نویسنده: شیخ محمد سند
مترجم: احمد خوانساری
2. بیان چند دلیل
در این مقاله گوشه ای از دلایل قطع شدن نیابت خاص امام در دوران غیبت کبری را می آوریم.
علمای گران قدر شیعه چه آن دسته که هم عصر با امامان متأخر (مثل امام حسن عسگری و امام زمان (علیهما السلام)) و نواب اربعه بوده اند، مثل کلینی و علی بن بابویه و سعد بن عبدالله اشعری و نوبختی و… و چه طبقه اول پس از پایان غیبت صغری، مانند صدوق و ابن قولویه و نعمانی و محمد بن حسن خزّار، و بعد از آن ها مثل شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی و کراجکی، و همه طبقات پس از آن ها، چه در کتاب های کلامی و چه کتاب های روایی، در مورد انقطاع نیابت خاص امام احادیث زیادی از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) و امیرمؤمنان علی (علیه السلام) و سایر ائمه (علیهم السلام) نقل نموده اند که در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود.
دلیل اول
یکی از ادله، نامه ی مبارک آن حضرت است که نائب چهارم علی بن محمد سمری شش روز قبل از مرگش آن را دریافت کرد. راوی می گوید: ما این نامه را نسخه برداری کردیم و از نزد نائب چهارم خارج شدیم. روز ششم دوباره نزد او برگشتیم، هنوز در سلامت کامل به سر می برد. به او گفتند: چه کسی وصی تو خواهد شد؟ فرمود: خداوند را امری است که بدان خواهد رسید. این آخرین چیزی بود که از او شنیده شد.
این نامه مبارک از سوی شیخ صدوق در کمال الدین (1) و شیخ طوسی در کتاب الغیبه (2) و نعمانی در کتاب الغیبه (3) و طبرسی در احتجاج (4) و راوندی در خرایج (5) نقل شده است. شیخ طوسی این روایت را از اساتیدش از شیخ صدوق و او از ابومحمد حسین بن احمد مکتب نقل می کند.
شیخ طوسی در کتاب الغیبه پنج روایت، به پنج طریق مختلف، در مورد انقطاع نیابت خاص امام زمان (عج) نقل می کند.
دو نکته در این نامه ی شریف دلالت بر انقطاع نیابت خاصه دارد.
نکته اول
در این نامه، امام زمان (عج) می فرماید: « فَاجمَع أَمرَک، و لا تُوصِ إلی أحدٍ یَقومُ مقامَک بعدَ وَفاتِک فقَد وَقَعتِ الغیبهُ التامّهُ، فلاظهورَ إلّا بعدَ إذنِ اللهِ تعالی ذِکرُه »؛ یعنی امام، نایب چهارم را از این که پس از خود کسی را به عنوان وصی و جانشین معرفی کند، منع می نمایند و جمله: « فقد وقعت الغیبه التامه » بدین معناست که در دوران فترت نبوت اربعه ( غیبت صغری ) غیبت کامل امام رخ نداده است، زیرا نواب اربعه حلقه وصل میان آن حضرت و شیعیان بوده اند. پس در دوران غیبتِ کامل ( غیبت کبری ) که پس از غیبت صغری رخ می دهد، دیگر مقام نیابت خاصه ی امام تمام می شود و این دوران آن قدر طول خواهد کشید تا این که ندای آسمانی و خروج سفیانی اتفاق افتد.
نکته دوم
امام در قسمت دیگر این نامه می فرمایند: « وَ سَیأتی مِن شیعتِی مَن یَدّعی المَشاهَدهَ، ألّا فمَن ادّعی المُشاهدَهَ قَبلَ خُروجِ السفیانی و الصَیحهِ فهو کذّابٌ مُفتَرٍ » که ظاهراً مراد از ادعای مشاهده، همانا سفارت و نیابت است و قرینه ی این مطلب، صدور نامه توسط نایب چهارم امام است که امام به او فرمان می دهند در مسئله نیابت دیگر به کسی وصیت منمای، خصوصاً که چنین منجر به ادعای وساطت بین امام و مردم می گردد.
