تدبر در سوره ی مبارکه ی کهف (4)

تدبر در سوره ی مبارکه ی کهف (4)

مجری طرح: علی صبوحی طسوجی

2-3-1- کلام 2. آیات 83 تا 98

گسست کلام 2 از کلام 1:
واضح است و نیازی به تبیین ندارد.
وَیَسْأَلُونَکَ عَن ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْرًا (83) إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا (84) فَأَتْبَعَ سَبَبًا (85) حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَهٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا (86) قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّکْرًا (87) وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا (88) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا (89) حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا (90) کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا (91) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا (92) حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا (93) قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا (94) قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّهٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا (95) آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا (96) فَمَا اسْطَاعُوا أَن یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا (97) قَالَ هَذَا رَحْمَهٌ مِّن رَّبِّی فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا (98)

پیوستگی آیات کلام 2:
آیات این کلام دارای دو مطلب است: نخست، آیات 83 و 84 که طلیعه ورود به داستان ذی القرنین و بیان اجمالی تمکین او در زمین است؛ و دوم، آیات 85 تا 98 که در سه فراز، تفصیل اجمال مذکور در مطلب نخست به شمار می آید و صحنه هایی از اعمال حکومت و قدرت ذی القرنین در زمین است. اتصال آیات درون مطالب و همچنین ارتباط سیاقی مطالب این کلام روشن است و نیازی به توضیح آن نیست.

غرض کلام 2:
معانی منسجم مطالب این کلام بدین شرح است:
معنی منسجم مطلب نخست: آیه نخست این مطلب، مقدمه ورود به داستان است. بدین بیان که این داستان در پاسخ به پرسشی از پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) درباره ذی القرنین مطرح می شود. آیه دوم، طلیعه داستان ذی القرنین است. با این بیان که او را در زمین تمکن و مُلک بخشیده و از هر چیزی که در رسیدن به مقاصد انسانی مؤثر است، به او سببی دادیم. فهم سیاقی مقتضی آن است که اسباب اعمال حاکمیت الهی را قدر متیقن اسباب داده شده به ذوالقرنین بدانیم. در نتیجه معنی آیه چنین است: او را در زمین حکومت داده و همه اسباب لازم برای اعمال حاکمیت الهی را در اختیار او نهادیم. معنی منسجم این مطلب عبارت است از: « طلیعه، داستان ذوالقرنین، کسی که از جانب خدا در زمین حکومت می کرد و همه اسباب لازم برای اعمال حکومت در اختیار او بود. »
معنی منسجم مطلب دوم: این مطلب دارای سه فراز است که هر یک مبین صحنه ای از صحنه های حاکمیت الهی و قدرتمندانه ذوالقرنین بر زمین است: فراز نخست، آیات 85 تا 88؛ فراز دوم، آیات 89 تا 91 و فراز سوم، آیات 92 تا 98. هر سه فراز دارای ورود مشابهی هستند: أَتْبَعَ سَبَبًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ … وَجَد …
فراز اول و دوم به ضمیمه یکدیگر، نشان دهنده وسعت حاکمیت ذوالقرنین در زمین است که از مغرب تا مشرق را فراگرفته بود. ( : فَأَتْبَعَ سَبَبًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ ) فراز اول در عین حال نشان دهنده ارتباط ذوالقرنین با خدا در حاکمیت ( با واسطه یک پیامبر ) و همچنین الهی بودن حکومت اوست. ( قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ … وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى ) این فراز، بیانگر آن است که او به قصد توسعه ایمان به خدا و عمل صالح، در قلمرو خویش حرکت می کرده و در این راه، قدرت و اختیار تام داشته. گفتنی است عبارت « کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا » در فراز دوم، جانشین « قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا … قَالَ … سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا » در فراز قبل است، بنابراین می توان نتیجه گرفت که رفتار ذوالقرنین با قومی که در مشرق یافت مانند رفتاری بود که با قوم مغربی داشت. رفتاری بر محور عدل و توسعه ایمان و عمل صالح؛
