علم و قدرت خدا

علم و قدرت خدا

انس بن مالک گوید: پس از درگذشت پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ یک نفر یهودی، برای تحقیق درباره اسلام به مدینه آمد، و از مردم خواست که او را به کسی‌که بتواند از عهده پاسخ سؤال‌های او برآید راهنمائی کنند.
مردم، ابوبکر را به او معرفی کردند.
آن مرد پیش ابوبکر آمد و گفت پرسش‌هائی دارم که جز پیامبر و یا وصی او نمی‌داند؟
ابوبکر: هر چه می‌خواهی بپرس.
آن چیست که خدا ندارد؟
آن چیست که نزد خدا نیست؟
و آن چیست که خدا نمی‌داند؟
ابوبکر عصبانی شد و به وی گفت: این سؤال‌های مردم بی دین است، و تصمیم کشتن او را گرفت، سایر مسلمانان حاضر هم کیفر آن مرد را کشتن می‌دانستند.
ابن عباس که آنجا حاضر بود، گفت: درباره این مرد، بی انصافی کردید.
ابوبکر: نشنیدی که الآن چه گفت؟
ابن عباس: اگر می‌توانید جوابش را بدهید، وگرنه او را ببرید پیش امام علی که تا به او پاسخ ‌دهد، چون من از پیامبر شنیده‌ام که به علی بن ابیطالب می‌فرمود: «خدایا دلش را هدایت کن، و زبانش را استوار بدار»
ابوبکر گفت: یا ابا الحسن این یهودی از من مانند زنادقه و بی‌دین‌ها سؤال می‌کند.
علی ـ علیه‌السّلام ـ رو به یهودی کرد و فرمود: چه می‌گویی؟
گفت: من سؤال‌هائی دارم که جز پیامبر یا وصی او، پاسخش را نمی‌داند.
امام علی(ع): مسائل خود را مطرح کن
یهودی همان مسائل را تکرار کرد.
امام علی(ع): اما آنچه خدا نمی‌داند، همان چیزی است که شما یهودی‌ها می‌گوئید عزیز پسرخدا است، خدا نمی‌داند که فرزند دارد.
و اما آنچه نزد خدا نیست، ستم به بندگان است که نزد او نیست و اما آنچه خدا ندارد، همتا است ، که او بی‌همتا است.
یهودی با شنیدن این سخن، شهادتین را بر زبان جاری کرد ومسلمان شد و ابوبکر و حاضرین امیرالمؤمنین علی ـ علیه‌السّلام ـ را کاشف الکرب (بر طرف کننده اندوه) لقب دادند.
حضرت علی(ع) و ابوبکر با یهودی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید