نویسنده: سید جواد حسینی
پیشوای دوم جهان تشیع، اولین ثمره زندگی مشترک علی (ع) و فاطمه (ع) در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری در «مدینه الرسول» دیده به جهان گشود. (1) وقتی خبر ولادت امام مجتبی به گوش پیامبر گرامی اسلام رسید، شادی و خوشحالی در رخسار مبارک آن حضرت نمایان شد. مردم شادی کنان می آمدند و به پیامبر (ص) و علی و زهرا (ع) تبریک می گفتند، رسول خدا در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. (2)
پیامبر اکرم (ص) در روز هفتم ولادت، گوسفندی را عقیقه (و قربانی) کرد و در هنگام کشتن گوسفند، این دعا را خواند: «؛بسم الله، [این] عقیقه ای است از جانب حسن، خدایا! استخوان عقیقه در مقابل استخوان حسن، و گوشتش در برابر گوشت او. خدایا! عقیقه را وسیله حفظ محمد و آل محمد قرار ده». (3)
سپس پیامبر اکرم (ص) موهای سر او را تراشید و فاطمه زهرا (ع) هم وزن آن به مستمندان «درهم» نقره سکه دار انفاق نمود. (4) از این تاریخ آیین عقیقه و صدقه به وزن سر نوزاد مرسوم شد بنا به گفته مرحوم سید محسن امین در کتاب امام حسن و امام حسین (ع) مراحل مختلف زندگی امام حسن (ع) را می توان به این صورت بیان کرد. هفت سال و شش ماه در زمان جدش رسول الله (ص) سی سال تا شهادت پدر بزرگوارش، شش ماه و پنج روز حکومت ظاهری تا صلح با معاویه، نه سال و نه ماه و سیزده روز از هنگام صلح تا شهادت در سال 50 هجری با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگی به درجه شهادت رسید و در قبرستان «بقیع» در مدینه مدفون گشت.
فضائل امام حسن (ع)
سیوطی در تاریخ خود می نویسد: «حسن بن علی دارای امتیازات اخلاقی و فضائل انسانی فراوان بود، او شخصیت [شخصیتی] بزرگوار، بردبار، با وقار، متین، سخاوتمند، و مورد ستایش بود (5)»، البته سبط اکبر پیامبر اکرم (ص) باید چنین باشد، چرا که متقین باید دارای فضائل باشند. امام علی (ع) فرمود: «فالمتقون هم اهل الفضائل (6)؛ پرهیزکاران، اهل فضائل هستند». در ذیل برخی از فضائل آن حضرت را برمی شمریم.
1- محبوب رسول خدا (ص)
از راه های شناخت عظمت و برتری یک انسان این است که محبوب انسان های برتر و با فضیلت باشد. در عالم هستی برتر از خاتم پیامبران (ص) نداریم و حسن بن علی (ع) سخت محبوب پیغمبر گرامی اسلام بود و این محبت و دوستی را در گفتار و کردار خویش ظاهر و به اصحاب خود می فهماند، بخاری از ابی بکر نقل می کند که گفت: «دیدن نبی اکرم را که بر فراز منبر بود و حسن بن علی هم با او بود. او گاهی به مردم رو می کرد و گاهی به حسن و می فرمود: این فزرند من [سید و] آقاست. (7)» و می فرمود: هر که حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست دارد، و هر که با آن دو دشمنی کند با من دشمنی کرده است (8)».
2- عبادت و خوف از خدا
بندگی رمز پیشرفت اولیاء الهی و زمینه ساز رسیدن به اوج کمالات و فتح قله سعادت است. با عبادت، انسان محبوب خدا شده و به او تقرب می یابد. اگر ایوب و داوود و دیگر پیامبران الهی مدال افتخار دارند، به خاطر بندگی خداست که خداوند با عبارت «نعم العبد» (9) آنان را ستوده است. و اگر خضر نبی علم لدنی داشت و پیغمبر اولوالعزمی همچون موسی (ع) شاگردی او می کرد و جدایی از او تلخ ترین حادثه زندگی می دانست، در اثر بندگی او بود. قرآن کریم نام حضرت خضر را نیاورد بلکه فرمود: «فوجدا عبدا من عبادنا» (10)؛ «بنده ای از بندگان ما را یافتند.» که نشان دهنده مقام بندگی و عبودیت در پیشگاه خداوند است. و اگر پیامبر خاتم، محمد مصطفی (ع) به اوج قله مکاشفه و دریافت آخرین دین الهی دست یازید، بر اثر بندگی بود، از این رو در شبانه روز حداقل ده نوبت عرضه می داریم: «اشهد ان محمدا عبده و رسوله؛ شهادت می دهم که محمد بنده و رسول خداست». خداوند هدف از آفرینش انسان را بندگی می داند و می فرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون (11)؛ «من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادت کنند».
امام مجتبی (ع) می فرماید: «هرگاه اراده عزتی بدون دار و دسته، و هیبتی بدون سلطنت داشتی، از خواری معصیت الهی بیرون آمده، به سوی عزت طاعت خدواند رو کن (12)». از مصادیق کامل بندگان مقرب الهی، امام حسن مجتبی است که در تمام حالات رو به سوی خدا داشت، خود را در محضر او می دید و خوف عظمت الهی سراسر وجود او را پر کرده و تمام هستی او را فرا گرفته بود. در ذیل به نمونه هایی در این زمینه اشاره می شود: آن حضرت هنگام وضو گرفتن بدنش می لرزید، و چهره اش زرد می شد، از او درباره راز این امر سؤال شد، فرمود:«بر هر کسی که در پیشگاه خداوند می ایستد لازم است که [از عظمت الهی] رنگش زرد و اندامش به لرزه افتد». (13) وقتی که در آستانه مسجد قرار می گرفت، سربه سوی آسمان بلند می کرد و عرضه می داشت: «الهی ضیفک ببابک یا محسن قد اتاک المسیء، فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک یا کریم، خدایا میهمانت درب خانه ات ایستاده، ای احسان کننده! [بنده] گنه کار به سوی تو آمد، به خوبی آنچه نزد توست، از بدی آنچه نزد من است درگذر. ای [خدای]بخشنده». (14)
3- علم الهی
مهم ترین امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات- حتی ملائکه- دانش و بینش است. در قرآن کریم آمده است: «و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکه فقال أنیئونی باسماء هولاء إن کنتم صادقین* قالوا سبحانک لا علم لنا إلا ما علمتنا إنک انت العلیم الحکیم»؛ علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت، بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می گویید، اسامی این ها را به من خبر دهید. عرض کردند: تو منزهی، ما چیز جز آنچه به ما تعلیم داده ای نمی دانیم» (15) برترین علم ها، علمی است که مستقیما از ذات الهی به شخصی افاضه شود که به آن علم «لدنی» گفته می شود. خداوند در مورد حضرت خضر علیه السلام می فرماید: «و علمناه من لدنا علما»؛ «علم فراوانی از نزد خود به او آموخته ایم ». (16) امام حسن مجتبی (ع) دارای چنین علمی بود. به برخی روایات در این زمینه توجه کنید: 1- عثمان بن عفان درباره علم امام حسن (ع) خطاب به شخصی که در نزد او حاضر بود می گوید :«کجا می توانی مثل این جوان ها را پیدا کنی؟ آنان (از خاندانی هستند) که قانون علم و حکمت و سرچشمه نیکی و فضیاتند». (17)
2- در جریان آمدن ابوسفیان، درمحضر امام علی (ع) برای درخواست، شفاعت بین او و پیامبر، وقتی امام علی این مسئله را نمی پذیرند، ابوسفیان، از امام می خواهد تا اجازه دهد، فرزندش امام حسن، شفاعت او را بنماید، که امام حسن با آن که خردسال بود، می فرماید: بگو اشهد ان لا اله الله و اشهد ان محمد رسول الله، تا شفیع تو شوم. امام علی (ع) بعد از شنیدن سخنان او با ابو سفیان، فرمود: «الحمد لله الذی جعل فی آل محمد من ذریه محمد المصطفی نظیر یحیی بن زکریا و آتیناه الحکیم صیبا»؛ سپاس خدای را که در میان آل محمد و در نسل پیامبر خدا، کسی را قرر داد که همچون یحیی بن زکریاست [که خداوند در مورد او فرمود:] به وی علم و دانش در کودکی عطا کردیم. (18)
4- شجاعت و شهامت
از صفات بارز پرواپیشگان و اولیا خداوند، این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک می باشد. امیرالمومنین علی (ع) درباره متقین می فرماید:«عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم؛ خالق در جان آنان بزرگ است پس غیر او در چشمشان کوچک می باشد.» (19) سرّ شجاعت اولیای الهی نیز در همین است. بعضی می پندارند که شجاعت امام حسن (ع) کمتر از ائمه دیگر بوده است. برای این که نادرستی این پندار روشن شود به نمونه هایی از شهامت آن حضرت اشاره می شود:1-به نقل برخی از مورخان مانند «ابن اثیر» و «ابن خلدون» امام حسن (ع) به همراه برادرش امام حسین (ع) در فتح شمال آفریقا با ده هزار رزمنده شرکت کردند. (20) همچنین به نقل از «طبری» و «ابن اثیر»، امام حسن و برادرش امام حسین (ع) در فتح طبرستان در سالی سی هجری در کنار دیگر رزمندگان اسلامی حضور داشتند. (21) ابونعیم اصفهانی می نویسد: امام حسن در فتوحات ایران شرکت داشت و در اصفهان و گرگان کنار رزمندگان اسلام بود. (22)
2- امام مجتبی (ع) در جنگ جمل، در رکاب پدر خود امیرالمومنین (ع) در خط مقدم جبهه می جنگید و از یاران دلاور شجاع علی (ع) سبقت می گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختی می کرد. (23) پیش از شروع جنگ نیز، به دستور پدر، همراه عمار یاسر و تنی چند از یاران، وارد کوفه شدند و مردم کوفه را جهت شرکت در این جهاد دعوت کرد. (24) او وقتی وارد کوفه شد که هنوز «ابو موسی اشعری»، یکی از مهرهای حکومت عثمان بر سر کار بود و با حکومت عادلانه امیر المومنان مخالفت نموده، از جنبش و حرکت مسلمانان در جهت پشتیبانی از مبارزه آن حضرت با پیمان شکنان جلوگیری می کرد. با این حال حسن بن علی (ع) بیش از 9 هزار نفر از شهر کوفه به میدان جنگ گسیل داشت. (25)
3- آن حضرت در جنگ صفین، در بسیج عمومی و نیروها و گسیل داشتن ارتش امیرمومنان (ع) برای جنگ با معاویه، نقش مهمی به عهده داشت و با سخنان پر شور و مهیج خویش، مردم کوفه را به جهاد در رکاب علی (ع) و سرکوبی خائنان و دشمنان اسلام دعوت نمود. (26) آمادگی او برای جانبازان در راه حق به قدری بود که امیرمومنان، در جنگ صفین از یاران خواست که او و برادرش حسین را از پیشتازی در جنگ با دشمن باز دارند، تا نسل پیامبر (ص) با کشته شدن این دو شخصیت از بین نرود. (27) آنچه بیان شد، و موارد مشابه آن، نشان از آن دارد که امام حسن مجتبی (ع) فردی بسیار شجاع و با شهامت بوده، هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشته است. آن حضرت در پیشرفت اسلام از هیچ گونه جانبازی دریغ نمی ورزید و همواره آماده جهاد و مبارزه در راه خدا بود.
5- معاشرت و اخلاق امام حسن مجتبی (ع) تجسم عالی فضایل انسانی بود. او مقتدای پاکان و صالحان بود و خود بهره بسیار از خلق و خوی رسول خدا (ص) داشت.
«علامه مجلسی» می نویسد: مردی از شام به تحریک معاویه به امام مجتبی (ع) ناسزا گفت. امام مجتبی صبر کرد تا سخن او به پایان رسید، آن گاه به سوی او رفت، تبسمی کرد و به او سلام و سپس فرمود: پیرمرد! فکر می کنم غریب هستی و شاید در اشتباه افتاده ای. اگر به چیزی نیازی داری، برآورده کنیم، اگر راهنمایی می خواهی، راهنمائیت کنیم و اگر گرسنه ای سیرت کنیم، اگر برهنه ای لباست دهیم، و اگر نیازمندی، بی نیازت کنیم، اگر جا و مکان نداری، مسکنت دهیم، و می توانی تا برگشتنت میهمان ما باشی و… . مرد شامی در برابر این خلق عظیم شرمنده شد، گریه کرد و گفت: «اشهد انک خلیفه الله فی ارضه، الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ گواهی می دهم که تو جانشین خدا در زمین هستی، خدا بهتر می داندکه رسالت خویش را کجا قرار دهد.» و سپس گفت: تو و پدرت نزد من مبغوض ترین افراد بودید، ولی اکنون محبوب ترین افراد در نزدم هستید. (28)
6- سخاوت و فریادرسی ازمحرومان
در آیین اسلام، ثروتمندان، مسوولیت سنگینی در برابر مستمندان و تهیدستان اجتماع دارند و به حکم پیوند عمیق معنوی و برادری دینی، باید همواره در تامین نیازمندی های محرومان کوشا باشند. پیامبر اکرم و پیشوایان دینی ما، نه تنها سفارش های موکدی در این زمینه نموده اند، بلکه هر کدام در عصر خود، نمونه برجسته ای از انسان دوستی و ضعیف نوازی به شمار می رفتند. پیشوای دوم شیعیان، در بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان، سرآمد روزگار خویش و آرام بخش دل های دردمند و نقطه امید درماندگان بود. هیچ آزرده دلی نزد آن حضرت شرح پریشانی نمی کرد، جز آن که مرهمی بر دل آزرده او می نهاد و گاهی پیش از آن که مستمندی اظهار احتیاج کند و عرق شرم بریزد احتیاج او را بر طرف می ساخت و اجازه نمی داد رنج و مذلت در خواست را بر خود هموار سازد! آن حضرت دو بار تمامی دارایی خویش را در راه خدا داد و سه بار تمام اموال خود رابا خدا تقسیم کرد و نصف اموال را به مستمندان بخشید. (29)
پی نوشت ها :
1و2- بحار الانوار،ج 44، ص 134، 144 و 282.
3و4- سیره الائمه الاثنی عشر، ج 1، ص 257 و 462.
5- تاریخ الخلفا، ص 189.
6- نهج البلاغه، خطبه 139، ص 139،ص 402.
7- الجامع الصحیح، ج 3، ص 31.
8- بحار الانوار، ج 43، ص 30، 44، 262 و 264.
9- ص/ 44.
10- کهف/ 69.
11- ذاریات/ 56.
12- بحار الانوار،ج 44، ص 139.
14.13- همان ج 43، ص 331 و 339.
15- بقره/ 31- 32.
16- کهف/ 65.
17و18- بحارالانوار، ج 43، ص 326، 329،332و333.
19- نهج البلاغه، خطبه 182.
20 و 21- سیره الائمهالثنی عشر، ج 2،ص 16/ حقایق پنهان، ص 117.
22- اخبار اصفهان، ج1، ص43- 47/ حقایق پنهان، ص 117.
23- مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 21.
24- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 170.
25- الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 231.
26- واقعه صفین، ص 113.
27- شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 25.
28- بحارالانوار، ج 43، ص 344، ذیل روایت 16.
29- همان، ص 339، ذیل روایت 13/ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 215.
منبع: ماهنامه قرآنی نسیم وحی- شماره 26