نویسنده: آیت الله سید احمد خاتمی
تسلیم در برابر خدا
در زیارت جامعه کبیره خطاب به ائمه اطهار (ع)می گوییم: «و سلمتم له القضاء»؛ در برابر حکم الهی سرفرود آورده تسلیم شدید. واژه «سلمتم» ماضی باب تفعیل است از مصدر تسلیم است به معنای واگذاردن چیزی به دیگری است، خواه واگذاری متاع باشد «سلّم الودیعه لصاحبها»1و دیعه را به صاحبش تحویل داد. خواه سپرده زمام اختیار خود به دیگری باشد «سلّم الاجیر نفسه للمستأجر مکته من نفسه حیث لا مانع»2اجیر خود را تسلیم اجاره کننده کرد یعنی اختیار خود را به دست او داد.
«قضاء» به معنای فیصله دادن است خواه با کلام باشد خواه با عمل خواه فیصله دهنده ذات اقدس الهی باشد یا بشر.3
قضای قولی خداوند «و قضی ربک الا تعبدوا الّا ایاه»4و پروردگارت حکم قطعی کرده است که جز او را نپرستید.
قضای فعلی خداوند «و الله یقضی بالحق…».5
و خداست که به حق حکم می کند.
«فقضهن سبع سموات فی یومین»6
پس آنها در مدت دو روز(یا دو دوران)هفت آسمان ساخت.
قضای قولی بشر مانند «قضی الحاکم بکذا»حاکم فلان حکم را صادر کرد. قاضی فعلی بشر مانند: «فاذا قضیتم مناسککم».7
پس چون اعمال و آداب محبتان را بجا آورید.
«…فاقض انت قاض انما تقضی هذه الحیوه الدنیا».8
پس هر حکمی که توانی بکن که تو تنها درباره زندگی این دنیا حکم توانی کرد.
به این ترتیب معنای جمله فوق این است که شما امامان شیعه تسلیم محض قضای الهی بودید هم قضای تشریعی خداوند هم قضای تکوینی ذات مقدّس ربوبی.
تسلیم، فضیلت والای اخلاقی
تسلیم در برابر ذات مقدّس ربوبی بودن از فضائل والایی است که خداوند برگزیدگان خود را به آن می ستاید: به عنوان نمونه حضرت ابراهیم خلیل الرحمن را با این وصف می ستاید: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلماً و ما کان من المشرکین»9، ابراهیم نه یهودی بود ونه نصرانی و لکن حق گرائی تسلیم خدا بود و نیز از مشرکان نبود.
«اذا قال له ربّه اسلم قال اسلمت لرب العالمین»10
آنگاه که پروردگارش به او گفت تسلیم امر من شو، گفت تسلیم اوامر خدا هستم.
نیز پیامبر اکرم(ص)را با این وصف امر نموده و او پیشگام انجام این امر الهی است.
«…قال انّی امرت ان اکون اوّل من اسلم و لا تکونن من المشرکین»11
بگو همانا من مأمورم که نخستین کسی باشم که تسلیم امر او هستم و به من گفته شده هرگز از مشرکان مباش.
«توصیه به تسلیم در برابر خداوند بودن» از سفارشهای بندگان صالح حضرت حق به فرزندان خویش است. «و وصی بها ابراهیم بنیّه و یعقوب یا بنی ان الله اصطفی لکم الدین و لا تموتن الا و أنتم مسلمون»12و ابراهیم و یعقوب و پسران خود را به آئین خود توصیه کردند و هر یک در وصیّت خود گفتند ای پسران من بی تردید خداوند این دین را برای شما برگزیده پس حتماً بکوشید تا جز در حال اسلام از دنیا نروید.
و البته حضرت ابراهیم با تربیت الهی توانست فرزندانی تسلیم در برابر خداوند بپرورد که نمونه عالی آن حضرت اسماعیل است.
فلما بلغ معه السعی قال یا بنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری قال یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنی ان شاء الله من الصابرین»13
پس چون پسر با او به حد کار و کوشش رسید گفت: ای فرزند عزیزم من مرتب در خواب می بینم که تو را سرمی برم(کارد برحلقومت می کشم)پس بنگر چه نظر دهی او گفت ای پدر آنچه را مأمور می شوی انجام ده که به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت
«تسلیم»دعای پاکان
«تسلیم»آنچنان موهبتی ارزشمند است که حضرت ابراهیم درخواست از ذات مقدّس ربوبی می کند.
«و اذا یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل ربنا تقبّل منا انک انت السمیع العلیم ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذرّیتنا امه مسلمه لک و ارنا مناسکنا و تب علینا انک انت التواب الرحیم».14
و به یاد آورید زمانی را که ابراهیم و اسماعیل پایه های خانه(کعبه )را بالا می بردند و می گفتند پروردگارا این عمل را از ما بپذیر که توئی شنوا و دانا پروردگارا ما را تسلیم فرمان خود قرار ده و از فرزندان ما نیز امتی تسلیم خود پدید آر و اعمال عبادی ما را از حج و قربانی ها و جاهای قربانی به ما نشان ده و بر ما عطف توجه کن که توئی بسیار عطوف و توبه پذیر و مهربان.
زمینه تسلیم
زیربنای تسلیم در برابر خداوند معرفت به ذات مقدّس ربوبی و حکمت و عزّت است. حضرت امام باقر(ع)فرمود: «احقّ من خلق الله بالتسلیم لما قضی الله من عرف الله»15.
سزاوارترین خلق خدا به گردن نهادن در برابر قضا و فرمان او کسی است که خداشناس باشد.
در روایتی از نبی اکرم(ص)رسیده است: «یا عباد الله انتم کالمرضی و رب العالمین کالطبیب فصلاح المرضی فیما یعلمه الطبیب و تدبیره به لا فیما یشتهیه المریض و تقیرحه الا فسلموا الله امره تکونوا من الفائزین»16
ای بندگان خدا شما چون بیمارید و پروردگار جهانیان مانند طبیب و بهبود حال بیمار در گرو توصیه های طبیب به او و تدبیر اوست نه در آنچه بیمار می خواهد و پیشنهاد می کند هان در برابر فرمان خداوند گردن نهید تا از رستگاران باشید.
هر چه در عرصه معرفت انسان اوج پیدا کند، در این فضیلت به قلّه نزدیک تر می شود لذا آمده است که : امام صادق (ع)فرمود: «لم یکن رسول الله یقول لشی قد مضی لو کان غیره»17.رسول خدا درباره کاری که گذشته بود نمی فرمود کاش جز آن بود.
و امامان معصوم که در قلّه این معرفت هستند همانند نبی اکرم(ص)تسلیم بی چون و چرای قضای الهی هستند و پسندند آنچه را جانان پسندد آنچه سالار شهیدان در آخرین لحظات عمر مبارکش فرمود در حقیقت زبان حال و زبان قال همه امامان است.
«…صبراً علی قضائک یا رب لا اله سواک یا غیاث لمستغیثین.»
«مالی رب سواک و لا معبود غیرک صبراً علی حکمک یا غیاث من لا غیاث له یا دائما لا نفاد له یا محیی الموتی یا قائما علی کل نفس بما کسبت احکم بینی و بینهم و انت خیر الحاکمین»18.
در مقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم ای پروردگاری که جز تو خدایی نیست، این فریاد رس دادخواهان که مرا جز تو پروردگاری و معبودی نیست. برحکم و تقدیر تو صابر و شکیبا هستم ای فریاد رس آنکه فریاد رس ندارد ای همیشه زنده، ای که پایان ندارد، ای زنده کننده مردگان، ای خدائی که هر کس را با اعمالش می سنجی در میان من و این مردم حکم کن که تو بهترین حکم کنندگانی.
آنگاه صورت به خاک گذاشت و گفت: بسم الله و فی سبیل الله و علی مله رسول الله.
تسلیم در برابر پیامبر(ص)
تسلیم در برابر پیامبر(ص)و امامان(ع)در حقیقت زیر مجموعه تسلیم در برابر خداونداست. چرا که مشروعیت پیامبر(ص)و امامان (ع) به امر خداوند است.
«فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا معا قضیت و یسلموا تسلیما»19.
سوگند به پروردگارت که ایمان نمی آورند مگر آنکه در نزاعی که در میان آنهاست تو را داور قرار دهند و از حکمی که تو می دهی هیچ ناخشنود نشوند وبه درستی تسلیم آن گردند.
آن کس که تسلیم ذات مقدس ربوبی است، تسلیم دستورا ت خلفای او که پیامبران، پیامبر اعظم(ص)و امامان علیهم السلام نیز هست . در روایتی از حضرت امام صادق(ع)آمده است: «لو ان قوماً عبدوا الله وحده لا شریک له و اقاموا الصلوه و اتو الزکوه و مجوا البیت و صاموا شهر رمضان ثم قالوا الشی صنعه الله او صنعه النبی(ص) الاصنع خلاف الّذی صنع او وجدوا ذلک فی قلوبهم لکانوا بذلک مشرکین ثم تلاهذه لآیه فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و سلبموا تسلیما ثم قال ابوعبدالله فعلیکم باالتسلیم»20
اگر جمعیتی خدا را بپرستند، نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند روزه ماه رمضان و حج را بجا آوردند ولی نسبت به کارهایی که پیامبر انجام داده با سوء ظن بنگرند و یا بگویند اگر فلان کار را انجام نداده بود بهتر بود آنها در حقیقت مؤمنان واقعی نیستند سپس امام آیه فوق را تلاوت فرموده چنین فرمود برشما باد به تسلیم.
کلامی از امام خمینی (ره)
حضرت امام خمینی(ره)در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل کلامی جامع پیرامون تسلیم آورده اند:
«تسلیم یکی از صفات نیکوی مؤمنین است که به واسطه آن طی مقامات معنویه و معارف الهیه شود و کسی که تسلیم پیش حق و اولیاء خدا شود و اولیا خدا شود و در مقابل آنها چون و چرا نکند و با قدم آنها سیرملکوتی کند زود به مقصد می رسد. از این جهت بعضی از عرفاء گویند که مؤمنین از حکماء نزدیکتر به مقصد و مقصود هستند زیرا که آنها قدم را جای پای پیامبران می گذارند و حکما می خواهند با فکر و عقل خود سیر کنند و البته آنکه تسلیم راهنمایی الهی شد از راه مستقیم که اقرب طرق است به مقصود می رسد و هیچ خطری از برای او نیست لکن آنکه با قدم خود سیر کند چه بسا در هلاکت افتد و راه را گم کند. انسان باید کوشش کند تاطبیب حاذق پیدا کند چون طبیبی کامل یافت در نسخه های او اگر چون و چرا کند و تسلیم او نشود و با عقل خود بخواهد خود را علاج کند چه بسا که به هلاکت رسد.
در سیر ملکوتی باید انسان کوشش کند تا هادی طریق پیدا کند و چون هادی پیدا کرد باید تسلیم او شود در سیر و سلوک بدنبال او رود و قدم را جای قدم او گذارد و ما چون نبی اکرم(ص)را هادی طریق یافتیم و او را واصل به تمام معارف می دانیم باید در سیر ملکوتی تبعیت او کنیم بی چون و چرا.
و اگر بخواهیم فلسفه احکام را با عقل ناقص خود دریابیم از جاده مستقیم منحرف می شویم و به هلاکت دائم می رسیم، مانند مریضی که بخواهداز سرنسخه طبیب آگاه شود و پس از آن دارو بخورد ناچار چنین مریضی روی سلامت نمی بیند تا آمده است از سرّ نسخه آگاهی پیدا کند وقت علاج گذشته خود را به هلاکت کشانده، ما مریضان و گمراهان باید نسخه های سیر ملکوتی و امراض قلبیه خود را از راهنمایان طریق هدایت و اطباء نفوس و پزشکان ارواح دریافت کنیم و بی به کار بستن افکار ناقصه و آراء ضعیفه خود به آنها علم کنیم تا به مقصد که رسیدن به سرایر توحید است برسیم بلکه همین تسلیم در بارگاه قدس الهی یکی از مصلحات امراض روحیه است و خود نفس را صفائی به سزا دهد و نورانیّت باطن را روز افزون کند21.
پی نوشت ها :
1 ـ مصباح المنیر، فیومی واژه «سلم.
2ـ همان.
3ـ مفردات راغب،ص774.
4ـ سوره اسراء، آیه 23.
5ـ سوره غافر، آیه20.
6ـ سوره فصلت، آیه12.
7ـ سوره بقره، آیه200.
8ـ سوره طه، آیه 72.
9ـ سوره آل عمران، آیه67.
10ـ سوره بقره، آیه131.
11ـسوره انعام ،آیه14.
12ـسوره بقره، آیه132.
13ـسوره ، صافات، آیه102.
14ـ سوره بقره، آیه127-128.
15ـ بحار الانوار،ج71،ص153.
16ـ تنبیه الخواطر مجموعه ورام،ج2،ص117.
17ـ همان،ص185.
18ـ لهوف ،ص110.
19ـ سوره نساء،آیه65.
20ـ اصول کافی ،ج1،ص290؛ج27،ص298
21ـ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص402 تا404.
منبع: پاسدار اسلام شماره 342