راکعه
رَکَعَ- رَکْعاً و رُکُوعاً: إنحنى و طأطأ رأسه، و منه الرکوع فی الصلوه.
زنى را که اهل رکوع بر درگاه احدیت باشد، راکعه گویند.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام ، در شب جمعه تا صبح در رکوع بود
عن الحسن بن على بن أبیطالب(علیه السلام) قال:
«رأیت أمی فاطمه (علیهاالسلام) قامت فی محرابها لیله جُمْعَتها فلم تزل «راکعه» ساجده حتى إتّضح عمود الصبح و سمعتها تدعو للمؤمنین والمؤمنات و تسمّیهم و تکثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشىء. فقلت لها: یا اُمّاه لِمَ لاتدعین لنفسک کما تدعین لغیرک؟ فقالت: یا بُنىَّ! الجارّ ثم الدّار،
امام حسن(علیه السلام) مىفرمایند: مادرم را در یک شب جمعه دیدم که به نماز ایستاده، و پىدرپى در رکوع و سجود بود، تا صبح شد. شنیدم زنان و مردان با ایمان را، با نام مىخواند و از خداوند براى آنها دعاى خیر مىنمود و براى خودش هیچ چیز از خداوند نمىخواست. از او سؤال کردم: چرا براى خودتان چیزى نمىطلبید؟ فرمودند: پسرم! اوّل باید همسایهها را دعا نمود و بعد خویشتن را.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 81، ر 3 از عللالشرایع.
رشیده
رَشَدَ- رُشْداً و رَشاداً، رَشِدَ- رَشَداً: إهتدى و إستقام،
الرشید: ذوالرشد، الهادى، المهتدى،s
الرشد: الإستقامه على طریق الحقّ.
رشیده: زنى را گویند که هدایت الهى شامل حال او شده است و در مسیر حق و حقیقت ثابتقدم مىباشد و در این راه هدایتگر دیگران مىشود.
در فقه و حقوق به زنى که از نظر فکرى به مرحلهاى رسیده باشد که بتواند امور خود را به تنهایى اداره کند، رشیده گویند.
حنوط پیامبر اکرم و امام على و حضرت فاطمه علیهم السلام از بهشت آمده است
عن موسى بن جعفر عن أبیه (علیه السلام) قال: قال علی بن أبیطالب(علیه السلام): «کان فی الوصیه أن یدفع إلیّ الحنوط فدعانی رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) قبل وفاته بقلیل، فقال: یا علی! و یا فاطمه! هذا حنوطی من الجنه، دفعه إلیّ جبرئیل و هو یقرئکما السلام و یقول لکما: اقسماه و اعزلا (1)
منه لی و لکما. قالت: لک ثلثه ولیکن الناظر فی الباقى علی بن أبیطالب(علیه السلام). فبکى رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و ضمّها إلیه و قال: موفقه «رشیده» مهدیه ملهمه. یا علی! قل فی الباقى. قال: نصف ما بقی لها و نصف لمن ترى یا رسولاللَّه! قال: هو لک فإقبضه،
امام کاظم(علیه السلام) از پدران خود نقل فرمودند که امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: در وصیت پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) آمده بود که حنوط را به من بدهند، پس پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) کمى قبل از فوتشان مرا خواستند و فرمودند: اى على! و اى فاطمه! این حنوط من است که جبرئیل(علیه السلام) آن را از بهشت برایم آورده. جبرئیل (علیه السلام) بر شما درود فرستاد و گفت: شما باید آن را تقسیم کنید و براى من و خودتان بردارید. حضرت فاطمه (علیهاالسلام) گفتند: یک سوم آن براى شما باشد و دربارهى بقیه نیز على (علیه السلام) نظر بدهد. پیامبراکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) (از این برخورد متعجب شدند و گریستند و زهرا (علیهاالسلام) را به سینهى خود چسباندند و فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستى که از سوى خداوند مورد الهام واقع شده و از طرف او هدایت یافتهاى. بعد فرمودند: یا على! دربارهى باقى حنوط سخن بگو. امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه داشتند: نصف باقى مانده، از آن زهراء(علیهاالسلام) باشد درباره بقیهى آن خودتان رأى دهید. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (علیهاالسلام) فرمودند: باقیماندهى آن هم براى خود شماست، آن را بگیرید.»
پی نوشت ها :
1- عزل: یکسوى ساختن و جدا نمودن را گویند.
رضیه
از نظر لغت در اسم راضیه توضیح داده شد.
در صفت رضا، آن قدر رضاى حضرت زهراى مریضه (علیهاالسلام) مثالزدنى است که براى این صفت نیک ایشان، چندین لقب ذکر شده است. «راضیه» «مرضیه» و «رضیه».
فاطمهى زهرا علیهاالسلام راضى در برابر همهى سختیها
عن الصادق(علیه السلام) قال:
«دخل رسولاللَّه(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) على فاطمه(علیهاالسلام) و علیها کساء من ثله الابل و هى تطحن بیدها و ترضع ولدها فدمعت عینا رسولاللَّه(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) لما ابصرها فقال: یا بنتاه! تعجلى مراره الدنیا بحلاوه الآخره فقد أنزل اللَّه علی «و لسوف یعطیک ربک فترضى»،
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) وارد منزل فاطمه (علیهاالسلام) شدند. فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) در حالى که لباس خشنى از پشم شتر در تن داشتند با یک دست آسیا مىکردند و با دست دیگر فرزندشان را در آغوش داشته و به او شیر مىدادند. اشک در چشمان پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ظاهر شد، فرمودند: دخترم! تلخى دنیا را در برابر شیرینى آخرت تحمل کن، چرا که خداوند بر من نازل کرده است که آن قدر پروردگارت به تو مىبخشد، تا تو راضى شوى. «و لسوف یعطیک ربک فترضى.» (1)
«السلام علیک أیّتها «الرضیّه» المرضیه،
درود بر تو! اى زنى که به مقدرات الهى راضى هستى و خداوند نیز از تو راضى است!» (2)
پی نوشت ها :
1- أبوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمعالبیان، ج 10، ص 644.
2- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ر 20 از الاقبال، ص 100.
ریحانه
راحَ یَرُوحُ راحه الشىءَ: وجد رائحته و ریحاً الشىء: وَجَدَ ریحَهُ،
الریح: الرائحه لما یدرک بحاسّه الشم، الشىء الطیّب،
الریحان: کل نبات طیّب الرائحه: هر گیاهى خوشبوى،
الریحانه: طاقه الرَیحان.
ریحانه در لغت، گیاهى خوشبوى است، البته براى موجود لطیفى چون زن نیز استعمال مىگردد. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) مکرر مىفرمودند:« فاطمه(علیهاالسلام) ریحانهى من است، که هرگاه مشتاق بهشت مىشوم او را مىبویم.» پس زهراء(علیهاالسلام) گلى خوشبوى بودند که بوى بهشت مىدادند.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام ریحانهى پیامبراکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم
«… أنا زوج البتول، سیّده نساءالعالمین، فاطمه التقیه الزکیه البَرَّه المهدیه، حبیبه، حبیباللَّه و خیر بناته و سلالته و «ریحانه» رسولاللَّه…،
… من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمهاى که اهل پاکدامنى است، نیکوکار است، از طرف خداوند هدایت شده است، دوستِ، دوست خداست، بهترین دختر و فرزند پیامبر خداست، ریحانهى پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) است….» (1)
در موارد بسیارى امیرالمومنین(علیه السلام) براى معرفى خود، به جاى آن که بگوید من على ابن ابیطالب هستم، خود را توسط حضرت فاطمه(علیهاالسلام) معرفى مىنمایند. در اینجا نیز خود را به وسیلهى فاطمهى زهراء (علیهاالسلام) به دیگران معرفى مىکنند و مىگویند: من همسر زهراى اطهرم.
در جایى دیگر امیرالمومنین(علیه السلام) مردم را سوگند مىدهند و مىگویند:
«من شما را به خدا سوگند مىدهم، آیا کسى غیر از من در میان شما هست که زنش سرور زنان عالم باشد؟ مردم پاسخ دادند: نه.» (2)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در احتجاجى به ابوبکر مىگوید: «من کسى هستم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) من را برگزید و دخترش را به من تزوج کرد و فرمودند: خداوند فاطمه (علیهاالسلام) را در آسمانها به عقد تو درآورد. ابابکر! تو را به خدا سوگند مىدهم! این براى من است یا براى تو؟ ابوبکر جواب داد: براى شما است. (3)
اهلبیت (علیهمالسلام) براى معرفى خود از طریق نام حضرت فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) بهره مىجستند، همان طور که امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا خود را فرزند فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) معرفى کردند و فرمودند: و «فاطمه امی إبنه الطُّهر أحمد» (3)
و همان گونه که فرزندشان، امام سجاد (علیه السلام) را در کنار حرم امن الهى، براى هشام چنین معرفى مىکند: «هذا إبْنُ سَیِّدَهُ النِسَوانِ فاطِمَه.» (4)
همهى ائمهى هدى(علیهمالسلام) از این که خود را منتسب به حضرت زهرا (علیهاالسلام) مىدانستند، افتخار مىکردند، لذا در هنگام معرفى، خود را فرزند فاطمهى مرضیه (علیهاالسلام) معرفى مىنمودند.
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 35، ص 45، را همچنین، ج 33، ص 283، ر 547 از بشاره المصطفى.
2- قال علی(علیه السلام):«نشدتکم بالله! هل فیکم أحد زوجته سیده نساءالعالمین غیری؟ قالوا: لا.» فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 119 از لاحتجاج، ص 195.
3- قال على(علیه السلام) فى مناشده طویله مع أبیبکر: «فأنشدک بالله! أنا الذی إختارنی رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و زوجنی إبنته فاطمه (علیهاالسلام) و قال «الله زوجک إیّاها فی السماء» أم أنت؟ قال: بل أنت.» فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 119 از الاحتجاج، ج 1، ص 171.
3- محمد صادق نجمى، سخنان حسین بن على(علیه السلام) ، ص 316، چاپ هفتم، دفتر انتشارات اسلامى.
4- سیدجعفرشهیدى، زندگانى على بن الحسین(علیه السلام) ، ص 121، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ سوم، 1367.