در این توقیع شریف که شیعه بر آن اجتماع دارند، تصریح شده است که انقطاع نیابتِ مخصوص امام تا زمانی امتداد می یابد که ندایی آسمانی توسط جبرئیل- که از علامت های حتمی سال ظهور امام است- صادر شود که چنین خواهد بود:
ألا إنَّ الحَقَّ فی علیّ و شیعتهِ ثمّ یُنادی إبلیسُ فی آخرِ النهارِ: ألا إن الحَقَّ فی عثمانَ و شیعتِه، فعند ذلک یَرتابُ المُبطِلونَ »؛(6)
بدانید که حق با علی و پیروان اوست، سپس ابلیس در آخر روز فریاد می زند که حق با عثمان و پیروان اوست که در این هنگام گمراهان به شک می افتند.
برخی روایات زمان ندای آسمانی را ماه رمضان و برخی دیگر، ماه رجب (7) برشمرده اند و ممکن است که چندین ندای آسمانی به مضامین مختلف رخ دهد.
پس این توقیع شریف هر گونه نیابت خاص و سفارت امام را تا زمان شنیده شدن ندای آسمانی در سال ظهور نفی می نماید و این که هر کس قبل از این ندا ادعای نمایندگی و ارتباط با امام زمان (عج) داشته باشد، دروغ گو است، هر کسی و به هر اسم و عنوانی که باشد یا ادعا کند که از یمن یا خراسان یا جای دیگری قیام خواهد نمود.
ملاک دوم بعد از ندای آسمانی، شورش سفیانی است و منظور از آن، تنها وجودش نیست بلکه مراد تأسیس حکومت به دست او در شام و جنگ های متعدد برای توسعه آن است.
دلیل دوم
دلیل دوم روایات بسیاری است که صدوق در کتاب کمال الدین، شیخ طوسی در کتاب الغیبه، نعمانی در کتاب الغیبه و کلینی در کافی آورده اند که مفاد همه آن ها وقوع دو غیبت برای امام (علیه السلام) است. این روایات از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) و امیر مؤمنان و سایر ائمه (علیهم السلام) نقل شده است.
مثلاً شیخ طوسی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: « صاحب این امر ( امام زمان) دو غیبت دارد؛ یکی کوتاه و دیگری طولانی است. »(8)
و یا نعمانی در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل می کند: « صاحب این امر دو غیبت دارد؛ یکی از آن ها طولانی است، تا این که برخی می گویند او مرده است و برخی می گویند کشته شده و برخی می گویند رفته است و تنها عده ی کمی از شیعیان بر اعتقاد به او باقی می مانند و هیچ کس از مکان او آگاه نیست، نه دوست و نه دشمن مگر کسانی که عهده دار کارهای اویند. »(9)
نعمانی در مورد این گونه روایات می گوید: « این گونه احادیث که در مورد دو غیبت امام زمان (عج) هستند نزد ما صحیح اند که خداوند کلام ائمه و برهان آنها را روشن ساخت. غیبت اول که در آن نواب اربعه میان امام و مردم به صورت کاملاً مشخص و معین وجود داشتند و به دست آن ها مشکلات علمی حل می گشت و هر گونه سؤالی که شیعیان داشتند پاسخ داده می شد، این غیبت کوتاه مدت بود و به سر رسید. اما در غیبت دوم، دیگر هیچ گونه نماینده و سفیری از جانب امام وجود ندارد و این اراده ی خداست و به جهت امتحان، غربال و تصفیه مردم می باشد که خداوند – عزوجل- می فرماید:
(مَا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ)؛(10)
چنین نبود که خداوند، مؤمنان را به همان گونه که شما هستید واگذارد؛ مگر آن که ناپاک را از پاک جدا سازد و نیز چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه سازد.
و آن زمان اکنون فرا رسیده است و خداوند ما را از ثابتان بر حق و از کسانی که از غربال فتنه خارج نشوند قرار دهد و این معنای همان کلام ائمه است که فرمودند: « برای او دو غیبت است. ما در غیبت دوم هستیم و از خداوند خواهانیم که فرج اولیایش را نزدیک فرماید. »(11)
و روشن شد که دو غیبت امام، اشاره به تفاوت غیبت صغری از کبری دارد و اختلاف این دو غیبت به جهت وجود نواب خاص امام در غیبت صغری و فقدان ایشان در غیبت کبری است.
عبدالله بن سنان می گوید: من و پدرم نزد امام صادق (علیه السلام) رسیدیم، حضرت فرمود: « چه می کنید اگر نه امامِ هدایت را و نه نشان او را نبینید؟ که از آن مهلکه نجات نخواهد یافت مگر کسی که مانند غریق دعا کند (دعای خالص). پدرم گفت: به خدا قسم، این بلای الهی است، فدایت شوم چه کنیم؟! فرمود: « اگر چنین شد- که برای شما اتفاق نخواهد افتاد- به آنچه در دست دارید (روایات) چنگ زنید تا امر بر شما روشن گردد. »(12)
نعمانی در توضیح این روایت می گوید: « این روایت بر آنچه اتفاق افتاده، خبر می دهد؛ یعنی این که نائبان امام (علیه السلام) میان آن حضرت و شیعیان واسطه بوده اند اما از میان رفتند، زیرا نایب و سفیر در حال غیبت امام مانند علامت و نشان است و با رفتن این نشانه ها و علامت ها گرفتاری مردم به اوج خود می رسد و تا زمان ظهور صاحب حق (عج) امتداد می یابد و همان حیرت و سرگردانی که اولیای الهی پیش بینی کرده بودند رخ داده است و غیبت کبری (کبری) واقع شده است. »
دلیل سوم
روایات زیادی که شیعیان را به انتظار، صبر، قوت دل، و عدم لغزش و میل به سوی مدعیان دروغین و اقامه ی حق و عدالت فرا می خواند و هم چنین روایاتی که در مورد امتحان و سنجش خلوص شیعیان آمده است، همه دلالت بر انقطاع نیابت ولی خدا دارد؛ مانند روایتی که نعمانی در کتاب الغیبه از عبدالرحمان بن کثیر نقل می کند: « روزی نزد امام صادق (علیه السلام) بودم که مهزم اسدی نیز آن جا بود. گفت: فدایت شوم آن وعده ای که به ما داده اید ( ظهور حق ) کی رخ خواهد داد که زمان طولانی شد؟ فرمود: « ای مهزم، خیال پردازان دروغ گویند و عجولان هلاک شوند و تسلیم ها نجات یابند و همه به سوی ما خواهند گشت. »(13)
در روایت دیگری امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: « هلکت المحاضیر؛ محاضیر هلاک می شوند. » سؤال شد محاضیر چه کسانی اند؟ فرمود: « کسانی که عجله می کنند اما کسانی که اقرار ( به امر ) دارند ( و عجله نمی کنند ) نجات می یابند. »(14)
بنابراین کسانی که در مورد ظهور امام (علیه السلام) عجله دارند در هلاکت و ضلالت گرفتار خواهند شد، چنان که کسانی که با خیال پردازی برای ظهور امام، زمان معین می کنند، در هلاکت اند و تمامی این حیرت و سرگردانی تنها به سبب انقطاع و فقدان ارتباط با امام است. مفاد روایات امتحان و تمحیص ( خلوص سنجی ) نیز در مورد گرفتاری شدید شیعیان در دوران غیبت است که به دلیل قطع ارتباط با آن حضرت رخ می دهد. در نتیجه شک و شبهه زیاد می شود و بدان جا می رسد که بیشتر معتقدان به امامت آن حضرت، از اعتقاد خود دست می کشند.
نعمانی در روایتی از ابوبصیر نقل می کند، امام باقر (علیه السلام) فرمود: « شیعیان ما بسیار کمیاب اند، مانند خرمنی از گندم که موریانه قسمتی از آن را می خورد و پاک می کند، سپس قسمتی دیگر را می خورد و پاک می کند، و در نهایت مقدار کمی باقی می ماند که هیچ ضرری نمی بیند. شیعیان ما نیز جدا می گردند و خالص می شوند تا در نهایت عده ی کمی باقی خواهند ماند که هیچ فتنه ای بدیشان ضرری نمی رساند. »(15)
در روایت دیگری منصور صیقل می گوید: نزد امام باقر (علیه السلام) رسیدیم، عده ای دیگر نیز آن جا بودند. میان جمعیت بحثی رخ داد. امام به ما التفات فرمود و گفت: « در مورد چه چیزی بحث می کنید؟ آگاه باشید که امتحان می شوید و جدا می گردید و غربالتان می کنند و ناامید خواهید شد، و شقی به شقاوت گرفتار خواهد شد و سعید سعادتمند می شود. »(16)
از این روایت می توان چنین برداشت کرد که در ورای هر مدعی دروغینی خفت و ذلتی است که نتیجه کمی صبر و ضعف در ثبات در فتنه ها و کم بصیرتی است.
دلیل چهارم
شیعه همگی بر این عقیده اند که انقطاع نیابت خاصه امام زمان (عج) از ضروریات مذهب است تا بدان جا که علمای شیعه مدعیان دروغین نیابت امام را لعن و طرد نموده اند که این اعتقاد راسخ نتیجه توقیعاتی است که از ناحیه مقدسه در مورد برخی مدعیان دروغین نقل شده است.
مثلاً شیخ سعد بن عبدالله اشعری قمی که معاصر امام حسن عسکری و شیخ الطائفه زمان خودش بوده است در مورد لزوم اعتقاد به غیبت امام (علیه السلام) و قطع ارتباط با آن حضرت می گوید: « این مذهب شیعه ی امامیه و طریق روشن آن هاست و اجماع همه علما از زمان وفات امام حسن عسکری تاکنون بر این استقرار یافته است. »(17) نوبختی متکلم بزرگ شیعه نیز کلامی به همین مضمون دارد.(18)
هم چنین محمدبن قولویه (19) می گوید: « به اعتقاد ما هر کسی پس از سمری (نایب چهارم) ادعای نیابت کند کافری تباه کار و گمراهی گمراه کننده است. »(20)
نظیر این تعبیرها در کلمات بسیاری از علما یافت می شود (21) و این کثرت به اندازه ای است که شیعه در بین علمای اهل سنت، به این اعتقاد، مشهور است. بر همین مبنا ایشان به شیعه اشکال می کنند که اگر امام زمان (عج) ارتباطی با شیعه ندارد لاجرم از میان رفته و فوت کرده است و این در اکثر کتاب های ملل و مذاهب اهل سنت موجود می باشد.
لذا این مطلب به عنوان یک اعتقاد ضروری در میان شیعه امامیه در طول قرون متمادی رخ نموده است و روش شیعه در طرد منحرفان و مدعیان سفارت و نیابت امام، گردیده است.
بنابراین مقتضای ادله ی گذشته بطلان هر گونه ادعای نیابت خاصه و سفارت و هر گونه نمایندگی رسمی از سوی امام تا زمانی است که ندای آسمانی شنیده شود و حکومت سفیانی بر شام برقرار شود؛ اما از سوی دیگر در مورد برخی اشخاص که در سال ظهور امام نقش ایفا می کنند توهم نیابتشان از سوی امام می رود که به زودی به بررسی آن خواهیم پرداخت.
ادامه دارد…
پی نوشت ها :
1.شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 516
2.شیخ طوسی، الغیبه، ص 395
3.نعمانی، الغیبه، ص 75
4.طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 478 و اعلام الوری، ص 445
5.راوندی، الخرائج و الجرایح، ج3، ص 128 و 129
6.شیخ طوسی، الغیبه، ص 435، ح 425 و علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص 290
7.نعمانی، الغیبه، ص 181، ح 28
8.شیخ طوسی، الغیبه، ص 162، ح 123
9.نعمانی، همان، ص 171و 172، ح5
10.آل عمران، آیه ی 179
11.نعمانی، همان، ص 173 و 174،ح 9
12.همان، ص 159، ح4
13.نعمانی، همان، ص 198
14.همان، ص 196
15.همان، ص 211
16.همان، ص 208
17.سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، ص 125
18.فرق الشیعه، ص 109
19.مؤلف کتاب کامل الزیارات و استاد شیخ مفید که در عصر خودش زعیم شیعه بوده و معاصر شیخ صدوق بوده است.
20.به نقل از شیخ طوسی، الغیبه، ص 413
21.مانند شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمه، ص 423-433 و نعمانی در الغیبه، ص 158-161 و شیخ مفید در الارشاد، ج2، ص 140
منبع مقاله :
سند، شیخ محمد؛ (1391) نیابت امام زمان (عج) در دوران غیبت، ترجمه احمد خوانساری، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول