نویسنده: سید ابراهیم سید علوی
مقدمه
تمثیل و تشبیه معقول به محسوس از شیوه های ادبی و علمی در هر زبان و لغت می باشد. قرآن مجید هم ، در تبیین برخی حقایق از همین شیوه و سبک بهره جسته و بدین گونه مطالب دور از حس ظاهری را بیان داشته است.
نکته ی دیگر این که بسیاری از آیه های قرآنی علاوه بر معنا و منطوق تنزیلی در مناسبت هایی که شأن نزول گفته می شود ، و آن معانی ، روشن و آشکاراند – اگر چه مخصص نیستند – احیانا دارای معانی تاویلی هم می باشند که محرمان وحی الهی و مخاطبان اصلی سروش آسمانی ، از آنها خبر داده اند . مثلا : والبلد الطیب ( اعراف ، 7 / 58) سرزمین پاک و پاکیزه ، معنایی ظاهر و منطوق دارد ، لیکن مراد از آن در بعد تاویلی ، پیامبر خدا ( ص) و امامان پس از او می باشند. و همچنین است : کلمه ی طیبه در معنای تأویلی ، پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) او هستند. (1)
و یا زهره ، ستاره ی ناهید که در آسمان ، درخشندگی خاصی دارد مثل خورشید و ماه که ویژگی خود را دارند و مایه ی حیات و موجب چرخش سامان یافته ی کره ی زمین اند، در احادیث اسلامی و روایات قرآنی در معانی تأویلی هم کاربرد دارند و بر وجود های نازنین محمد (ص) و علی امیر المؤمنین (ع) و فاطمه زهرا ( س) تأویل شده اند. و درباره ی آیه ی : و علامات و بالنجم هم یهتدون. ( نحل ، 16 / 16 ) امام صادق (ع) فرمود:
نحن العلامات و النجم رسول الله ؛ علامت ها و نشانه ها ما هستیم و نجم و ستاره ، رسول خدا می باشد. (2)
فاطمه، دخت محمد مصطفی ( ص) را زهرا نامیدند زیرا نور او آسمان ها را روشن کرد. (3) و در حدیث آمده : زمانی که خورشید طلوع کند و در آید ، او دنبال می شود و در موقع غروب و در نبود او ماه و به هنگام ناپیدایی ماه ، زهره ، راه می نماید و معنای تأویلی زهره ، فاطمه زهراء است ، هم چنان که معنای تأویلی خورشید ، رسول الله (ص) و منظور از ماه ، امیر المؤمنین علی (ع) می باشد. (4)
اشاره کردیم ، کره زمین بحسب ظاهر و در واقع حسی با پرتو آفتاب و درخشش ماه و ستارگان و از جمله زهره، روشن می شود و با تابش نور آنها، زمین خاکی زنده می شود و جماد و گیاه و حیوان در آن رشد پیدا می کنند، اما در حقیقت و باطن امر ، حیات طیبه و کمال انسانی با وجود مقدس محمد (ص) و علی (ع) و زهراء (س) ذریه ی مطهر او شکل می گیرد و تأمین می شود و این معنای تأویلی آن اسماء و عبارات می باشد.
سخن در این باره ، بسیار گسترده تر از باید باشد و احادیث نبوی و روایات امامان اهل بیت ، در آن زمینه ، فراوان است و ما به اندکی اشاره می کنیم و می گذریم.
ماجرای اعتزال
هر چند که وجود محمد (ص) بعد بشری دارد و او همانند انسان های دیگر از پدر و مادری و از طریق توالد و تناسل به عالم خاکی گام نهاده است : قل انّما أنا بشر مثلکم یوحی الیّ. ( فصلت ، 41 / 6) بگو جز این نیست من بشری هستم همانند شما ، که به من وحی می شود. مع ذلک این وجود نازنین و نسل طیب او اصل بهشتی دارند.
