نویسنده:فریبا علاسوند
منبع:روزنامه قدس
بزرگی هر کس را می توان از بزرگی مسؤولیتهایش بازشناخت و آن مسؤولیتی که به عهده عقیله بنی هاشم بود، رسالت و پیام آوری بود، تمام شامات، دین ورزی خود را مدیون زینبند، همچنان که روح مودت آل رسول(ص) و رواج مکتب تشیع در آن بلاد، بر اساس روشنگریهای اوست.این مسؤولیت سنگین ویژگیهای فوق العاده ای می طلبد که همه آنها به تمام معنا در اقالیم وجود زینب کبری(س) حضور دارند. بدون این خصایص، به دوش گرفتن رسالت و پیام آوری که استواری به صلابت کوه می طلبد، امکان پذیر نیست.
امانتهای خداوند در دست زینب(س)
زینب کبری(س) صاحب ودایع بی شماری شده، ذخایر عظیمی از ناحیه امام عصر او بدو سپرده شد که تا به آخر رسالت خود، می بایست در حفظ آنها بکوشد. ودایعی که جانمایه آدمی هم در صورت لزوم می بایست در مسیر حفاظت از آنها سپری گردد.
گوهر لازم این امر، به تشخیص ولی عصر او در زینب(س) وجود داشت. اولین و مهمترین این ودایع، امام سجاد(ع) و مروارید دریای امامت بود.تاریخ نگاران عاشورایی آن مقداری که در توان داشتند از این پاسداری برای آیندگان نقل نموده اند. از جمله، می توان به گزارش حمید بن مسلم ازدی از به آتش کشیدن خیمه امام حسین(ع) استناد جست. (منتخب التواریخ ص 293)
غارتگران و دژخیمان پس از آن که شاهد ذبحی عظیم بوده اند، دیگر هیچ منکری برایشان ناشدنی نمی نمود و کشتن امامی در بستر و زنی که محافظ وی بود، برایشان ابداً ناگوار نمی آمد.
حفظ این ودیعه است که زینب(س) داغدار را از قتلگاه به سمت خیمه ها می کشاند و از او که غرق در اشک و آه و ماتم است شیری می سازد که فقط با آتشین کلام خود می شورد و می خروشد.
راوی نتوانسته از تنگنای کلماتش برهد و تمام آنچه را واقع شد، با تمام ویژگیهایش به ما منتقل سازد؛ ولی هر چه بود و هر چه آن بانو بر زبان راند، به گونه ای بود که همه نامردان شمشیر به دست را از کرده خویش پشیمان ساخت، تمام شمشیرها را (به غلاف ها) برگرداند، چنانکه مأمور شدند زینت آلات دخترکان را نیز به ایشان بازگردانند.
در کوفه اما زینب یک آشناست. خاطرات پرشکوه حضور حاکمی عادل به او هیمنه ای علوی داده است، چنانکه بدون هیچ گونه مصلحت اندیشی، دشمن حقیر را با خواری بر زمین کوفته است.
منطق بی نظیر امام(ع) دشمن سرسخت را آشفته ساخته و او عزم آن دارد که انتقام همه خواری خود را یکجا از امام(ع) بستاند. آن هیمنه علوی قامت رسای زینب را برپا داشت تا بار دیگر ودیعه رسالت را حفظ نماید.(نفوس المهموم، ص 355)
ودیعه ای دیگر
ودیعه دیگر «عزت» خاندان رسالت است. مطالعه تاریخ به خوبی نشان می دهد یکی از نگرانیهای حضرت سیدالشهدا، وضعیت اهل بیت (ع) و کیفیت مواجهه آنها با مصیبتهای بعدی است.
از این رو، پس از شهادت قمر بنی هاشم(ع)، خواهر را به حضور خواست و در پیش روی وی همه زنان و دختران را به حفظ عزت و مرتبه ایمانی خود سفارش نمود.
برای بلا آماده شوید و هرگز کلامی که از شأن شما بکاهد، بر زبان جاری نسازید. (منتخب التواریخ ص 294)
حافظ این عزت، زینب است. تجلیات این معنا در صحنه های پرشور سفر تاریخی شام نمایان است.
صبر
خداوند برای خصوصیات و ویژگیهای اخلاقی، الگوهایی در عالم تعبیه فرموده که هر کس در هر کجا با نظر به افق بلند الگو، بتواند خود را در مسیر جاذبیت آن قرار دهد و به طور مداوم و به عشق رسیدن به سرحد کمال تکاپو و تلاش نماید.
در این نگاه، دل دریایی زینب سخت طوفانی است و کلام جانگداز او در پاسخ عبیدا… ملعون از ژرفای غم او حکایت دارد:به راستی که بزرگم را کشتی و شاخه ام را قطع کردی و ریشه ام را کندی، اگر این تو را شفا می دهد شفا بگیر ای پسر مرجانه (منهاج الدموع/ ص 370).
اینجا او به صبر نیاز دارد، زیرا تنها رسول توانای دیار ثارا… است. او صبر پیشه می کند و بعد بهترین کلام را بر زبان می راند، بهترین سکوت را عملی می سازد، بهترین نگاه، بهترین گریه، بهترین فریاد و بهترین مرثیه را شیوه خود می سازد.
این درس صبر زینب(س) است؛ نه آن که در بایگانی عواطف خود از زینب صبور، سپید موی غصه داری بسازیم که در گوشه تاریخ کز کرده و بر برادران و فرزندان… مویه می کند.
صبر زینب(س) یک شورش بر اساس حیاتی معقول است که همواره در بحرانی ترین شرایط بهترین حجت را برای تاریخ و زمانه ساخته و پرداخته کرده و عالمی را درس داده است.
زینب(س) بهترین الگوی مشارکتهای سیاسی و اجتماعی
زیبایی دین مبین اسلام پس از بیان گزاره های تام و تمام اخلاقی این است که برای هر قشری از مردان و زنان و متناسب با شرایط مختلف زمانی و مکانی، الگوهایی از بین مردان و زنان ارائه نموده است.
الگوها که همان شاخصهای دینی اند، در پیچ و خم زندگی انسانی قرار داشته و در عین اصطکاک با همه مناسبات و ملابسات زندگی فردی و اجتماعی بشر، توانسته اند نمادی از زندگی یک دیندار باشند.
از همه زیباتر، وجود الگوهایی عالی از بین زنان برای همه مردان و زنان و از بین مردان برای همه مردان و زنان است. زینب(س) یکی از آن شاخصها و الگوهاست.
در شرایطی که حضور اجتماعی و سیاسی زنان و اشغال عرصه های عمومی توسط ایشان یکی از بحث انگیزترین مباحث دو سده اخیر است، زینب(س) همان کسی است که کاملترین مدل را بدین منظور به زنان عالم پیشنهاد می کند.
خاصیت الگو این است که نباید بر بام آسمان نشسته و از افق اندیشه و عمل آدمیان فاصله های طی ناشدنی داشته باشد. به راستی زینب(س) چگونه فاصله زمانی را در می نوردد و امروزه برای زنان مسلمان ایده حضور در اجتماع و سیاست را پی می ریزد؟
اگر او امروز بود و در بین ما و در شرایط ما می زیست، چگونه وظایفی را وظیفه خطیر سیاسی و اجتماعی خود می دانست و تحت چه شرایطی قافله ای را به سمت صلاح و سداد سالاری می نمود؟
عرصه حضور اجتماعی زینب(س) در زمانه خویش نه یک جماعت اندک و نه مردم یک شهر و آبادی کوچک، که بخش عظیمی از بلاد اسلامی بود که امروزه شامل چند کشور می شود. تدابیر سیاسی او نه تنگنای ریاست شورای یک شهر و یا مدیریت یک کشور، بلکه چنان پردامنه بود که حکام و رؤسای ایالات مختلف اسلامی را منفعل ساخته و سیاست و تدبیر آنان را تحت الشعاع برنامه های ارشادی و آمرانه خود قرار داد.
این زینب(س) بود که تمام اهداف دور و نزدیک آنان را به باد کلماتش سپرد تا نشانی از آنها نباشد. چنان در مقابل اوضاع مختلف روش مقتضی را اتخاذ می نمود که هیچ کس نمی توانست پیش بینی کند، پس از یک گفته یا یک رفتار زینب(س) چه خواهد گفت و چه خواهد کرد؟
آری، او در همه صحنه های سیاسی و اجتماعی حاضر بود، اما حضوری که عطر آن شمیم هدایت و روشنگری داشت و این حضوری است که چنان جاودانه و ماندنی شده است و رسانه خبری عاشورا همه ساله و تا قیامت آن را باز می تاباند.
کدامین زن را می شود شناخت که اخبار حضورش پژواکی چنان وسیع در تاریخ داشته باشد؟ افزون بر آنچه گذشت؛ مهمتر از حضور اجتماعی و سیاسی، اهداف و نحوه حضور است. البته، اهداف زینب(س) که به بلندای نام انسانیت است، نیازی به توضیح ندارند. ولی روش او برای این حضور برای نسل امروز قابل ملاحظه و مطالعه است، آیا روش او دیگر کهنه شده است؟ آیا می توان آن روش را برای زنان آغازگر هزاره سوم دیکته نمود؟ آیا روش او ملاکهای ماندگاری دارد؟ در پاسخ به این سؤال، شاخصه های حرکت حضرت را نام می بریم:
حضور زینب(س) آمیزه علم و حیا
مدلی که تاریخ از حضور زینب(س) اخبار می کند، حاکی است که او در اجتماع آمیزه ای از علم و حیا بود. آن چنان در صدفی از حیا حرکت می کند که به جز علم و فرهیختگی، او چیزی به مشاهده مردان نمی رسد.راویان از نقل تمام واقعه عاجزند، اما هر آنچه رخ داد این بود که از لابه لای حرکتهای احیاگر او حیا سرک می کشید و این آن چیزی است که در کنار دانایی زینب(س) به شکار نگاه مردم درآمده است.
مدل اسلام برای حضور زن در عرصه عمومی همین است؛ یعنی زنان ما چنان گوهر عفاف خود را حفظ نمایند که کلام و سکوتشان، حرکت و سکونشان… حاکی از حیا و عفت باشد و از تمام ویژگیهای خود در اجتماع فقط علم و دانایی و هنر را به منصه ظهور برسانند.
حضور زینب(س) آمیزه شجاعت و تدبی
زینب(س) نه یک قهرمان متهور است که بی باکانه رفتارهای مردانه از خود نشان دهد، بر ترک اسبی بنشیند و چکاچک شمشیرش دیگران را بلرزاند.
گاهی دیده می شود که در راستای به وجود آوردن ادبیاتی که هویت گمشده زنان را به آنان برگرداند و یا نقشهای مفرط جنسیتی را از آنان بستاند، بی سلیقگی می شود و حضوری برای زنان در صحنه های اجتماعی و سیاسی به تصویر کشیده می شود که کمتر مردی هم جرأت عملی ساختن آن نقش را دارد. آری، اگر برای به دست آوردن این هویت و اتخاذ بهترین اسلوب از زلال وحی فاصله گرفتیم، یا در غوغای افراط خواهیم افتاد و یا در ورطه تفریط.
زینب(س) چنان شجاع و نترس است که از گفتن کلمه حق نزد حاکم ستمگر ابایی ندارد. پس از حضرت سیدالشهدا(ع) اولین کسی است که به میدان می رسد و آخرین کسی است که در دشت بلاخیز کربلا سوار بر محمل می گردد. سپری است که تازیانه ها بر جانش می نشیند، اما کلام او همه دشمنان را بیچاره کرده است. همه از عبیدا… می ترسند و عبیدا… از زینب(س)، عبیدا… و همه از یزید می ترسند و یزید از زینب(س)، ولی این شجاعت چنان تدبیر شده است که در عین دلاوری هم جان او و هم جان همه خاندان و از همه مهمتر حریم امامت، تا برگشتن به مدینه حفظ می شود و اینها همه مدیون سایبان مستحکم تدبیر شجاعانه و شجاعت مدبرانه زینب(س) است.
یاتی معقول
از آنچه گذشت؛ نتیجه شد که گاهی وظیفه اقتضا می کند زن مسلمان با حفظ تمام آنچه دنیای امروز نامش را محدودیت و قواعد دست و پاگیر می گذارد، وارد عرصه اجتماع گردد.
ضرب ویژگیهای فردی و رفتارهای شخصی زینب(س) در عناصر فعالیتهای اجتماعی ایشان نشان می دهد که او در مسیر حیات معقول بهترین اندیشه، گفتار و رفتار را برای شرکت در فرآیند هدایت، انسان پروری و تاریخ سازی انتخاب نمود.
گاهی خروشیدن و فریاد را و گاهی گریه و مویه را برمی گزیند، چنانچه گاهی فقط زنان را مخاطب قرار می داد و از همه لوازم برای جذب شنونده از اقشار مختلف زنان بهره می یافت. و گاهی زنان و مردانی را که در راهی گرد آمده بودند، مخاطب قرار می داد و مسؤولیت فراموش شده را به خاطرشان باز می گرداند.
تأثیر نفوذ کلام او به گونه ای بود که همه را جذب کرده و تحسین همگان را برمی انگیخت. هنر زینب(س) در تدابیرش، آگاه ساختن افراد جاهل، غیرتمند کردن عناصر آگاه ولی بی تفاوت، موافق ساختن مخالفان و یا به انزوا کشاندن و در انفعال قرار دادن آنها بود. همه این تلاشها در شرایطی صورت می گیرد که گاهی همین خانمی که در اوج شکوه و جلال است، فرزندزاده پیامبر و دارای سطوت علی و عظمت و وقار زهراست، وقتی وارد شام گردید، شأن او را مراعات ننمودند.
طبیعی است، مردمی که از زمزم ولایت سیراب نگردیده اند، توفیق باریافتن به محضر عقیله بنی هاشم را درنیابند، ولی زینب(س) باید این مردم را آگاه سازد و خاطره شیرین همراهی با خاندان وحی را به ذائقه اینان بچشاند. این زینب است که در مسجد اموی با تشکیل مجالس سوگواری چنان انقلابی به پا می کند که وقتی این زنان را وداع می گوید، 400 زن از اشراف شامی و از پستوهای کاخهای اموی بی اعتنا و بلکه منزجر از خواست همسران خود، همانانی که دستشان به خون حسین(ع) آلوده است، به بدرقه آمده اند و یکسره از بانوی خویش حلالیت می طلبند.
زینب و مقابله با تحریف حقایق
یکی از محورهایی که بالاترین سرمایه گذاری را در تلاشهای مذبوحانه حکام به خود جلب نمود، تحریف عاشورا و عاشوراییان و مصادره وقایع به نفع ستمگران بود که البته سخت در این مصاف ناکام ماندند.
مذاکرات زینب با عبیدا… و یزید، به خوبی نکته فوق را حکایت می کند. یکی از تحریفهای مهم که از طرق مختلف تبلیغ می شد ، اسناد قضایا و شهادت حضرت ابی عبدا…(ع) به خداوند است.تفکرات اشعریگری در تحکیم اباطیل فکری که به وسیله بنی امیه تشدید می گشت، بهترین اهرم فرهنگی برای توجیه جنایات بود. از طرف دیگر، پیدایش مکتب کلامی اشاعره در دوران بنی عباس در یک برهه، ریشه در توجیهات بنی امیه از حوادثی نظیر کربلا دارد.
در حالی که دسته قابل توجهی از مسلمانان از فرهنگ علوی و اندیشه شیعی فاصله گرفته اند و بسیاری از صحابه و تابعین از هوش علمی برای تحلیل عقلانی قضایا بی بهره اند، رواج اندیشه جبریون در مسیر حکومتهای وقت مفید می افتاد.فرهنگ سازان جامعه که طایفه بزرگی از جعل کنندگان احادیث بودند، بخشی از این تفکرات را به صورت فرهنگ عمومی در آوردند. بدیهی است، تا چنین فضای فرهنگی در بین مردم فراهم نشود، نمی توان به این راحتی دست را به خون پاکترین انسانهای روی زمین آلوده ساخت و از گزند واکنشهای مردم و یا حداقل سؤال اندیشه ورزان جامعه، خلاصی یافت.
بر این اساس بود که هم عبیدا… و هم یزید در یک برنامه هماهنگ این فاجعه را به خواست الهی که هیچ قدرتی را یارای مقاومت آن نبود، استناد داد و خواستند که خود را در مقابل مردم و تاریخ تبرئه نمایند.
فقراتی از این گفتگوها که دلالت بر مضامین فوق می کند، از این قرار است:زمانی که عبیدا… متوجه حضور بی بی زینب کبری(س) در مجلس خود شد، این جمله را به زبان آورد:
«سپاس خدای را که شما را مفتضح نمود و دروغتان را فاش کرد. و در مرتبه بعد تحریف خود را مستحکم ساخت؛ چگونه دیدی کار خدا و تقدیر او را نسبت به برادرت حسین؟»
حضرت زینب(س) در اینجا وظیفه ای در مقابل زمان خود و مردم آن دیار احساس می کند و وظیفه ای در تاریخ و وظیفه ای در مقابل اندیشه ناب دینی که دامانش را از خرافه ها بپیراید.
شاید در افق اندیشه حضرت زینب(س) دو نکته اساسی وجود داشت که بر اساس آن جواب خود را منعقد فرمودند یکی از اهداف عبیدا… تیره ساختن چهره اهل بیت(ع) است و دیگری اسناد واقعه به خداوند است.
بر این اساس، زینب کبری(س) هم در این مقام و هم در مقابل منازل و معابر که فرصتی می یافت، بر تطهیر قافله اهل بیت(ع) از اتهامها تلاش وافر داشته و مداوم انتساب خود را بر حضرت ختمی مرتبت(ص) که طبعاً مورد وفاق همه مردم آن روزگار بود، یادآور می شود. همچنان که آیه تطهیر را مستمراً به خاطر آنان باز می گرداند و عظمت و پیراستگی خاندان وحی را یادآور می شود.
در مرتبه بعد، حضرت در جواب جمله دوم ابن زیاد، به یکی از عمیق ترین آموزه های قرآنی و اندیشه های کلامی اشاره می کند.
رابطه افعال آدمیان با مشیت و اراده الهی، خواه عمل صحیحی باشد خواه باطل، در حوزه قضا و قدر الهی تفسیر خاصی دارد که فهم آن، خرد ورزان مسلمان را هم از ورطه جبر نجات می دهد و هم از دام تفویض می رهاند.
حال که زینب و عقیله بنی هاشم سر رشته افاضه را به دست گرفته، آن روی سکه را می نماید. اگر عبیدا… اصرار دارد که نقش خداوند را در غائله کربلا ببیند و دست خدا را مؤثر بداند، آگاه باشد که دست خدا در کربلا نمایان بود. البته خدا حسین(ع) را طلبید و او ذبیح عطشان خداست. آن رشته نورانی که کربلا و مصرع عشاق را به خداوند ربط می دهد، تمام زیباییهای کربلاست.
اما عبیدا… این رویه را نمی بیند و این تعاریف جدید را نمی فهمد.
نظیر همین سیاست مزورانه در شام نیز به دست یزید اجرا شد. یزید و تمام سپاهیانش را همچون وسیله بی جانی مسحور اراده خداوند وانمود کرد که اگر حسین(ع) کشته شده، خدا او را کشت و اگر من امروز بر تخت شاهی جلوس کرده ام، خدا خواسته است.
حضرت زینب(س) در اینجا درنگ را جایز ندانسته و با کلامی بی نظیر او را بر تخت رسوایی اش ذوب نمودند.
ضعف، انفعال و بیچارگی واکنش یزید در مقابل کلام قاطع حضرتش کاملاً هویداست.
سکوت طولانی یزید پس از خطبه غرای زینب(س) و اظهار ندامت و پشیمانی او، بزرگترین شاهد پیروزی قهرمان میدان عقیله بنی هاشم بود.
حضرت زینب(س) در مسیر سفر و بخصوص در کوفه، چند اصل مهم را مورد نظر و تذکر قرار دادند:
الف) زنان و مسؤولیتهای اجتماعی
این فریاد زینب(س) است، وقتی صدای شیون زنان کوفه را می شنود:
ساکت باشید ای اهل کوفه، مردان شما ما را می کشند و زنان شما بر ما گریه می کنند؟ (بحارالانوار/ ج45/ ص115 )
مرحوم شیخ مفید در امالی از قول راوی جذلم بن سیتر، صحنه دردناک ورود اهل بیت(ع) را به تصویر می کشد. مدتی است مردم شاهد آذین بندی شهر هستند. وقتی اسرا وارد شهر شدند همه زنان به قصد تماشا آمده اند، ولی زینب(س) تماشاخانه زنان کوفه را به کلاس درس و دادگاه تاریخ بدل کرد. زینب کبری(س) از گریه زنان متعجب است؛ اگر مردان شما ما را کشتند، گریه شما برای چیست؟
توضیح کلام ایشان این است که با گریه نمی توان این ننگ را شست. پس مسؤولیتهای اجتماعی شما زنان چه می شود؟ شما هم به اندازه مردانتان مقصرید.
ب) تفسیر حقیقت امامت
زینب(س) از عاشورا خبر می دهد ولی از باطن واقعه، بدترین جرم و فساد آن جرم و فسادی است که آثار خود را به زودی از میان اجتماع جمع نمی کند، بلکه ابعاد آن زمان و مکان را درمی نوردد و دامان نسلها را می گیرد. کربلا زخم کاری بر پیکره اسلام بود که عفونت جنایتهای انجام شده در آن تا مدتها این پیکر را بیمار نگهداشت.
بیماری که از تیمار طبیب حاذق نیز تا مدتها کم بهره گشته و استتار تقیه امام و یارانش را پوشش داده بود.حسین(ع) متن ولایتی است که زینب(س) شارح آن است. ایشان،امام را پناهگاه خوبان، مظهر قدرت وعلم امت و شاهراه هدایت معرفی می کند.
ج) مسلمانی بی خاصیت
مسلمانی فقط طریقت نیست، شریعت هم هست. ایمان باطنی بدون گردن گذاری به لوازم مسلمانی ایمان نیست. گرچه این ندا دیرزمانی بود که بر گوش مسلمین خوانده می شد، ولی زینب(س) به مردم فهماند که مسلمانی آن نیست.مسلمانی که وظایف خطیر اجتماعی را بشناسد، بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم نخروشد، بر به غارت رفتن مواریث نبوت نشوبد، پاره سنگی بی خاصیت و گیاه بر مزبله است.چنان آدمیانی مانند سبزه زار بر زباله ها و یا نقره بر قبرستان هستند.انحصار و محدودیت دینداری در اعتقاد قلبی و بی توجهی به دستورات گرانبار بخصوص وظیفه خطیر امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از اساس دین یعنی ولایت، بهترین بستر برای تاختن حکام و سلاطین ستمکار است.
بی جهت نیست که رشد فزاینده صوفی گری را در عهد بنی العباس و پس از آن مشاهده می کنیم که هر لحظه مسلمین را به شعایر دین بی میل کرده تا آنان نیز به نوبه خود به حکومت هر فاسقی تن دهند. آری، این گونه تصوف، افشانده همان روحیات است.تا مردم را نسبت به لوازم مسلمانی بی تفاوت نسازند و دیدگاه پلورالیستی نسبت به شریعت را ترویج نمایند. هر نااهلی نمی تواند حکومت دینی را به دست گیرد. ناگزیر باید تفکرات مختلف را به عنوان اندیشه دینی و اشخاص متفاوت را به عنوان شخصیتهای دینی ولو در وجهه خلیفه مسلمین به رسمیت شناخت تا علی و امام مجتبی و سید الشهدا(ع) و سلاله او در حد شهروندی جامعه تنزل کنند و آن گاه بتوان به راحتی بر روی آنان تیغ کشید.
و چنین بود که زیرکی حضرت زینب(س) که از زلال علم لدنی سرچشمه گرفته بود، حادثه کربلا را در جریان واقعیتها و حقیقتها به حرکت انداخت و آن را یک استثنا در طول تاریخ بشریت قرار داد و این ما هستیم که همه ساله به دعوت او در کوثر حسینی، خود را تطهیر می سازیم.