نویسنده: حجه الاسلام سیدعبدالمهدی حسینی طهرانی
انا وجه الله انا جنب الله
مقدمه
مقامات حضرت مولی امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام فراتر آن است که طائر بلندپرواز فکر و ادراک، به آن برسد ولی گاهی می توان گوشه ای از آن را در آئینه فرمایشات خود معصومین علیهم السّلام تماشا نمود.
یکی از روایات بسیار پرمغز و بلند در وصف ولایت کلیّه حضرت، حدیثی است که در جامع الاسرار از ایشان روایت کرده است که می فرمایند:
أنا وَجهُ اللهِ؛ أنا جَنبُ الله؛ أنا یَدُ الله؛ أنا القلم الأعلی؛ أنا اللوح المحفوظ؛ أنا الکتاب المبین؛ أنا القرآن الناطق؛ … أنا النبأ العظیم؛ أنا الصراط المستقیم؛ أنا الاوّل؛ أنا الآخر؛ أنا الظاهر؛ أنا الباطن.(1)
در این چند سطر به اختصار گوشه هائی از معارف این حدیث را با استفاده از روایات دیگر و کلمات بزرگان بررسی می کنیم:
مقام امام علیه السّلام
تمام موجودات در عالم تکوین آیه ای از آیات الهی و نشانه ای از دریای بیکران پروردگارند؛ سَنُریهم آیاتِنا فِی الآفاقِ وَ فِی اَنفُسِهِم حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُم اَنَّهُ الحَقُّ (2) (= آیات قدرت خود را در اطراف جهان و در جانشان به آنها نشان می دهیم تا برایشان روشن گردد که او حق است.) لذا هر موجودی به نوبه ی خود به مقدار حظّ وجودی خویش نمایشگر جزئی از اسماء و صفات پروردگار می گردد.
به نزد آنکه جانش در تجلّی است … همه عالم کتاب حق تعالی است(3).
منتها در مورد انسان کامل و آیه ی أکمل خداوند این نمایش و تجلّی به صورت کامل ظهور و بروز پیدا کرده، لذا می بینیم در توصیف مقام امام همه ی کمالات غیر از استقلال و الوهیّت به شکل ظلّی و تبعی به وی نسبت داده می شود.
مرحوم آیه الله علّامه طهرانی در توضیح این روایت می فرمایند: «مبادا این مطالب در نظر بعید بیاید، زیرا بُعدش در صورتی است که آن حضرت این افعال را خودش مستقلاً آورده باشد و امّا اگر آن حضرت آئینه محض بوده و آیه ی اکمل حق بوده و این افعال جلوه ی حضرت احدیت است که در آینه ی وجود آن حضرت تجلّی کرده است و در حقیقت بجا آورنده ی اینها خود حضرت حق بوده است، دیگر چگونه می توان بعید شمرد؟ اگر در باب توحید کار منحصر به حق است، چه تفاوت میان کار کوچک آن حضرت است، همچون بلندکردن در خیبر و کشتن عمروبن عبدود و مرحب و صنادید قریش در غزوات خیبر و احزاب و بدر و بین کار بزرگ، هم چون طوفان نوح و ارسال باد سموم بر قوم عاد و نظائرها، زیرا در هر دو صورت فعل، فعلِ حق است تبارک و تعالی»(4)
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند … به آسمان رود و کار آفتاب کند
آئینه ها با اشکال و ابعاد مختلف در اطراف و اکناف مکان های خاص کار شده است، وقتی به آنها نزدیک می شویم چون اضلاع کوچک و ناقصی دارند تصویر کاملی از انسان ارائه نمی دهند و این به علتّ نقصان آنهاست، ولی اگر به یک آئینه تمام قد نگاه نمائیم تصویری کامل و شفاف را به ما ارائه می دهد. انسان کامل و مظهر اتم و تجلی گاه پروردگار امیرالمؤمنین علیه السّلام همانند آئینه ای تمام قد و کامل از حضرت احدیّتند که همه اسماء و صفات در آن وجود دارد، لذا حضرت در فرمایشات و بیانات از جمله در این روایت، صفات خداوند را برای خود بیان می کند: أنا الاوّل و الآخر، أنا الظاهر، أنا الباطن. همین معنی در آیه ی سوّم سوره ی حدید برای خداوند بیان شده است: هو الأول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شیءٍ علیم.(5)
مراتب نفس امام علیه السلام
یک شبهه: چرا در این روایات به حسب ظاهر معصومین تزکیه ی نفس نموده از خود تعریف کرده اند، در حالی که تعالیم بلند اسلام ما را به خلاف آن دعوت می نماید.
در آیه ی شریفه می خوانیم: الم تر الی الذین یزکوّن انفسهم بل الله یُزکی من یشاء و لا یظلمون فتیلاً.(6)
(= آیا نمی بینی کسانی که خود را به پاکی می ستایند؟ در صورتی که خداست که هر کس را بخواهد به پاکی می ستاید و ذرّه ای به آنها ستم نمی رود.)
و همین مطلب مورد تأکید روایات فراوان قرار گرفته است. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: و قد کرهت أن یکون جال فی ظنّکم أنّی احبُّ الإطراءَ و سماع الثناء و لست بحمدالله کذلک، إلی آخره(7).
(= خوش ندارم حتی در ذهن شما بگذرد که من ستایش اغراق آمیز و شنیدن مدح و ثناء را دوست دارم من بحمدالله چنین نیستم.)
بله هدف از خلقت انسان و وجود او در سرزمین مادّی و گرفتاری در عالم کثرت، رسیدن به کمال عبودیّت است؛ و ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون.(8)
و حضرت مولی الموحدین علیه السّلام نیز بر اساس همین بندگی پروردگار دل و جان و تمام ادراکات خود را به مشام توحید معطّر داشته و قلب خود را مخزن عبودیّت و خاکساری در برابر حضرت حق قرار دادند؛ پس چرا در برخی روایات آن حضرت به تعریف و تمجید از خود پرداخته اند و چنین مطالبی به خود نسبت داده اند؟
پاسخ این است که نفس امام علیه السّلام دارای مراتبی است که در هر زمان مرتبه ای از آن تجلّی است و امام به حسب آن مرتبه سخن می گوید: گاه جنبه ی وحدت غلبه دارد و گاه جنبه کثرت.
گهی بر طارم اعلا نشینم … گهی تا پشت پای خود نبینم.
لذا می بینیم که گاهی صفات خود را از بعد عالم کثرت و گاه از بُعد عالم وحدت تبیین نموده اند. از یک جهت می فرمایند: کنت جاراً لکم. جاورکم بدنی ایاماً؛ و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در موردشان فرمودند: علیٌ ممسوس فی ذات الله (= امیرالمؤمنین مستغرق در خداوند است.)
از این منظر از حیث عالم توحید امیرالمؤمنین علیه السلام خودی ندارد که تعریف و تزکیه ی آن مذموم باشد، بلکه حضرتشان آئینه و تجلّی گاه پروردگار شده اند و فی الواقع از منظر آیه الله الکبری و امیرمؤمنان عالم توصیف خداوند است.
ولی در بعد دیگر، مقام عبودیت خود را در این عالم به تصویر می کشند، و در ادعیه مختلفه و روایات کثیره بر این مطلب تأکید می کنند. در دعای شریف کمیل عالی ترین و راقی ترین عشق بازی بنده با مولی معشوق به زبان می آید: و لا یمکن الفرار من حکومتک، اللهم لا اجدُ لذنوبی غافراً و لا لقبائحی ساتراً و لا لشیءٍ من عملی القبیح بالحسن مبدلاً غیرک، لا اله إلا انت، سبحانک و بحمدک.-إلی آخر.(9)
و در مناجاتشان با حق تعالی آمده است:
إلی لئن جلّت و جمت خطیئتی … فعفوک عن ذنبی أجل و اوسعُ
الهی لئن خیبتنی أو طردتنی … فمن ذا الذی أرجو و من ذا أشفع(10)
(خدایا اگر خطایم بزرگ و زیاد است، ولی گذشت تو از گناه من بزرگ تر و وسیع تر است.
خدایا اگر نومیدم کنی یا از درگاهت برانی پس به چه کسی امید داشته باشم و که را شفیع گردانم.)
آری توصیفات امیرالمؤمنین علیه السلام از نفس شریف خود، گاهی ناظر به عالم وحدت و آئینه تمام نمای ذرات ذوالجلال بوده و گاهی ناظر به عالم کثرت و فقر وجودی در برابر پروردگار است.
و البته مرتبه ی کمال انسانی به این است که جمع بین هردو داشته باشد؛ یعنی در عین بودن در عالم کثرت، نهایت اتصال به پروردگار و توجه تام به حقیقت توحید را داشته باشد. لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مسلمانان امر کردند که به حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام سلام نموده و ایشان را به لقب امیرالمؤمنین تحیّت بگویند و البته این لقب عنوانی اعتباری نیست بلکه بیان حقیقت و کشف سری است که در آن حضرت موجود بوده است. امیرالمؤمنین یعنی شخصی که از نقطه ی نظر ایمان رئیس و سیّد مؤمنان عالم است.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ما أنزل الله أیهً فیها «یا أیها الذین أمنوا» الاّ و علیٌ رأسُها و أمیرُها. (11)
(آیه ای نازل نشد که در آن «یا أیها الذین أمنوا باشد» مگر این که امیرالمؤمنین رأس آن آیه ی و امیر و مظهر تام آن بودند.)
آری بر اساس همین صفت آیه و آئینه بودن نفس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است که آن حضرت دارای صفات متقابله و متضاده بوده اند؛ هم دارای شجاعت و ثبات قدم و جهاد راسخ در راه خدا و هم رقّت قلب و صفای باطن و توجّه به خدا و زهد و عبادت فراوان بودند.
جُمِعت فی صفاتک الأضدادُ … فلهذا عزّت لک الأندادُ
(= ای علی در تو صفات متضاد و مغایر جمع شده، از این رو تو را نظیر و همانندی نیست.)
قاضی نورالله شوشتری می فرماید: استجماع أمیرالمؤمنین به صفات متضاده، بر اساس تشبّه آن حضرت به جناب حق تعالی است که در وسعت کمال و احاطه ی او که منحصر به طرفی از اضداد و مقیّد به جانبی نیست. بلکه مقتضی تعانق اطراف و جامعیت اضداد است. (12)
سَودتُ صحیفه أعمالی … و وکلتُ الأمر إلی حیدر
هو کهفی من نَوبِ الدُنیا … و شفیعی فی یومِ المحشر (13)
(= من نامه ی عمل خود را سیاه کرده ام، لیکن امر خود را به حیدر واگذار نموده ام.
اوست پناهگاه من در نوائب و مصائب دنیا، و اوست شفیع من در روز رستاخیز.)
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین
پینوشتها:
1. سیدحیدر آملی، جامع الاسرار، ص 382 و 383.
2. آیه ی 52 سوره ی 41، الفصلت.
3. شیخ محمود شبستری، گلشن راز، با خط عماد اردبیلی، ص 19.
4. امام شناسی، ج5، ص 86.
5. آیه ی 2، سوره ی 7، الحدید.
6. آیه ی 49، سوره ی4: النساء.
7. نهج البلاغه خطبه 216.
8. آیه ی 56 سوره ی 51: الذاریات.
9. مفاتیح الجنان فقراتی از دعای کمیل، ص 104.
10. مناجات منظوم، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، مفاتیح الجنان، ص 219.
11. امام شناسی، ج2، ص 35.
12. مجالس امیرالمؤمنین ص 493 و سفینه البحار، ج1، ص 437.
13. اشعاری از دیوان سیّدرضا هندی غرب نقل شده از امام شناسی، ج7، ص 286.
منبع مقاله: فصلنامه تخصصی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام، ربیع الثانی- رمضان 1433، شماره 4 و 5.