهی خشن او بر ارادهی همه انسانها.
در جواب این دیدگاه، باید گفت، شیوهی کسب قدرت، در اندیشه اسلامی، بر اساس آزادی و اختیار بشر است، نه اجبار و تحمیل، و شیوهی مدیریّت اسلامی، بر وفق و مدارا استوار است، نه شمشیر و تحقیر، و سلوک حکومت دینی، بر رأفت و عطوفت با شهروندان است، نه شدّت و خشونت. جنگها و درگیریها، بعد از مرحلهی تبیین و بعد از صف بندی است. گفتوگوی تمدّنها و داد و ستد میان ادیان، بین آدمها تا مرز درگیری و تعارض و رویارویی هم میرسد. این طور نیست که گفتوگوی بین ادیان و یا تمدّنها و یا آدمها همیشه به مصالحه ختم بشود. از طرفی مرحله اول گفتگو نیست پیش از اینکه گفتگویی صورت بگیرد برخوردهای حساب شده، محبتها، زمینه سازیها مطرح است بعد گفتگو تحقق پیدا میکند بعد فرصت میدهی تا تصمیم بگیرد بعد مرحله صف بندی و جبههگیری مطرح میشود و او ممکن است با ما درگیر شود چون اختلاف منافع هست اختلاف مقاصد هست.
در اندیشهی اسلامی، این چنین است که قتال، بعد از طیّ مراحل مذکور شکل میگیرد. امیرالمؤمنین در جنگ صفین، وقتی میخواهد جنگ شروع بشود، خیلی تعلّل میکنند تا حدّی که بعضی از اصحاب خیال میکنند علیعلیه السلام شک دارد و نمیخواهد بجنگد. حضرت میگویند: ((نه! برای این نیست، بلکه میخواهم یک نفر به بیداری و روشنی برسد.)) و بعد هم که این بیداری و آگاهی آمد، دیگر خشونت نیست، قاطعیّت است.
اینها، عقلانیّت است و عین منطق است و احترام گذاردن به کرامت انسانی.
خشونت، این است که تو، قبل از این که فرصت بدهی، زمینه بدهی، قبل از این که هدایت کنی، ارشاد کنی، انسی بگیری، زمینهای را فراهم کنی و قبل از این که فرصت فکر کردن بدهی، فرصت انتخاب بدهی، درگیری را شروع کنی. و با طیّ این مراحل، دیگر، خشونت نیست.
حضرت مهدی(عج) نیز به همین روش با عامهی مردم برخورد خواهد کرد، امّا معاندان و براندازان که حقّانیّت را فهمیدهاند، اگر جلویشان را نگیری، جامعه را به فساد میکشانند. طبیعی است که در برابر اینان، نمیتوان رفق و مدارا داشت. عقلانیّت، ایجاب میکند که بر سر ستمکاران و متجاوزان به حقوق خدا و مردم، شمشیر کشید. بنابر این هم شمشیر حضرت واقعیّت دارد و هم رأفت ایشان.
به بیان دیگر، میان شمشیر قدرت و شمشیر عدالت، تفاوت وجود دارد. شمشیر مهدی، نه شمشیر کسب قدرت است و نه شمشیر حفظ قدرت، بلکه شمشیر اجرای عدالت است اگر شمشیر حفظ قدرت میبود، دوران غیبت به وجود نمیآمد و اگر شمشیر او، شمشیر کسب قدرت میبود، دوران انتظار مفهومی نداشت.
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبهی احزان شود روزی گلستان، غم مخور (حافظ)
سرانجام، دوران انتظار و در خفا بودن آخرین منجی، به سر میرسد و به زودی، سپیدی صبح بر سیاهی شب چیره خواهد شد: (( ألیس الصبح بقریب ))(۷۶). آن زمان، دور نیست: (( إنّهم یرونه بعیداً و نراه قریبا ))(۷۷) و این انسان است که میتواند با انتخاب خود و فراهم آوردن زمینهی ظهور، بر پای ایستد و خود را با این حرکت منظّم هستی، هماهنگ کند و در این فرجام نیک آفرینش، سهیم باشد و به رستگاری برسد، و میتواند اقدامی نکند و وظیفهی خود را به نهایت نرساند. آن وقت، ظلمِ خود ساختهاش، زمینه ساز قسط و عدل میشود و سیاهی، زمینه ساز نور میشود و در دل تاریکیها، چراغها افروخته میشود.
اینک شایسته است به دو نکته توجه کنیم:
۱ – پیروزی حتمی سپیدی بر سیاهی
این، درس قرآن است که (( جاء الحق و زهق الباطل ))(۷۸) اگر حق را بیاوری، باطل میرود، امّا اگر حرکتی نشد، باطل به میدان میآید و با این وجود، باز، باطل از بین رفتنی است. باطل، زمینههای فساد و نابودی را در خود دارد؛ زیرا، کسی که خلاف قانونها و سنّتهای حاکم بر هستی میرود، ناچار نابود شدنی است. خوب است به جملات زیر توجه کنیم:
((چه قدر امروز به سپیدهی فردا نزدیک است))(۷۹)
((مردم! در واپسین حرکت تاریخ و آخرالزمان، گران مردی از فرزندان من، ظهور خواهد کرد. هنگامی که پرچماش به اهتزاز در آید، شرق و غرب جهان را روشن میسازد. با ظهور او، موجی از شادی و نور، عالم گستر میگردد.)).(۸۰)
این جملات امید بخش، از زبان مهربانی در تاریخ ثبت شده که رنج نسلها را از گذشتههای دور دیده و برای آن برنامه ریخته و در نگاه و عمل، همهی آنها را منظور داشته است. آن، نگاه مهربان علیعلیه السلام است که این چنین زیبا، پایان تاریخ را به تصویر میکشد. عشق علیعلیه السلام از محبت خالق هستی نشئت گرفته است. در روایت آمده است: ((اگر کسانی که از درگاه الهی روی گرداندهاند، میدانستند اشتیاق خداوند به آنان چه گونه است، از شدّت شوق، قالب تهی میکردند و جان میباختند.)).(۸۱)
بنابراین، محبتِ به همراه حکمت حق، حاکمیّتِ عدالت را به زمین بر میگرداند و این، یک ضرورت است.
۲ – نقش دعا در تعجیل فرج
ما، شبی، دست بر آریم و دعایی بکنیم غم هجران تو را چاره زجایی بکنیم
سایهی طائرِ کم حوصله، کاری نکند طلب از سایهی میمون هُمایی بکنیم (حافظ)
محبّت حکمت و عزّت – که تجلّیّاتی از جلوههای الله است – زمان ظهور را تعیین میکند. از طرف معصومانعلیهم السلام، زمانی برای ظهور تعیین نشده است. تنها، آمادگی و زمینه سازی سریعتر، همراه دعا و التجای به درگاه خدا، لحظهی ظهور را نزدیک میکند. حضرت صاحب الامرعلیه السلام در توقیعی که خطاب به اسحاق بن یعقوب صادر شده، میفرماید: ((واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج؛ فإنّ ذالک فرجکم.)).(۸۲)
امام حسن عسکریعلیه السلام نیز دعا برای تعجیل فرج را شرط رهایی از فتنههای دوران غیبت دانسته میفرماید:
به خدا سوگند! غیبتی خواهد داشت که در آن، تنها، کسانی از هلاکت نجات مییابند که خداوند او را بر قول به امامتاش ثابت قدم داشته و در دعا برای تعجیل فرجاش، موفّق کرده است.(۸۳)
دعا برای تعجیل فرج، از چنان اهمّیّتی برخوردار است که امام صادقعلیه السلام میفرماید:
هر کس، بعد از نماز صبح و نماز ظهر، بگوید: ((خداوندا! بر محمدصلی الله علیه وآله وسلم و خاندان او درود فرست و در فرج ایشان تعجیل کن!))، نمیرد تا قائم را دریابد.(۸۴)
بنابراین، شیعهی منتظر، باید در طول شبانه روز، در اوقات نماز و در همهی ایّامی که درآنها دعا سفارش شده، دعا برای تعجیل فرج را به عنوان یک تکلیف و وظیفهی مهمِّ عصرِ غیبت فراموش نکند. دعا برای تعجیل فرج، دعای همیشگی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و ائمه اطهارعلیهم السلام و ملائکهی آسمانها بوده و هست.(۸۵) به هر تقدیر، کسانی که خواستار دیدن عصارهی خلقتاند،(۸۶) بهترین آفریدهی خدا را طالب حضورند، به دعا برای تعجیل فرج اش روی میآورند؛ چون، تأثیر دعا در نزدیک شدن فرج را باور کردهاند.
در امّت بنی اسرائیل، دعا، سبب شد تا موسیعلیه السلام صد و هفتاد سال زودتر از وقت تعیین شده، برای نجات بنی اسرائیل مبعوث گردد.(۸۷) در حالی که در این امّت، خود امام موعود(عج) هم اصرار بر ظهور دارند و در چیدن پایههای آن، مخفیانه، کوشا هستند.
آری، سرانجام، انتظار، پایان میپذیرد و سپیدی بر سیاهی پیروز میگردد.
به امید آن روز.
پینوشتها:
۱) طاهره صفار زاده (به نقل از مجموعه مقالات جشنوارهی دانشجویی موعود، آذر ۷۶، ص ۱۹۹).
۲) ۹۹: صافات.
۳) ۷۹: انعام.
۴) یابُنیّ اذهبوا فتحسّسوا من یوسف و أخیه ولاتیأسوا من روح الله )). یوسف: ۸۷٫
۵) انتظروا الفرج فلا تیأسوا من روح الله)). (بحارالأنوار، ج ۵۲ ، ص ۱۲۳)
۶) أمالی صدوق، ص ۵۹۹ ؛ بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۳۲۴، ح ۱۴٫
۷) مفاتیح الجنان، دعای توسل.
۸) مسئلهی اقبال و ارتباط بر قرار کردن با حضرت، از چنان اهمّیّتی برخوردار است که به آن امر شده است: (( یا أیّها الذین ءامنوا اصبروا و صابروا و رابطوا )) (آل عمران: ۲۰۰). امام باقرعلیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند: ((پایداری کنید بر ادای واجبات و در برابر دشمنان استقامت بورزید و با امام تان پیوند برقرار کنید. (احمد بن محمد بن مهد حلّی، التحصین و صفات العارفین، ترجمهی سیّد علی جبار گلباغی، ص ۳۳ – ۵۲).
۹) امام صادقعلیه السلام فرمود: ((مَنْ باتَ لیلهً لایعرف فیها إمامَ زمانه مات میته جاهلیّه.))؛ هر کس شبی را سپری کند و در آن شب، امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. (الغیبه، نعمانی، ص ۱۲۷، ج ۱).
۱۰) امام صادقعلیه السلام: ((… والله لأنا أرحم بکم منکم بأنفسکم…))؛ به خدا سوگند، من، نسبت به شما، از خود شما مهربانترم. (مکیال المکارم، ج ۱، ص ۹۳ – ۹۴).
۱۱) سید بن طاووس، خطاب به فرزند خود، دربارهی آداب و وظایف یک مسلمان شیعه به صاحب الزمان (عج) این چنین سفارش میکند: ((صدقه دادن از سوی آن حضرت را پیش از صدقه دادن برای خودت و عزیزانات قرار ده، و دعا برای آن حضرت را مقدّم بدار بر دعا کردن برای خودت، و نیز در هر کار خیری که مایهی وفای به حقّ آن حضرت است، آن بزرگوار را مقدّم بدار که سبب میشود به سوی تو توجه فرماید و به تو احسان کند.)) (مکیال المکارم، ج ۲، صص ۲۸۸ – ۲۹۷ و ۳۵۱ – ۳۵۷).
۱۲) مکیال المکارم، ج ۱، ص ۳۹، ح ۵۱: ((عن الحسین بن علیعلیه السلام، قال، قال رسول اللهصلی الله علیه وآله لعلیٍعلیه السلام: أنا أوْلی بالمؤمنین منهم بأنفسهم ثم أنتَ یا علی! اَوْلی بالمؤمنین من انفسهم ثم… والحجه بن الحسن أوْلی بالمؤمنین من أنفسهم)).
۱۳) أنا خاتمُ الأوصیاء و بی یرفع الله البلاء عن أهله وشیعته))؛ خدا، به سبب من، از خاندان و شیعیانام بلا را دور میگرداند. (کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۱، ح ۱۲؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۵ و ۳۰).
۱۴) بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۱؛ کمال الدین، ج ۲، باب ۵۰، ح ۴٫
۱۵) امام رضاعلیه السلام: ((… ما من أحد من شیعتنا… و لا تغتمّ إلاّ اغتممنا لغَمِّهِ ولایفرح إلاّ فرحنا لفرحه ولایغیب عنّا أحد من شیعتنا [ ما] کان فی شرق الأرض و غربها. و مَنْ تَرک من شیعتنا دیناً فهو علینا…))،… هیچ یک از شیعیان ما غمگین نمیشود، مگر این که ما نیز در غم آنان غمگین هستیم و از شادی آنان شادمان و هیچ یک از آنان در مشرق و مغرب زمین از نظر ما دور نیستند. هر یک از شیعیان ما که بدهی از او بماند، ادای آن، بر عهدهی ما است…، (مکیال المکارم، ج ۱، ص ۴۵۴).
۱۶) سخنان استاد جوادی آملی در تفسیر آیه بیست و هشتم انفال: (( إنّما أموالکم وأولادکم فتنه )).
۱۷) علیعلیه السلام میفرماید: ((الزهد کلُّهُ بین کلمتین من القرءان. قال الله تعالی: لکیلا تأسوا علی مافاتکم ولاتفرحوا بما آتاکم ومَنْ لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالآتی، فقد أخذ الزهد بطرفیه))؛ زهد، در دو جمله از قرآن خلاصه شده: ((متأسف نشوید بر آن چه از شما فوت میشود)) و ((شاد نگردید به آن چه به شما میدهند)). هر کس بر گذشته اندوه نخورد و برای آینده و آن چه به دست میآورد، خوش حال نگردد، بر هر دو جانبِ زهد دست یافته است. (نهج البلاغه، ترجمهی محمّد دشتی، قصار الحکم ۴۳۹).
۱۸) توبه: ۳۸ (( فما متاع الحیاه الدنیا فی الآخره إلاّ قلیلاً )).
۱۹) مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.
۲۰) توبه: ۱۱۱٫
۲۱) بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲٫
۲۲) الرعد: ۱۹٫ کسانی که به عهد و پیمان با خدا، وفا دارند و تعهّدات شان را نقض نمیکنند.
در این باره، روایات فراوانی وارد شده است. از امام صادقعلیه السلام روایت شده: ((نحن ذمّه اللهِ وعهدُ اللهِ فَمَنْ وَفی بعهدنا فقد وَفی بعهد الله و مَنْ حَفَرَها فقد حفر ذمّه الله و عهده))؛ ما، پیمان و عهد خدا هستیم. هر کس به عهد ما وفا کند، عهد و پیمان با خدا را به جا آورده و هر کس عهدو پیمان با ما را نقض کند، عهد و پیمان با خدا را شکسته و نقض کرده است. (مکیال المکارم، ج ۱، ص ۳۹۵)
۲۳) مفاتیح الجنان، زیارت دوم حضرت صاحب الامر: ((پس بذل میکنم خانوادهام و ثروتام و خودم و آن چه را پروردگارم عطا کرده است… و آن، عهد من است و میثاقام نزد تو. چرا که تو، نظام دینی و پیشوای متقیّان هستی…)).
۲۴) النحل: ۹۶٫
۲۵) صحیح مسلم، ج ۳، ح ۱۴۷۸: ((هر کس بمیرد در حالی که نسبت به امام مسلمانان، بیعتی برگردن او نباشد، به مرگ جاهلی مرده است)).
۲۶) الاختصاص، مفید، ص ۷۲ – ۷۳٫
۲۷) الغیبه، نعمانی؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۵٫
۲۸) احتجاج، طبرسی، ج ۲، ص ۴۹۷٫
۲۹) عن الرضاعلیه السلام: ((الإمام الأنیس الرفیق والوالد الشفیق)). (کافی، ج ۱، ص ۲۰۰، باب نادر فی فضل الإمام، ح ۱).
۳۰) بحارالأنوار، ج ۲، ص ۱۲۲٫
۳۱) یوسف: ۸۸٫
۳۲) مائده: ۳۵٫
۳۳) بحارالأنوار، ج ۹۱، ص ۲۷٫
۳۴) نحن الوسیله إلی الله)). (مکیال المکارم، ج ۱، ص ۳۵۲ – ۳۵۳)
۳۵) واژهی ((النجم)) در آیهی (( وبالنجم هم یهتدون )) به ائمهعلیهم السلام تفسیر شده است.
۳۶) و فی دعاء الندبه: ((وجعلتهم الذرایع إلیک والوسیله إلی رضوانک.)). (مکیال المکارم، ج ۱، ص ۳۵۲ – ۳۵۳)
۳۷) و فی دعاء سید الساجدین فی یوم عرفه: ((وجعلتهم الوسیله إلیک والمسلک إلی جنتک)).
۳۸) تو میآیی، علی صفایی حایری، ص ۲۳٫
۳۹) لیثیروا لهم دفائن العقول)). (نهج البلاغه، خ ۱).
۴۰) اعراف: ۱۵۷ (( یضع عنهم إصرهم والاغلال التی کانت علیهم )) پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ((… بالمهدیّ… یخرج ذلّ الرق من أعناقکم…))؛ (بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۵۷)… به دست مهدیعلیه السلام بندهای بردگی از گردن همهی شما گشوده میگردد… .
۴۱) شرّقوا أوْ غرّبها (یا در تعبیر دیگر: فلیشرق الحکم ولینرب) أمّا – والله! – لایصیب العلم إلاّ من أهل البیت. (کافی، ج ۲، ص ۲۵۲).
۴۲) عن أبی عبداللهعلیه السلام، قال: عَبَّدَالله حِبرٌ من أحبار بنی اسرائیل، حتّی صار مثل الخلال. فأوحی الله عزّوجلّ إلی نبیِّ زمانه: ((قل له: و عزّتی و جلالی و جبروتی! لو أنّک عبدتَنی حتّی تذوبَ الألیه فی القدر ما قبلتُ منک حتّی تأتینی من الباب الذی أمرتک)). (بحارالأنوار، ج ۲۷، ص ۱۷۶).
۴۳) مفضل بن عمر گوید: از امام صادقعلیه السلام شنیدم که میفرمود: ((میدانی پیراهن یوسفعلیه السلام چه بود؟)). گفتم: ((نه.)). فرمود: ((چون برای ابراهیمعلیه السلام آتش افروختند، جبرئیل، برای او پیراهنی آورد و به تن او کرد که گرما و سرما به او آسیب نرساند و چون زمان وفات او فرا رسید، آن را در جلد دعایی نهاد و بر اسحاق آویخت و او، به یعقوب آویخت و چون که یوسف متولّد شد آن را به وی آویخت و در بازویش بست، تا کارش به آن جا که باید کشید و چون یوسف آن را در مصر از میان جلد دعا در آورد، یعقوبعلیه السلام بویش را استشمام کرد. و این است گفتار خدا که از او حکایت کرده است که ((من، بوی یوسف را استشمام میکنم اگر مرا به خطا نسبت ندهید؟)) و آن، همان پیراهنی است که از بهشت فرود آمده است.)). عرض کردم: ((قربان تو بروم! این پیراهن به دست چه کسی رسید؟)). فرمود: ((به دست اهل آن است و آن، همراه قائم ما است وقتی ظهور میکند.)). سپس فرمود: ((هر پیغمبری که دانش یا چیز دیگری ارث برده است، همهی آنها به محمدصلی الله علیه وآله وسلم رسیده است.)). (کمال الدین، ج ۲، باب ۶۲، حدیث ۲۹).
۴۴) چون در بخش ((ابعاد انتظار)) در این مورد بحث شد، طرح مجدّد آن، ضرورتی ندارد.
۴۵) میزان الحکمه، ج ۲، ص ۵۶۸٫
۴۶) کافی، ج ۶، ص ۵۳۵، روایت ۱٫
۴۷) از دین امامان است پرهیزکاری… و انتظار فرج با صبر و شکیبایی)). (بحارالانوار، ج ۵، ص ۱۲۲)
۴۸) دانشمندان، تمدن صنعتی فعلی را، حاصل جنگهای جهانی اول و دوم میدانند.
۴۹) بی ستون را عشق کند و شهرت اش فرهاد برد.
۵۰) بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳٫
۵۱) کافی، ج ۲، ص ۹۱، ح ۱۲٫
۵۲) منافقون: ۸٫
۵۳) مکیال المکارم، ج ۲، صص ۴۱۱ – ۴۲۶٫
۵۴) بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۳٫ قال رسول اللهصلی الله علیه وآله وسلم ((طوبی للصابرین فی غیبته… أولائک وصفهم الله فی کتابه فقال ((والّذین یؤمنون بالغیب))، و قال: ((أولائک حزب الله ألا انّ حزب الله هم المفحون.)).
۵۵) حدید: ۲۰ اعلموا انّما الحیاه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم.
۵۶) میزان الحکمه، ج ۳، ص ۴۱۷ – ۴۱۸٫ در روایت از ذکر به قوت روح و کلید و حیات قلب و نور و شفای دل تعبیر شده است.
۵۷) کتاب من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۸٫
۵۸) کافی، ج ۲، ص ۱۶۳، ح ۱ و ص ۱۶۴، ح ۵٫
۵۹) الغیبه نعمانی، ص ۲۹۱، ح ۱۶، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۰، ح ۵۰٫
۶۰) احتجاج، طبرسی، ج ۲، ص ۳۲۲٫
۶۱) همان.
۶۲) کافی، ج ۸، ص ۲۳۴٫
۶۳) مفاتیح الجنان، دعای امام زمان(عج).
۶۴) مفاتیح الجنان، تعقیبات بعد از نماز در ماه مبارک رمضان.
۶۵) داستان جالبی در مورد بزرگانی که طالب دیدار حضرت بودند، امّا تعلّقهای آنان، سبب جدایی از امام موعود شد. (ر.ک: انتظار و انسان معاصر، عزیزالله حیدری، ص ۷۱ – ۷۳).
۶۶) یونس: ۷، (( إنّ الّذین لایرجون لقاءنا رضوا بالحیاه الدنیا واطمأنّوا بها )).
۶۷) بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۲۶٫ قال ابوعبداللّهعلیه السلام: ((مَنْ مات منکم و هو منتظر لهذا الأمر کمَنْ هو مع القائم فی فسطاطه…))؛ اگر کسی از شما بمیرد در حالی که منتظر حکومت امام زمان(عج) بوده، همانند کسی است که با امام قائم(عج) در خیمهاش بوده است… .
۶۸) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۹،
ص ۱۵۸٫
۶۹) مفاتیح الجنان، زیارتنامهی حضرت ابوالفضل: ((أشهد أنَّکَ مضیتَ علی بصیرهٍ من أمرک…)).
۷۰) کمال الدین، ص ۳۳۰٫
۷۱) بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲٫
۷۲) پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ((ای علی! بدان که شگفتترین مردم در ایمان و بزرگترین آنان در یقین، گروهی هستند در آخر الزمان که پیامبر را ندیدهاند و از امام خود دور هستند.)). (من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۶۶؛ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۶۵)
۷۳) طالبین، میتوانند برای استفاده از نمونههای دیگر به کتاب تو میآیی، علی صفایی حایری، ص ۲۸ مراجعه کنند.
۷۴) کافی، ج ۸، ص ۳۶۲٫
۷۵) الغیبه نعمانی، ص ۲۸۴، ح ۶٫
۷۶) هود: ۸۱٫
۷۷) مفاتیح الجنان، دعای عهد.
۷۸) اسراء: ۸۱٫
۷۹) و ما أقرب الیوم من تباشیر غدٍ)) (نهج البلاغه، خ ۱۵۰).
۸۰) کمال الدین، ص ۶۵۳٫
۸۱) جامع السعادات، ج ۳، ص ۱۳۰٫
۸۲) کمال الدین، ص ۴۸۵، الغیبه، شیخ طوسی، ص ۲۹۲ و ۲۹۳٫
۸۳) بحارالأنوار، ج ۵۲ ، ص ۲۴؛ کمال الدین، ص ۳۸۴٫
۸۴) مصباح المتهجّد، ص ۳۶۸، ح ۱۰۸؛ بحارالأنوار، ج ۸۶ ، ص ۷۷، ح ۱۱٫
۸۵) مکیال المکارم، ج ۱، ص ۳۹۳٫
۸۶) الغیبه، نعمانی، ص ۱۳: ((هر کس بخواهد عصارهی خلقت، بهترین خلائق از آدم و شعیث تا نوح و فرزندش سام و ابراهیم و اسماعیل تا موسی و یوشع و عیسی و شمعون تا محمدصلی الله علیه وآله وسلم و علیعلیه السلام تا حسن و حسینعلیهما السلام و تا ائمهی اطهارعلیهم السلام همه و همه را ببیند، این همه در یک نفر جمع شده است و آن، وجود مبارک مهدی ((عج)) است)).
۸۷) بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۱: عن تفسیر العیاشی، عن الفضل بن أبی قره. قال: سمعتُ أبا عبداللهعلیه السلام یقول: ((أوحی الله إلی إبراهیم أنّه سیولد لک. فقال لساره. فقالت: ((أ ألدُ و أنا عجوز)). فأوحی الله إلیه أنّها ستلد و یعذّب أولادها أربعمئه سنَهَ. ((فلمّا طال علی بنی اسرائیل العذابَ، ضجّوا وَبَکَوا اِلی الله أربعین صباحاً، فأوحی الله الی موسی و هارون یخلّصهم من فرعون فخطّ عنهم سبعین و مئه سنه.)). قال: فقال أبوعبداللهعلیه السلام: ((هکذا أنتم لوفعلتم، لَفَرج اللّه عنّا. فأمّا إذا لم تکونوا، فإنَّ الاَمر ینتهی إلی منتهاه.)).
» مجید حیدرى نیک – مجله انتظار