در محضر امام رضا(ع) بودیم که ابو جعفر (امام جواد) را آوردند، عرض کردیم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ حضرت فرمود: «آرى، این همان مولودى است که در اسلام بابرکتتر از او زاده نشده است»
حضرت امام رضا علیهالسلام در روایتی درباره امام محمد تقی جوادالائمه فرموده است: «این مولودى است که براى شیعیان ما، با برکتتر از او زاده نشده است.»
برای تحلیل این موضوع، دیدگاه استاد مهدی پیشوایی در کتاب سیره پیشوایان را میخوانیم.
احادیث درباره پربرکتترین مولود شیعه
در خانواده امام رضا – علیهالسلام – و در محافل شیعه، از حضرت جواد – علیهالسلام -، به عنوان مولودى پرخیر و برکت یاد مىشد. چنانکه «ابو یحیاى صنعانى» مىگوید: روزى در محضر امام رضا – علیهالسلام -، فرزندش ابو جعفر را که خردسال بود، آوردند. امام فرمود: «این مولودى است که براى شیعیان ما، با برکتتر از او زاده نشده است»
گویا امام، به مناسبتهاى مختلف، از فرزند ارجمند خود با این عنوان یاد مىکرده و این موضوع در میان شیعیان و یاران امام رضا – علیهالسلام – معروف بوده است، به گواه اینکه دو تن از شیعیان بنام «ابن اسباط» و «عبّاد بن اسماعیل» مىگویند: در محضر امام رضا – علیهالسلام – بودیم که ابو جعفر را آوردند، عرض کردیم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ حضرت فرمود: «آرى، این همان مولودى است که در اسلام بابرکتتر از او زاده نشده است»
باز «ابو یحیاى صنعانى» مىگوید: در مکه به حضور امام رضا – علیهالسلام – شرفیاب شدم، دیدم حضرت موز را پوست مىکند و به فرزندش ابو جعفر مىدهد. عرض کردم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ فرمود: «آرى، این مولودى است که در اسلام مانند او، و براى شیعیان ما، با برکتتر از او زاده نشده است»
تحلیل این روایات
شاید در بدو نظر تصور شود که مقصود از این حدیث این است که امام جواد از همه امامان قبلى براى شیعیان، با برکتتر بوده است، در حالى که چنین مطلبى قابل قبول نیست، بلکه بررسى موضوع و ملاحظه شواهد و قرائن، نشان مىدهد که ظاهراً مقصود از این حدیث این است که تولد حضرت جواد (ع) در شرائطى صورت گرفت که خیر و برکت خاصّى براى شیعیان به ارمغان آورد، بدین معنا که عصر امام رضا – علیهالسلام – عصر ویژهاى بوده و حضرت در تعیین جانشین خود و معرفى امام بعدى، با مشکلاتى روبرو بوده که در عصر امامان قبلى، بى سابقه بوده است، زیرا از یک سو پس از شهادت امام کاظم – علیهالسلام – گروهى که به «واقفیه» معروف شدند، براساس انگیزههاى مادى، امامت حضرت رضا (ع) را انکار کردند و از سوى دیگر امام رضا (ع) تا حدود چهل و هفت سالگى داراى فرزند نشده بود و چون احادیث رسیده از پیامبر حاکى بود که امامان دوازده نفرند که نه نفر آنان از نسل امام حسین (ع) خواهند بود، فقدان فرزند براى امام رضا – علیهالسلام -، هم امامت خود آن حضرت، و هم تداوم امامت را زیر سؤال مىبرد و واقفیه این موضوع را دستاویز قرار داده امامت حضرت رضا – علیهالسلام – را انکار مىکردند.
گواه این معنا، اعتراض «حسین بن قیاما واسطى» به امام هشتم در این مورد، و پاسخ آن حضرت است.
«ابن قیاما» که از سران «واقفیه» بوده است، طى نامهاى به امام رضا – علیهالسلام – او را متهم به عقیمى کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشى در صورتى که فرزندى ندارى؟!
امام در پاسخ نوشت: از کجا مىدانى که من داراى فرزندى نخواهم بود، سوگند به خدا بیش از چند روز نمىگذرد که خداوند پسرى به من عطا مىکند که حق را از باطل جدا مىکند.
این شگرد تبلیغى از طرف «حسین بن قیاما» (و دیگر پیروان واقفیه) منحصر به این مورد نبوده است، بلکه این معنا به مناسبتهاى مختلف و در موارد گوناگون تکرار مىشده و امام رضا – علیهالسلام – همواره سخنان و دلائل آنان را رد مىکرده است، تا آنکه تولد حضرت جواد علیهالسلام به این سمپاشیها خاتمه داد و موضع امام و شیعیان که از این نظر در تنگنا قرار گرفته بودند، تقویت گردید و اعتبار و وجهه تشیّع بالا رفت.
اثبات فرزندی امام جواد (ع) به وسیله علم قیافه شناسی
وسوسههاى واقفیه و دشمنان خاندان امامت در این مورد، به حدى بود که حتى پس از ولادت حضرت جواد (ع) که واقفیه را خلع سلاح کرد، گروهى از خویشان امام رضا – علیهالسلام – طبعاً بر اساس حسد ورزیها و تنگ نظریها – گستاخى را به جایى رساندند که ادعا کردند که حضرت جواد، فرزند على بن موسى نیست!!
آنان در این تهمت ناجوانمردانه و دور از اسلام، براى مطرح کردن اندیشههاى پنهانى خویش، جز شبهه عوام فریبانه عدم شباهت میان پدر و فرزند از نظر رنگ چهره! چیزى نیافتند و گندمگونى صورت حضرت جواد را بهانه قرار داده گفتند: در میان ما، امامى که گندمگون باشد وجود نداشته است! امام هشتم فرمود: او فرزند من است. آنان گفتند: پیامبر اسلام (ص) با قیافهشناسى داورى کرده است، باید بین ما و تو قیافه شناسان داورى کنند.
حضرت (ناگزیر) فرمود: شما در پى آنان بفرستید ولى من این کار را نمىکنم، اما به آنان نگویید براى چه دعوتشان کردهاید.
یک روز بر اساس قرار قبلى، عموها، برادران و خواهران حضرت رضا – علیهالسلام – در باغى نشستند و آن حضرت، در حالى که جامهاى گشاده و پشمین بر تو و کلاهى بر سر و بیلى بر دوش داشت، در میان باغ به بیل زدن مشغول شد، گویى که باغبان است و ارتباطى با حاضران ندارد.
آنگاه حضرت جواد – علیهالسلام – را حاضر کردند و از قیافه شناسان درخواست نمودند که پدر وى را از میان آن جمع شناسایى کنند.
آنان به اتفاق گفتند: پدر این کودک در این جمع حضور ندارد، اما این شخص، عموى پدرش، و این، عموى خود او، و این هم عمه اوست، اگر پدرش نیز در اینجا باشد باید آن شخص باشد که در میان باغ بیل بر دوش گذارده است، زیرا ساق پاهاى این دو، به یک گونه است! در این هنگام امام رضا – علیهالسلام – به آنان پیوست. قیافه شناسان به اتفاق گفتند: پدر او، این است!
در این هنگام على بن جعفر، عموى حضرت رضا (ع) از جا برخاست و بوسه بر لبهاى حضرت جواد (ع) زد و عرض کرد: گواهى مىدهم که تو در پیشگاه خدا امام من هستى. بدین ترتیب بکبار دیگر توطئه و دسیسه مخالفان امامت براى خاموش ساختن نور خدا، با شکست روبرو شد و خداوند آنان را رسوا ساخت.