نویسنده: بهاء الدین خرّمشاهی
مقدمه
امیدوارم منظور نگارنده ی این مقاله، از معنای عنوانی که برای آن برگزیده است، کاملاً روشن باشد. با وجود این در چند سطر برای آن که جای هیچ گونه ابهامی نباشد، عنوان را که در واقع شرح وظیفه ی این نوشته است، توضیح می دهد.
1. منظور از دخالت، هم معنای لازم (دخالت یافتن، خواه ناخواه راه یافتن) و هم معنای متعددی (یعنی دخالت دادن) است. دخالت یافتن ممکن است ناآگاهانه و طبق شمّ زبانی مترجم صورت گیرد، اما دخالت دادن عملی است عالماً و عامداً از سوی مترجم در سراسر عمل دشوار و چندوجهی ترجمه (دارای چندین شکل و صورت از انواع مشکلات) انجام می گیرد. و در طی مقاله خواهیم دید که این عمل (دخالت یافتن و دخالت دادن عنصر تفسیر در ترجمه ی متون مقدس) هم ناگزیر و هم ضروری است و هم مفید. چون شعار مترجم وظیفه شناس که می خواهد بار امانت ترجمه را به سرمنزل مقصد و مقصود برساند این است که «در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد.» یا «همه ی دعاها برای آمین است.»
2. به جای «تفسیر» که با عمل شرح و بیان اشتباه می شود، بلکه حتی بعضی آن را کتاب های تفسیر می انگارند، از تعبیر «عنصر تفسیر» استفاده کرده ایم که صریح است. ترجمه هم مفهوماً و مصداقاً صناعت یا فنی است، زبانی و ادبی و شناخته شده که اگرلازم باشد به تعریفی از آن یا اشاره ای به شرایط و لوازم آن خواهیم پرداخت.
3. مراد از کتب مقدس هم ابهامی در برندارد. این کلمه در زبان عربی الکتب المقدسه یا الکتب السماویه (کتاب های آسمانی) و در انگلیسی Scripture (با حرف آغازین بزرگ به نوشته/ نوشتار یا به قول قدما مسطورات و مسفورات وحیانی یا الهامی ادیان الهی یا غیر آن- بدون صفت الهی، ولی نسبتاً قدسی و مقدس) اطلاق می گردد.
حاصل آن که گاه ترجمه ی کتاب های مقدس/ قدسی/ آسمانی/ وحیانی خشک و بدون انعطاف و تحت اللفظی یا به تعبیر انگلیسی literal و به شیوه ی کلمه- به- کلمه (1) انجام می گیرد و حتی تعبیرات مجازی (2) از جمله کنایات و مثل ها یا ضرب المثل ها یا تعبیرات اصطلاحی (3) به صورت تحت اللفظی و زیرسطری (بین السطور) به ترجمه درمی آید. این گونه ترجمه در مورد برگردان قرآن کریم به فارسی بیش از یک هزار سال سابقه و دوام، و بیش از یک هزاره فقره نمونه ی غالباً به صورت خطی دارد، که یک کتاب شناسی غیرکامل از آن ها به همت استاد محمد آصف فکرت در حدود یک دهه پیش از سوی مؤسسه ی انتشارات آستان قدس رضوی منتشر شده و 326 ترجمه ی زیرسطری و تحت اللفظی را معرفی می کند. (4) فهرست تقریباً کامل این گونه ترجمه های فارسی که نزدیک به یک هزار عنوان را در بر می گیرد از سوی مرکز ترجمه ی قرآن مجید به زبان های خارجی (قم) به کوشش آقای صدرا خویی انتشار یافته است.
ترجمه ی نخست از کل کتاب مقدس (عهدین) به فارسی هم از ترجمه های نسبتاً کهن آن [ترجمه ی فاضل خان همدانی و…، لندن، 1856م/ 1272ق] با آن که زیرنویس نیست و متن یونانی یا عبری یا سریانی یا حتی انگلیسی و فرانسه را همراه ندارد، از نوع ترجمه ی تحت اللفظی است، نه ترجمه ی جمله به جمله (5) و عبارت به عبارت (6) عادی و هم از ترجمه ی جدید که عناصر تفسیری در آن دخالت داده شده، استفاده می شود.
باری، هدف مترجمان قدیم و جدید کتب مقدس همسان و بلکه شاید یکسان است، و آن رساندن پیام و محتوای «وحی» و معانی جملات آن ها از زبان اصلی مبنا یا مبدأ (SL) (7) به زبان مقصد (TL) (8) است. اما روش آنان متفاوت است.
در این بحث، بررسی خود را بر محور سه کتاب از کتب مقدس 1. قرآن مجید و بعضی ترجمه های فارسی آن (9) 2. ترجمه های کتاب مقدس= عهدین= عهد عتیق (قدیم) (شامل تورات و چندین «سِفر» یا کتاب دیگر) و عهد جدید= اناجیل اربعه، و چند رساله ی دیگر (10) و 3) گزارش اوستا (11) متمرکز می سازیم.
کتب مقدس قطع نظر از جنبه ی اعجازین و وحیانی آن ها، حتی از نظر ادب شناسانی که به این جنبه ی الهی آن ها ایمان ندارند، آثار ادبی- هنری بزرگی به شمار می آیند. و لذا به همان گونه که آثار ادبی- هنری بزرگ در سراسر حوزه های ادبیات جهان، با هر میزان مهارت زبانی- ادبی که مترجمان داشته باشند، به نحو شامل و کامل ترجمه پذیر نیستند، یعنی ترجمه ی آن ها ممکن است اما نه در حد کمال زبانی- ادبی متن اصلی، ترجمه کامل و بی کم و کاست آرمانی و همطراز متن اصلی به دست دادن از کتاب های مقدس، عملاً مقدور نیست، و همه ی موفقیت ها نسبی است.
بعضی از منتقدان برآنند که قُدسیت و لحن و بیان آسمانی و فرا-زبانی و فرا-انسانی کتاب های مقدس، چه بسا بر اثر کمبود و کاستی مهارت یا مترجمان (در ترجمه های دسته جمعی) از دست رفته و می رود. اما پاسخ درستش این است که صِرف صناعت و عمل ترجمه، مخصوصاً به شیوه ی همه فهم اعصار جدیدتر و امروزین، این قُدسیت زدایی را انجام می دهد.
ترجمه های کهن فارسی قرآن کریم تماماً از نظر روش شناسی ترجمه، نابسامان هستند، زیرا نظریه ی ترجمه ندارند. و همه واژه به واژه اند، و در واقع در حکم فرهنگ یا واژه نامه ی فرآنی اند. چنان که استاد علی قلی قرائی مترجم توانای قرآن کریم به زبان انگلیسی امروزین و شیوا، چنین نظر درستی را در مقدمه ی ترجمه اش (منتشره به سال 1382 از سوی «مرکز ترجمه ی قرآن مجید به زبان های خارجی») عرضه داشته است. (12) و مؤید این حکم این است که یک عده محقق از بخش فارسی 142 قرآن خطی دارای ترجمه ی فارسی، واژه نامه ی عظیم گران سنگ و بسیار ارزشمندی به نام فرهنگنامه ی قرآنی زیرنظر قرآن پژوه کوشای معاصر دکتر محمدجعفر یاحقی، به دست داده اند. (13)
ترجمه های کهن طبق شهرتی بی اصل به دقت و ملاحت و روحانیت و داشتن لحن و بیان قدسی و سایر صفات ممتاز دیگر معروف شده اند. اما جز بر نهادن و بازیافتن معادل های شیوا-آن هم نه در همه ی موارد- هنر و حتی فایده ی دیگری ندارند. مگر از نظر زبان شناسی تاریخی و گونه شناسی زبان و فقه اللّغه. نه سر راست و زودیابند، و نه دقیق، چون رهیافت علمی از دقت نداشته اند. و با آن که از عنصر تفسیر هم استفاده ی آگاهانه و ناآگاهانه ی بسیاری، بیش از حد نیاز یا مُجاز به عمل آورده اند، ولی این استفاده در جهت شیواسازی و زیباسازی ترجمه نیست. لذا برای آن که حرف بی سند نزده و مدعای بی دلیل نکرده باشیم از یکی از بهترین ترجمه های کهن هم نمونه نقل می کنیم. (14) جاذبه آن ها در عتیقگی آن هاست. در کهن بودن آن هاست و «قداست» ادعایی هم همان رنگ و بوی قدمت آن هاست (15) و همه ی متن های قدیمی مثل تاریخ بیهقی، تاریخ بلعمی، و ترجمه ی اقتباس گونه ی قاضی ابرقوهی از سیره ی ابن هشام همین رایحه را دارد. این ترجمه ها برای اکثریت فارسی زبانان امروز قابل استفاده به عنوان ترجمه ی قرآن و برای فهم قرآن نیستند. باید این رودربایستی های فرهنگی را کنار گذاشت.
حاصل آن که بحث ما این است که استفاده ی سنجیده و بجای مترجم (یا مترجمان در ترجمه های جمعی) از عنصر یا عناصر تفسیری، یا به شیوایی یا به زیبایی یا به مفهومیت و یا به دقت و غالباً به این هر چهار، می افزاید و با ارائه ی شواهد بسیار از هر سه کتاب مقدس این معنی روشن می گردد.
یک نکته ی دیگر هم در مقدمه ی این بحث قابل طرح و بررسی است، و برای بسیاری کسان، اعم از پژوهندگان کتاب های مقدس یا خوانندگان آن ها، مطرح است این است که آیا ترجمه ی کتاب های مقدس دینی، با ترجمه ی کتاب های دیگر، به ویژه با عالی ترین نمونه ها و آثار زبانی- ادبی هنری فرق جوهری و ماهوی دارد یا خیر؟
الف) به یک نکته پاسخ داده شد، ولی دلیلی برای اثبات آن ارائه نشد، آن نکته این است که آثار شامخ زبانی- ادبی غیرمقدس و غیر دینی، اما هنری و والا هم مانند کتاب های مقدس (که غالباً صفات اعجازین وحیانی را همراه دارند)، در ترجمه افت می کنند. چنان که غزل های مولانا و سعدی و حافظ، در هیچ زبانی جلوه و جاذبه ی سحرآسای زبان اصلیشان را ندارند. اگر بگویند پس چرا ترجمه های فیتزجرالد از رباعیات خیام، و ترجمه های اخیر بعضی از اهل ذوق در جهان غرب، از میان ایران شناسان، از مولوی، مردم پسند و دلپذیر افتاده است؟ پاسخش این است که این ها از مقوله ی اقتباس و ترجمه های بسیار آزاد و غالباً حتی غیرقابل تطبیق جمله به جمله (تا چه رسد به عبارت به عبارت و کلمه به کلمه) با متن اصلی هستند.
ب) برای بیان ویژگی های سبک و ساختار یا چم و خم ترجمه های کتاب مقدس، و نیز نشان دادن نمونه های موفق از دخالت دادن تفسیر در بهسازی ترجمه های کتب مقدس از این پس از دو اثر بسیار ارزشمند و نوکلاسیک یوجین نایدا بزرگ ترین صاحب نظر جهانی و ترجمه پژوه و سبک شناس کتاب مقدس استفاده می کنیم: (16)
4. کانون توجه قدیم، و کانون توجه جدید: در ترجمه های کهن تر توجه و تمرکز مترجم یا مترجمان معطوف به شکل پیام بوده، و مترجمان از این که می توانند ویژگی های ساختاری، ضرباهنگ و سجع، صنایع ادبی، صفت قلب (معکوس سازی کلمه یا عبارت)، توازی، و ساختارها و صیغه های نحوی نامعمول را، بازسازی کنند، لذت مخصوصی می بردند. اما توجه و تمرکز جدید، در مجموع از فرم (صورت) به پیام (محتوا) تغییریافته و مترجمان در نهایت واکنش و درک و دریافت مخاطب یا خواننده را [در زبان مقصد] هدف اعلای خود گرفته اند.
مؤلف در این جا درباره ی این که آیا «ترجمه ی درست» آرمانی وجود دارد یا نه بحث می کند و می پرسد چنین ترجمه ای از نظر چه کسی؟ و خود پاسخ می دهد برای ترجمه پژوهان و کتاب مقدس شناسان، هر ترجمه ای حتی، پرتکلف و شکسته-بسته مفهوم (تر) است. زیرا آن ها از شناخت و انسی که با کتاب مقدس دارند، به آن ترجمه می نگرند و از آن معانی مستفاد می کنند. اما، در این که خواننده ی متوسط الحال از آن ترجمه ها درک مفاد و مرام کند جای تردید جدی هست. (17)
5. هر زبانی لطف و ظرافت و توانایی های خاص خود را دارد. از جمله توانایی ساختن فرهنگ و جهان نگری، الگوی بی همتای عبارت پردازی، شگردهایی برای عطف و پیوند شبه جمله ها به جمله ها، حالتی شعرگونه، ویژه ی خود داشتن [گنجینه ای از] ضرب المثل ها و نظایر آن. همچنین غنای واژگانی مناسب و همخوان و همپا با کانون توجه فرهنگی اش، و تنوع مخاطبان. (18) [و این بدان معنا نیست که توانایی ها و امکانات و ظرایف هر زبانی از هر خانواده ای با زبان دیگر همسان است].
6. برای ایجاد ارتباط مؤثر باید ظرفیت ها و ظرافت های هرزبانی را احترام گذاشت. مترجم به جای مرثیه سرایی به فقدان بعضی صیغه ها یا ساختارهای زبانی در زبان مبدأ، باید وجود امکانات زبانی [جبران کننده] را در زبان گیرنده یا مقصد غنیمت بشمارد، و تا حداکثر امکان از استعدادهای موجود در این زبان بهره بگیرد. (19) [مؤلف سپس مثال می زند که یکی از هیئت های تبشیری که به ترجمه ی کتاب مقدس به زبان ها و گرایش های هر منطقه و ناحیه ای اهتمام بسیار دارند، در ترجمه به یکی از زبان ها در امریکای لاتین با این مشکل روبه رو شده اند که در آن زبان شکل مجهول وجود ندارد. یک فقدان فقط مختص یک زبان/ گویش نیست. لذا مترجم باید این واقعیت زبانی را بپذیرد و ترجمه ی این گونه عبارات را به صورت معلوم بیاورد. گفتنی است که در مورد ترجمه ی قرآن کریم هم مترجم با بعضی از این گونه واقعیت ها مواجه می شود از جمله فراوانی شکل مجهول- در مقایسه با زبان فارسی- یا فقدان بعضی زمان ها مانند ماضی نقلی در عربی. یا کاربرد ماضی به جای مستقبل- البته تعبیرات زبانی ویژه ی زبان عربی و ضرب المثل ها هم جای خود دارد- در همین مقاله ان شاء الله به نمونه هایی از این موارد خواهیم پرداخت].
7. هرچه در زبانی گفته شود، در زبان دیگر هم قابل بیان است، جز این نکته که مشکل (صورت، فرم) عنصری ماهوی از محتوا (پیام) است. برای فرد متعارف [اعم از مترجم یا ترجمه پژوه یا خواننده] هم ارزی و معادل بودن بالقوه یا بالفعل زبان ها، شاید بحث برانگیزترین مسئله در ترجمه باشد. او به این نکته عنایت ندارد که مردمی که در سرزمینشان برف نمی بارید و آن را ندیده اند، چگونه می توانند عبارتی را در کتاب مقدس که از «سفید هم چون برف» سخن می گوید دریابند. اگر این مردم برف را نمی شناسند، چگونه ممکن است که کلمه ای برای آن داشته باشند. و حال که کلمه ای در برابر آن ندارند، چگونه باید این عبارت کتاب مقدس را ترجمه کنند؟ پاسخ به این مسئله دشوار و چندگونه و چندگانه است. نخست این که بسیاری از مردمان و اقوام، واژه ای برای برف دارند اگرچه آن را به چشم خود دیده یا به دست خود لمس نکرده باشند، بلکه راجع به آن از دیگران شنیده اند. دوم این که، در مواردی، مردم با آن که برف را نمی شناسند «یخ» و یخ زدگی را می شناسند و برای هر دو، از یک کلمه استفاده می کنند. سوم این که بسیاری زبان ها اصطلاحات مشابه و معادل دارند. نظیر «سفید مثل پر قو»، «سفید مثل قارچ» [و در ایران در زبان فارسی سفید مثل آرد، گچ، دندان، هم داریم] می توان از آن ها در ترجمه ی تعبیر «سفید هم چون برف» استفاده کرد. چاره ی آخر این است که این گونه اقوام می توانند این عبارت کتاب مقدس را غیراستعاری و غیرتشبیهی ترجمه کنند، مثلاً: «بسیار بسیار سفید». نکته در این است که «برف» به عنوان یک «شیء اهمیت اساسی برای رساندن معنی و محتوا ندارد. (21)
8. برای حفظ محتوای پیام، شکل و شیوه (فرم) باید تغییر یابد. اگر همه ی زبان ها صورتاً با هم فرق دارند (و این واقعیت آن ها را زبان هایی متفاوت از هم می گرداند)، در اینصورت اگر مترجمی می خواهد جانب محتوا را فرو نگذارد و حفظ کند، کاملاً طبیعی است که باید صورت اثر یا بعضی ساختارهای آن را تغییر دهد. [مثال مؤلفان در این جا عبارت غسل توبه (22) (انجیل مرقس، باب اول، آیه ی 4) را به میان می آورند و می گویند ترجمه ی انگلیسی اش مفهوم نیست.] گفتنی است که این ترجمه یا معادل انگلیسی اش، هم در ترجمه ی کینگ جیمز (23) و هم در ترجمه ی جدیدتر و دارای حواشی چاپ آکسفورد (24) همان گونه است. در ترجمه ی کهن تر فارسی [از این پس= ترجمه ی اول] «غسل توبه» آمده در ترجمه ی کهن بعدی، چاپ 1904 [ترجمه ی دوم]، «تعمید توبه»، و در ترجمه ی آزاد و تفسیری و شیوای جدید، چاپ 1995 م [= ترجمه ی سوم] «توبه کنید و غسل تعمید بگیرید» آمده است و سرانجام با توجه به قاعده ی تفسیر یک کتاب با خود آن، و اشاره به کتاب اعمال رسولان، باب دوم، آیه ی 38 نتیجه می گیرد که مراد از آن عبارت اصلی یونان که به انگلیسی نامفهومی ترجمه شده چنین است: repent and be bapized (ترجمه ی کینگ جیمز= ترجمه ی انگلیسی اول) که برابر است با ترجمه ی جدید چاپ دانشگاه آکسفورد [= ترجمه ی انگلیسی دوم]. تا این جا ترجمه ی سوم فارسی که تفسیری بودن در صفحه ی عنوان آن قید شده این عبارت را درست ترجمه کرده است. خوب است به ترجمه ی عربی هم مراجعه ای بکنیم: در این ترجمه «المعمودیه التوبه» (تعمید توبه) آمده، که در نهایت دقیق نیست. یک مؤید که نگارنده ی این سطور برای صحت ترجمه ی پیشنهادی مؤلفان برابر با ترجمه ی تفسیری فارسی (ترجمه ی سوم)، پیدا کرده این است که در آغاز همین آیه به غسل تعمید دادن [مردان و مؤمنان] در بیابان تصریح دارد. پس غسل تعمید، خودش موضوعیت دارد، و مراد از «غسل توبه» کاربرد تشبیهی و مجازی نیست. و به دنبال آن هم در این آیه، از [طلب] آمرزش گناهان/ استغفار [توسعاً: توبه] سخن می رود. (25)
9. زبان های [اصلی یعنی یونانی، عبری/ عبرانی و کلدانی و احتمالاً سریانی] کتاب مقدس، در بند همان محدودیت هایی بوده اند که هر زبان طبیعی [و غیروحیانی، غیرالهی] دیگر هست. زبان های یونانی و عبری، نظیر هر زبان دیگری، صرفاً یک زبان هستند، و باید به همان شیوه های هر زبان باستانی دیگر، فهمیده و تجزیه و تحلیل شود.
هر دو، رسانه ها یا محمل ها و امکانات ارتباطی فوق العاده کارایی دارند، هرچند چه بسیار زبان ها هم این صنعت را دارند. همچنین همانند هر زبان دیگری، نارسایی های خاص خود را هم دارند. فی المثل در اناجیل یونانی 700 مورد ابهام دستور زبانی و واژگانی وجود دارد [در قرآن مجید هم مشکلات- و نه اشکلات- نحوی و واژگانی کم نیست]، ولی البته [درهر دو مورد]، همچنان که در مورد بسیاری از زبان های دیگر، درصد بالایی از این مشکلات و ابهامات با توجه به زمینه و سبک و سیاق زبانی [و قرینه ی بیانی، که یک موردش را در بند پیشین ملاحظه کردیم] قابل حل است. ولی آنچه واقعاً مهم است این است که این زبان ها، به ویژه آن هایی که در کتاب مقدس به کار می روند، کلماتی را به کار می برند که فقط بر وفق زمینه های فرهنگی آن زبان ها، معنا دارند. [در مورد قرآن کریم هم مثال فراوان داریم، و چه بسیار کلمات ترجمه ناپذیر و وابسته به فرهنگ و تحولات فرهنگ زبان اصلی که کاربرد عناصر تفسیری برای روشن سازی آن ها چه در متن و چه در حاشیه ی ترجمه ها ناگزیر است، و نمونه هایی نقل خواهد شد]. به تعبیر روشن تر، باز نویسندگان کتاب مقدس برای بیان پیام [الهامین یا وحیانی] آن، از پیش خود دست به برساختن صدها واژه و اصطلاح ناشناخته نزده اند؛ بلکه از کلمات رایج در همان روزگار بهره برده اند. [در مورد قرآن کریم هم گفتنی است که عربی زبان الهی یا دقیق تر بگوییم زبان خداوند نیست، خداوند که صفت متکلم (سخنور) دارد، زبان خاصی را دون زبان های دیگر، از پیش خود، و بدون ملاحظه ی حال و رفاه و طبع و توان مخاطبان وحی و رسالت انتخاب نمی فرماید. و در خود قرآن کریم تصریح شده است که: وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ (و هیچ پیامبری نفرستاده ایم مگر [با پیامی] به زبان قومش تا [احکام و حقایق را] برای آنان روشن بدارد) (ابراهیم، 4).
این را هم باید گفت که بسیاری از کلمات عادی در قرآن کریم وضع مجدد تشریعی یافته اند، مانند «کتاب» که مراد از آن هر مکتوبی نیست بلکه کتاب مقدس است. یا «جهاد» که به معنا و همریشه ی جهد است، در معنای جنگ مقدس معنای ثانوی یافته است. یا «جنت» که به معنای باغ و بوستان زمینی است و به معنای بهشت آسمانی شده است. یا «نار» که در وضع اولیه به معنای آتش است و در تحول معنا یافتن ثانویه به معنای دوزخ است. یا «طلاق» به معنای رهایی است، بعداً در معنای جدایی شرعی و قانونی زوجین درآمده، یا «توبه» که به معنای بازگشت بوده یا زکات و بیش از یکصد مورد دیگر. همچنین بسیاری کلمات هست که از عصر نزول وحی و درجش در قرآن، تا امروز که درست 1400 سال تمام از جمع و تدوین و مصحف شدن قرآن (به احتمال بسیار در سال دوم خلافت عثمان یعنی 25 ق) می گذرد، در خود زبان عربی یا به صورت وام واژه یا لغات دخیل در زبان های اسلامی و از همه بیشتر در فارسی تحول معنا یافته. تا حدودی برعکس، بسیاری کلمات هست که الف) عین آن ها در فرهنگ مسلمانی و بلکه عرفی ما جز با همان معنا معروفیت و مقبولیت و مفهومیت ندارد. چنان که مثلاً «طلاق» را مترجمی از فضلای مترجمان به «رهایی» ترجمه کرده بود و مطلقات را به «زنان رهاشده» و بنده در نقد مفصل خود بر ایشان در مورد این گونه عدول ها که مثلاً «سدره المنتهی» را به «سدره ی پایانه» ترجمه کرده بود و صدها مورد دیگر به حق ایراد گرفتم که اِلّا و لابد و به الزام مسئولیت اصلی و اولی ترجمه ی قرآن که رسایی بیان و رسانایی پیام وحیانی است، باید همان کاربردهای قرآنی را به کاربرد. ب) و نوع دیگر که لازم نیست کاربرد قرآنی آن ها به کار رود. مثلاً در ترجمه ی صوم و صلاه نباید جز از روزه و نماز استفاده کرد. و حتی امر به معروف و نهی از منکر را هم باید عیناً و با همخوان سازی با دستور زبان فارسی، به کاربرد، یا حداکثر به دستوردادن به شایستگی ها و بازداشتن از ناشایستگی ها ترجمه کرد، نه به کارهای «ناشناخته» (منکر) و «شناخته» (معروف) ترجمه کرد. ترجمه ی «کتاب» به «نامه» و «اهل کتاب» به «نامه داران» هم روا نیست. زیرا امروزه کتاب با همان معنای قرآنی در زبان فارسی زنده است. حداکثر برای آن که با کتاب عادی فرق پیدا کند می توان «کتاب [آسمانی]» آورد. و ترجمه ی قرآنی به نُبی (26) [کلمه ای فارسی با ریشه ی پهلوی و هم خانواده با نوشتن، که 800-900 سال است که در زبان فارسی به کار نمی رود، دست کم گرفتن رسالت ترجمه و مسئولیت مترجم قرآن است. و ترجمه ی زکات هم به هیچ چیز روا نیست. یا ترجمه ی «جزیه» به «سرگزیت» یا «کیش- باژ/باج» نارواست. بسیار بی حکمتی می خواهد که کلمات معنی دار و زنده را به کلمات مرده ی مهجور که ذوق اهل زبان و ذائقه ی طبیعی زبان آن ها را وانهاده تا مهجور شده اند، تبدیل کنیم]. (27)
10. بازنویسندگان کتاب های [بیش از شصت گانه] عهدین انتظار داشته اند که مقصود و مراد باز نوشته هایشان برای مخاطبان مفهوم باشد. نوشتن به قصد مفهوم واقع شدن باید علی القاعده، امری مسلم و غیر قابل خدشه باشد؛ اما برای بعضی اشخاص کتاب مقدس، مجموعه ای از کشف و وحی خارق العاده و تکان دهنده است؛ لذا بسیاری برآنند که عهدین [=کتاب مقدس] کتابی برای خواندن و فهمیدن یا مفهوم واقع شدن نیست. ما خود فردی را می شناسیم که وقتی شروع به خواندن [و بخشی از] ترجمه ی خوب انگلیسی معروف به «ترجمه ی انگلیسی امروز» (28) کرد، حیرت زده گفت: «این نباید کتاب مقدس باشد. من که هرجایش را می خوانم می فهمم.» (29)
کتاب مقدس مجموعه ای از مرموزات قَباله (30) (قبالا، کابالا) یا بازنوشت غیب گویی های سروش معبد دلفی نیست. باز- نویسندگان کتاب مقدس با موقعیت های تاریخی عینی مواجه بودند و برای مردمانی زنده که با مسائل جدی و مطرح و ملموس روبه رو بودند سخن می گفتند. البته همواره برای ما مقدور نیست که دقیقاً معنای مراد این کاتبان را دریابیم، ولی این جفا در حق آنان است که تصور کنیم، آن ها عالماً و عامداً سعی در مبهم گویی داشته اند. (31)
11. مترجم باید بکوشد که معنای یک عبارت/ جمله/ پاراگراف را همان گونه که کاتب آن در نظر داشته و در می یافته، [در زبان مقصد] بازسازی [یا بازآفرینی] کند. این اصل چندان آشکار است که به توضیح واضحات می ماند. اما «نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست». فی المثل، بعضی اشخاص از میان مترجمان اصرار دارند که در ترجمه ی روایت [اصل] یونانی عهد جدید (اناجیل و رسالات وابسته به آن ها) مترجم باید تا روایت پیشین تر آن که آرامی است به عقب برگردد و سخنان عیسی (علیه السلام) را بر وفق آنچه باید در زبان آرامی گفته باشد، دریابد. ولی هر مترجمی باید از خود بپرسد: برداشت لوقا که انجیلش را در روزگار خودش می نوشته، از زبان/ روایت یونانی ای که به کار می برده، چه بوده؟ اگر بخواهیم ترجمه ای امین از انجیل لوقا به دست دهیم، باید نظرگاه ما اینچنینی باشد. در غیر این صورت نه فقط در مناقشه هایی پایان ناپذیر گرفتار خواهیم شد، بلکه ناخواسته گرایش به همسان سازی و همخوان سازی هایی خواهیم یافت که ضمانتی ندارد. فی المثل در ترجمه ی لوقا از سعادت طلبی ها (= خوشاگویی ها) (32) ی حضرت مسیح (علیه السلام) [انجیل لوقا، باب ششم، آیه ی 21] کسانی که در حقشان دعا و برایشان سعادت طلبیده می شود مسکینان (33) اند. ولی در انجیل متّی [باب پنجم، آیه ی 14] «آنان که روح مسکینند» (34) آمده است یا «کسانی که مسکنت/ فقر روحی خویش را دریافته اند». لوقا تعبیری به کار برده که اشاره ی مستقیم به مسکینان (فقرا، بینوایان) دارد، ولی متّی آن را در «زمینه ی معنوی» تری قرار می دهد. تلاش برای بازسازی معنای معادل آرامی ترجمه یا تفسیر مجدد عبارت انجیل لوقا و متّی بر مبنای آن بازسازی، وظیفه ی مترجم نیست. [گفتنی است که ترجمه ی انگلیسی اول و دوم که مرجع است همانند آنچه در این جا معادل انگلیسی اش آمد، ترجمه کرده اند].
مثال قرآنی در این مورد این است که یکی از مترجمان قرآن کریم که توفیق تکمیل ترجمه ی فارسی اش پیدا نکرد، بر آن بود که باید اعلام قرآن از جمله نام های رجال و اماکن و نام های خاص و طبعاً اصطلاحات ترجمه شود. و مترجم دیگری که در ترجمه اش به جای قرآن، از کلمه ی درست اما بسیار مهجور نُبی استفاده می کند، همو در پانویس یکی از صفحات ترجمه اش آورده است که بعضی از کسانی که ذوق زبانی نداشتند مترجم را در فشار اخلاقی قرار داده اند که به جای «مزگت بازداشته» (در چاپ پیشین ترجمه اش مزگت شُکُهمند) بیاورد مسجدالحرام (نقل به معنی). یعنی اعلام قرآنی را تغییر دهد، و آنچه را که هیچ مترجمی حق دگرگون ساختنش را ندارد، و هیچ کس هم در فهم آن و آوردن عین آن مشکلی ندارد دگرگون کند. مثال ها بسیار است. و به بعضی از آن ها در پی نوشت اشاره می شود. (35) یک مثال رسای دیگر از همین ترجمه شایان ذکر و توجه است. ایشان عبارت قرآنی لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا … (مریم، 62) که استثنای منقطع دارد، چنین ترجمه کرده اند: «در آن یاوه ای نشنوند جز درود». در جمعی از فضلا این ترجمه خوانده شد و بنده عرض کردم نادرست است و همه ی حاضران حرف مرا تصدیق کردند. (36) از سوی دیگر یافته های علمی جدید را هم نباید در ترجمه ی کتاب مقدس دخالت داد [این از موارد تفسیر زیانبار است زیرا هر تفسیری لزوماً سودمند نیست] چنان که مثلاً در ترجمه ی سفر پیدایش، و روایت آفرینش نباید جهان بینی علمی امروزین را به گذشته تسری دهیم. فی المثل نباید روزهای آفرینش را به «دوران های زمین شناسی» یا «گنبد آسمان» را که در بعضی ترجمه های انگلیسی به غلط به firmament (چرخ فلک) ترجمه شده، نباید به یون- سپهر (37) ترجمه کرد. (38)
[در ترجمه ی قرآن هم دخالت داده ها و دانسته های علمی یا شبه علمی فراوان است. فی المثل یکی از قرآن پژوهان معاصر که طرفدار و پذیرنده ی نظریه ی تکامل داروینی بود، و معتقد بود که مراد از آدم، یک فرد خاص یعنی ابوالبشر نبوده، بلکه نوع انسان است. لذا اگر به ترجمه ی قرآن دست می زد احتمالاً «آدم» را یا به «آدمیان» یا «انسان» (ها) ترجمه می کرد. یا بعضی الرّیاح الواقح را بادهای بارور کننده دانسته و ترجمه کرده اند. حال آن که چه بسا مراد از آن چنین نباشد. «مفسران صدر اول از جمله ابن عباس «لواقح» را نه به معنای آبستن [کننده]، بلکه گرانبار [کننده ی ابرها] می گیرند. اما معاصران و مفسران علم گرا مانند طنطاوی، لاقحه بودن بادها را با گرده افشانی و بارورسازی درختان ربط می دهند. (39) یا بعضی «جن» را «پنهان زیست» ترجمه کرده اند. حال آن که معادل فرهنگی جن در فارسی، «پری» است (طفیل هستی عشقند آدمی و پری- حافظ) که نظر به آیه ی وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ
(الذاریات، 56) دارد و کاربرد خود جن ارجح است و باز مثال ها بسیار است.]
تا این جا بیشتر از دخالت عنصر تفسیر بدون ارزش گذاری و با مثال های مثبت، منفی، و بی طرف، بحث کردیم و مبنای اصلی بحث های ما کتاب ترجمه، در نظر و عمل اثر مشترک یوجین نایدا (40) و چارلز تابر (41) بود، و مثال ها و بحث های قرآنی کوتاه یا مفصل و مثال ها را خود به آن ها، در داخل کروشه با قلاب افزوده ایم.
اینک ادامه ی بحث در ضرورت و فایده ی دخالت یافتن یا دادن عنصر تفسیری در ترجمه ی کتاب مقدس، بر مبنای کتابی که نایدا مستقلاً نوشته به نام در راه تأسیس علم ترجمه که مشخصاتش در پی نوشت 2، ص 314 آمده است. او بزرگ ترین متخصص جهان در تحلیل و نقادی و ترجمه پژوهی کتاب مقدس است. و این کتاب مهم ترین مرجع در این زمینه است که کوشش های مترجمان را در مورد عهد عتیق در طی 23 قرن، از عهد ترجمه ی سبعینی یا هفتادی یا اسکندرانی، چه ترجمه ها و تلاش های فردی چه جمعی را تا امروز، و در مورد عهد جدید ترجمه ها را با سابقه ای چند قرن کمتر از آن به شیواترین شیوه و شکل و زبان، بیان کرده است. از کتاب او به عنوان آغازگر بحث ها استفاده می کنیم و نیز به عنوان منبع مثال ها و شواهد از عبارات ترجمه شده ی کتاب مقدس. در مورد ترجمه های قرآن کریم برای آن که بتوان بحث را اداره کرد فقط یک اثر از آثار قدما یعنی ترجمه ی نوبت اول از تفسیر کشف الاسرار میبدی، که علی رغم تلاش مترجم (میبدی) برای به دست دادن ترجمه ی دقیق که در عصر قدیم فکر می کردند فقط با تبعیت سایه به سایه از دستور زبان و ساختار و رعایت شیوه ی واژه به واژه حاصل می گردد، و در آن عناصر تفسیری بسیار راه یافته، و یک ترجمه از معاصران، یعنی ترجمه ی راقم این سطور که ترجمه ای به نثر متعارف و معیار امروز، و با اسلوب ترجمه ی جمله به جمله یا عبارت به عبارت انجام گرفته و مترجم کوشیده است که افزود و کاست ها و تغییر و تصرفاتش نسبت به متن مقدس مبدأ (قرآن کریم) بسیار حساب شده باشد و حتی واوی بی جهت یا در خارج از علامت قلاب نیاید. یا اگر در متن هست بی جهت در ترجمه حذف نشود و نظر به اُنسی که با مسائل و مطالعات قرآن پژوهی دارد (با کارنامه ای نسبتاً مفصل از کتاب ها و مقالات قرآن شناختی، معرفی توصیفی و انتقادی بیش از 40 ترجمه ی فارسی امروزین و چند ترجمه ی انگلیسی قرآن، و ویرایش 7-8 ترجمه ی فارسی، و کار مستمر حرفه ای بیش از 30 ساله در زمینه ی مباحث قرآنی به ویژه ترجمه ی قرآن کریم (کتابی به نام ترجمه پژوهی قرآنی هم در دست تحریر دارد) و همکاری با نهادهای قرآن پژوهی کشور و در رأس همه مرکز ترجمه ی قرآن مجید به زبان های خارجی، ترجمه ی خود را مبنا گرفته است. وگرنه ترجمه های تفسیری که با استفاده از علامت قلاب (کروشه) یا پرانتز، در داخل آن یا بیرون از آن بسیاری عناصر تفسیری غیرلازم آورده اند، نظیر ترجمه های شادروانان فیض الاسلام و الهی قمشه ای، یا از عصر جدید ترجمه ی آقای دکتر خرم دل، و خانم دکتر طاهره ی صفارزاده نیز که علاوه بر آوردن عناصر تفسیری در پرانتز یا قلاب، در بیرون آن هم چه بسیار عناصر تفسیری دارند، بسیار است. ترجمه هایی مانند ترجمه های استادان عبدالمحمد آیتی و دکتر ابوالقاسم امامی که کوشیده اند در متن ترجمه از عناصر تفسیری در داخل قلاب و پرانتز یا خارج از آن استفاده نکنند و مشکلات و محذوفات و مبهمات مهم را در پای صفحه توضیح دهند، با وجود این خواسته- ناخودآگاه عناصر تفسیری در نثر ترجمه شان راه یافته است. باری هرگاه ضرورت اقتضا کرد به ترجمه های دیگر نیز اشاره یا استناد خواهد شد. آری عمدتاً از این جهت فقط پنج ترجمه را اساس قرار دادیم تا ادامه ی بحث گسترده تر از این نشود، و بهتر بتوان آن را اداره کرد.
ادامه دارد…
پینوشتها:
1. word-for-word
2. metaphorical/figurative
3. idiomatic expressions
4. فهرست قرآن های مترجم، تدوین محمد آصف فکرت، ج1، مشهد، آستان قدس رضوی، 1371.
5. sentence-for/by sentence
6. phrase-for-phrase
7. SL=Source Language
8. TL=Traget Language
9. جمعاً چهار ترجمه: الف) ترجمه ی میبدی با این مشخصات: قرآن کریم، با ترجمه ی نوبت اول از تفسیر کشف الاسرار میبدی، از روی متن مصحح استاد علی اصغر حکمت، [به کوشش و با] پیشگفتار دکتر سیدحسن سادات ناصری، تهران، ابن سینا، تاریخ مقدمه: 1351 و.
ب) ترجمه ی بهاء الدین خرّمشاهی، با این مشخصات: قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه نامه از بهاء الدین خرّمشاهی، تهران، نشر جامی- نیلوفر، ویراست دوم (چاپ چهارم، قطع رحلی)، 1381، میبدی در عمل نشان داده است که در همان نوبت اول تفسیرش که ترجمه ی محض آیات قرآن است تفسیری عمل می کند. خرّمشاهی هم به ضرورت و فایده و اهمیت این شیوه ی ترجمه معتقد است و در ترجمه اش حتی یک واو اضافه را درون قلاب آورده است. و هر سه نوع دخالت تفسیری یعنی افزایش و کاهش و تصرف و تغییر ساختار را به فراوانی در ترجمه ی خود به کار برده است. ضمناً یک نوع از تفسیری بودنِ ترجمه هم این است که ترجمه همراه با حواشی تفسیری باشد که ترجمه ی خرّمشاهی در هر صفحه از قطع رحلی، نیمه ی پایین صفحه را به توضیحات تفسیری و حل مشکلات معنایی و لفظی متن یا معرفی اعلام یا توضیح واژگان یا مسائل کلامی، فقهی، بلاغی، دستور زبانی و غیره اختصاص داده است. دو ترجمه ی فارسی بعدی با نیاوردن مواد تفسیری درون قلاب یا پرانتز و آوردن بعضی توضیحات تفسیری، این گونه نمایانده اند که به ترجمه ی تفسیری یا از آن خفیف تر که مراد اصلی است، یعنی دخالت دادن عنصر تفسیر در ترجمه، هنگام ضرورت، اعتقاد ندارند، اما در عمل چنان که نقل ده ها نمونه از ترجمه ی آن ها نشان می دهد افزوده ها و تصرفات و تغییرات ساختاری تفسیری در متن ترجمه به اندازه ی مترجمان قائل به این افزوده ها آورده اند.
پ) ترجمه ی استاد عبدالمحمد آیتی، چاپ سوم، تهران، سروش، 1371.
ت) ترجمه ی دکتر ابوالقاسم امامی، چاپ دوم، تهران، اسوه، 1377.
10. الف) ترجمه ی اول فارسی: کتاب مقدس، عهد عتیق و عهد جدید. ترجمه ی فاضل خان همدانی [و] ویلیام گلن [و] هنری مرتن، چاپ اول، لندن، انتشارات ولیم و اطلس، 1856م/1272ق.
ب) ترجمه ی دوم فارسی: کتاب مقدس، یعنی کتب عهد عتیق و عهد جدید، که از زبان های اصلی عبرانی، و کلدانی و یونانی ترجمه شده است و به همت انجمن پخش کتب مقدسه درمیان ملل به چاپ رسید، 1904م.
پ) کتاب مقدس، ترجمه ی تفسیری [به فارسی]. شامل عهد عتیق و عهد جدید، بدون ذکر محل نشر، انجمن بین المللی کتاب مقدس، 1995م.
ت) گاه نیز از ترجمه ی عربی کتاب مقدس استفاده شده است: الکتاب المقدس، ای کتب العهد القدیم و العهد الجدید، و قد تُرجِمَ من اللغات الاصلیه. القاهره، دارالکتاب المقدس، 1982م.
11. اوستا، کهن ترین سرودهای ایرانیان، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، 2 ج، چاپ سوم، تهران، مروارید، 1375.
12. The Quran. with an English parapharse. Translated by sayyid Ali Quli Qarai. Qum, The Centre for Translation of the Holy Qur’an,2003,pxvii.
13. فرهنگنامه ی قرآنی: فرهنگ برابرهای فارسی قرآن بر اساس 142 نسخه ی خطی کهن محفوظ در کتابخانه ی مرکزی آستان قدس رضوی، تهیه و تنظیم گروه فرهنگ و ادب بنیاد پژوهش های اسلامی، با نظارت دکتر محمدجعفر یاحقی، 5ج، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1372-1375.
14. مراد همان ترجمه ی نوبت اول تفسیر میبدی است که در پی نوشت شماره ی 9، الف (ص 310 همان کتاب) معرفی شده و در سراسر متن مقاله از آن نمونه داده شده است.
15. بهترین کتاب تحقیقی- انتقادی جامع را در معرفی 21 ترجمه ی کهن استاد قرآن شناس فرزانه دکتر آذرتاش آذرنوش نوشته اند: تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از آغاز تا عصر صفوی. 1. ترجمه های قرآنی، تألیف دکتر آذرتاش آذرنوش، تهران، سروش، 1375، ایشان همواره با نظر مثبت به این ترجمه ها نگریسته اند و به عیب و ایرادها و کژی ها و کاستی های آن ها کمتر پرداخته اند. دلیلش در قولی است که از نایدا ترجمه پژوه جهانی در متن مقاله نظر کردیم که می گوید خبرگانی که متن اصلی کتاب مقدس را با احاطه و انس بسیار می شناسند، از ورای هر ترجمه ای [ولو خام و حتی دست و پا شکسته] به معنای متن می برند.
16. The Theory and Practic of Translation by Eugene A.Nida and Charles R.Taber.2nd ed. Leiden,Brill,1982.
17. Toward a Science of Translating With Special Reference to Principles and Procedures Involved in Bible Tranlating.Leiden, Brill,1964.
18. کتاب پیشگفته، (1) : ترجمه در نظر و عمل، فصل اول، ص 1.
19. پیشگفته، ص 3.
20. پیشگفته، ص 4.
21. پیشگفته، ص 4.
22. baptism of pepentence
23. The Bible Authorized version, Edited by John Striling. London, The British of Foreign Bible Society, Oxford University press. 26th inperssion,1966…
[این ترجمه بر وفق ترجمه ی معروف و قرن هفدهمی کینگ جیمز است]
24. The New Oxford Annotated Bible. Revised Standard Version. New york: OUP,1971.
25. ترجمه در نظر و عمل (پیشین)، ص 5.
26. Nobi
27. کتاب پیشگفته، ص 7.
28. Today’s English Version
29. پیشگفته، همان صفحه.
30. قَبّاله: «تفسیری سرّی کتاب مقدس بین ربّن های یهود و بعضی مسیحیان قرون وسطایی که در آغاز دهن به دهن نقل می شد، بعدها به صورت مکتوب درآمد… دایره المعارف فارسی. برای تفصیل بیشتر و تحقیق عمیق تر. مقاله ی مفصل تر از رساله (در 164 صفحه ی دوستونی بلند) تحت عنوان kabbalah در «دایره المعارف یهود» (جودائیکا، ج10، صص 490-654).
31. مراد، ترجمه ی استاد دکتر ابوالقاسم امامی است. در این ترجمه حتی اهل کتاب (اهل الکتاب) که گاه در قرآن کریم به صورت الذین اُتوالکتاب هم از آنان یاد می شود که اصطلاحی است که حتی در دانشنامه های قرآنی و غیر قرآنی پیشتر به صورت Ahl-al-kitab به کار می رود، نه People of the Book، به صورت «نامه داران» (در سراسر ترجمه) و «کسانی که نامه شان داده اند» (بقره، 144) آمده. در این ترجمه که مشخصات آن ذکر خواهد شد. چنان که عرض شد بعضی از اعلام و اصطلاحات قرآنی، که در عرف زبانی و ادب و ترجمه ی فارسی به همان صورت قرآنی معروف است و در سایر زبان های جهان اسلام هم به همچنین، به صورتی تکروانه و نامتعارف و نامعهود ترجمه شده است: به جای حواریون، گازران (آل عمران، 52 و غیره)؛ به جای ام الکتاب، مام نامه (رعد، 39)؛ به جای امّ القران، مام شهر (انعام، 92: شوری، 7)، به جای عرش—> اورنگ، به جای حور (ی) —>سپیدتنان، به جای صور (در نفخ صور که به همین صورت علاوه بر ادب کهن در زبان محاوره ی امروز فارسی هم به کار می رود)—> شاخ، و به جای صدره المنتهی، سدربُنِ پایانه (نجم، 14) و به جای روح القدس —> روان پاک (بقره، 87، 253، و جاهای دیگر) به جای نفخه ی الهی/ نفخت فیه من روحی، و از روان خویش در او بدمم/ و از روان خویش در آن بدمیم (حجر، 29: «ص»، 72). به جای لوح محفوظ —> لوح نگاه داشته (بروج، 22)، به جای جهاد/ مجاهدین، به ترتیب —> کوشش/ کوشندگان (همه جا)، به جای هجرت/ مهاجرین به ترتیب —> کوچیدن/ کوچندگان (همه جا)، به جای روح الامین —> روح استوار، به جای مهاجرین و انصار، به ترتیب —> کوچندگان و یاران، به جای اعراف یال ها، به جای اصحاب الاعراف، —> باروئیان و چندین مورد دیگر. اما کسانی که حوصله ی مراجعه به نقد بلند این جانب و پاسخ کوتاه ایشان را در مورد این ترجمه دارند به این اثر مراجعه فرمایند: چشم ها را باید شست (قطره، 1380) که در کتاب حاضر هم تجدید طبع یافته است.
32. beatitudes
33. the poor
34. the poor in spriti
35. در استثنای منقطع، «ب» که از جنس «الف» نیست از آن استثنا می شود. برخلاف استثنای متصل که «ب» از «الف» که همان جنس است، استثنا می شود. مثلاً «من هر میوه ای را دوست دارم جز گلابی». پس گلابی جزء میوه ها است و از حکم جمله استثنا شده است. اما پدیده ی استثنای منقطع در فارسی وجود ندارد، مگر به صورت بسیار بسیار نادر که آن هم غرابت و طنز یا طعن دارد. مثلاً «تیمور هیچ هنری جز آدمکشی نداشت»، معلوم است که آدمکشی، هنر نیست و چون مخاطب به قرینه ی ذهنی و فرهنگی آن را در می یابد گاهی کاربرد محدود آن رخ می دهد. اما بنده نمونه ی صریحی در زبان و ادب کهن فارسی سراغ ندارم. در ترجمه ی عبارت «در آن [= بهشت، و افزوده از نگارنده ی این سطور است] یاوه ای نشنوند، جز درود» هر فارسی زبانی بی آن که ادیب باشد، با غریزه و حس زبانی اش چنین می فهمد که پس درود جزء یاوه (ها) است. می توان این مسئله را به صورت مقاله ای تحت عنوان «مسئله ی ترجمه ی استثنای منقطع» مطرح و از صاحب نظران نظرخواهی کرد. اما عجیب تر از این پاسخ مترجم دانشمند جناب آقای دکتر امامی بود که پس از خنده ی انکار و البته دوستانه ی آن جمع فضلا (6-7 نفر)، با حرارت تمام از صحت این ترجمه- که بالبداهه نادرستی آن بدون قسم و قسامه معلوم است- دفاع کردند و مبنای دفاعشان این بود که «من درست مثل خود قرآن ترجمه کرده ام.» این حرف ظاهراً باید حرف مقبولی باشد. اما متأسفانه جزء اصول و مبانی ترجمه که امروزه از صناعت تا حد علم ترقی کرده است، یکی این اصل اصیل، با سابقه ی کاربرد بیش از دو هزار ساله است که در ترجمه، چه متون مقدس چه غیرمقدس، باید تا حد ممکن و لازم از الفاظ و عبارات و تعبیرات متن اصلی (زبان مبدأ) دور شد، ولی به معانی آن در ترجمه (طبق الزامات و اقتضاآت زبان مقصد (در این جا فارسی) نزدیک شد که اصولاً پدیده و موجود زبانی- ادبی ای به نام استثنای منقطع، جز در حدی و به صورتی که عرض شد، ندارد. ترجمه ی همین عبارت قرآنی در ترجمه ی خرّمشاهی: «در آن جا هیچ گونه لغوی نشوند، و جز سلام نشنوند.» ترجمه ی میبدی: «نشنوند در آن هیچ سخن نابکار بیهوده مگر سخنی به سلامت/ از عیب رسته…» ترجمه ی استاد عبدالمحمد آیتی: «در آن جاسخن لغو نمی شنوند. گفتارشان سلام است…» هرسه ترجمه ی اخیر، با پدیده ی استثنای منقطع آگاهانه برخورد، و درست ترجمه کرده اند. سخنانی که در انتقاد از ترجمه ی آن عبارت به قلم استاد دکتر ابوالقاسم امامی زدیم: یک مورد مشابه در دو آیه ی دیگر قرآنی از این پدیده وجود دارد: لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا
. إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا
(واقعه، 25-26). که متأسفانه باز هم دکتر امامی درست ترجمه نکرده اند: «در آن نه یاوه ای شنوند نه گناهی. جز یک سخن: درود، درود». مقایسه کنید با سه ترجمه ی دیگر.
ترجمه ی میبدی: «آن جا در آن بهشت نابکار نشوند و نه هیچ بزه. مگر سخنی بی رنج، سخنی از جفا آزاد». (این ترجمه بی اشکال به نظر می رسد).
ترجمه ی استاد عبدالحمید آیتی: «در آن جا نه سخن لغو شنوند و نه گناه آلود. جز یک سخن: سلام، سلام» (به نظر می رسد این ترجمه خالی از اشکال نیست).
ترجمه خرّمشاهی: «در آن جا [سخنان] بیهوده و [گزاف] گناه آلود نشنوند، نشنوند مگر سخنی که سلام است و سلام» (داوری با خوانندگان).
36. ترجمه در نظر و عمل، پیشگفته، ص 8.
37. ionsphere
38. ترجمه ی بهاء الدین خرّمشاهی از قرآن کریم، ص 263، ذیل توضیح آیه ی 22 سوره ی حجر.
39. «نکات قرآنی» (4) نوشته ی بهاء الدّین خرّمشاهی در نشریه ی قرآنی بینات، شماره ی 9 (سال سوم، شماره ی1)، تجدید چاپ شده در کتاب حاضر.
40. Eugene Nida
41. Charls Taber
منبع مقاله:
خرّمشاهی، بهاء الدین؛ (1389)، قرآن پژوهی (2)، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نخست.