واقعیت آن است، سئوالی که هر از چند گاه بر ذهن و زبان برخی از برادران ما در دیگر فِرق اسلامی جاری میشود، مسئلۀ «مصحف فاطمه» و یا به تعبیر ایشان «قرآن شیعه» است؛ اینکه حقیقت مصحف مذکور چیست و اکنون در کجاست؟ آیا براستی «شیعه میگوید: چند کتاب آسمانی غیر از قرآن مجید و پس از آن، بر ائمّۀ آنان نازل شده است… مثلاً مصحف فاطمه(س)[1]»؟!! مشخصاً کدام یک از ائمّه و یا علمای امامیه ادعای وجود و یا رؤیت این قرآن را دارد ؟! آیا منتقدی از منتقدان، آن را دیده است؟! چرا با چنین حجم انبوه ردّیهها و نقد بر کتاب مذکور، نسخه ای از آن یافت نمی شود؟! اصولاً ادعای نقّادان از چه اتقان و استحکام علمی برخوردار است؟
درآمد:
«مسئلۀ آمدن جبرئیل برای کسی، یک مسئلۀ ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی میآید و امکان دارد بیاید؛ این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل میخواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است … حتّی دربارۀ ائمّه هم من ندیده ام که وارد شده باشد، اینطور که جبرئیل به آنها نازل شده باشد، فقط این است که برای حضرت زهرا سلام الله علیهاست که من دیده ام که جبرئیل بطورمکرّر در این هفتاد و پنج روز وارد شده و مسائل آتیه ای که بر ذریۀ او میگذشته است، این مسائل را میگفته است [و]حضرت امیر هم ثبت میکرده است…و این از فضائلی است که از مختصّات حضرت صدیقه سلام الله علیهاست[2] ».
گفتار فوق کلام مرجع و سخنگوی رسمی مکتب اهل بیت در عصر غیبت حضرت امام خمینی(ره) است. ایشان بر اساس روایات معتبر، تنها از مقام و منزلت معنوی فاطمۀ زهرا(س) سخن به میان آورده و نزول فرشته وحی بر بانوی نمونۀ اسلام را بیان فرمود، اما هرگز کوچکترین اشاره ای در طرح ادّعای نبوّت حضرت فاطمه(س) و نزول قرآنی دیگر برای شیعه ننموده است.
علی رغم اهتمام بلیغ بزرگان تشیع در اعلام صریح موضع رسمی خود و پاسخ به شبهات پیرامون این مصحف شریف، بسی مایۀ تأسف است که باز و به هر بهانه ای، تهمتهای پیشین تاریخی در لباس جدید شبهه عرضه شده و دامن گیر امامیه میگردد؛ چنانکه از سال 1414ق رسالۀ دکتری ناصربن عبدالله قفّاری به نام «اصول مذهب الشیعه الامامیه الاثنی عشریه عرض و نقد» در 3جلد به عنوان بهترین تحقیق علمی و آکادمیک !! عربستان سعودی، مکرر در سطحی گسترده، تکثیر و توزیع شد[3]. کتابی که نه تنها در جهت تخطئه اعتقادات مستدلترین فرقۀ دینی بلکه در راستای تضعیف ایده مقدّس تقریب مذاهب اسلامی، آنهم در جوار کانون بایستۀ اتّحاد مسلمین ـ حرمین شریفین ـ سربرآورد! البته قابل اغماض نیست که بدنۀ جهان اسلام در تب شدید نا هنجاریهای دولتهای خودکامه، میسوزد. نویسنده مذکور پیش از این در کتاب «فکره التقریب بین اهل السنه و الشیعه» ایدۀ تقریب مذاهب اسلامی با امامیه را به دلیل کفر شیعه!! «نا ممکن»[4] دانسته بود. دکتر قفّاری در جای جای «اصول مذهب شیعه » با تمسّک به اخبار ضعاف، شاذ، مرسل و غیر معتبر در نزد شیعه، برداشتهایی خلاف واقع نموده و با ارائۀ قرائتی نو از تهمتهای کهنه بر امامیه، با ضرس قاطع مینویسد: «شیعه میگوید چند کتاب آسمانی غیر از قرآن مجید و پس از آن، بر ائمۀ آنان نازل شده است و در واقع ادعای نبوّت بر امامان خود است …مثلاً مصحف فاطمه… آنان میگویند حجم این کتاب سه برابر قرآن است و محتوای آن کتاب، علم غیب بر فاطمه را اثبات میکند، چیزی که حتّی پیامبر نداشته است »[5].
با تمام رقّت و سبکی ادعای فوق که مشتی نمونه از خرمن آن مثنوی نُه من کاغذ است، شاید بتوان اذعان نمود این نوشته مهمترین کتابی است که در طول تاریخ، علیه مکتب اهل بیت(ع) نوشته شد[6] ؛ پس «تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل». جالب آن است که قفّاری در این کتاب، حدیث مستند «مصحف فاطمه » را دلیل بر کفر شیعه!! شمرده و شدّت کفر ایشان را از یهود و بلکه از کفّار بیشتر دانسته است[7] !! بیخبر از آنکه قرآن به پیامبر رحمت(ص) سفارش میکند حتّی با اهل کتاب بر سر سخن یکسانی که میان آنهاست، همنوا شده و بایستند[8] ؛ چراکه قوام جامعۀ اسلامی بسته به وحدت است و تنازع جز گام نهادن در پرتگاه شکست و آغاز هزیمت نیست: «وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ»[9].
بیگمان، گرچه اختلاف گروهها در اختصاص خلافت پیامبر، محلّ نزاع فرق اسلامی گردید، امّا اجماع همۀ گروههای مسلمین بر مرجعیت علمی و تفسیری آل البیت(ع) و اقرار به قرابت ایشان با حضرت ختمی مرتبت(ص)، میتواند محور وحدت مسلمین قرار گیرد. به گواهی تاریخ، جهت گیری مکتب علمی و معنوی اهل بیت همواره در راستای تحقق آرمان مقدّس وحدت و در خدمت حفظ مصالح مسلمین بوده است، چنانکه سخنان خلیفۀ دوّم و ائمّۀ فرق اسلامی شاهد این مدّعاست.
سفارش قرآن به گفتگو با اهل کتاب و حتّی مشرکین، دیگر جایی برای تنازعات موجود میان گروههای مسلمان باقی نمی گذارد. رهبران فرق اسلامی میبایست به منظور تحقق همه جانبه وحدت مطلوب، وظایف خود را به احسن وجه عمل نموده و به راهکارهای ذیل اهتمام ویژه نشان دهند: تقویت بنیانهای علمی و عملی مشترک، احترام به اصول و عقاید یکدیگر، تقویت روح برادری و همدلی، مدیریت بر مجموعههای خود به منظور تنش زدایی و جلوگیری از موج آفرینی، شفافیت در مواضع، حصر اختلافات فرقه ای در گفتگوهای علمی (توصیۀ علّامه سید شرفالدین)، بستن نگاه تکفیری فِرق اسلامی بر یکدیگر (توصیۀ شیخ محمود شلتوت مفتی اهل سنت و آیت الله العظمی بروجردی مرجع شیعه)، حذف مقیاسهای غیر قرآنی تفاضل (مقیاسهایی غیر از تقوی، مجاهده، …)، پرهیز از مسائل فتنه انگیز(حذف مستفزّات)، پاسخ علمی به شبهات؛ البتّه شبهاتی که با حسن نیت مطرح میشوند نه با نیتِ سوء؛ چراکه شبه افکنان غرضمند نه در پی پاسخند و نه هرگز به انتظار جواب مینشینند:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به روی دیده شد
بر این باور و در راستای تحقق آرمان مقدّس وحدت اسلامی، به جستاری مجل پیرامون «مصحف فاطمه» میپردازیم، باشد که به تنویر افکار و رفع ابهامات برادران ما در دیگر فرق اسلامی بیانجامد؛ البتّه براین نکته تأکید میورزیم که جدل در محتوا و متن آن مصحف شریف شاید هیچگونه ثمره علمی و محصول عملی در پی نداشته باشد؛ چرا که بنا به اعتقاد شیعهـ چنانکه خواهد آمد ـ این مصحف از دسترس عموم خارج و نزد صاحبش، بقیه الله الاعظم (عج)می باشد.
مصحف فاطمه، میراث اهل بیت
بنا بر روایات متعددی که در جوامع حدیثی مکتب اهل بیت علیهم السلام ثبت است، مواریثی خاصّ از علم و سلاح معصومین(ع)، دراختیار جانشینان معصومشان قرار میگیرد؛ مواریثی که «بخشی از شئونات امامت به شمار»[10]می روند. از اهمّ این مواریث میتوان «کتاب علی یا جفر جامعه، مصحف فاطمه سلام الله علیها و صحیفۀ دیات»[11] را نام برد. در روایتی از صادق آل محمّد (ص) آمده است: « وعندنا مصحف فاطمه[12]؛ مصحف فاطمه نزد ماست». صاحب الذریعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، در جمع بندی خود از این مصحف شریف، مینگارد: «مصحف فاطمه (س) از ودایع و امانتهای امامت نزد مولی و امام ما صاحب الزمان (عج) است، همان طور که در چندین حدیث از طرق ائمه این امر روایت شده است»[13].
تکاتک این تراث گرانبها از نشانههای شناخت امام معصوم (ع)محسوب میشوند و بدیهی است که هر زمان نزد آن بزگواران محفوظ باشند. عیون اخبار الرضا به نقل از حضرت ثامن الائمه و ضامن الائمه(ع) میآورد: «للامام علامات: ان یکون اعلم الناس و احکم الناس … و یکون عنده صحیفه فیها اسماء شیعه… و یکون عنده مصحف فاطمه »[14].
در اخباری مستند وارد است که حضرت زهراء(س) گاه مراجعاتی به مصحف خود داشته و تحفههایی از آن را تقدیم دوستان میکرده است. این مصحف شریف چونان سندی معتبر و مرجعی ارزشمند از جایگاهی رفیع نزد ائمّه برخوردار بوده و ایشان(ع) هنگام لزوم به آن مراجعه میکردند[15]؛ چنانکه امام صادق (ع) به ولید بن صبیح فرمود: «ای ولید! من در مصحف فاطمه نگریستم و برای بنی فلان از حکومت بهره ای به اندازۀ غبار کفش نیافتم»[16].
البته ناگفته نماند که در برخی روایات، بجای «مصحف » از « کتاب» فاطمه یاد شده است[17] هرچند که برخی از اعلام شیعه چون سید محسن امین، صاحب اعیان الشیعه، قائل به وجود دو مصحف برای ام الائمّه (س) است: یکی شامل سخنان رسول الله (ص) و دیگری حاوی پیامهای جبرئیل به بیبی دو عالم(س) پس از ارتحال پدر. البته بعضی دیگر را عقیده به این است که دو مصحف بر فاطمه (س) نازل شد؛ یکی به صورت مکتوب از آسمان و دیگری پس از نزول بر حضرت(س)، توسط علی (ع) به کتابت در آمد[18] .
محتوای مصحف فاطمه
امام صادق(ع) در این باره میفرماید: «زهراء (س) پس از رسول خدا (ص)، هفتاد و پنج روز بیشتر زنده نبود و به سبب فقدان رسول الله (ص) بسیار محزون بود؛ از این رو جبرئیل به نزد ایشان میآمد و علاوه بر تسلّی، حضرت(س) را از جایگاه رسول(ص) و اخبار آینده آگاه میکرد و از آنچه به ذریۀ ایشان خواهد رسید، خبر میداد و علی(ع) هم همۀ آنها را مینوشت که آن را مصحف فاطمه نامیدند».[19] گر چه متن و محتوای مصحف مذکور از دسترس ما خارج و در نزد صاحبش بقیهالله الاعظم(عج) میباشد، امّا از جمع و بررسی اخبار وارده، میتوان کلیات محتوای آن را به قرار ذیل دریافت ؛ هرچند که صراحت اخبار در نفی برخی از مطالب محتمل، بهترین پاسخ به شبهات موجود است:
محتوای اثبات شده:
الف) بیان مقام و منزلت عظیم پیامبر(ص)
ب) اخبار حوادث و پیشامدهای آتی، بویژه آیندۀ ذریۀ حضرت زهراء(س)
ج) ذکر اسماء انبیاء و اولیاء
د) وصیت نامۀ حضرت فاطمه(س)[20]
و) آموزههای اخلاقی
ه) علوم قرآنی[21]
محتوای نفی شده: اخبار مستند وارده، تصریح دارند که این کتاب در بردارندۀ دو چیز نیست: الف) قرآن ب)احکام؛ یعنی اگر چه از جانب خداست و توسط فرشته وحی نزول یافته؛ اما نه قرآن است و نه وحی تشریعی؛ آنگونه که امام صادق(ع) قسم یاد میکند: «والله ما فیه[المصحف] من قرآنکم حرف واحد و لیس فیه من حلال و حرام»[22]. البته برادران منصف ما در دیگر فرق اسلامی بر این نکته اذعان دارند؛ چنانکه ابوزهره متفکّر جهان تسنّن تأکید میورزد که مصحف فاطمه چیزی از قرآن در خود ندارد.[23]
آیا مصحف فاطمه قرآن شیعه است؟!
آنگونه که مشاهده شد، جنجال ساختگی ای که بنام «قرآن شیعه» بر پا کرده اند، از کمترین پایۀ علمی و استدلال منطقی برخوردار نیست. بسیار جای شگفتی است، با چنین سیر پیشرفت علوم ارتباطات و فناوری اطلاعات که نقطه کور و ناشناخته و منطقۀ ممنوعه ای در جهان باقی نمانده، کسی نمی تواند از این قرآن سراغی بیابد!! مسلّم است که سفر به جغرافیای زیستی شیعه و تفحّص در پنهانترین زوایای زندگی ایشان، برای محقق جویای حقیقت، ناممکن نیست!
اگر مقصود جستجو گران ِ «قرآن شیعه» همان «مصحف فاطمه» باشد که این مسأله غریبتر مینماید!! چرا که هیچ یک از ابناء شیعه، چنین ادّعای گزافی نکرده است.
علاوه بر ائمّۀ امامیه، جمیع علمای شیعه به اتفاق اعلام نموده اند: «این کتاب به اعتقاد همۀ شیعیان از کتاب مقدّس قرآن متفاوت است و قرآن دیگری در کنار آن به شمار نمی رود[24] . در روایات صادره از آل البیت (ع) این پاسخ مکرّر بیان شده است: «آن[مصحف فاطمه] سه برابر بزرگتر است ازاین مصحفِ [قرآن] شما، به خدا قسم در آن حتّی یک حرف از قرآن شما نیست»[25] .
حال باید افکار حق جویان منصف را ـ از هر گروه و فرقه ای ـ به قضاوت فراخواند که با وجود چنین توجه و اهتمام ویژه شیعه به رفع این اتهام، دیگر اصرار بر نسبت آن به امامیه چه معنا میدهد؟! آیا طرح مداوم این شبهه از مصادیق بارز دامن زدن به مسائل فتنه انگیز نیست؟! آیا حمایت پیدا و پنهان دولتهای به ظاهر مسلمان از اینگونه تحرکات تفرقه افکن، در راستای ایجاد وحدت اسلامی است؟!
واژه مصحف، بهانه طرح شبهه
در بررسی علل و عوامل طرح این شبهه، به برداشتی غرضمند از واژه «مصحف» برمی خوریم. از عوامل ایجاد شبهۀ «قرآن شیعه»، مطلق دانستن واژۀ «مصحف» برای قرآن است؛ اما با نیم نگاهی بر معنای لغوی و اصطلاحی و موارد استعمال آن در قرآن و بر لسان اهل بیت(ع)، حقیقت روشن میشود.
در قرآن واژۀ «صحف » به معنای مطلق مکتوب و کتاب آمده است: «وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ؛ آنگاه که نامههای اعمال منتشر گردد»[26] و یا: «إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الأولَى * صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى؛ این در صحیفههای نخستین، در کتب ابراهیم و موسی است»[27]. امیرالمؤمنین علی(ع) در کلمه ای قصار میفرماید: «القلب مصحف البصر؛ قلب کتاب چشم است»[28] بنابراین مشخص است که در عهد پیامبر(ص) و تا مدتها پس از حضرت، واژۀ «مصحف » کاربردی در معنای مطلق قرآن نداشت، بلکه به مرور زمان این لفظ اختصاص به قرآن یافت؛ چنانکه در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «من قرأ القرآن فی المصحف یتمتع ببصره؛ هر کس قرآن را از روی برگهای مجلد بخواند، از چشم خود بهره میگیرد»[29]؛ یعنی تا زمانه آن بزرگواران واژۀ «مصحف » در معنای هر کتاب و یا نوشته مجلد ـ اعم از قرآن ـ بکار میرفته است. زبیدی ـ لغوی بزرگـ در معنای مصحف چنین مینگارد: « الجامع للصحف المکتوبه بین الدّفتین»[30] به عبارتی دیگر «به معنای کتاب مجلّد و شامل هر کتابی میشود و اختصاص به قرآن ندارد، گو اینکه معنای مشهور مصحف قرآن باشد»[31] پس واژۀ مصحف مرادف تام و تمام قرآن نیست بلکه «هم خانوادۀ صفحه و صُحف بوده و به هر کتاب در بردارندۀ مجموعه ای از اوراق و صفحات گفته میشود؛ حتی قرآن کریم نیز از این باب مصحف نامیده شد. این اصطلاح به تدریج درعرف اسلامی، هم معنای قرآن گشته است؛ لیکن اصطلاح مذکور در دوره ای متأخر پدید آمده و فاصلۀ تاریخی درازی با زمان صدور روایات دربارۀ مصحف فاطمه دارد»[32].
و اما بر فرض، چنانچه اثبات شود مصحف زمانی که به معنای مطلق قرآن بوده، آگاهانه بر کتاب فاطمه (س) نهاده شد، باز نشان از آن دارد که بدین وسیله میخواسته اند تنها «بفهمانند میان مصحف فاطمه و مصحف قرآن مشابهت هست، زیرا هر دو توسط جبرئیل نازل شده اند گرچه در محتوا متفاوتند»[33].
به هر روی در زمانه ای که اهل سنّت تا عهد عمربن عبدالعزیز در ممنوعیت نقل و ثبت حدیث به سر میبرد، پیروان مکتب اهلبیت پیوسته به حکم «المیسور لایسقط بالمعسور» در تکاپوی تدوین میراث گرانبهای معصومین خویش بود و لذا بدیهی است که در این جهت گوی سبقت را از برادران خود در دیگر فرق ربوده باشد. به نوشته ذهبی ـ عالم اهل تسنّن ـ در میزان الاعتدال: « اگر تلاش این گروه[شیعه] نبود، تمام آثار نبوی ازبین میرفت و مفسدۀ بزرگی در دنیای اسلام پدید میآمد» [34]. عناوین «مصحف، کتاب و مسند فاطمه» نمایانگر اهتمام شایستۀ خاندان رسالت در حفظ مواریث و سنن اصیل اسلامی است. حضرت زهراء(س) را باید علاوه بر مدرّس نغزگو و پرمغز معارف الهی به زنان مهاجر و انصار و خطیب خطبههای پرشور و شعور در مناسبتهای بسیار، «اوّلین بانوی نویسندۀ اسلام» [35] دانست که درجوّ اختناق، کمر همّت به حفظ تراث الهی پدر بست تا آنجا که جلال الدّین سیوطی از اعلام علمای جماعت، مجموعه ای به نام «مسند فاطمه» شامل احادیث منقول از آن حضرت را فراهم آورد.
تکمله
و اما، توجّه به نکات ذیل در شناخت بیشتر «مصحف فاطمه» و در پاسخ به شبهات پیرامون آن حائز اهمّیت است:
1ـ وحی بر دو قسم است: قرآنی و غیر قرآنی. خداوند سخن گفتن رسولش را نیز وحی میشمرد؛ البتّه وحی غیرقرآنی «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى»[36].
2ـ ختم پیامبری، به معنای انقطاع نزول فرشتۀ وحی نیست؛ طبق نصّ صریح قرآن، هر سال و در شب قدر، فرشتۀ وحی نزول مییابد «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ»[37].
3ـ یکی از القاب حضرت زهرا (س) «محدَّثه » (بر وزن اسم مفعول) است؛ چرا که فرشتگان با او هم سخن میشدند؛ در این باره امام صادق (ع) فرمود: « فاطمه، محدثه نامیده شد بدان جهت که ملائکه از آسمان هبوط کرده و او را ندا میدادند همانگونه که مریم دختر عمران را ندا میدادند » [38].
4ـ سخن گفتن جبرئیل با بیبی دو عالم، امری غیر ممکن نیست؛ چرا که نزول فرشتۀ وحی اختصاص به پیامبران نداشته و بنابر صریح قرآن، برخی از اولیاء نیز مورد خطاب ملائکه الله قرار گرفته اند؛ مانند حضرت مریم و مادرموسی: «وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِکَهُ یَا مَرْیَمُ»[39] و «وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ» [40]
5ـ اگر اعتقاد به نزول فرشته وحی بر غیر پیامبر به معنی اثبات ادعای نبوّت او باشد، پس اهل تسنن ناگزیر از اقرار و اعتقاد بر نبوّت خلیفۀ دوّم هستند؛ چرا که او را «محدَّث » [41] میدانند!!
پی نوشت ها :
1- کیانی، مهندس، کدامین راه؟، ص165،قم، معصومی، نوبت اوّل، 1385
2- امام خمینی، صحیفۀ امام، ج 20،ص6-5، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، نوبت اوّل، 1378.
[3] – کیانی، مهندس، کدامین راه؟، ص5، قم، معصومین، نوبت اول، 1385.
[4] – همان، ص6.
[5] – همان، ص166-165.
[6] – همان، ص5.
[7] – همان.
[8] – آل عمران/64.
[9] -انفال/46
[10] – معارف، مجید، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ص36،تهران، مؤسسۀ فرهنگی و هنری ضریح، نوبت اوّل،1374.
[11] – همان.
[12] – المجلسی، الشیخ محمّد باقر، بحارالانوار، ج26، ص37، بیروت، داراحیاء التراث العربی، الطبعه الثانیه 1403ه. ق.
[13] – تهرانی، شیخ آقا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج21، ص126، بیروت، دارالاضواء، نوبت دوّم.
[14] – شیخ صدوق، عیون اخبار الرضاء (ع)، ج1، ص440-438، تهران، نشر صدوق، نوبت اوّل، 1372.
[15] – قربانی لاهیجی، زین العابدین، علم حدیث، ص49، قم، انصاریان، نوبت دوّم، 1416هـ.ق.
[16] – محمدّی ری شهری، اهل بیت در قرآن و حدیث، ترجمۀ شیخی وآژیر، ج1، ص323، قم، دار الحدیث، نوبت دوّم، 1380.
[17] – فضل الله، سید محمد حسین، فاطمۀ زهراء، ترجمۀ معموری، ص124، تهران، دار الملک، نوبت اوّل، 1381.
[18] – الموسوی، السید محمد باقر، الکوثر فی احوال فاطمه، ج الرابع، ص310-309، قم، الطبعه الاولی، 1420ه.ق.
[19] – پور سید آقایی، مسعود، چشمه در بستر (تحلیلی از زمان شناسی حضرت زهراء)، ص286، قم، حضور، نوبت دوم، 1375به نقل از اصول کافی ج1ص241.
[20] – امینی، عبدالله، پژوهشی در مصحف حضرت فاطمه (س)،ص45، قم، دلیل ما، نوبت اول، 1383.
[21] – الموسوی، السید محمد باقر، الکوثر فی احوال فاطمه، ج الرابع، ص308، قم، الطبعه الاولی، 1420ه.ق.
[22] – المجلسی، الشیخ محمد باقر بهار الانوار، ج26، ص39، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، الطبعه الثانیه، 1403ه.ق.
[23] – ابو زهره، محمد، الامام الصادق حیاته وعصره، ص324، مصر، مطبعه احمد علی مخیمره.
[24] – فضل الله،سید محمد حسین، فاطمۀ زهراء، ترجمۀ مأ موری، ص163، تهران، دارالملک، نوبت اول، 1381.
[25] – الموسوی، السید محمد باقر، الکوثر فی احوال فاطمه،ج الرابع، ص320، قم، الطبعه الاولی، 1420ه.ق.
[26] – تکویر/ 10.
[27] – اعلی/ 18ـ 19.
[28] – دشتی، محمد، ترجمۀ نهج البلاغه، حکمت409، ص727، قم، مشهور، نوبت دوم، 1379.
[29] – کلینی، ثقه الاسلام، اصول کافی، ج 2، نوبت اول، ص 613.
[30] – زبیدی، مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج6،ص161،بیروت، دار الفکر1414.
[31] – امینی، عبدالله،پژوهشی در مصحف فاطمه(س)، ص43، قم، دلیل ما، نوبت اول، 1382.
[32] – فضل الله، سید محمد حسین، فاطمۀ زهرا، ترجمۀ معموری، ص124،تهران، دارالملک، نوبت اول، 1382.
[33] – امینی، عبدالله،پزوهشی در مصحف فاطمه(س)، ص43، قم، دلیل ما، نوبت اول، 1382.
[34] – قربانی لاهیجی، زین العابدین، علم حدیث، ص47، قم، انصاریان، نوبت دوم، 1416هـ.ق.
[35] – فضل الله، سید محمد حسین، فاطمۀ زهراء، ترجمۀ معموری، ص162،تهران، دارالملک، نوبت اول، 1381.
[36] – نجم/ 5-3.
[37] – قدر/4.
[38] – امینی، عبد الله، پژوهشی در مصحف فاطمه (س)،ص61، قم، دلیل ما، نوبت اول، 1382.
[39] – آل عمران/42.
[40] – قصص/7.
[41] – کیانی، مهندس، کدامین راه؟، ص61، قم، معصومین، نوبت اوّل، 1385.(به نقل از دلائل الامامه).
منبع: پرسمان