علامه مجلسی روایت کرده :
جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و گفت : خدایت بر تو سلام دارد و دستور می دهد چهل شبانه روز از خدیجه بر کنار باشی. و پیامبر (ص) چهل روز و شب با روزه و نماز شب، سپری ساخت. پس از انقضای آن مدت ، میکائیل مجمعه ای طعام با پوششی از سندس و یا استبرق جلو پیامبر (ص) نهاد و جبرئیل گفت : خدایت فرمود: تو امشب با این طعام افطار می کنی و نزد خدیجه می روی. پیامبر (ص) پس از تناول آن طعام بهشتی به خانه خدیجه رفت و در همان شب که نطفه ی زهرا (س) در صلب محمد ( ص) قرار گرفته بود به رحم خدیجه انتقال یافت. (5)
پس فاطمه زهرا (س) عنصری بهشتی است و رسول خدا (ص) منزلتی و الا برای او قایل بود. زهرا(س) تربیت شده دامن وحی، و خود قرآن مجسم بود و در حدیثی دیگر آمده ، پیامبر فرمود:
وقتی مرا به آسمان ها عروج دادند. جبرئیل دست مرا گرفت و داخل بهشت کرد و رطبی به من داد و من آن را تناول کرده و خوردم و آن تبدیل به نطفه شد و در صلب، قرار گرفت وقتی به زمین فرود آمدم خدیجه به فاطمه بار دار شد و فاطمه، حوراء، انسیه و انسان بهشتی است. (6)
فاطمه زهراء و قرآن
امام باقر (ع) فرمود:
رسول خدا (ص) فرمود: قلب و جوارح دخترم فاطمه زهراء از سر تا قدم مشحون از ایمان است او در اطاعت خدا بود و اوقاتش را با تلاوت قرآن می گذرانید و به مضامین آن عمل می کرد. (7)
وقتی آیه ی لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا. ( نور ، 24 / 63)؛ رسول الله (ص) را در میان خود آن گونه که یکدیگر را صدا می کنید، مخوانید، نازل شد، فاطمه زهراء گفت: بیم داشتم که رسول الله (ص) را پدر جان صدا کنم و من هم مانند دیگران، رسول خدا (ص) صدا می کردم . یکی دو بار چیزی نفرمود اما بعدها رو به من کرد و فرمود: ای فاطمه ! این آیه درباره ی تو و ذریه ات نازل نشده ، تو از من و من هم از تو هستم ، مرا پدر جان، صدا کن که مرا چنان خواندن ، شاد و پرودگار را خشنود و راضی می گرداند. (8)
به روایت شیخ صدوق (ره) در عرصه قیامت، فاطمه زهراء(س) از صراط می گذرد وقتی در بهشت قرار گرفت و کرامت الهی را در حق خویشتن دید این آیه را تلاوت می کند: الحمدلله الذی أذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور. الذی أحلنا دار المقامه من فضله لا یمسّنا فیها نصب و لا یمسّنا فیها لغوب( فاطر، 35 / 34-35)؛ ستایش خدا را که اندوه از ما برد. پروردگار ما بسیار بخشنده و شکرگزار است. آن خدایی که از فضل خود ما را در این اقامتگاه جاودانی ، قرار داد و ما را در آن ، خستگی و رنج نرسد. خدا به آن بانوی بزرگوار وحی می کند و می فرماید : ای فاطمه ! هر چه خواهی می دهمت و هر آرزویی داری برآورده ساخته ، خشنودت می نمایم. فاطمه زهرا (س) عرض می کند: الهی تو نهایت آرمان و بالاتر از هر آرزویی، از تو می خواهم که دوستداران من و عترت و خاندان مرا با آتش ، عذاب نکنی. خدا به او وحی فرماید : ای فاطمه ! به عزت و جلالم و بلندی مرتبه و مقامم دو هزار سال قبل از خلقت آسمان ها و زمین ، سوگند یاد کرده ام که دوستداران تو و دوستداران عترت تو را با آتش عذاب نکنم. (9)
باید دانست که معنای مهر و محبت زهرا چیست ؟ فقط یک لفظ و یا ادعای محض نیست و بی شک شرایط و مراتبی دارد که رعایت آنها چندان هم آسان نیست، هر چند که در چهار چوب تقوا و پارسایی و ملاحظه ی حرام و حلال الهی خیلی هم مشکل نیست و در یک کلام، اطاعت خاص و زهرایی می طلبد.
زهرا (س) در آینه ی قرآن
در کتب تفسیر و حدیث، در تشریح معانی قرآنی، مطالبی پیرامون ابعاد وجودی فاطمه زهرا (س) و تبیین شخصیت او، آمده و آن حضرت در معانی تنزیلی آیات و تأویلی آنها، تجلی دارد.
