مکافات شمر ابن ذی الجوشن

مکافات شمر ابن ذی الجوشن

علاّمه امینی رحمه الله تعریف کرده است که: مدّت ها فکر می کردم که خداوند چگونه شمرملعون را عذاب می کند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام را چگونه به او می دهد؟ تا این که شبی در عالم رؤیا دیدم که امیرالمؤمنین علیه السّلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده ام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمود: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست. کوزه ها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین علیه السّلام باز گردم. ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می شد، دیدم از دور کسی به طرف من می آید و هرچه او به من نزدیک تر می شد هوا گرم تر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام است، وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمّل نیست، آن ملعون هم از شدّت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطره ای بنوشد.
حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزه ها را از دست من می گیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزه ها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزه ها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است، او که از من نا امید شد رو به استخر نهاد، من بی اندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرّد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سال ها است یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت، هرچه دورتر می شد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند، به حضور امیرالمؤمنین علیه السّلام شرفیاب شدم، فرمودند:
خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می دهد، اگر یک قطره آب آن استخر را می نوشید از هر زهری تلخ تر و هر عذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.3

1- البدایه النّهایه، ج 8، ص 297
2- یادنامه علاّمه امینی ص 13 و 14
3- سرنوشت قاتلان شهدای کربلا، عبّاسعلی کامرانیان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید