نویسنده: آیت الله سیدمحمّدتقی مدرسی
مترجم: محمد تقدمی صابری
نگاهی به درونمایه و محورهای سوره ی محمّد
نام دیگر این سوره، « قتال » است و در میان فرمانبرداری از حضرت (محمّد صلی الله علیه و آله و سلم)- که نام مبارک او در آغاز این سوره یاد شده است- و به طور عمومی، رهبری های مشروع و میان جنگ کردن با کافران که نیازمند فرمانبرداری کامل از پیامبر است، محورهای این سوره که ویژگی آن تمرکز بر بیان مثالهایی برای مردم است، قرار گرفته اند، زیرا آیات این سوره، پیاپی کاستی های کافران و منافقان را بر می شمرد و آنان را با ویژگیهای مؤمنان می سنجد. شاید این سوره دربرگیرنده ی هفده تفاوت میان این دو گروه (مؤمنان- کافران و منافقان) باشد، که این پرسش را برمی انگیزد: در سوره ی قتال (محمد) از چه رو بر تفاوت میان این دو گروه تمرکز شده است؟ در پاسخ می توان گفت به دو سبب:
الف: شاید این تمرکز بدان سبب است که دلهای مؤمنان با رحمت ایمانی آباد می گردد و شاید بسیج این دلها با روحیه ی جنگاوری بدون بیان ویژگیهای منفی منافقان، دشوار باشد، این تمرکز باعث می شود که دشمنی مؤمنان به کفر و کاستی های آن، بیش از دشمنی آنان به شخص کافر باشد.
ب: شاید این تمرکز بدان سبب باشد که جنگ بهترین ترازویی است که مردان بدان سنجیده می شوند و به جنگ است که مؤمنان از کسانی که در دلهایشان بیماری است، بازشناخته می شوند.
اینک جزئیات چارچوب عمومی سوره از نظر شما می گذرد:
1- در سرآغاز سوره، سیاق با صراحت بیان می دارد که پروردگار، کردار کافران را تباه می سازد، حال آنکه حال و روز مؤمنان را بهبود می بخشد و گناهان آنان را می آمرزد. (آیات 1-2) . برای چه؟
2- از آن رو که کافران از باطل پیروی کردند، حال آنکه مؤمنان به حق گردن نهادند. در اینجا پروردگار بر محور اساسی سوره تأکید می ورزد، آنجا که می فرماید: (این گونه خداوند برای مردم مثالهایشان را می زند). (آیه 3)
پروردگار فرمان می دهد تا بدون نرمش و گذشت با کافران بجنگیم و جنگ را تا بدانجا پی بگیریم که اسلحه بر زمین نهاده شود. او بیان حکمت جنگ را در واژه (ابتلاء= آزمون) خلاصه می کند و پس از این، بزرگی شهیدانی را که در راه خدا کشته می شوند، مشخص می سازد و می گوید، پروردگار خون آنان را پاس می دارد و هدایتشان می کند و حالشان را نیکو می گرداند و آنان را به بهشت وارد می کند. (آیات 4-6)
3- پروردگار کسانی را که ایمان آورده اند، یاری می رساند، اگر آنان آیین و پیامبر او را یاری رسانند، حال آنکه کافران را ناکام می سازد و تلاش آنها را تباه می کند. آیا آنان آنچه را که پروردگار، نازل نموده بود، خوش نمی داشتند؟! (پس نگونساری و ناکامی بر آنان باد). پروردگار، کردار آنان را باطل کرد (حتی کرداری که به ظاهر نیک به نظر می رسید) و رخدادهای تاریخی نیز بر این سنت پروردگار گواهند. آیا در زمین نمی گردند تا بنگرند فرجام کافرانی که پیش از آنها بوده اند، به کجا انجامیده است؟ آیا فرجام آنان اینگونه نبوده که پروردگار زیر و زبرشان کرد تا اینکه کسی از آنها بر جای نماند؟ این سنت پروردگار است و همانگونه که در پیشینیان جاری شد در آیندگان نیز جاری خواهد شد. و از همین روست که کافران را نظایر همین کیفر در پیش است. (آیات 7-10)
4- خداوند، سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند (آنان را با یاری خود پیروز می گرداند و کارهایشان را رسیدگی می کند)، ولی کافران را سرپرستی نیست (به رغم اینکه آنان با بت ها دوستی می ورزند، ولی این دوستی، هیچ است). (آیه 11)
5- آنان که ایمان آورده اند از رهگذر شیوه ای درست به سوی اهدافی والا، در حرکت اند و به همین سبب پروردگار آنان را به بهشت درمی آورد، حال آنکه کافران از دنیا بهره می برند، بدون اینکه هدفی را دنبال کنند. آنان همچون چارپایان می خورند و جایگاهشان آتش است، چه، در دنیا برای حفظ خود از آتش نکوشیدند. (آیه 12)
قرآن، بنیان نیروهایی ظاهری را ویران می سازد، که در اختیار کافران است. با این بیان که شهرهایی نیرومندتر از مکّه وجود داشتند که خداوند آنها را ویران ساخت و برای آنان یار و یاوری نبود. (آیه 13)
6- مؤمنان بر هدایت پروردگار خویش اند، آنان بدون گواهی روشن از سوی خدا، به کاری دست نمی زنند، حال آنکه کافران از هوسهای خود، که برای آنان زیبا جلوه داده شده، پیروی می کنند. این دو گروه به هیچ روی، برابر نیستند، چه، مؤمنان کارهای خود را بر اساس قوانینی روشن راه می برند، حال آنکه کافران در هم ریخته عمل می کنند، چون همراه با باد هوا، به هر کجا روی کرد، روی می کنند. (آیه 14)
7- جایگاه مؤمنان و فرجام کار آنها، بهشت است با میوه های رنگ رنگ و جویهای گوناگون که به آنها خوش سیمایی، نیرو، نشاط و لذّت می بخشد و با نعمتهای روحی، که در آمرزش پروردگار جلوه گر است، لیک بهره ی کافران، جز دوزخ نیست، با آبی جوشان که رودهایشان را از هم می پاشاند. (آیه 15)
8- تمام این کیفرها، بدان سبب است که کافران گوش خویش را از شنیدن حق فرو بستند، حال آنکه مؤمنان، به هدایت گراییدند و پروردگار نیز آنان را هرچه بیشتر هدایت بخشید و به آنان آموخت چگونه از دوزخ در امان بمانند. مشرکان ایمان نمی آورند تا رستاخیز، که نشانه های آن آشکار گشته، برپا گردد، ولی مؤمنان هر یک برای دیگری آمرزش طلب می کنند، زیرا می دانند هیچ معبودی جز خدا نیست. آنان برای گناهان خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش می خواهند. (آیات 16-19)
9- پس از بیان این ویژگیها که ما را از تفاوتهای میان مؤمنان و کافران آگاه می سازد، سیاق آیات، از منافقان سخن می گوید و مثالهای آنان را نیز روشن می سازد. قرآن جنگ در راه خدا را محکی برای آزمودن منافقان قرار می دهد، پس در آن هنگام که مؤمنان به راستی و بی صبرانه در انتظار فرمان پروردگار بر جنگ هستند، منافقان چون سوره ای صریح فرود آید و در آن نام کارزار آید، همانند کسی که به حال بیهوشی مرگ افتاده، به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می نگرند (از ترس و اندوه) و اینگونه است که پیکار در راه خدا، کینه هایشان را بیرون می آورد و بیماری های درون آنان را آشکار می سازد، لیک خیر آنها در این بود که به هنگام سختی با خدا راست دل می بودند. (آیات 20-21)
10- منافقان اگر به قدرتی برسند- قدرت پس از جهاد، آزمونی دیگر برای سنجش حقیقت درونی آنان است- با جلوگیری از آبادانی زمین و گسترش رذیلتهای اخلاقی و فسق و ستم در جای جای آن و گسستن پیوندهای خویشاوندی سر به فساد برمی دارند، همانگونه که بنی امیه و بنی عباس با خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین کردند. همانهایی که خداوند نفرینشان کرد و از شنیدن سخن حق ناشنوایشان نمود و از دیدن شواهد حق، کورشان گردانید. (آیات 22-23)
11- قرآن، ترازویی برای شناخت حقیقت مردمان است، لیک برای کسی که در آن اندیشه کند. آیا به آیات قرآن نمی اندیشند؟ یا مگر به دلهایشان قفلهایی نهاده شده است؟ (که بینشهای قرآن در جان آنان رخنه نمی کند؟) (آیه 24)
12- سیاق ما را به سوی سبب گمراهی بیماردلان پس از هدایت، رهنمون می شود، همانهایی که در این دورویی افتادند. قرآن می گوید: بی گمان کسانی که پس از شناختن راه هدایت به آن پشت کردند، شیطان آنان را فریفت (که گمراهی را برایشان زیور بست) و به آرزوهای دور و درازشان انداخت. (آیه 25)
13- از جمله عیوب و دسیسه های پلید منافقان این است که ناخشنودان هدایت الهی را گفتند: ما با شماییم و شما را در برخی کارها فرمان می بریم و برای ضربه زدن به اسلام با شما همکاری می کنیم، خداوند آنچه را که پنهان می دارند، می داند، همانگونه که کارهای آشکار آنان را می داند. (آیه 26)
آنان می پندارند که پیوندشان با دشمنان، ایشان را از پشتیبانی دشمن بهره مند می سازد، لیک فردا روز چه می کنند، آن هنگام که فرشتگان بر چهره و پشت آنان تازیانه می زنند و در آن روز مشرکان که یارشان بودند، سودی به آنان نمی رسانند، بلکه حتی از کارهای نیکشان نیز بهره ای نمی برند، چه، آنان از آنچه خدا را به خشم آورده، پیروی کرده اند و خرسندی اش را خوش نداشتند (این خرسندی در اطاعت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، خیرخواهی رهبری الهی و تسلیم در برابر فرمانهایی که در پیرامون جنگ از آن صادر می شد، جلوه گر است). خداوند نیز کرده هایشان را تباه ساخت. (آیات 27-28)
14- منافقان بر اصل پنهانکاری اعتماد داشتند، لیک آیا اینان می پندارند که پروردگار کینه هایشان را آشکار نخواهد کرد؟ و مرضی را که نسبت به فرمان جنگ در دلهایشان است، نمایان نخواهد ساخت؟
آری؛ پروردگار می تواند هم اینک با تغییردادن سیمایشان، پرده از کار آنان بردارد، بلکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از لابه لای گفتار یا اشارت صورت آنان می تواند منافقان را بشناسد. (آیات 29-30)
15- قرآن دیگر بار سخن درباره ی جنگ را، با بیان حکمتی که در این آزمون نهفته است، پی می گیرد. قرآن تأکید می ورزد که کافران هرگز به پروردگار گزندی نمی رسانند و او به زودی کرده هایشان را تباه خواهد کرد. قرآن، مؤمنان را فرمان می دهد تا از پروردگار و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اطاعت کنند و به دستوری که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای جنگ می دهد، گردن نهند و کرده های خویش را تباه نسازند، امّا کسانی که بر کفر می میرند، پروردگار آنان را نمی آمرزد. (آیات 31-34)
16- پروردگار اراده ی ایستادگی را نزد رزمندگان تقویت می کند و به پایداریشان فرا می خواند و از آنان می خواهد که سستی نورزند و کافران را (با خواری) به آشتی نخوانند که (با ایمانشان) از کافران برترند و پروردگار از کارهایشان هرگز نخواهد کاست. (آیه 35)
خداوند از ارزش دنیا در دیگان مؤمنان می کاهد و روشن می سازد که زندگی دنیا لهو و لعبی بیش نیست (مگر اینکه آخرت را به دنیا بخواهیم) به دو شرط از دنیا پاداش می گیریم (به شرط ایمان و پرهیزگاری). اگر مردمان ایمان آورند و پروا بدارند، پرودگار پاداش آنان را می دهد و اموالشان را در عوض نمی خواهد. (آیه 36)
17- در پایان سوره، سیاق آیات، ضرورت انفاق در راه خدا را یادآور می شود- به ویژه اینکه جنگ، نیازمند انفاق است- و اگر پروردگار از شما بخواهد که اموالتان را انفاق کنید، که آزمونی دشوار است، شما بخل می ورزید و خداوند بدین کار کینه های شما را آشکار می سازد و نشان می دهد که شما تا چه اندازه به دنیا چنگ درزده اید. (آیه 37)
شما همان مردمی هستید که چون برای انفاق در راه خدا فراخوانده می شوید، برخی از شما بخل می ورزند و هر که بخل بورزد، تنها به زیان خود بخل ورزیده وگرنه خداوند بی نیاز و شما نیازمندید.
در پایان سوره، پروردگار، مؤمنان را هشدار می دهد که اگر بار مسؤولیت رسالت را بر دوش نکشند و روی برتابند، او گروهی دیگر را جایگزین آنان می سازد. (آیه 38)
منبع مقاله :
مدرسی، سید محمدتقی؛ (1386)، سوره های قرآن: درونمایه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمی صابری، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، چاپ اول.