آیه های در بعد تنزیل
آیه ی مباهله و آیه ی تطهیر دو نمونه هستند که در آیه ی نخست ، فاطمه زهرا (س) تنها مصداق موردی از آن و در دومین آیه ، از جمله مصادیق تنزیلی به حساب می آید: فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین ( آل عمران ، 3 / 61) ؛ پس هر کس در آن باره (حق) با تو بحث و بگو مگو کرد پس از آن که آگاهی از حقیقت پیدا کرده ای بگو بیایید پسران ما و پسران شما، زنان ما و زنان شما و خودمان و خودتان را فرا خوانیم، آنگاه دست به دعا برداشته نفرین خدا را بر کافران نثار کنیم.
مفسران اتفاق نظر دارند که تنها مصداق «نساءنا» در این آیه، فاطمه زهرا (س) است زیرا در آن جمع جز آن حضرت بانوی دیگری از مسلمانان حضور نداشته است.
فخر رازی می نویسد :
رسول خدا ( ص) حسین (ع) را بغل کرد و دست حسین (ع) را بگرفت و فاطمه (س) از پشت سر و علی (ع) به دنبال حرکت کردند. پیامبر (ص) فرمود هر گاه من دعا کردم شما آمین بگویید . اسقف نجران تا این جمع را دید خطاب به نصرانیان گفت من صورت هایی می بینم که اگر آنان از خدا بخواهند او کوهی را از بن بکند و از بین ببرد، چنان می کند که آنان می خواهند. مبادا مباهله نمایید که از بین خواهید رفت. (10)
پس مصداق تنزیلی کلمه «زنان » در این آیه فاطمه (س) است و بس.
اما آیه تطهیر : انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (احزاب ، 33 / 33)؛ جز این نیست ، خدا می خواهد از شما اهل بیت ، پلیدی و آلودگی را بزداید و پاک و پاکیزه تان سازد. ام سلمه همسر پیامبر گفت : فاطمه زهرا (س) با پارچه ای حریر نزد رسول خدا (ص) آمد پیامبر (ص) به او فرمود: شوهر و فرزندانت را هم صدا کن بیایند. همه شان آمدند و طعامی خوردند، آنگاه رسول خدا (ص) ملافه ای خیبری بر رویشان انداخت و عرضه داشت :
خدایا ! اینان عترت و اهل بیت من هستند، پلیدی و ناپاکی را از ایشان ببر و پاکیزه شان فرمای . (11) پس محمد(ص) و حضرت زهرا(س) دخت گرامی او ، علی امیر المؤمنین همسر زهرا (س) و امام حسن و امام حسین (ع) پنج تن ، مصداق تنزیلی این آیه مبارکه می باشند. فخر رازی می نویسد :
اقوال در « اهل بیت » مختلف است. بهتر است گفته شود: آنان، فرزندان پیامبر (ص) و همسران اویند و حسن و حسین هم از ایشانند و علی هم از آنان است زیرا او به سبب معاشرت و آمیزش با دختر او و به علت ملازمت با پیامبر (ص) از اهل بیت محسوب می گردد. (12)
نگارنده گوید : حمد و سپاس خدا را که پیشوای اهل شک و تردید نتوانسته منکر آن شود که علی (ع) و زهرا (س) مصداق آیه ی تطهیرند. و هر چند که وجود زهرا (س) در آیه ی تطهیر و حدیث ام سلمه محور است اما فخر رازی از فاطمه زهرا نام نبرده و به عنوان کلی « اولاد» اکتفا کرده و از علی (ع) هم با لیت و لعلّ نام برده و بالاخره مسئله به خیر خاتمه یافته است . این وضع را همپالگی های او از مفسران غیر شیعی هم دارند و به دخول همسران در آیه ی تطهیر اصرار ورزیده و سخنان بی حاصل گفته اند. (13)
آیه های تأویلی
مفسران محدث به استناد روایات اولیای معصوم ، برخی آیه های ذکر حکیم را بر حضرت زهرا (س) منطبق دانسته و آن بزگوار را احیانا مصداق تأویلی آن سلسله آیات معرفی کرده اند. در حدیث بریده آمده : رسول خدا (ص) فرمود: مریم به ولادت فرزندش بشارت داده شده و من به فاطمه زهرا (س) ولادت حسن و حسین (ع) را بشارت دادم، سپس فرمود: و جعلها کلمه باقیه فی عقبه ( زخرف ، 43 / 28) و آن را کلمه ای ماندگار و جاویدان در پشت وی قرار داد.
در دنباله ی همین حدیث چنین آمده است : پیامبر (ص) در ولادت هر یک از حسن و حسین (ع) به فاطمه بشارت و مژده می داد و می فرمود: مبارک باد تو را ولادت امامی که آقای اهل بهشت شود و خدا در تکمیل آن فرمود: و او را کلمه ای ماندگار در پشت و نسل او یعنی علی (ع) قرار داد . (14)
فاطمه زهرا (س) در یکی از غزوات خواست وکیلی برای علی (ع) بگیرد آیه نازل شد : رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتّخذه وکیلا ( مزمل ، 73 / 9)؛ پروردگار خاور و باختر ، خدایی جز او نیست پس او را وکیل بگیر. (15)
از ابن عباس روایت شده که آیه ی : مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لا یبغیان ( الرحمن ، 55 / 19-20)؛ دو دریا را به هم آویخت و آنها به هم رسیدند… درباره ی فاطمه (س) و علی (ع) نازل شده است.
و خدا فرمود: من خدا هستم دو دریا را فرستادم : علی دریای علم و فاطمه دریای نبوت و آنها به هم می پیوندند و میانشان وصلت برقرار می گردد و حاصل آن پدید آمدن لؤلؤ و مرجان است. ای جن و انس به کدامین نعمات الهی منکر هستید : ولای علی و مهر و محبت فاطمه و مراد از لؤلؤ ، حسن است و مقصود از مرجان، وجود حسین (ع) می باشد. (16)
و سوره ی مبارکه « هل اتی » در شأن اهل بیت نزول یافته و در آن انواع نعمت های بهشتی یاد شده جز حورالعین ، که به احترام زهرای اطهر ذکری از آنها به میان نیامده است . (17)
ابن عباس در ذیل آیه : لا یرون فیها شمسا و لا زمهریرا ( انسان ، 76 / 13 ) ؛ در آن ، نه آفتاب و نه سرما نبینند،روایت کرد که :
بهشتیان پس از استقرار در بهشت نوری می بینند که به شدت درخشد. می پرسند: خدایا ! تو در کتاب نازل بر پیامبر ت محمد (ص) فرمودی، که دربهشت از آفتاب یا سرما خبری نخواهد بود. ندا کننده ای پاسخ دهد این ، نور خورشید و یا ماه نیست بلکه علی (ع) و فاطمه از چیزی در شگفت شدند و خندیدند و بهشت از نور حاصل از آن ، روشن گردید. (18)
در داستان مریم آمده است :… خدا او را به نیکی پذیرا شد و نیکو پرورش داد و کفالت او را به زکریا واگذاشت. هر گاه زکریا در محراب بر مریم وارد می شد نزد او طعامی می یافت ، می پرسید ای مریم ! این طعام از کجاست ؟ گفت : از نزد خدا ، او هر که را بخواهد روزی بی حساب دهد. جابربن عبدالله حدیث کرد که رسول خدا (ص) چند روزی طعام نخورده بود، به خانه های همسرانش سر زد چیزی نیافت به خانه ی فاطمه زهرا (س) آمد ( قصه طولانی است ) ظرفی پراز طعام دید که بخارش بلند بود. پرسید ای فاطمه (س) ! این طعام از کجاست ؟ فاطمه زهرا (س) گفت :هو من عندالله انّ الله یرزق من یشاء بغیر حساب ( آ ل عمران ، 3 / 37)؛ آن از نزد خدا است ، همانا خدا هر که را بخواهد روزی بی حساب دهد.
رسول خدا (ص) فرمود: حمد و سپاس خدا را که مرا آن قدر زنده نگاه داشت تا از دخترم فاطمه آن بینم که زکریا از مریم دید. (19)
و از امام باقر(ع) روایت شده که مراد ازآیه ی : و ما خلق الذکر و الانثی. انّ سعیکم لشتی ( لیل ، 92 / 3-4) و قسم به آن مرد و زنی که خدا آفرید ، کوشش هایتان مختلف است . و مرد و زن مذکور در آن ، علی بن ابیطالب (ع) و فاطمه زهرا (س) می باشند. (20)
امام صادق (ع) فرمود: فاطمه زهرا (س) بعد از رحلت پدرش هفتاد و پنج روز برای او می گریست. جبرئیل می آمد و او را از حال پدر آگاه می ساخت و به وی تسلی می داد. و از حوادث آینده می گفت و علی (ع) هم تمام را می نوشت و این است معنای تأویلی : فناداها من تحتها ألا تحزنی (مریم ، 19 / 24) پس او را از پایین صدا می کرد: غمگین مباش. (21) عمار یاسر هم گفت :که درآیه ی : فاستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی ( آل عمران ، 3 / 195)؛ پروردگارشان به ایشان جواب داد: من کار هیچ مرد و زنی را که عملی انجام دهند، تباه نمی سازم، مراد از زن و مرد مذکور در آن علی (ع) و فاطمه (س) می باشد».(22)
از جابربن عبدالله انصاری نقل شده که : پیامبر(ص) فاطمه زهراء (س) را با یک رو انداز و پتویی از پشم شتر، دید که با یک دست آسیاب می گرداند و همزمان طفل خود را شیر می دهد. با دیدن این صحنه اشک در چشمان پیامبر (ص) حلقه زد و فرمود: دخترم تلخی دنیا را با حلاولت و شیرینی آخرت ، پیشاپیش برگزیده ای. فاطمه زهرا (س) گفت : ای رسول خدا (ص) خدا را بر نعمت هایش و موهبت ها و عطاهایش حمد و سپاس.
آنگاه آیه نازل شد: و لسوف یعطیک ربک فترضی (ضحی ،93 / 5)؛ بعدها پروردگارت آن قدر دهد که راضی شوی. و این معنای تأویلی آیه در مورد زهرا (س) می باشد.(23)
تجلی قرآن در خانه زهرا (س)
عمر فاطمه زهرا (س) خیلی کوتاه بوده هر چند از حیث کیفیت ، حیاتی پر بار داشته است با انجام وظیفه مهر آمیز ، برای پدر از خردسالی تا بعد و امر شوهر داری و به دست آوردن رضایت امیرالمومنان در امر همسرداری و با تربیت نیکو و پسندیده در مورد فرزندان بزرگوار اعم از دختر و پسر، با آن رعایت عدالت رفتاری با خدمتکار خانه اش فضه ، که یک روز در میان ، خود او و روزی دیگر فضه به کار خانه می پرداخته است ،برخلاف خانه اشراف و مردمان دنیا خواه که حتی برای خادم و کارگر ، مجال اندیشیدن هم نمی دهند و از همین اوضاع معلوم می شود که خانه فاطمه زهرا ، خانه ی قرآنی بوده و صحنه صحنه ،معارف والای قرآن به عمل می آمده است. کافی است داستان ذیل را بخوانیم و مقاله را با آن به پایان ببریم و دانستی هایی از آن بیاموزیم.
مردی می گوید در صحرا از قافله عقب ماندم و در راه به بانویی برخوردم. پرسیدم : کیستید؟ در جواب من گفت: و قل سلام فسوف یعلمون ( زخرف، 43 / 89) یعنی اول سلام سپس کلام و پرسش. سلامی گفتم باز پرسیدیم : شما در این جا چه کار می کنید؟ در پاسخ گفت : من یهد الله فماله من مضلّ (زمر ، 39 / 37) هر که را خدا هدایت کند، گمراه کننده ای برای او نیست ، یعنی راه را گم کرده ام. پرسیدم تو انسان هستی یا پری ؟
جواب داد : یابنی آدم خذوا زینتکم ( اعراف، 7 / 31) ای فرزندان آدم آراسته باشید ، یعنی از اولاد آدم می باشم. گفتم از کجا می آیید ؟ گفت : ینادون من مکان بعید ( فصلت ، 41 / 44) از جای دور صدا می شوند، یعنی از جای دور می آیم. پرسیدم مقصدتان کجاست ؟ گفت : ولله علی الناس حج البیت ( ال عمران ، 3 / 97) و برای خداست بر عهده ی مردم حج خانه . یعنی به زیارت خانه خدا می روم ، پرسیدم : چند روز است در راه مانده اید ؟ پاسخ داد : و لقدخلقنا السموات و الارض و ما بینهما فی سته ایام ،(ق، 50 / 38)همانا ما آسمان ها و زمین را در شش روز آفریدیم . یعنی شش روز است از قافله عقب مانده و گم شده ام. گفتم میل به طعام دارید ؟ گفت: و ما جعلنا هم جسدا لا یأکلون الطعام ( انبیاء ،21 / 8) و ما آنان را کالبدی قرار ندادیم که طعامی نخورند. یعنی میل به غذا دارم. گفتم پس بدوید و شتاب کنید . درجواب گفت : لایکلف الله نفسا الا وسعها؛ ( بقره ، 2 / 286)خدا هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی کند. یعنی توان چنان کاری را ندارم. گفتم بر ترک مرکب من سوار شوید تا شما را به مقصد برسانم. گفت : لو کان فیهما آلهه الا الله لفسدتا ؛ ( انبیاء ،21 / 22) اگر در آنها خدایانی بود جز الله ، تباه می شدند یعنی من و تو نامحرم و بیگانه از هم هستیم و ردیف هم سوار شدنمان مصلحت نیست. از مرکب خود پایین آمدم و او سوار شد و گفت : سبحان الذی سخر لنا هذا ؛ ( زخرف ، 43 / 13) پاک و منزه است آن که این مرکب را برای ما رام کرد. وقتی به کاروان نزدیک شدیم. پرسیدم آیا شما در این کاروان آشنایی دارید ؟ گفت : یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض ( ص ،38 / 26)؛ ای داود ما تو را در زمین جانشین قرار دادیم. یعنی پسرم داود است.
و ما محمد الا رسول ( آل عمران ، 3 / 144)؛محمد نیست مگر فرستاده ی خدا ، یعنی پسر دیگرم محمد می باشد. یا یحیی خذ الکتاب بقوه ( مریم ، 19 / 12)؛ ای یحیی با تمام نیرو کتاب را بگیر، یعنی نام پسر سوم من یحیی است. یا موسی انی انا الله ( قصص ، 28 / 30) ای موسی من خدایم ، و نام چهارمین پسرم موسی است. آن بانو این چهار اسم را خواند ناگهان چهار جوان از قافله به سوی او حرکت کردند. پرسیدم اینها کیستند. فرمود: المال و البنون زینه الحیوه الدنیا ( کهف ، 18 / 46)؛ دارایی و پسران ،آرایش حیات دنیوی است. وقتی آن چهار نفر پسران او به وی رسیدند گفت: یا أبت استأجره ان خیر من استأجرت القوی الأمین ( قصص ، 28 / 26) ای پدر او را اجیر کن که آن بهترین اجیر نیرومند و امانت کار است. پسران آن بانو چیزهایی به من دادند. او گفت: و الله یضاعف لمن یشاء ( بقره ، 2 / 261) و خدابرای هرکس بخواهد چند برابر دهد. و به دنبال این آیه آن مردان عطایی مضاعف به من دادند. از آن مردان پرسیدم این بانو کیست ؟ گفتند : او فضه مادر ما و خدمتکار فاطمه زهراء است و بیست سال است که او جز با تلاوت آیات قرآن ، کسی را جواب نمی دهد. (24) راستی که فاطمه زهرا اسوه ی انسانیت و کمال است و مس وجود را همین فضه او طلا می کند.
پی نوشت :
1. سوره ی ابراهیم ،آیه ی 24، البرهان فی تفسیر القرآن ،سیدهاشم بحرانی ، 2 / 23 و 311.
2.تفسیرشبر ،ذیل آیه .
3. سفینه البحار ، 1 / 572 و بحار الانوار ، محمدباقر مجلسی ، 24 / 80.
4. بحار الانوار ، 24 / 74.
5. الانوار البهیه ، قمی / 41 ، به اختصار.
6. بحار الانوار ، 43 / 42.
7. المناقب ، ابن شهرآشوب ، 3 / 337.
8. مستدرک سفینه البحار ، 8 / 240.
9. بحارالانوار، 27 / 140 و 141.
10. تفسیر کبیر، 8 / 80.
11. مجمع البیان،8-7 / 357 .
12.تفسیر کبیر، 25 / 209.
13. ر.ک: آلوسی ،روح المعانی و اسماعیل حقی، روح البیان و جز آنها.
14. المناقب ، 3 / 359 و 358.
15. همان / 325.
16.همان / 319.
17. همان / 325.
18.همان / 329.
19.همان / 339 و 360 ، با اندک تفاوت .
20.همان / 320.
21.همان / 337.
22.همان / 319 و 320.
23.همان / 342.
24.همان / 343 و 344.
منبع:فصل نامه بینات شماره 56