چرا زنان از تصدی برخی مناصب اجتماعی مانند قضاوت و … محروم شده اند؟
1. عدالت در تصدّی مناصب
مرد و زن در عین اشتراک در انسانیت، از نظر جسمی و روانی تفاوت هایی نیز دارند؛ چنان که گویی نظام خلقت هر یک را برای انجام وظایفی متفاوت با دیگری آفریده است. (1)
قانون آفرینش، گرمی کانون خانواده و پرورش نسل ها را بر عهده زن گذاشته به همین دلیل، سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است. در حالی که وظایف خشن و سنگین اجتماعی، بر عهده مرد است و سهم بیشتری ازقدرت و دوراندیشی به او اختصاص یافته است. بنابراین اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم، باید پاره ای از وظایف اجتماعی – که نیاز بیشتری به اندیشه و مقاومت و تحمل شدید دارد – بر عهده مردان و وظایفی که ظرافت، عواطف و احساسات لطیف تری را می طلبد، بر عهده زنان گذاشته شود. (2)
قرآن کریم – با توجه به این که لازمه عدالت، عدم تشابه بین زنان و مردان در برخی از روبناهای حقوقی است (3) – می فرماید: « وَ لَهُنّ مِثلُ الّذی عَلَیهنّ بِالمعروفِ وَ لِلرّجالِ عَلَیهنَ دَرَجه والله عَزیزُ حَکیمُ»(4)؛ و برای زنان همانن وظافی که بر دوش آنان است، حقوق شایسته ای قرار داده شده و مردان بر آنان برتری دارند و خداوند توانا و حکیم است.
در تفسیر مجمع البیان آمده است روزی ام سلمه یکی از همسران پیامبر (صلی الله علیه وآله) به آن حضرت عرض کرد: چرا مردان به جهاد می روند و زنان جهاد نمی کنند، چرا برای ما نصف میراث آن ها مقرر شده است؟ ای کاش ما هم مرد بودیم و همانند آن ها به جهاد می رفتیم و موقعیت اجتماعی آن ها را داشتیم! همانند این پرسش ها را دیگر زنان نیز نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله) مطرح کرده بودند. (5) که این آیه نازل شد: «برتری هایی که خداوند نسبت به برخی از شما بر بعضی دیگر قرار داده و آرزو نکنید [این تفاوت های طبیعی و حقوقی برای حفظ نظام زندگی و اجتماع شما و طبق اصل عدالت است؛ با این حال] مردان و زنان، هر کدام بهره ای از کوشش ها و تلاش ها و موقعیت خود دارند [ و نباید حقوق هیچ یک پایمال گردد] و از فضل [و رحمت و برکت] خدا درخواست کنید و خداوند به هر چیز دانا است.» (6)
2. حضور در خانواده
اسلام اهتمام جدی به حضور زن در خانواده دارد. برای روشن شدن اهمیت این مطلب، توجه به ند نکته بایسته است:
2-1. اهمیت خانواده
خانواده دارای کارکردهای مختلف و مهمی است. این کارکردها، گستره وسیعی دارد و شامل عرصه -هایی چون بهداشت روانی، جامعه پذیری، کارکرد اقتصادی و جنسیتی می شود.(7) به طور خلاصه می توان برخی از کارکردهای خانواده را چنین برشمرد: الف. خانواده، کانون تربیت اولیه فرزندان است . ب. خانواده، کانون پرورش و رشد محبت و عواطف انسانی است. پ. خانواده، ریشه ایجاد ارتباط های انسانی است. ت.خانواده، کانون پرورش و انتقال ارزش ها است. ث. خانواده، سرچشمه انتقال اصول وراثتی و ژنتیکی است. ج. نیازهای بدنی و روانی زن، برای مادر شدن، زایمان و … در خانواده برآورده می شود. چ. نیاز شدید پدر برای مسؤولیت شناسی، خدمتکاری و… در خانواده است. ح. بقای نسل سالم و با پشتوانه طبیعی و متعادل در خانواده ممکن است. خ. خانواده ریشه اصلی پرورش حس تعهدشناسی ، مسؤولیت پذیری، قانون گرایی و ضابطه پذیری است. (8)
2-2. خانواده و حضور زن
زن در خانواده، از جایگاهی انحصاری و بدیل ناپذیر برخوردار است؛ به گونه ای که بدون زن، خانواده هیچ معنا و مفهومی ندارد. در هر اجتماعی حضور پر رنگ و نقش آفرین زن در خانواده هیچ معنا و مفهومی ندارد. در هر اجتماعی حضور پر رنگ و نقش آفرین زن در خانواده اساسی ترین رکن این نهاد مهم و پرارزش به حساب می آید. (9)
بی توجهی به این مسأله، بیگاه سازی زنان به نقش خطیر خود در خانواده و کم رنگ سازی نقش آنان خطرات بزرگی در پی دارد.
2-3. پیامدهای اشتغال زن
اشتغال زن دارای پیامدهای مثبت و منفی متعددی است. این امر آثار منفی ای بر کودکان دارد و باعث سست شدن کانون خانواده می شود.
احساس استقلال و ناوابستگی برخی از زنان شاغل نسبت به مرد، به نیروی گریز از مرکز (خانواده) تبدیل شده و کانون خانواده را در معرض تلاشی و گسست قرار می دهد. (10)
2-4. منع مطلق زنان از فعالیت های بیرون از منزل، در برخی شرایط موجه به نظر نمی رسد.
از طرفی و همسان انگاری زن و مرد در این جهت درست نیست. بنابراین بهترین گزینه، رعایت تعادل و تناسب است. ملاحظه ویژگی های جسمی، روحی و روانی زن و مرد در این زمینه، کاملاً بایسته است. با توجه به این مسأله پاره ای از مشاغل برای زنان نامناسب می نماید:
الف. مشاغل سخت، خسته کننده و نیازمند به قدرت بدنی زیاد.
ب. مشاغل خشن؛ مانند: فعالیت های نظامی، بخشی از فعالیت های انتظامی و دیگر مشاغلی که به طور معمول برخورد با بزهکاران و صدور احکام تنبیهی و خشن را به دنبال دارد.
ج. مسئولیت های پر دغدغه ، نیازمند به فعالیت های توأم با بحران و اضطراب، همچون بسیاری از مناصب و مسئولیت های اجتماعی.
د. مشاغلی که زمان زیادی را اشغال می کند و محدودیت فراوانی در رابطه زن با خانه ایجاد می کند و نقش ارزنده مادری او را کم رنگ می سازد.
به نظر می رسد الگوی یاد شده، نه جنبه ی تحمیلی، بلکه داوطلبانه برای زنان دارد. آزادی هرگونه مشاغل برای زنان در کشورهای غربی و عدم استقبال بسیاری از زنان در این گونه کارها، نشانگر ناسازگاری آن ها با طبیعت زنان است. براین اساس، گفته شده است: زن و مرد سنگربانان دو سنگرند و چنان چه زن، سنگر خود را رها کند، جامعه از آن ناحیه آسیب پذیر می شود. زنی که وظایف خاص خود را فراموش کرده و حریصانه به دنبال تکالیف مردانه برود، در واقع خود و اهمیت نقش خود را نمی شناسد و لذا خویشتن را موجودی فقیر می داند و برای جبران این حقارت کاذب، پا در جای مردان می گذارد. (11)
3. پاسداشت حرمت و کرامت زن
اسلام به حفظ حرمت زن، پاسداشت کرامت وی و تأکید بر حفظ عفت و پاک دامنی او اهتمام ویژه -ای دارد. از فلسفه های محدودسازی مناصب اجتماعی زنان توجه داشتن به جایگاه بلند آنان در آیین الهی، فراهم آوردن ضمانت کافی برای حفظ امنیت و پاک دامنی و جلوگیری از آسیب پذیری آن ها در سایه روابط گسترده اجتماعی و اختلاط بیش از حد با مردان است.(12)
زن و قضاوت
از آن چه گذشت روشن می شود که قضاوت از جهاتی چند برای زن مناسب نیست؛ از جمله:
1. تمرکز عمده انرژی روانی زن به دنیای درون و هیچان پذیری بیشتر او، موفقیت زن را در شناخت دقیق و کالبد شکافی منازعات – که لازمه صدور رأی درست است – کاهش می دهد.
2. صدور احکام تنبیهی و خشن، مانند حکم اعدام و امثال آن، با روحیات و عواطف زن سازگار و متناسب نیست و به طور معمول وی تاب حمل آن ها را ندارد و در نتیجه موجب تعارضات و ک
شمکش های درونی و ایجاد فشارهای روانی بر وی می گردد.
بنابراین قاضی نبودن زن، یکی از دستورات حکیمانه اسلام در حمایت از زن است؛ زیرا قضاوت، تنها نیازمند علم نیست تا با آموزش جبران شود؛ بلکه برخورد با انواع بزهکاران و صدور احکام خشن در برابر آنان، با روحیات لطیف زن، سازگار نمی نماید. تجربه چند ساله اخیر نشان داده است که چند مورد استفاده از زنان، در برنامه های قضایی، موجب ابتلای برخی از آنان به بیماری های شدید عصبی و روانی شده است و برخی از آن ها پس از چند صباحی، درخواست کناره گیری از این کار کرده -اند. بنابراین کشاندن زن در این صحنه ها، امتیازی برای زن نیست؛ بلکه انهدام و نابودی شخصیت او است. از طرف دیگر تصدی امر قضا- به عنوان یک واجب کفایی- بیش از آن که حق باشد، تکلیف است. از این رو در بعضی از روایات، تعبیر «لیس علی المرأه » آمده است؛ یعنی، بر عهده زنان این تکلیف تحمیل نشده و عبیر «لیس للمرأه» نیامده است، پس حقی از او دریغ نشده؛ بلکه به لحاظ رعایت حال او، تکلیفی بر وی تحمیل نگشته است و زن، وظیفه ای برای تصدی امر قضا ندارد.
پی نوشت :
1. جهت آگاهی بیشتر نگا: حسینی، هادی و… کتاب زن، (تهران : امیر کبیر، چاپ اول، 1381) صص 27-294.
2. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، بخش هفتم، صص 167190، و شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 164. ذیل آیه 228 بقره.
3. تفسیر نمونه ، ج 2، ص 156 ذیل آیه 228 بقره.
4. بقره /822.
5. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج3، ص 73: نگاه کنید: تفسیر نمونه، ج 3، ص 326، ذیل آیه 32، نساء.
6. نساء/23.
7. جهت آگاهی بیشتر نگا: حسینی، سیدهادی و … کتاب زن، صص525-135.
8. همان، ص 531.
9. خصوصیات روح زن، ص22 ق: همان، ص 525.
10. همان، ص 585-586.
11. کتاب زن، ص 580 ؛ به نقل از: خصوصیات حیات روح زن، ص 28 و 29.
12. محمدی گیلانی، شایستگی زنان برای عهده داری قضاوت، فقه اهل بیت، 1376، شماره 10، ص 114.
منبع: ماهنامه آموزشی اطلاع رسانی معارف