فراز سوم، ماجرای مواجهه ذوالقرنین با قومی دیگر است که به او از افساد قوم یأجوج و مأجوج شکایت کردند و از او تقاضا داشتند که بین آنان و قوم مذکور، سدی قرار دهد تا مانع از نفوذشان شود. ایشان برای انجام این کار به ذوالقرنین، پیشنهاد اجر کردند، اما وی تمکین الهی خویش را بهتر دانسته و از ایشان کمک انسانی طلب کرد و سدی محکم و پولادین بین ایشان و یأجوج و مأجوج بنا کرد، به گونه ای که آن قوم مفسد را توان عبور از این سد و یا نفوذ در آن نبود. در پایان این سد را رحمتی از جانب خدا دانست، تا زمانی که وعده خدا فرا رسد و این سد اثر خود را به خاطر از بین رفتن، یا پیشرفت انسانی برای عبور از آن و یا دفن شدن در زیر خاک از دست بدهد. این ماجرا نشان می دهد که ذوالقرنین در دفاع از حقوق مادی و معنوی مردمان قلمرو خود در برابر دشمنان مفسد، توانی الهی و ناشی از رحمت خدا داشته است.
مجموع این سه فراز بیان گر « حاکمیت الهی ذوالقرنین در بخشی وسیع از زمین؛ با محوریت عدل؛ و تلاش برای توسعه ایمان و عمل صالح؛ و قدرت دفاع از حقوق مردمان قلمرو خویش، در برابر دشمنان مفسد » است.
با توجه به ارتباط روشن مطالب و رابطه اجمال و تفصیل آنها، برآیند دو مطلب، بدین بیان قابل طرح است: ذوالقرنین، کسی بود که از جانب خدا در بخش وسیعی از زمین حکومت می کرد و همه اسباب لازم برای اعمال حکومت در اختیار او بود. حاکمیت الهی او با محوریت عدل؛ و تلاش برای توسعه ایمان و عمل صالح؛ و قدرت دفاع از حقوق مردمان قلمرو خویش، در برابر دشمنان مفسد همراه بود. اینک این پرسش مطرح است که ذکر این داستان در این سوره مبارکه با چه هدفی صورت می پذیرد؟ به نظر می رسد هدف این داستان بیان سابقه حکومت مقتدرانه الهی در زمین است. این بیان فضای حاصل از اقتدار موقت مشرکان و ضعف فعلی مؤمنان را در هم شکسته و روحیه زیادی برای پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و مؤمنان به اوست، در عین اینکه تضعیف مشرکانی است که به مکنت و قدرت ظاهری خویش غره شده اند. در نتیجه عنوان متناسب با غرض این کلام عبارتست از:

« داستان ذوالقرنین در پاسخ به سؤالی از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و در جهت تقویت جبهه ایمان و تضعیف جبهه کفر: او کسی بود که از جانب خدا در بخشی وسیع از زمین حکومت می کرد و همه اسباب لازم برای اعمال حکومت در اختیار او بود. حاکمیت الهی او با محوریت عدل؛ و تلاش برای توسعه ایمان و عمل صالح؛ و قدرت دفاع از حقوق مردمان قلمرو خویش، در برابر دشمنان مفسد همراه بود. »

3-3-1- هم بستگی ظاهری کلام های فصل 3
قرینه هم بستگی دو کلام این فصل، اشتراک آن دو در داستان بودن و تاریخی بودن است. در داستان نخست مردی مشمول رحمت الهی و دارای علم لدنی، به موسی تعلیم می دهد و در داستان دوم، مردی که خدای سبحان او را تمکن و ملک بخشیده و اسباب لازم برای اعمال حاکمیت را در اختیار او نهاده است، معرفی می شود.

4-3-1- هماهنگی غرضی کلام های فصل 3
کلام نخست، داستانی بود و در جهت تفهیم و تثبیت این حقیقت که در پس پرده ظاهر تلخ، حکمت خدا و اراده مصلحانه او در جهت تأمین منافع مؤمنان و ضعفا نهفته است. تأثیر مستقیم غرض این کلام بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و در درجه بعد مؤمنان است و به ایشان نشان می دهد که وضعیت تلخ فعلی آنان ( غلبه مشرکان ثروتمند و قدرتمند )، به ضررشان نخواهد بود و در مسیر تأمین منافع آنهاست. کلام دوم نیز داستانی در جهت تقویت جبهه ایمان و تضعیف جبهه کفر است و می فهماند حکومتی الهی و مقتدرانه در زمین سابقه داشته و بر پایی آن برای خدا، امر دشواری نیست. در نتیجه هم پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و هم مؤمنان به آن حضرت و مشرکان غره به زور و زر بدانند که تبدیل وضعیت فعلی به غلبه حق و حق محوران در ید قدرت خداست.
بر این اساس، کلام نخست، زمینه ساز صبر بر ضعف کنونی جبهه توحید نسبت به جبهه شرک و کلام دوم، زمینه ساز امید به تقویت و تثبیت جبهه توحید است. عنوان متناسب با این فصل عبارت است از:

« تأمین بینش لازم برای صبر و امید در پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و موحدان مؤمن به ایشان و تضعیف اطمینان و امید مشرکان، از طریق تبیین دو داستان بسیار مهم »

4-1- خاتمه. آیات 99 تا 110
آیات خاتمه این سوره تنها یک کلام است.

جدایی خاتمه از فصل 3:
پایان یافتن سیر داستان ها و آغاز سیری جدید درباره معاد، دلیل جدایی این کلام از فصل قبل است. گفتنی است، آخرین سخن نقل شده ا زبان ذوالقرنین ( وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا )، زمینه ورود به سیر مربوط به معاد را فراهم کرده و این امر نباید سبب شود که متدبر آیات 99 به بعد را ادامه سیاق قبل بداند، زیرا چنانکه واضح است این آیات از سیر مفهومی داستانی ذوالقرنین خارج است.

کلام. آیات 99 تا 110
وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا (99) وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِّلْکَافِرِینَ عَرْضًا (100) الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَن ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا (101) أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَن یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِن دُونِی أَوْلِیَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا (102) قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا (103) الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا (104) أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزْنًا (105) ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا (106) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا (107) خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا (108) قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا (109) قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا (110)

پیوستگی آیات کلام:
این کلام دارای سه مطلب است: نخست آیه 99، که در نقش طلیعه کلام است؛ دوم، آیات 100 تا 106 که درباره کافران و عاقبت آنان است؛ و سوم، آیات 107 تا 110 که درباره مؤمنان و عاقبت آنان است. مطلب نخست، تنها یک آیه است. از این رو در ادامه، پیوستگی آیات درون مطالب دوم و سوم ربط سیاقی مطالب سه گانه تبیین می شود.
پیوستگی آیات مطلب دوم: وجه اتصال آیات معرفی کافران و بیان عاقبت دردبار آنان است.
پیوستگی آیات مطلب سوم: ربط آیه 108 با آیه 107 روشن است، اما تبیین ربط آیات 109 و 110 با ماقبل نیازمند توضیح است: در مطلب قبل، فراز نخست معرفی و عاقبت کافران با جمله « إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا » پایان یافت و فراز دوم با « قل » آغاز شد و کافران را به عنوان « الْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا » معرفی کرد و در شرح آن، از دنیا گرایی آنها و کفرشان به آیات پروردگار و لقاء او سخن گفت و بار دیگر جهنم را به خاطر کفر به آیات رسل و استهزاء آنان، جزای ایشان دانست. در این مطلب نیز فراز نخست معرفی مؤمنان و عاقبت آنان با جمله « کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا خَالِدِینَ فِیهَا … » پایان می یابد. فراز دوم این مطلب برخلاف فراز دوم مطلب قبل، به صورت اخباری مطرح نمی شود، ولی به صورت انشایی، محتوایی در تقابل با فراز دوم مطلب قبل ایراد می کند. یعنی با دو مقدمه درباره کلمات و آیات الهی و رسول خدا، امیدواران به لقاء پروردگار را به عمل صالح و پرهیز از شرک دعوت می کند. امید به لقاء خدا در فراز دوم مطلب سوم ( : فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ ) در مقابل کفر به لقاء خدا در فراز دوم مطلب دوم ( : الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ )؛ لزوم عمل صالح در فراز دوم مطلب سوم ( : فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا ) در مقابل خسارت بارترین عمل در فراز دوم مطلب دوم ( : الْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا )؛ پرهیز از شرک در فراز دوم مطلب سوم ( : وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا ) در مقابل کفر به آیات و رسل و استهزاء آنان ( : بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا ) در فراز دوم مطلب دوم؛ و … .
تذکر: اگر آیه 110 بعد از آیه 109 قرار نداشت، وجهی در ربط ظاهر آیه 109 با سیاق حاضر به نظر نمی رسید، اما آیه 110 نشان می دهد که آیه 109 نیز در همین سیاق قابل توجیه است.
اتصال سیاقی مطالب کلام: از توضیحات بالا روشن شد که مطلب دوم و سوم این کلام در دامنه مطلب نخست آن و در تقابل با یکدیگر است.

غرض کلام:
معانی منسجم مطالب این کلام بدین شرح است:
معنی منسجم مطلب نخست: این مطلب تنها یک آیه و مبین « برپایی روز قیامت » است.
معنی منسجم مطلب دوم: آیات این مطلب دارای دو فراز است: نخست، آیات 100 تا 102؛ و دوم، آیات 103 تا 106.
فراز نخست: این آیات از عرضه جهنم به کافران در روز قیامت سخن گفته و در ادامه کافران جهنمی را اینگونه توصیف کرده است: کسانی که چشمانشان در پوششی است و ذکر خدا را نمی بینند و استطاعت شنیدن ( آن را ) هم ندارند. یعنی کافران به کیفر اعمالشان، گرفتار مسدودیت مجاری ادراکی ( چشم و گوش ) هستند. سپس پنداری از پندارهای باطل ایشان را به صورت سؤال بر همین محتوا ( مسدودیت مجاری ادراکی ) متفرع کرده است: پس آیا کافران گمان می کنند که می توانند بندگان مرا به جای من سرپرست بگیرند؟ همانا ما جهنم را برای پذیرایی کافران آماده کرده ایم. به دیگر بیان کافران به کیفر اعمالشان دچار مسدودیت مجاری ادراکی هستند، در نتیجه از ذکر خدا محرومند و به همین دلیل گمان می کنند که می توانند غیر خدا را به جای او ولی خویش بگیرند و همین امر سبب می شود که در روز قیام به جهنم وارد شوند. برآیند این فراز از آیات بدین بیان قابل طرح است: شرکِ ناشی از مسدودیت مجاری ادراک ذکر، سبب ورود کافران به جهنم.
فراز دوم: این آیات ابتدا به معرفی زیانکارترینِ مردم از نظر عمل می پردازد. اینان همان کسانی هستند که تلاششان در زندگی دنیا به هدر رفته و می پندارند که کاری خوب انجام می دهند. در ادامه می فهماند که اینان همان کافران به آیات الهی و لقاء خدا هستند و به همین دلیل گرفتار حبط عمل شده و از اعمال خویش در قیامت سودی نمی برند و این جزای آنان به خاطر استهزاء آیات و رسل است. به دیگر بیان کافران زیانکارترین مردمان هستند، زیرا تمام وجهه همتشان مصروف دنیای فانی است و به خاطر کفر به آیات و لقای خدا، هیچ عملی از اعمالشان، در قیامت برایشان سودی ندارد و به جزای استهزاء آیات و رسل، گرفتار جهنم می شوند. برآیند این فراز از آیات بدین بیان قابل ذکر است: اهتمام به دنیای فانی و محرومیت از نفع اعمال در قیامت، کافران جهنمی را زیانکارترین مردم کرده است.
چنانکه روشن است هر دو فراز با معرفی کافران، به تبیین عاقبت آنان پرداخته است. معنی منسجم این مطلب بدین بیان قابل طرح است: « شرک ناشی از مسدودیت مجاری ادراک ذکر؛ و اهتمام به دنیای فانی و محرومیت از منافع اخروی کافران را زیانکارترین مردم و مستحق جهنم کرده است ».
معنی منسجم مطلب سوم: آیات این مطلب دارای دو فراز است: نخست، آیات 107 و 108؛ و دوم، آیات 109 و 110.
فراز نخست: برآیند این دو آیه روشن است: مؤمنان اهل عمل صالح در بهشت برین جاودانند.
فراز دوم: در این فراز پس از ذکر دو مقدمه، امیدواران به لقاء پروردگار، به عمل صالح و پرهیز از شرک در عبادت دعوت می شوند. این دو مقدمه هر دو با « قل » آغاز شده و بیان آنها، از این قرار است:
1. وسعت بی پایان کلمات پروردگار؛ که به قرینه سیاق آیات و نشانه های ربوبیت او مراد است.
2. جایگاه رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در دعوت به توحید الوهی بر اساس وحی؛
برآیند این فراز بدین صورت قابل طرح است: امر به عمل صالح و دوری از شرک، بر اساس پذیرش آیات توحید ربوبی و قبول دعوت پیامبر به توحید الوهی؛
مشخص شد که فراز اول بشارتی برای مؤمنان اهل عمل صالح است و فراز دوم دعوت به عمل صالح و دوری از شرک است، بنابراین معنی منسجم این مطلب عبارت است از: « بشارت مؤمنان اهل عمل صالح و دعوت همگان به عمل صالح و پرهیز از شرک در عبادت »
حال که معانی منسجم مطالب این کلام مشخص شد، می توان غرض کلام را به دست آورد: مطلب نخست، از برپایی روز قیامت سخن گفته و مطلب دوم، فهمانده است که کافران به خاطر مسدودیت مجاری ادراک ذکر، گرفتار شرکند و اهتمامشان به دنیای فانی و محرومیتشان از منافع اخروی آنان را زیانکارترین مردم و مستحق جهنم کرده است، از این رو در قیامت به جهنم وارد می شوند. مطلب سوم هم با مقدم ساختن بشارت مؤمنان اهل عمل صالح در تقابل با عاقبت اخروی کافران، همگان را به انجام اعمال صالح و پرهیز از شرک در عبادت دعوت کرده است.
عامل اشتراک مطلب دوم و سوم، مسئله شرک است و مقسم هر دو مطلب مسئله برپایی قیامت است. یعنی مطلب دوم و سوم شاخه های متقابل مطلب نخست هستند. به قرینه همین تقابل، مشخص می شود که مراد از اعمال صالح در مطلب سوم، هدر ندادن تلاش در زندگی فانی دنیاست. گفتنی است در متن سوره نیز، طی یک مثل، مقایسه ای بین اموال و اولاد به عنوان متاع زودگذر دنیوی و باقیات صالحات صورت گرفت و این مؤید تقابل مذکور بین اعمال صالح و هدر دادن تلاش در حیات دنیا، در کلام حاضر است.
با توجه به این توضیحات می توان نتیجه گرفت که آیات این کلام بعد از مقدمه برپایی قیامت از تلازم شرک ناشی از مسدودیت مجاری ادراک ذکر با هدر دادن تلاش در حیات زودگذر دنیا سخن گفته ( مطلب دوم ) و همچنین از لزوم تلازم پرهیز از شرک مبتنی بر قبول آیات و دعوت رسول با اهتمام به عمل صالح، یعنی باقیات صالحات و پرهیز از دنیاگرایی سخن گفته است ( مطلب سوم ). تلازم نخست را مسبب ورود به جهنم و تلازم دوم را زمینه خلود در بهشت دانسته و این دو تلازم را در تقابل با یکدیگر قرار داده است.
با لحاظ اینکه مطلب اول مقدمه رویکرد انذاری و تبشیری مطالب دوم و سوم است، می توان جهت را از مطالب دوم و سوم به دست آورد. این دو مطلب در عرض یکدیگر است، اما مطلب سوم، افزون بر بشارت اخباری، دارای بیان انشایی هم هست، برخلاف مطلب دوم که تنها بیان انذار اخباری دارد، بنابراین جهت اصلی در مطلب سوم است و مطلب دوم لازمه تبیین احسن مطلب سوم به شمار می رود.
بر اساس توضیحات بالا، عنوان متناسب با غرض این کلام عبارت است از:

