نویسنده: فرزین نجفی پور
آیین مردم قبل از بعثت
بحث آیین نیاکان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ما را به وضع بیت هاشمى و ایمان اصیل سران و بزرگان آن هدایت مىکند و این جریان مىتواند روشنگر ایمان خود پیامبر پیش از بعثت باشد، زیرا خانوادهاى که در آن درخت توحید بارور گردد، و بزرگان آن از آئین فطرت، و توحید ابراهیمى پیروى کنند، طبعاً مفخره آل نیز ازنخستین روزها بر همین مسیر خواهد بود البته این یک استنباط شخصى است و دلائل محکم و استوار تاریخى آن را به روشنى تأیید مىکند اینک دلائل ایمان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از بعثت.
1- پیامبر گرامى پنج سال از دوران کودکى خود را، در صحرا در میان قبیله «بنى سعد» گذراند، دایه او حلیمه مىگوید: محمد سه ساله بود که به من گفت چرا برادران خود را در روز نمىبینم؟ گفتم: آنهاروزها گوسفندان را براى چرا به خارج از آبادى مىبرند، گفت: من نیز با آنان بیرون مىروم گفتم. دوست دارى بیرون بروى؟گفت آرى، فرداى آن روز به هنگام خروج فرزندانم، سرمه در چشمان «محمد» کشیدم، مقدارى روغن بر موى او مالیدم و براى حفظ از گزند در گردن او نخى انداختم که در آن مهره یمانى بود، او وقتى به اینکار متوجه شد، فوراً به من گفت نه مادر، آرام باش با من کسى هست که مرا از گزند حفظ مىکند. 1
یک چنین سخنى بزرگ از کودکى که سه سال از عمر او نگذشت است نشانه آنست که او مربى غیبى دارد که پیوسته او را با معارف الهى و مکارم اخلاق آشنا مىسازد او سخنى را گفت که بزرگان آن روز از درک آن عاجز بوده و پیوسته در پناه سنگ و گل زندگى مىکردند.
2- ابن سعد در طبقات خود نقل مىکند در سفرى که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه عموى خود به شام رفت، در نیمه راه راهبى به نام «بحیرا» او را دید و علائم نبوت را در او دریافت، سپس رو به او کرده گفت: تو را به تنهائى به نام «لات و عزى» سوگند مىدهم آنچه از تو مىپرسم پاسخ بگو، پیامبر پیش از پرسش او به وى گفت: منفورترین چیزها نزد من همین دو بت است که تو به آن سوگند یاد کردى، در این موقع «راهب» شیوه سوگند را دگرگون کرد و گفت ترا به خدا سوگند مىدهم، از آنچه مىپرسم پاسخ بده پیامبر فرمود: هر چه که مىخواهى بپرس. 2
3- باز ابن سعد در طبقات خود مىنویسد: روزگارى که محمد، اداره امور بازرگانى خدیجه را پذیرفت و قرار شد که با اموال او بازرگانى کند«میسره» غلام خود را ملازم خدمت پیامبر ساخت، وى نقل مىکند روزى در شام میان «محمد» و بازرگان شامى درباره کلائى اختلافى رخ داد بازرگان شامى به «محمد» گفت براى صدق گفتار خود به «لات و عزى» سوگند یاد کن. پیامبر در پاسخ او گفت من هرگز به این دو سوگند یاد نکردهام تو نیز از این دو اعراض بنما در این موقع بارزگان شامى به تصدیق پیامبر برخاست و گفت: حق با تو است، آنگاه به «میسره» گفت: به خدا سوگند، این مرد پیامبر است. 3 4 – روشنترین گواه بر ایمان و توحید او این است که در مدت چهل سالى که پیامبر در میان مردم زندگى کرد، هرگز دیده نشد که یک بار بر بتى سجده کند، و یا از خط توحید کنار برود، بلکه سالیان درازى پیش از بعثت به «غار حرا» مىرفت و در آنجا به اعتکاف و عبادت خدا مىپرداخت و در همین حالت بود که امین وحى آمد و او را به نبوت و رسالت بشارت داد. 5- امیرمؤمنان (علیه السلام) در خطبه «قاصعه» یادآور مىشود که پیامبر گرامى از لحظهاى که از شیر گرفته شد، تحت زعامت بزرگترین فرشته خداوند متعال قرار گرفت که هدایت و تعلیم او را بر عهده داشت چنانکه مىفرماید: «و لقد قرن الله من لدن ان کان فطیما اعظم تلک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره 4».«از روزى که پیامبر از شیر گرفته شد (دو سال خود را به پایان رسانید) خدا او را با بزرگترین فرشته همراه ساخت، تا همراه او طرق مکارم اخلاق را بپیماید، و محاسن اخلاق را بیاموزد».فردى که تحت تربیت چنین فرشته بزرگ قرار گیرد، و پیوسته با او همراه باشد نه تنها از خط توحید کنار نمىرود، بلکه از گناه و خطأ و جرم و اشتباه به دور مىماند و از هر لغزش عمدى و سهوى مصون و محفوظ خواهد بود.
حضرت محمد در قبل از اسلام پیرو کدام شریعت بود؟
با این دلائل، ایمان و توحید پیامبر، پیش از بعثت به روشنى ثابت شد، اکنون وقت آن رسیده به مطلب دیگرى که بیش از مسأله نخست ابهام دارد، اشاره کنیم و آن اینکه: پیامبر گرامى در چهل سال زندگى خود پیش از بعثت در عبادات و معاملات خود، به کدام یک از شرائع پیشین عمل مىکرد، اثبات توحید و خلوص ایمان او از شرک، کافى در این مرحله نیست، در این جا باید روشن کرد که وى در کارهاى فردى و اجتماعى، در تشخیص حلالها و حرامها، کدام یک از شرائع را اسوه اتخاذ نموده و برطبق آن عمل مىنمود. در این جا نظریههاى زیادى اظهار شده که نقل آنها، (که غالباً همراه با دلیل نیست) مایه اطاله سخن است و مشایخ بزرگ اسلام در کتابهاى خود به طرح این مسأله پرداخته و نظریهها را نقل کردهاند، علاقمندان مىتوانند به کتابهاى یاد شده در زیر مراجعه کنند. 5 و ما در این جا برخى از نظریهها را مورد بررسى قرار مىدهیم:
1- آیا پیامبر به هیچ شریعتى عمل نمىکرد؟!
نظریه یاد شده را به ابى الحسین بصرى نسبت مىدهند. ولى تاریخ زندگى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را تکذیب مىکند، زیرا او پیش از بعثت، در «حرا» به اعتکاف مىپرداخت حتى وحى الهى موقعى بر او فرود آمد که وى در خلوتگاه دائمى خود معتکف بود، آیا عبادت ممتد او مىتواند، بدون پیروى از شریعتى انجام گیرد؟ گذشته بر این، او پیش از بعثت بیست بار در مراسم حج شرکت داشته است 6 و مراسم حج عبادتى است که براى خود ملاک مشخص و لازم دارد. درست است که خرد در یک رشته از امور دلیل و راهنماى انسان است و او در پرتو خرد برخى از زیبائیها و زشتیها را درک مىکرده، و بر انجام و ترک آنها از عقل فرمان مىبرده ، ولى هرگز ادراکات عقلى همه جهات زندگى انسانى را روشن نمىسازد.پیامبر در بخشى از عمر خود ، بازرگانى مىکرده، و براى «خدیجه» تجارت مىنموده و تجارت براى خود احکام حلال و حرامى دارد، آیا مىتوان گفت: که در طول کار بازرگانى حلال و حرام در نظر او یکسان بود. زندگى فردى و اجتماعى مردم مکه و حومه آمیخته با قمار و شراب ، بود در صورتى که پیامبر گرد این امور نگردیده و به تقوى و پرهیزگارى معروف بوده است، ناچار در این میان هادى و راهنما و اسوه و الگوئى در اختیار داشته است بنابراین نظریه «ابى الحسین بصرى» با زندگى او سازگار نمىباشد. آرى احمد در مسند خود از«سعید بن زید» حدیثى را نقل کرده که در آن حدیث ، راوى براى پدر خود فضیلتى را ادعا کرده که پیامبر فاقد آن بوده است از این جهت نمىتوان آن را صحیح دانست .وى مىگوید: پیامبر با زیدبن حارثه سفرهاى پهن کرده و مشغول خوردن غذا بودند که «زید بن عمرو بن نفیل» بر آن دو گذشت، پیامبر زیدبن عمرو را دعوت به خوردن غذا نمود، ولى زید در پاسخ گفت برادرزادهام و من از گوشت حیوانى که به نام بت ذبح شود مصرف نمىکنیم. از آن روز نیز دیده نشد که پیامبر چنین غذائى را مصرف نماید. 7 یک چنین حدیثى که از طریق سعید فرزند زید نقل شده است فاقد ارزش خواهد بود زیرا مفاد آن این است: فردى که در آستانه نبوت بوده، از نظر آگاهى از حلال و حرام، از یک فرد عادى نیز کمتر بوده.
2- آیا پیامبر یکى از شرائع پیشین را پیروى مىکرد؟
گروهى این نظریه را برگزیده و مىگویند که او به حکم اینکه اعمال حج و عمره را به جا مىآورد، و از میته اجتناب مىورزید و از مُزکّى استفاده مىنمود طبعاً از یکى از شرائع پیشین پیروى مىکرده. 8
ولى اعمال یادشده ایشان همان طور که مىتواند از روى عمل به شرائع پیشین صورت پذیرد، مىتواند از طریق دیگر نیز انجام گیرد و به اصطلاح دلیل اعم از مدعى است . از طرف دیگر عمل به یکى از شرائع پیشین اشکالاتى دارد که برخى از آن ذکر می گردد:
الف: جواز عمل بر شرائع پیشین، فرع این است که آن شرائع، جهانى بوده و به منطقه و گروهى مخصوص نباشد، و اثبات عمومى دعوت آنان کار آسانى هم نیست و ما پیرامون آن در کتاب «مفاهیم القرآن» به طور مستدل و گسترده سخن گفتهایم 9.
ب: عمل به شرائع پیشین، در گروه آگهى از احکام آنها است اکنون باید دید که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از چه راهى ازآنها آگاه شده است در این جا دو احتمال وجود دارد که هر دو آن یادآوری مىگردد: 1- از طریق معاشرت و آمیزش با اهل کتاب، از احکام و شرائع پیشین آگاه گردد. این راه به کلى مسدود بود، زیرا او در طول زندگى با چنین گروهها معاشرت نداشته بالاخص در مکه، احبار و راهبان وجود نداشتهاند که از آنها، احکام و شرائع پیشین را بیاموزد.گذشته از این، خصوص حضرت مسیح، شریعت گستردهاى نداشته، بلکه براى حل اختلافات یهود، و براى تحلیل برخى از محرمات بنى اسرائیل مبعوث شده بود وحى الهى بر این مطلب گواه است چنانکه مىفرماید: « و مصداقا لما بین یدى من التوراه ولا حل لکم بعض الذى حرم علیکم و جئتکم بایه من ربکم فاتقوا الله و اطیعون» 10. « تصدیق کننده توارتم که پیش از من فرود آمده، و تحلیل کننده برخى از امورى هستم که بر شما مردم حرام شده است. و با آیتى به سوى شما آمدهام از مخالفت خدا بپرهیزید و مرا اطاعت نمائید».در این جا مطلب سومى نیز وجود دارد و آن اینکه از نظر روایات، رسول گرامى بالاترین و برترین انسانها است پس پیروى «فاضل از مفضول» با موازین عقل سازگار نیست .
2- پیامبر از طریق وحى از احکام پیشینیان آگاه مىشد، و بر طبق آنها عمل مىکرد. اگر این طریق را بپذیریم هرگز ثابت نمىشود که پیامبر تابع و پیرو پیامبران پیشین بوده است تنها چیزى که از آن مىتوان نتیجه گرفت این است که او بر احکامى که در شرائع پیشین وجود داشته است و از طریق وحى و یا الهام به او مىرسید، عمل مىکرد و به یک نظر بسان پیامبرانى بود که با داشتن خصیصه نبوت، بر احکام تورات عمل مىنمودند همچنانکه مىفرماید:«انا انزلنا التوراه فیها هدى و نور یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا» 11.«ما تورات را فرو فرستادیم در آن هدایت و نور است و از روى آن پیامبرانى داورى مىکنند».اگر راهنماى او الهام و با نزول وحى باشد، در این صورت باید گفت: بر یافتههاى غیبى خود عمل مىکرد، چیزى که هست یافتههاى او مطابق یکى از شرائع پیشین بوده است و این همان نظریه سوم است که هم اکنون یادآور مىشویم:
3- پیامبر مطابق الهام غیبى عمل مىکرد
در این نظریه تأکید بر این است که او وظائف خود را پیش از بعثت از طریق الهام دریافت مىکرد و مطابق آن عمل مىنمود، و این وظائف در گرو این نبود که حتماً موافق شریعت پیشینیان باشد، یا مطابق شریعتى باشد که بعداً از طریق وحى الهى بر او فرود خواهد آمد.این نظریه از دو نظریه پیش، محکمتر و استوارتر و سخن امیر مؤمنان گواه بر صدق آن است اینک به توضیح آن مىپردازیم:
1- مقام نبوت بالاترین مقامى است که به انسانى از جانب خداى بزرگ داده مىشود، تشرف به این مقام، در گروه آمادگى روحى است که در او به تدریج پدید آید، تا در پرتو آن، بتواند فرشته را ببیند، و وحى الهى را بشنوند و با ماورا طبیعت ارتباط مستقیم پیدا کند، تحصیل چنین استعدادى، به طى مراحلى از عرفان و شناخت نیاز دارد که در زیر نظر یک معلم غیبى انجام گیرد، تا دست او را گرفته، به مدارج رفیع از کمال برساند و قرآن این حقیقت را چنین بیان مىکند: «علمه شدید القوى = معلم نیرومندى به او تعلیم داده است» 12. بنابراین پیامبر گرامى پیش از بعثت بىنیاز از معلم غیبى، و تربیتىهاى الهى نبوده و پیوسته مورد عنایت الهى بوده است تا به حدى برسد، که شایسته خطاب «اقرأ باسم ربک الذى خلق» گردد و امیر مؤمنان این حقیقت را در خطبه قاصعه مطرح مىکنند و مىفرماید: «ولقد قرن اللّه من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم، و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره 13».«از روزى که پیامبر از شیر گرفته شد خدا او را با بزرگترین فرشته قرین و همراه ساخت تا به وسیله آن فرشته راه بزرگواریها را بپیماید، و به نیکوترین اخلاق، آراسته گردد».
2- عروه بن زبیر از عائشه نقل مىکند نخستین مرحله وحى که پیامبرگرامى با آن روبرو شد رؤیاهاى صادق بود، آنچه را در خواب مىدید بسان سپیده فجر صادق پیش مىآمد، سپس علاقه به تنهائى پیدا کرد و روزها را در خلوتگاه حرا مىگذارند سپس به سوى خانواده خود باز مىگشت، پس از اندى نیز به «حرا» مىرفت و کار خود را از سر مىگرفت و او پیوسته در این حالت بود که وحى الهى فرا رسید و او را به مقام نبوت مفتخر ساخت. 14
3- کلینى در باب فرق میان نبى و رسول از امام باقر نقل مىکند: «نبى کسى است که حقائق را در خواب مىبیند، همان طور که ابراهیم (علیه السلام) در عالم رؤیا مشاهده کرد و همانطور که پیامبر اسباب نبوت را پیش از وحى دید، و به همین حالت بود که جبرئیل او را مأمور رسالت نمود. 15این روایات و نظائر آنها حاکى است که پیامبر گرامى پیش از بعثت، تحت تربیت فرشتهاى بود، و حقائق را در خواب مىدید، و نداها را مىشنید تا اینکه آمادگى پیدا کرد با امین وحى روبرو گردد و قرآن بر او فرود آید.او در این فترت از زندگى، خدا را عبادت مىکرد، و در آثار صنع به مطالعه و تفکر مىپرداخت، و در همین حال به وظائف شخصى خود درباره زن و فرزند… عمل مىنمود و یگانه راهنماى او در این مرحله همان اتصالات غیبى او بود که او را در همه مراحل کمک مىکرد،و دستورات خدا را در اختیار او مىنهاد خواه مطابق شرایع پیشین باشد یا نه، یا مطابق شریعتى باشد که بعدها بر او فرود خواهد آمد یا نه.این حقیقت در صورتى روشن مىشود که بدانیم که شخصیتهائى مانند حضرت یحیى و یا حضرت مسیح در دوران کودکى به مقام نبوت رسیده و با جهان غیب ارتباط و پیوندى داشتهاند چنانکه درباره حضرت یحیى مىفرماید: «یا یحیى خذ الکتاب بقوه و ءاتیناه الحکم صبیاً» 16. «اى یحیى کتاب را به استوارى بگیر، و در دوران کودکى به او «حکم» دادیم. و درباره حضرت مسیح از او چنین نقل مىکند». «انى عبدالله ءاتانى الکتاب وجعلنى نبیاً» 17. «من بنده خدا هستم کتاب به من داده شده و مرا پیامبر قرار داده است».بنابراین پیامبر گرامى پیش از بعثت، مراحلى از نبوت را دارا، و اتصال و ارتباط او با جهان غیب به گونهاى برقرار بوده است و او در این مرحله پیوسته در حال تکامل بوده که در سن چهل سالگى به مقام رسالت و ابلاغ پیام خدا به مردم نایل شده است .تا این جا با این قرائن و شواهد توانستیم نیمرخى روشن از سیماى حقیقت را ترسیم کنیم و نتائجى که از این بحث گسترده گرفته شد عبارتنداز:
1- پیامبر گرامى در خانودهاى دیده به جهان گشود که بر اعضاء بزرگ آن، توحید و ایمان و تقوى و عفت حکومت مىکرد و سران خانواده از آئین حنیف ابراهیمى دور نبوده و پیرو آن بودهاند.2- پیامبر گرامى پیش از بعثت با جهان غیب به نوعى ارتباط داشته و مرحلهاى از نبوت را دارا بوده و در چهل سالگى به مقام رسالت و تبلیغ پیام خدا مبعوث گردید. 4- او در زندگى فردى و اجتماعى خود، به آنچه از جهان بالا تلقى مىکرد، عمل مىنمود خواه با شریعیت تطبیق بنماید یا نه .
پی نوشت ها :
1- المنتقى به نقل بحار، ج 15، ص .392 منتقى نگارش کازورن است که هنوز چاپ نشده است.
2- طبقات ابن سعد، ج 1، ص .154 سیره ابن هشام، ج 1، ص 182.
3- طبقات ابن سعد، ج 1، ص 156.
4- نهج البلاغه، خطبه قاصعه، شماره 187.
5- «ذریعه» سید مرتضى، ج 2، ص 595، «عده» شیخ طوسى، ج 2، ص 60، «معارج» محقق حلى، ص 60، «مبادى» علامه، ص 30، «بحارالانوار»، ج 18، ص 271، «قوانین» قمى، ج 1، ص 491 در این کتابها نظریههاى پنجگانهاى نقل شده است .
6- وسائل الشیعه، ج 8، باب 45 «باب تکرار حج و عمره»، ص 87، بحارالانوار، ج 11، ص 280.
7- مسند احمد، ج 1، ص 189 – 190.
8- ذریعه سید مرتضى، ج 2، ص 596.
9- مفاهیم القرآن، ج 4، صفحات 77 – 116.
10- سوره آل عمران، آیه 5.
11- سوره مائده، آیه 44.
12- سوره نجم، آیه 5.
13- نهج البلاغه، خطبه قاصعه، شماره 187.
14- صحیح بخارى، ج 1، ص 3 «باب بدء الوحى الى رسول الله» سیره ابن هشام، ج 1، ص 234 – 236.
15- کافى، ج 1، ص 176.
16- سوره مریم، آیه 12.
17- سوره مریم، آیه 30.