نویسنده:پروین داودى فرد
واژه «اُم» به معناى مادر در قاموس فرهنگ اسلامى و فرهنگهاى مربوط به نهاد خانواده و جامعه، بخصوص جوامع مشرق زمین که بعضاً با فرهنگ غنى اسلام توسعه یافتهاند بسیار شاخص و ارزشمند است.
این واژه به معناى مولد، سرمنشأ و اصل و ریشه هر چیز بکار برده مىشود. در «منتهى الارب» به معناى «والده» بکار رفته است و در «غیاث اللغات» به معناى اصل، عماد و ستون کلمه بکار مىرود که در آغاز کلمات دیگر آمده و با هر عبارتى که به آن اضافه شود بکار برده خواهد شد.(1)
واژه «ام» به لحاظ دربرداشتن بار معنایى خاصى که دارد شاخص بعضى از سمبلها و نمادها و سایر ترکیبات وصفى جهت شناسایى بهتر بکار برده مىشود از قبیل ترکیباتى نظیر «ام القرى» که به معناى سرزمین امن و امان مکه است که مادر همه قریهها شمرده مىشود. «ام غیلان» خارهاى بزرگ که بسان درختى عظیم در بیابانهاى وسیع و سایر صحراها و فلات مىرویند.
«ام المؤمنین» لقب زنان و همسران پیامبر به ویژه حضرت خدیجه (س)مىباشد و «ام الائمه» مادر امامان که لقب حضرت فاطمه زهرا(س) بشمار مىرود. نیز واژه «ام» به معناى اصل و منشأ پلیدى و شر بکار برده مىشود مثل «ام الخبائث» کنایه از شراب که مایه شر و فساد اخلاق انسانهاست و «ام الفساد» کنایه از ابر قدرتى همچون آمریکاست که سر منشأ جنگ افروزیها، نابسامانیها و خونریزى ملتهاى بیگناه و مظلوم مىباشد.بدین لحاظ غالب منابع و متون عرفانى و اسلامى هرجا که سخن از احترام و ارزشمند شمردن انسانهاست خصوصاً بر روى واژه زیباى «مادر» تکیه مىشود.
در «رساله حقوق» به نقل از فرمایش امام زین العابدین(ع) این چنین روایت شده که: و اما حق مادرت این است که بدانى او ترا از جایى برداشته که کسى، کس دیگر را برنمىدارد و از میوه دل خود به تو داده که کسى به کس دیگر نمىدهد و ترا با تمامى اعضاى وجود خویش نگهبان بوده است و باکى نداشته که خود گرسنه ماند اما در عوض ترا سیر گرداند و خود تشنه ماند تا ترا سیراب سازد و خود برهنه باشد و ترا بپوشاند و خود در آفتاب باشد و ترا در سایه نگاه دارد و به خاطر تو بیدارى مىکشد و ترا از گزند گرما و سرما دور دارد پس جز به یارى خدا و توفیق او از عهده سپاس برنخواهى آمد.»(2)
در روایات آمده که روزى رسول اللّه (ص) در مسجد نشسته بود جبرئیل فرود آمد و سلام کرد و عرضه داشت: یا رسولاللّه! قدم به قبرستان بقیع گذارید تا شاید به برکت حضور شما رحمت شما شامل حال برخى از اموات گردد. پیامبر(ص) به بلال دستور داد تا در مدینه ندا کند که مردم به قبرستان آیند. آن حضرت از درون قبرى صداى ناله و زفیر استماع نمود تا اینکه زنى به حضور پیامبر(ص) شرفیاب شد و در حالى که بر آن قبر اشاره کرده بود عرضه داشت: یا رسول اللّه (ص) من مادر صاحب این قبر هستم فرمان چیست؟ آن حضرت فرمود: او را حلال کن، زیرا فرزندت در عذاب است. آن زن عرضه داشت یا رسول اللّه (ص) من او را حلال نمىکنم…زیرا من او را از شیره جان پروردهام و مشقات و سختیهاى فراوانى را به جان خریدهام، او را بسیار دوست داشتم تا روزى رسد که پشتیبان و حامى و پناهگاه من باشد ولى به هنگام بزرگسالى به آزار من پرداخت.
سپس حضرت دست به دعا برداشت که: خدایا به حق خمسه النجباء…صداى این فرزند را به گوش مادرش برسان تا شاید به فرزندش رحم کند. و به مادر دستور داد تا گوش به خاک قبر پسر گذارد و نالههاى او را استماع کند. مادر ناله جانسوزى شنید که مىگوید: اى مادر… بالاى سرم و پائین پایم از چپ و راست همه در آتش عذاب است از من درگذر و گرنه تا قیامت به همین درد و محنت مبتلا خواهم بود. مادر به حال پسر رقّت کردو گفت: خداوندا از سر تقصیر او گذشتم. در حال خداوند بر آن جوان معذّب لباس رحمت پوشانید.(3)
شیخ اجل سعدى شیرازى(ره) خود به دوران جوانى بخاطر یک اهانت به مادر این چنین اذعان مىدارد که: وقتى به جهل جوانى بانگ بر مادر زدم دل آزرده به کنجى نشست و گریان همى گفت، مگر خردى فراموش کردهاى که درشتى مىکنى؟!
چه خوش گفت زالى به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن
گر از عهد خردیت یاد آمدى
که بیچاره بودى در آغوش من
نکردى در این روز بر من جفا
که تو شیرمردى و من پیر زن(4)
فلسفه احترام و تکریم نسبت به والدین
خداوند متعال در قرآن کریم شیوهها و الگوهاى مختلف در راستاى احترام به مقام والدین به ویژه مادر براى ما معرفى فرموده است یعنى علاوه بر اینکه به دوران سرشار از رنج و درد باردارى اشاره مىفرماید، نحوه تکریم و تجلیل را نسبت به مقام مادر براى ما اثبات مىفرماید آیه زیر از سوره احقاف گواه بارزى بر این مدعاست:
«و وصّینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امّه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلثون شهراً حتى اذا بلغ اشدّه و بلغ اربعین سنهً قال ربّ اوزعنى ان اشکر نعمتک الّتى انعمت علىّ و على والدىّ…؛(5) و ما انسان را به احسان و نکوداشت در حق مادر خویش سفارش کردیم که چگونه مادر با رنج و زحمت بار حمل را تحمل نمود و با درد و رنج توصیفناپذیر وضع حمل کرد چه در طول این سى ماه بزرگترین ایثار و فداکارى را در مورد فرزندش انجام مىدهد.»
بعد از دوران زایمان که یکى از سختترین لحظات زندگى مادر است دوران حساس و سخت دیگرى در پیش است. دوران مراقبت شبانه روزى از فرزند، دورانى که فرزند کوچک بیمار قادر به بیان محل درد نیست و در صورت گرسنگى و تشنگى و یا گرم و سرد بودن محیط زندگى قادر به بیان آنها نیست. مادر باید یک یک این نیازها را تشخیص داده و برآورده سازد. لذا آیه مىفرماید هنگامى که طفل به حد رشد و تکامل رسید آنگاه سزاوار است که عرضه دارد خدایا، مرا بر نعمتى که عطا فرمودى توانایى بخش و نحوه تشکر کردن از والدین را به من بیاموز.
در پارهاى از احادیث آمده است که ام سلمه خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: همه افتخارات نصیب مردان شده، زنان بیچاره چه سهمى از این افتخارات دارند؟ پیامبر(ص) فرمود:
« بلى اذا حملت المرئه کانت بمنزله الصائم القائم المجاهد بنفسه و ماله فى سبیل اللّه فاذا وضعت کان لها من الاجر مالایدرى احدٌ ما هو لعظمه، فاذا ارضعت کان لها بکلّ مصه کعدل عتق محررٍ من ولد اسماعیل، فاذا فرغت من رضاعه ضرب ملکٌ کریم و على جنبها و قال استأنفى العمل فقد غفرلک…؛(6)
هنگامى که زن باردار مىشود در تمام طول مدت حمل به منزله روزه دار و شب زنده دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است و هنگامى که وضع حمل مىکند آنقدر خدا به او پاداش مىدهد که هیچکس حد آنرا از عظمت نمىداند و هنگامى که فرزندش را شیر مىدهد در برابر هر مکیدنى از سوى کودک خداوند پاداش آزاد کردن بردهاى از فرزندان اسماعیل را به او مىدهد و هنگامى که دوران شیرخوارگى کودک تمام شد یکى از فرشتگان بزرگوار بر پهلوى او مىزند و مىگوید: برنامه اعمال خود را از نوآغاز کن چرا که خداوند همه گناهان ترا بخشید.»
نکته بسیار مهم که از محتواى آیه سوره احقاف برمىآید مسئله مهلت شکرگزارى فرزند نسبت به خداوند که نعمت وجود والدین را به او افاضه فرموده و تکریم مقام والدین در سن چهل سالگى «اربعین سنه» مىباشد. آدمى در این سن به اوج بلوغ حکمت و دانش عقلانى نایل مىشود و غالب انسانهایى که در سنین پختگى و نضج افکار قرار مىگیرند و عمر ارزشمند را صرف کارهاى ناشایست و لغو و باطل نمىکنند چنین سنینى به منزله شکوفایى قوه تفکر و تعقل بشر تا به سر حد کمال مىباشد. همانگونه که پیامبر اسلام(ص) در چهل سالگى به مقام شامخ رسالت مبعوث گردید.
همچنین نص آیه شریفه «حتى اذا بلغ اشدّه و بلغ اربعین سنه» دلالت بر این موضوع دارد که گاه فرزند در اوج دوران حیات از شور و حال نشاط و چالاکى خاص خویش برخوردار است و گاهى در حین غرور جوانى اسباب نگرانى و زحمت و دردسر را براى والدین فراهم مىسازد. لذا رسیدن به مرحله «بلغ اشدّه» زمان آرامش روح و تعادل عقل انسان کمال یافته و شاید آخرین مهلت شکرگزارى نسبت به والدین باشد. اما جاى سؤال باقى است که آیا تشکر و قدردانى از زحمات والدین به مدت زمان خاصى مربوط است تا انسان قادر به انجام این تکلیف بزرگ بوده فرصت مطلوب این نعمت عظیم را از دست ندهد و در هنگام مرگ از بابت کوتاهى تقصیر، شرمنده از دنیا نرود؟!
بدین لحاظ حضرت سجاد(ع) در مناجات خویش از پروردگار متعال درخواست توفیق در اداى حقوق والدین فرموده و از خداوند مسئلت مىنماید که آن جناب را نسبت به دانش و ادراک وظایفى که درباره ایشان واجب است توفیق بخشد از دیدگاه سید الساجدین حقوق والدین و اداى حسن وظیفه نسبت به زحمات آنان بقدرى ارزشمند شمرده مىشود که حتى بعد از مرگ آنها، انسان قادر به دریافت کنه این عظمت نمىباشد و نمىتواند ذرّهاى از آنهمه محبت را جبران سازد.
آن حضرت در این راستا خطاب به درگاه کبریائى و آستان ربوبى این چنین بیان مىفرماید: «… و الهمنى علم ما یجب لهما علىّ الهاماً واجمع لى علم ذلک کلّه تماماً، ثمّ استعملنى بما تلهمنى منه و وفقنى للنّفوذ فیما تبصرنى من علمه حتّى لایفوتنى استعمال شىء علمتنیه ولا تثقل ارکانى عن الحفوف فیما الهمتنیه…؛(7)
خدایا… دانستن آنچه درباره والدین بر من واجب است الهام نما و آموختن همه آن واجبات را بىکم و کاست برایم فراهم آور. سپس مرا به آنچه که به من الهام مىفرمایى وادار کن و براى انجام در آنچه به دانستن آن بینایم مىسازى توفیقم ده تا بجا آوردن چیزى از آنچه مرا به آن دانا گردانیدهاى از من فوت نگردد و اندام و اعضاء من از خدمت در آنچه به من الهام نمودهاى سنگین نشود.»
همچنین خداوند متعال در ارتباط با زحمات طاقت فرسا و رنجهاى بیشمار مادر چه در حین باردارى و چه در ایام پرورش فرزندان وصیت یا توصیهاى مشابه در سوره لقمان فرموده است:
«و وصّینا الانسان بوالدیه وهناً على وهنٍ و فصاله فى عامین ان اشکرلى و لوالدیک الىّ المصیر..؛(8)
و ما به هر انسانى سفارش کردیم که در حق مادر خویش نیکى کند که از روى «وهن» (سنگینى و ضعف) بار حمل فرزند را برداشته تا مدت دو سال که طفل را از شیر باز مىگیرد. هر انسانى بایستى در ابتدا مرا شکر گوید و آنگاه مادر را تشکر و سپاس گوید و بازگشت خلق بسوى خداست.»
حال چرا کلمه «وهن» در این آیه ذکر شده؟ خداوند در این آیه به مستدلترین دلایل علمى اشاره کرده مىفرماید: «مادر، فرزند خویش را حمل مىکند در حالى که هر روز ضعف و سستى او افزون مىشود.» این مسئله از نظر علمى هم ثابت شده و تجربه نیز نشان داده که مادران در دوران باردارى گرفتار وهن و سستى مىشوند. زیرا شیره جان خویش را به پرورش طفل اختصاص داده و از تمام مواد حیاتى وجود خود بهترین عناصر حیات بخش را تقدیم او مىدارند.(9)
مادران اولیاء و پیامبران
خداوند متعال در قرآن کریم از زنانى همچون ساره همسر ابراهیم و یا همسر زکریا و قابلیت و استعداد مادرشدن در آنها یاد مىکند. اگرچه این قبیل زنان سالهاى زیادى از عمر خود را سپرى نمودند لکن خداوند آنان را مستعد مادرى و بروز عواطف مادرانه فرمود. نظیر همسر زکریا که با وجود نازایى و کبر سن، خداوند به او یحیى را مرحمت فرمود همانگونه که در آیات زیر به زکریا تولد یحیى بشارت داده شده است:
«یا زکریا انّا نبشرک بغلامٍ اسمه یحیى لم نجعل له من قبل سمیّا؛ اى زکریا ما ترا به پسرى بنام یحیى بشارت مىدهیم که قبل از او چنین نامى را براى کسى قرار ندادیم.»
زکریا که در محراب عبادت بسر مىبرده است سخت از این ندا مدهوش شده و با شگفتى هرچه تمام عرضه مىدارد که:
«قال ربّ انّى یکون لى غلامٌ و کانت امرأتى عاقراً و قد بلغت من الکبر عتیاً…؛ خدایا… چگونه براى من پسرى خواهد بود در حالى که زنم نازاست و من به نهایت کهنسالى و پیرى رسیدهام.»
«عاقر» در اصل از واژه «عقر» به معنى ریشه و اساس یا به معنى «حبس» است و این که به زنان نازا عاقر مىگویند به خاطر آن است که کار آنها از نظر پیدایش فرزند به پایان رسیده یا این که تولد فرزند در آنها محبوس شده است.(10)
اما به رغم این ابهامات آنگونه که علم امروزه و عقاید عامه ثابت مىکند که باردارى براى زن در سنین بالا خطرناک و مشکل آفرین مىباشد خداوند قادر و توانا بر اینگونه عقاید پوچ خط بطلان کشیده و مىفرماید:
«قال کذلک قال ربّک هو علىّ هین و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئاً…؛ فرمود: اینگونه پروردگارت گفته و اراده کرده است که این کار بر من آسان است من قبلاً ترا آفریدم و چیزى نبودهاى!»
همین بشارت را خداوند به «ساره» همسر ابراهیم در سن نودسالگى مىبخشد.
«فبشّرناها باسحق و من وراء اسحق یعقوب، قالت یا ویلتى أالدوانا عجوزٌ و هذا بعلى شیخاً انّ هذا لشىء عجیبٌ…؛
پس او را بشارت دادیم به اسحاق و از پس اسحاق به یعقوب. گفت اى واى بر من آیا فرزند آورم در حالى که من زنى پیر بیش نیستم و شوهرم پیرمردى بیش نیست بدرستیکه هر آینه این چیزى است عجیب.»(11)
حتى خداوند بدون دخالت اسباب و وسایط مربوط به زناشویى و نکاح قادر است که از زنى بىشوهر، فرزندى در حد و مرتبه پیامبر خلق نماید نظیر مریم(س) دختر عمران که در نهایت پاکدامنى و زهد در میان قوم و عشیره خود مىزیست و به نیکوترین وجهى خدا را عبادت مىنمود هنگامى که جبرئیل در هیئت انسانى نیکو بر مریم جلوه کرده و عرضه مىدارد که:
«انا رسول ربّک لأهب لک غلاماً زکیّاً؛ من فرستاده خدا بسوى تو هستم تا پسرى پاکیزه به تو ببخشم.»
مریم(س) که دست هیچ مردى به او نرسیده بود با بیم و هراس سؤال مىکند:
«انّى یکون لى غلامٌ و لم یمسسنى بشرٌ و لم اک بغیّا…؛ چگونه براى من پسرى خواهد بود در حالى که مرا هیچ انسانى لمس نکرده و بدکاره و شقى نبودم.»(12)
حضرت مریم(س) در چنین حالاتى تنها به اسباب ظاهرى مىاندیشید و تصورش همچون سایر انسانها بر این بود، براى اینکه زنى صاحب فرزند شود دو راه بیشتر ندارد یا ازدواج و انتخاب همسر و یا آلودگى و انحراف…
خداوند همان جملهاى را که به ساره فرمود به مریم فرمود.
«هو علىّ هیّن» چه بسا زنانى که با طى مراحل و مقدمات ظاهرى و شرعى از طریق عقد نکاح با مردان محرم مىشوند لکن از نحوه تربیت صحیح فرزندان در ناآگاهى بسر مىبرند و غالباً فرزندانى مجرم و مفسد به جامعه بشرى تحویل مىدهند!! همچنین جاى سؤال و ابهام باقى است که در صورت نیافتن شوهرى زاهد و پارسا یک زن دیندار چگونه مىتواند فرزندى پدید آورد؟!.
این امر براى خداوند بسیار آسان است اما براى انسانها این باور و یقین که خداوند مىتواند از یک زن بکر فرزندى پیامبرگونه پدیدآورد بسیار غیرممکن مىنماید، حال هدف از پیدایش مولودى بدون پدر چه بوده؟ استاد محقق آیت اللّه مکارم شیرازى مىفرماید که: «ما مىخواهیم او را آیه و اعجازى براى مردم قرار دهیم «و لنجعله آیه للنّاس». ما مىخواهیم او را رحمتى از سوى خود براى بندگان بنمائیم. «و رحمهً منّا» این امرى است پایان یافته و جاى گفتگو ندارد. «و کان امراً مقضیا».(13)
تساوى تکریم والدین از دیدگاه قرآن کریم
اگر چنانچه از آلام و متاعب عدیده مادران در دوران باردارى و وضع حمل و پرورش فرزند در قرآن کریم سخن به میان آمده است و بطور اندک از زحمات پدر اشاره رفته است این مسئله دلیل بر بى اهمیت شمردن مقام پدران نمىباشد. خداوند در مقام تساوى تکریم والدین خطاب به فرزندان جهت حمایت و دستگیرى مىفرماید: «و احفض لهما جناح الذلّ من الرحمه و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانى صغیرا؛(14) و بالهاى خود را از روى فروتنى و مهربانى و رحمت بر سر هر دو آنها بگشاى و بگو خدایا به آنها رحم کن همانگونه که مرا در کودکى پرورش دادند.»
از دیدگاه خداوند منّان بحدى رحمت و رأفت ارجمند و مقدس شمرده مىشود که عطوفت فرزند به منزله دوبال پرنده قلمداد شده که از روى ذلّ و فروتنى بر سر پدر و مادر گشاده مىگردد این تشبیه زیبا در اصطلاح علم بیان به استعاره مکنیه تعبیر شده است. چون هنگام حذف ادات تشبیه عبارتى که مفهوم مىگردد همانا فروتنى،رأفت و عطوفت سرشار از عشق و عاطفه فرزندان مىباشد.(15)
در این آیه به ظرافتهاى حساس و نکتههاى پرمعنا در رابطه با احترام به پدر و مادر و نیز آزمایش فرزندان در ارتباط با نحوه نگاهدارى صحیح و ایثارگرانه آنها اشاره شده است:
1- توجه به حالات پیرى پدر و مادر که در زمان کهولت و بیمارى بیشتر به حمایت و محبت نیازمند مىباشند چه آنها ممکن است که بر اثر ناتوانى نتوانند از جاى برخیزند یا در امر نظافت شخصى کوشا باشند لذا فرزندان مورد آزمایش قرار مىگیرند که آیا از صبر و حوصله کافى براى نگهدارى مهربانانه و مؤدبانه برخوردار هستند یا خیر؟
2- ایجاد انگیزه تواضع و فروتنى «خفض جناح».
3- هنگامى که فرزند سر برآستان الهى مىساید و پروردگار خویش را حمد و سپاس مىگوید پدر و مادر را در حال حیات و ممات فراموش نکند و از خداوند براى آنها تقاضاى رحمت کند و به خدا عرضه دارد که: بارالها! همانگونه که آنها در کودکى مرا تربیت کردند و از نشاط و جوانى به لحاظ بالندگى و تکامل فرزند خویش ایثار نمودند هم اکنون آنها را مشمول عنایت و رحمت خود قرار بده.
نیکى باید مستقیم و بدون واسطه باشد
قرآن کریم در سوره انعام، آیه 151، نیکى به پدر و مادر را بلافاصله بعد از مبارزه با شرک عنوان مىنماید که دلیل بر اهمیت فوق العاده حق پدر و مادر در دستورات فرهنگ اسلامى است. در این آیه مىفرماید: «الّا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً؛ هیچ چیز را شریک خدا قرار ندهید و نسبت به پدر و مادر نیکى کنید.»
اصل فرمایش این است که: «بالوالدین احساناً؛ اگر مىفرمود:
الى الوالدین احساناً؛
یعنى نیکى کردن هرچند به طور مستقیم و یا غیر مستقیم باشد. اما «بالوالدین احساناً»
یعنى نیکى کردن به طور مستقیم و بدون واسطه، آیه مىفرماید موضوع نیکى به پدر و مادر آنقدر اهمیت دارد که باید فرزند شخصاً و بدون واسطه آنرا انجام دهد.(16)
اطاعت از والدین مشرک جایز نیست
همه ما مىدانیم که شرک در اسلام عملى حرام و زشت شمرده مىشود و انسان مشرک نجس قلمداد مىگردد. از دیدگاه اسلام اگرچه مقام پدر و مادر بسى ارزشمند شمرده مىشود لکن فرزند مسلمان وظیفه دارد از اطاعت پدر و مادر مشرک سرباز زند. نمونه بارز آن داستان سلمان فارسى است که بر آئین مجوس بود لکن بعد از گرایش به اسلام از نزد والدین خویش که هر دو مشرک بودند گریخت و از اوامر آنها اطاعت ننمود.
قرآن کریم در سوره عنکبوت اگرچه ما را به احسان نسبت به والدین فرا مىخواند لکن در جایى از آیه مىفرماید که اطاعت از پدر و مادر مشرک که سعى و تلاش بر شرک ورزیدن فرزندان خویش دارند جایز نیست. آیه ذیل گواه بارزى بر این مدعاست:
«و وصّینا الانسان بوالدیه حسناً و ان جاهداک لتشرک بى ما لیس لک به علمٌ فلاتطعهما…»(17)
ما به انسان توصیه کردیم به پدر و مادر خویش نیکى کند و اگر آن دو تلاش کنند و اصرار ورزند که براى من شریک قائل شوى که به آن علم ندارى از آنها اطاعت مکن.
تربیت صحیح مادر گام اساسى بسوى سعادت
عمده طرز تفکر موهوم در جامعه عرب قبل از اسلام بر این باور استوار بود که نه تنها دختران و زنان عضو اصلى و شاخص جامعه بشمار نمىروند بلکه گاه در حکم ظروفى براى نگاهدارى و آفرینش پسرانى قلمداد مىشدند که تنها براى اصل و نسب آفرینى پدران فرزند مىآورند همانگونه که یکى از شاعران عصر جاهلى اینگونه سروده است:
و انّما امهات النّاس اوعیه
مستودعات و للانساب آباء
مادران در حکم ظروف براى پرورش انسانها مىباشند و تنها براى نسب پدران فرزند مىآورند!(18)
چه بسا مادرانى که با زحمات و مشقات فراوان تنها به داعیه بقاء نسل و تحکیم بنیان خانواده و فرزندان خود را در بطن خویش مىپرورانند و یا متحمل هزینههاى سنگین و گزاف در امر زایمان و رشد و تکامل فرزند مىگردند لکن از شناخت ماهیت تعلیم و تربیت در ناآگاهى بسر مىبرند و همین عوامل علاوه بر فرسایش نیروى جسمانى منجر به نادیده انگاشتن عواطف واقعى و همه جانبه آنان در امر ایفاى وظایف خطیر مادرانه و پرورش اطفال و ارضاء خواستههاى مشروع و بر حق فرزندانشان خواهد گشت. آیا چنین مادرانى که فرزندان خویش را در مسیر تباهى و فساد سوق مىدهند و موجب تولید زحمات عدیده و مشکلات و ناهنجاریهاى فراوان اجتماعى را فراهم مىسازند به واقع بهشت در زیر پاى آنهاست؟! اگر چنانچه پیامبر اسلام(ص) مىفرمایند:
تناکحوا…تناسلوا. ازدواج کنید و فرزند آورید که من در قیامت به امت خویش مباهات خواهم نمود. مراد از این فرمایش یک جمعیت متعادل و به عبارت بهتر و فراگیر یک امت سازمان یافته و تربیت شده در امر تهذیب و تزکیه نفوس اجتماع مىباشد نه یک جمعیت رو به تزاید لجام گسیخته و فاقد روح تربیت و تعالى اخلاقى که حتى از قابلیت ذاتى لازم جهت تربیت پذیرى بىبهره مىباشند و هر از گاه مشکلات عدیده را فراهم ساخته و مرتکب جرایم گوناگون مىشوند.
داستان شگفت آور خضر و کشتن طفل بدست او مبیّن آنست که آن جناب از طریق علم لدنى و دانش الهامى و شهودى پى به فساد و عدم صلاحیت او برده بود. خضر در پاسخ اعتراض موسى(ع) خواهان فرزند صالح بود تا از این طریق جمعیت متعادل و کمال یافته صالحان پدیدار شود. او از خداوند درخواست نمود تا فرزند صالح به والدین با ایمان مرحمت فرماید.
«…و امّا الغلام فکان ابواه مؤمنین فخشینا ان یرهقهما طغیاناً و کفراً فاردنا ان یبدلهما ربّهما خیراً منه…»(19)
بارها به تجربه ثابت شده خانواده هایى که از فرزندان کمتر برخوردارند و مادر به منزله مدیر در امر اداره منزل و تعلیم صحیح فرزندان به شمار مىرود از امکانات لازم جهت تربیت و رشد و تعالى فرزندان خویش بهرهمند مىباشند. لکن خانوادههاى پرجمعیت که از کنترل لازم جهت حفظ و حراست اولاد خویش از دستبرد شیاطین اجتماع در ناآگاهى بسر مىبرند نمىدانند که به پرورش شایسته کدامیک از آنها توجه کنند!. قرآن کریم در این رابطه مىفرماید:
«المال و البنون زینه الحیاه الدنیا و الباقیات الصالحات خیرٌ عند ربک ثواباً و خیر املا…؛(20) مال و ثروت و فرزندان مایه زینت حیات دنیا هستند اما آنچه از خیر و صلاح باقى ماند بهتر است.
خواجه نصیر الدین طوسى هدف از تربیت کودک را این چنین معرفى مىکند:
«و چون رضاع (شیردهى) او تمام شود به تأدیب و ریاضت اخلاق او مشغول باید شد پیشتر از آنکه اخلاق تباه فراگیرد چه کودک مستعد بود و به اخلاق ذمیمه میل بیشتر کند به سبب نقصان و حاجاتى که در طبیعت او بود…»(21)
مطالعه در زندگینامه بسیارى از دانشمندان و فیلسوفان جهان و علل ترقى و پیشرفت آنان در علم و حکمت، هر وجدان آگاه و افکار بیدار را به قضاوت صحیح پیرامون تربیت شایسته و سازنده مادران ارجاع مىدهد. «کنفوسیوس» حکیم و فیلسوف معروف چین رمز موفقیت و تعالى خویشتن را مرهون مادرى مهربان و دانا مىدانست که در آخرین دم حیات از هیچگونه کوششى جهت رفاه فرزند دریغ نورزید، هنگامى که مادر آن حکیم از دنیا رفت کنفوسیوس بسیار متأثر و محزون بود و حتى چنگ و تار خویش را شکست. مادر «منسیوس» پیشواى مکتب اصولى چین در خصوص پیشرفت فرزند دست به اقدام جالبى زد. هنگامى که همسر آن زن فوت شد او با فرزند خویش در خانهاى سکنى گزید که در حوالى گورستان بود. مادر منسیوس مشاهده کرد که فرزندش پیوسته از اعمال گورکنان تقلید مىکند ناچار به ترک خانه گردید و در محلهاى مشرف به بازار سکونت گزید لکن دریافت که منسیوس در بازیهاى خویش بسان کاسبان و اهل حرفه رفتار مىکند ناچار به ترک آن محل شد و عاقبت در محلهاى که غالب فیلسوفان و حکما در آنجا ساکن بودند رحل اقامت افکند. بعد از چندى آن زن دانا دریافت که فرزندش با فیلسوفان و اهل دانش سرو کار یافته است لذا در همان محل جایگزین گشت تا منسیوس حکیم و فیلسوف شهیر گردید.(22)
اگر افلاطون و سقراط بودهاند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردّى ایشان(23)
بانوى مجتهده امین(ره) معروف به بانوى اصفهانى که نقش ارزنده و شامخى پیرامون تعلیم و تربیت شایسته زنان در قرن معاصر دارد پیرامون پرورش و تعالى روان فرزندان توسط مادر این چنین به بانوان مسلمان اندرز مىدهد:
«…اى بانوان…شما موظف به امر بزرگى هستید زیرا که جاى تردید نیست که اولین کلاس تربیت بشر، دامن مادر است وقتى بشر پا در این عالم مىگذارد چون لوح وجود او خالى است تربیت مادر و آنچه از قبل او به وى القاء مىشود مثل نقشى که بر سنگ زده مىشود به همین گونه در سینه طفل نفوذ مىکند و سعادت و شقاوت در همان ابتدا در وى تعبیه مىشود… بدیهى است که هر خلق و ملکهاى که در انسان رسوخ نماید زائیده شده تکرار عمل اوست… اگر مادر از ابتدا مانع از اعمال زشت کودک شود به هنگام بزرگسالى به فساد اخلاق گرفتار نخواهد شد…»(24)
خواجه نصیرالدین طوسى نخست مرتبه تأدیب کودک را منع از مخالطت اضداد مىداند چون همنشینى و دیدار غیر متجانس موجب فساد طبع کودک خواهد شد:
«… و اول چیز از تأدیب او آن بود که او را از مخالطت اضداد که مجالست و ملاعبه ایشان مقتضى فساد طبع بود نگاه دارند چه نفس کودک ساده باشد و قبول صورت از اقران خود زودتر کند…»(25)
حضرت زهرا(س) تجسم عینى بهترین آموزگار و مربى فرزندان
حضرت فاطمه زهرا(س) بهترین الگوى راستین مادران فداکار و از جان گذشته در امر تعلیم و تربیت فرزندان عزیز خویش مىباشد. مقام شامخ آن حضرت در ایفاى وظایف خطیر مادرى به قدرى والا شمرده مىشود که آن بانو علاوه بر مقام «ام الائمه» دلسوزانه به پدر مکرم خویش رسول اللّه(ص) مهر و محبت بىشائبه ابراز مىفرمود تا جائیکه به «ام أبیها» مفتخر گشت. به قول شاعر:
بس که محبوب است مادر بس که دارد احترام
مصطفى را دخترش زهرا بجاى مادر است(26)
حضرت زهرا(س) در جنبههاى مربوط به تربیت فرزندان مثل دقت در سلامتى آنان، بازى و تشویق و تربیت عبادى و دینى به نوگلان اهل بیت و توجه به حضور و غیاب آنان، انتخاب بهترین اسماء جهت فرزندان و…نهایت توجه را مبذول مىداشت که به برخى از این جنبهها اشاره مىکنیم:
دقت در سلامتى روح و جسم آنان
آن بانوى عظیم الشأن اسلام در امر رسیدگى به سلامت روح و جسم فرزندان نهایت حساسیت و توجه از خودنشان مىداد. در تفسیر سوره هل اتى آمده است که ایشان جهت شفاى حسن و حسین(ع) نذر سه روزه انجام دادند. با حلول ماههاى عبادت مثل ماه شعبان و رمضان، فاطمه(س) مشتاق آن بود که فرزندان را در نیمه شب و سحرگاهان از خواب بیدار سازد تا آنان از طریق تأثیر پذیرى عبادت به رموز خداشناسى آشنا شوند.
بازى و سرگرمى مفید همراه با سخنان دلنشین و آموزنده
شکى نیست که بازى و سرگرمى براى کودکان به منزله تقویت روح و روان آنان قلمداد مىگردد. فضاى بازى و سرگرمى اگر در محیطى آموزنده و سرشار از عطوفت و مهربانى مادران در خانه و مربیان در مهد کودک و مدرسه انجام گیرد ثمرات چشمگیرى ببار خواهد آورد. متأسفانه بسیارى از مادران از درک عمیق چگونگى ایجاد محیط سالم جهت پرورش روحیه فرزندان ناآگاه مىباشند. بطور مثال استفاده از آهنگهاى مبتذل و ناسالم و مشاهده تصاویر لهو و لعب، طفل را به انسانى سرشار از عشق کاذب به موسیقى خلاف و ناسالم تبدیل مىسازد. ثمره ترویج موسیقى حرام تا آنجا خواهد بود که فلان زن خواننده معروف از سنین طفولیت عادت به رقص و ترانه داشته است… بارها مشاهده مىشود که در مجالس مختلف دختر بچهها را وادار به رقصیدن در انظار عموم مىکنند که بدیهى است چه اثرات مخرب و خانمانسوز اخلاقى را ببار خواهد آورد…
حضرت زهرا(س) از موقعیت مطلوب خانه دارى به نحو احسن کمال بهره بردارى را مىنمود گاه از طریق ترنم اشعارى زیبا حس شجاعت و مبارزه با ستمگران را به حسن و حسین(ع) القاء مىنمود. نقل است که گاه حسن (ع) را در آغوش مىگرفت و این چنین مىسرود:
اشبه اباک یا حسن
و اخلع عن الحق الوسن
واعبد الهاً ذاالمنن
ولاتوال زالاحن
حسن جان! مانند پدرت على(ع) باش و ریسمان را از گردن حق بردار خداى احسان کننده را پرستش کن و با افراد دشمن و کینه توز دوستى مکن.
و گاه حسین(ع) را بر زانوان مىنشاند و او را با دستان مبارکش نوازش مىکرد و مىفرمود:
انت شبیهاً بأبى
لست شبیهاً بعلى…
حسین جان! تو به پدرم رسول اللّه(ص) شباهت دارى و به پدرت على(ع) شبیه نیستى.(27)
توجه به رفت و آمد فرزندان
زمینه بسیارى از مفاسد اجتماعى ریشه در عدم توجه کافى و حساس والدین نسبت به فرزندان دارد. انواع شرارت، قتل، سرقت، اعتیاد و دوستیها و رفاقتهاى کاذب و دروغین به لحاظ بى اعتنایى و اهمال والدین به ویژه مادران خانه دار که وظیفه سرپرستى و تربیت اولاد بر عهده آنهاست مىباشد که ثمره آنهمه فجایع بارها از طریق جراید در قالب حوادث گوناگون به چاپ مىرسد. لکن به کارنامه درخشان زندگى فاطمه زهرا(س) که بنگریم درمىیابیم که ایشان با آنهمه تحمل شب زنده دارى و عبادت و انجام امور خانه لحظهاى از حضور و غیاب فرزندان عزیزش غافل نبود و آن حضرت مراقب آنان بود کما اینکه روزى حسن و حسین(ع) به غار جبل رفته و مشغول بازى بودند غیبت طولانى آن دو طفل خردسال، مادر را نگران ساخته بود. پیامبر(ص) پس از شنیدن خبر گم شدن آنها به غار جبل رفت و نوه هایش را که مشغول بازى بودند یافت و به خانه آورد.
انتخاب بهترین نامها
حضرت زهرا(س) در انتخاب نام نهایت دقت را مبذول مىداشت تا این قبیل اسماء شخصیت بسزایى در رفتار و کردار فرزندان ایجاد نماید. لکن بسیارى از والدین نامهاى مجعول و نامأنوس را براى فرزندان خود انتخاب مىکنند و حتى از تفهیم معناى نامها بى خبر مىباشند!(28)
بارالها! به همه مادران، زنان و همسران توفیق کفالت صحیح و با هدف در پرتو حسن عنایات حقانى خود قرار بده.
پروردگارا! به مادران بیاموز که در مسیر جهانى شدن عواطف شایسته و سازنده مادرانه خویش گامهاى ارزشمند بردارند.
خداوندا! به همه زنان قدرت بینش و شناخت بانوان بزرگ الگوساز همچون حضرت فاطمه زهرا(س) و همه زنان بزرگ صدر اسلام عطابخش.
پی نوشت
1- لغت نامه دهخدا، ج 3، ص 3298 – 3297.
2- ارزش پدر و مادر، سید اسماعیل گوهرى، ص 21 – 20.
3- حقوق والدین، حدیث مهر مادر، محمد حسین قاسمى، ص 31 – 30، نشر: روح.
4- کلیات سعدى، باب ششم در ضعف و پیرى، دکتر محمد على فروغى، ص 151.
5- سوره احقاف، آیات، 16 – 15.
6- تفسیر نمونه، ج 13، جزء شانزدهم، ص 58 – 57، آیت اللّه مکارم شیرازى.
7- صحیفه کامله سجادیه، فیض الاسلام، دعاى حضرت براى پدر و مادر، ص 159.
8- سوره لقمان، آیه 14.
9- تفسیر نمونه – ج 17 – ص 40 – 39.
10- همان منبع، جزء شانزدهم، سوره مریم، ص 17 – 16.
11- سوره هود، آیات 71 – 72.
12- سوره مریم، آیه 20.
13- تفسیر نمونه – جزء شانزدهم – ص 35.
14- سوره اسراءِ، آیه 24.
15- جواهر البلاغه فى المعانى و البیان و البدیع – احمد هاشمى – ص 274- نشر الهام.
16- مقام پدر و مادر در فرهنگ اسلامى، ص 9، محمدرضا صالحیان – نشر: مهر قائم.
17- سوره عنکبوت، آیه 8.
18- تفسیر نمونه، ج 2، ص 446 – 445.
19- سوره کهف، آیات 81 – 80.
20- سوره کهف، آیه 48.
21- اخلاق ناصرى، خواجه نصیر الدین طوسى، باب سیاست و تدبیر اولاد.
22- تاریخ جامع ادیان، جان مایرناس ، کنفوسیانیزم و مکتب اصولى چین – ترجمه دکتر على اصغر حکمت.
23- شعر از دیوان پروین اعتصامى، «مادر».
24- روش خوشبختى و توصیه به خواهران ایمانى. تألیف مصطفى هادوى ص 67 – 66.
25- اخلاق ناصرى ، سیاست و تدبیر اولاد.
26- شعر از مؤید ، حدیث مهر مادر، محمد حسین قاسمى ، ص 49 ، نشر روح.
27- فرهنگ فاطمیه، الفباى شخصیتى حضرت زهرا (س)، مهدى نیلى پور – ص 268، نشر: رزمندگان اسلام.
28- همان منبع ، ص 106 – 105.
منبع: ماهنامه پاسدار اسلام