« دعوت منذرانه و مبشرانه به توحید عبادی ( حاصل از قبول آیات و رسالت وحیانی ) و عمل صالح؛ و پرهیز از شرک ( ناشی از مسدودیت کیفری مجاری ادراک ذکر ) و هدر دادن تلاش در زندگی فانی دنیا »

5-1- تناسب فصل ها و خاتمه سوره مبارکه کهف
تناسب فصل های سه گانه و خاتمه سوره مبارکه کهف از توجه به متن و اغراض آن ها دانسته می شود.
تناسب فصل دوم با فصل اول: تناسب این دو فصل در چند محور قابل طرح است:
1. خدای متعالی در فصل نخست، برای درهم شکستن فضای ناشی از غلبه ظاهری شرک و مشرکان و ضعف ظاهری توحید و موحدان، به تبیین ماهیت پوچ و فانی ثروت و قدرت پرداخت. ( : إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَّهَا … إِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا ). فصل دوم سوره متناسب با همین رویکرد در فصل نخست است و به تبیین ماهیت فانی دنیا و برتری طلبی مستند به آن پرداخته است. ( : وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا …؛ وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا … )
2. خدای متعالی در فصل نخست، ضمن بیان ماهیت فانی دنیا هدف از آن را ابتلا دانست. ( : إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ). فصل دوم، باز هم همین رویکرد را باز کرده و عاقبت شکست در ابتلاء به دنیا را به تصویر کشیده است. ( : الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ … وَیَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ … وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ … )
3. خدای متعالی در فصل نخست، قرآن کریم را به عنوان کتابی برای انذار مشرکان معرفی کرد و از انذارناپذیری آنان سخن گفت. ( : الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ … لِیُنذِرَ … وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا … إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا ). در فصل دوم نیز از تصریف مثل ها در قرآن کریم و مجادله کافران در برابر آن سخن فرمود. ( : وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الْإِنسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا )
4. تناسب اغراض این دو فصل نیز با توجه به عناوین دو فصل مشخص است و در سیر هدایتی سوره بیشتر روشن خواهد شد.
تناسب فصل سوم با دو فصل قبل: این تناسب نیز در دو محور قابل طرح است:
1. کلام نخست این فصل با دو فصل نخست سوره متناسب است، زیرا داستان مطرح شده در این کلام، یعنی داستان موسی و خضر ( علیهما السلام ) در صدد ایجاد روحیه صبر است. ( صبرا، کیف تصبر و … ) و فصل نخست سوره نیز در مقام ایجاد صبر در پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و مؤمنان در شرایط غلبه ظاهری شرک است. ( … وَاتْلُ … وَاصْبِرُ … ) و فصل دوم نیز با در هم شکستن فضای تفوق مشرکان بر مؤمنان به تقویت روحیه صبر در پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و مؤمنان کمک می کند.
2. کلام دوم این فصل نیز با دو فصل گذشته سوره متناسب است، زیرا این کلام مفید ایجاد روحیه امید در جبهه توحید است و فصل نخست سوره نیز با تبیین داستان اصحاب کهف در صدد تقویت باور به امید نجات موحدان و غلبه توحید بود و فصل دوم نیز امید به پایان یافتن غلبه مشرکان را تقویت می کرد.
تناسب خاتمه سوره با سه فصل نخست: این تناسب در محورهای زیر قابل طرح است:
1. قرآن در فصل نخست، منذر مشرکان معرفی معرفی شد. ( : الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ لِینُذِرَ … الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا … ) و در خاتمه، توحید به عنوان پیام وحی معرفی شد. ( : یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ )
2. در فصل نخست، پیامبر واسطه وحی شناخته شد: ( : عَلَى عَبْدِهِ ) و در خاتمه نیز همینطور ( : قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ … )
3. در فصل نخست، مشرکان انذارناپذیر از قرآن معرفی شدند. ( : إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا ) و در خاتمه نیز از مسدودیت مجاری ادراک ذکر ( قرآن ) در ایشان سخن گفته شد. ( : الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَن ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا )
4. در فصل نخست، از مشرکان و تفوق مادی آنان سخن به میان آمد. ( : … الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا … فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا … ) در خاتمه نیز از عاقبت خسارت بار شرک و مشغولیت به دنیا سخن گفته شد. ( : أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَن یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِن دُونِی أَوْلِیَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا … قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا … )
5. در فصل دوم، سخن از ماهیت فانی حیات دنیا و عاقبت فریفته شدن به آن سخن بود. ( هر دو مثل ) در خاتمه نیز فریفته شدگان به دنیا زیانکارترین مردم معرفی شدند.
6. در فصل دوم، آیاتی درباره عاقبت نداشتن اتخاذ غیر خدا به عنوان ولی بود. ( : وَیَوْمَ یَقُولُ نَادُوا شُرَکَائِیَ الَّذِینَ … ) در فصل سوم هم درباره شرک به غیر خدا و بی عاقبت بودن آن آیاتی وجود دارد. ( : أَفَحَسِبَ الَّذِینَ … )
7. در فصل دوم، از عدم اعتقاد کافران به قیامت سخن بود. ( : بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَکُم مَّوْعِدًا ) در خاتمه هم درباره کفر به لقاء و در نقطه مقابل آن از امید به لقاء آیاتی هست. ( : کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ … مَن کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ … )
8. در فصل دوم، همگان به انتخاب باقیات صالحات به جای دنیا دعوت شدند. ( الْمَالُ وَالْبَنُونَ … وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ … ) و در خاتمه هم دنیامداران را زیانکارترین مردم و اهل عمل صالح را جاودان در بهشت معرفی کرد. ( قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا … فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا )
9. در فصل سوم محور حکومت ذوالقرنین توسعه ایمان و عمل صالح دانسته شد. ( : وَ أَمَّا مَن آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً … ) در خاتمه نیز همگان به ایمان و عمل صالح دعوت شدند. ( : الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ … )
10. آنچه در همه فصول سوره مطرح شد، مصداقی از کلمات پایان ناپذیر پروردگار است که در خاتمه از آن سخن گفته است. ( : قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی … )

010391نمودار شماره 6- نمودار سوره مبارکه کهف

2- هدایتی بودن سخن در سوره مبارکه کهف

1-2- فضای سخن سوره مبارکه کهف
در این قسمت از نوشتار، با حرکتی مرحله به مرحله از کلام ها تا فصل ها به کشف فضای سخن سوره مبارکه کهف می پردازیم:

فصل نخست
کلام1: از صدق این کلام دانسته می شود که پیامبر مکرم اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم )، مشرکان ( و به طور مشخص قائلان به اتخاذ ولد ) را به وسیله قرآن کریم انذار می کردند، ( آیات 1 تا 5 ) اما آنان به این حدیث الهی ایمان نمی آوردند و در عین حال صاحب ثروت و قدرت بودند. همین وضعیت، یعنی وجود ثروت و قدرت در دست مشرکان انذارناپذیر و بی ایمان به قرآن کریم، سبب تأسف شدید آن حضرت بود. ( آیه 6 )
قول ( کلام 2 و 3 ): به جا بودن ذکر داستان اصحاب کهف، خطاب به رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و زدودن شگفت پنداری ایشان از این داستان نشان می دهد که آن حضرت ( و مؤمنان به ایشان ) همانند اصحاب کهف، در زیر بار غلبه کفر و شرک به خاطر قدرت و ثروت اهلش گرفتار بودند و در جستجوی نقطه امیدی برای رهایی از این وضعیت به سر می بردند. ( آیات 10 و 16 )
کلام 4: به جا بودن اوامر این کلام خطاب به رسول مکرم حق ( صلی الله علیه و آله و سلم ) حاکی از آن است که وضعیت پیش گفته بدون لطف و عنایت خدا، مقتضی ایجاد زمینه سستی در اتکاء به خدا، در مسیر تلاوت وحی ( آیه 27 )، غفلت از صبر در همراهی با مؤمنان فقیر، روی گردانی از آنان به خاطر تجلیات دنیا و مداهنه با کافران ( آیه 28 ) را فراهم آورد.
فصل 1: با توجه به نکات مستفاد از دو کلام و یک قول این فصل، می توان چنین گفت که فضای این آیات، حاکی از نیاز پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به هدایت بینشی، انگیزشی و روشی در برخورد با شرایط غلبه مشرکان ثروتمند و قدرتمند بر موحدان است.

فصل دوم
کلام 1: به جا بودن مثل مطرح شده در این کلام حاکی از آن است که مشرکان در فضای این سوره، با اتکاء به ثروت و قدرتشان، بر مؤمنان ضعیف و ناتوان برتری طلبی می کردند و مبنای آنان در توجیه این برتری طلبی مستند به دنیا، اعتقاد به جاودانگی دنیا و عدم برپایی قیامت و یا محبوبیت خویش در نزد خدا بوده است، به گونه ای که حتی مرگ هم نتواند وضعیت مطلوب آنان را به هم بریزد. ( آیات 34 تا 36 )
کلام 2: به جا بودن این مثل می فهماند که قوم پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) از ماهیت فانی دنیا ( مال و بنون ) به رغم چشم پر کن بودن آن غافل بودند. ( هر دو آیه )
کلام 3: صدق و به جا بودن این کلام از نیاز شدید مشرکان به انذار خبر می دهد، زیرا به برپایی قیامت معتقد نبودند ( آیه 48 ) شیطان را ولی خویش گرفته بودند ( آیه 50 ) و به همین خاطر فریب خورده و به امید دفع عذاب احتمالی آخرت، به شرکائی برای خدا قائل شده بودند تا شفیعان آنان در نزد خدا باشند ( آیه 52 )
کلام 4: صدق این کلام حاکی از روحیه جدال مشرکان در برابر هدایت های قرآنی است. ( آیه 54 ) و در همین راستا، با طلب فرا رسیدن عذاب به زعم خود بنای هدایت قرآن را تخریب می کرده اند. ( آیه 55 )
فصل 2: با توجه به چهار کلام بالا، در فضای این آیات اوصاف مشرکان به تصویر کشیده شده است:
* حضور مشرکان با اوصافی مانند برتری طلبی مستند به مال و بنون بر مؤمنان فقیر، بدون توجه به فنای دنیا
* اعتقادات باطلی چون جاودانگی دنیا، عدم برپایی قیامت، کفر به خالق و شرک به منظور رهایی از عذاب احتمالی
* مجادله در برابر مثل های هدایت گر قرآنی

فصل سوم
کلام 1: به جا بودن این داستان، حاکی وجود فضای نیازمند توصیه پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و مؤمنان، به صبر بر تلخی های به ظاهر ناخوشایند است. ( آیات 67، 68، 72، 75، 78 و 82 )
کلام 2: به جا بودن داستان مطرح شده در این کلام، نشان دهنده فضای نیازمند ایجاد امید نسبت به برقراری حاکمیت حق در پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و مؤمنان و غرور شکنی از حاکمیت محدود و موقت باطل است. ( کل داستان )
فصل 3: با توجه به دو کلام بالا، نیاز به صبر و امید در پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و مؤمنان به آن حضرت و لزوم اطمینان زدایی و غرورشکنی از مشرکان حاکم، فضای این آیات است.
منبع مقاله :
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید