نویسنده:احمدرضا بسیج(1)
نگاه اخلاقی به اوتانازی
از منظر اخلاق، کمال و سعادت انسان ها در گرو رفتار و اندیشه و عمل دنیایی است. به تعبیر دیگر، ملاک سعادت و شقاوت انسان، لذّت و رنج ابدی اوست که آن هم محصول و ثمره ی زندگی دنیایی خواهد بود؛ یعنی سعادت یا شقاوت ابدی و اخروی انسان در گرو اعمال اوست و هر کاری را که در این جا انجام دهد و در آن جا خواهد دید.
اسلام، به انسان هشدار می دهد که زندگی وی منحصر به زندگی دنیا و لذایذ و رنج های دنیوی نیست، بلکه یک زندگی ابدی همراه با لذایذ و رنج های مناسب دارد که باید در این مقایسه و ارزیابی، مورد توجّه قرار گیرد.در غیر این صورت، به فرض این که زندگی دنیوی انسان همه اش هم لذّت باشد، ولی در پشت سر آن، عذاب دامنگیرش شود، این گونه زندگی ارزشی ندارد و انسان در آن سعادتمند نخواهد بود.(2)
از سوی دیگر، اگر زندگی انسان همه اش درد و رنج باشد، ولی پشت سر آن، لذّت و نعمت بی انتها دستگیرش شود، این گونه زندگی از ارزش واقعی برخوردار بوده و درد و رنج موقّت آن قابل قبول می نماید.
به قول مولوی:
زندگی در مردن و در محنت است
آب حیوان در درون ظلمت است(3)
تعبیر قرآن این است که بعد از سختی، آسانی و آسایش است. زندگی پر درد و رنج انسان می تواند در صورتی که توأم با جزع و فزع و ناسپاسی و خودکشی نباشد، نتیجه ای شیرین و لذّت بخش به دنبال داشته باشد؛ همان گونه که می تواند نتیجه ای تلخ تر و درد آورتر را نتیجه بدهد.
بنابراین، خودکشی یا درخواست قتل خود از طرف دیگران، امری ناستوده و خلاف دین و حقیقت زندگی و فلسفه ی حیات است. همین طور کمک کردن به او از سوی دیگران قبیح و نارواست.
در قرآن می خوانیم:
(وَ مَا کانَ لِمُؤْمِنٍ أَن یَقْتُلَ مُؤْمِناً )(4)
«هیچ مؤمنی نباید مؤمن دیگری را به قتل رساند.»
و می فرماید:
(وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْس الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ إِلا بِالْحَقِّ )(5)
«هیچ کس را که خدا جان و خون او را محترم داشته است، نکشید، مگر به حق.»
در جای دیگر، قتل یک انسان را برابر با قتل همه ی انسان ها و احیای او را مساوی با احیای همه ی انسان ها بر می شمارد:
(أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فى الاَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاس جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاس جَمِیعاً وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِک فى الاَرْضِ لَمُسرِفُونَ)(6)
«هر کسی که دیگری را جز به خاطر قصاص یا مجازات فسادی در زمین بکشد، مثل آن است که همه ی مردم را کشته باشد، و هر کس که کسی را زنده بدارد گویا همه ی مردم را زنده نموده است. همانا پیامبران ما با نشانه های روشن به سوی آنان آمدند و آن گاه بسیاری از این ها در زمین اسراف کار هستند.»
در آیه ی شریفه ی فوق کشتن یک فرد برابر با کشتن همه ی انسان ها و زنده کردن یک فرد مساوی با زنده نمودن همه ی انسان ها به حساب آمده است.
علّامه طباطبایی در تفسیر گران سنگ المیزان پیرامون آیه ی فوق می نویسد:
«اشخاصِ بشری، افراد یک نوع و اجزاء یک حقیقت بوده، همان انسانیّتی که در عدّه ی زیادی است در یک نفر هم هست و همان که در یک نفر هست در همه هم هست. خداوند با آفرینش این افراد و تکثیر این نسل، خواسته این موجود که استعداد زندگی زیادی ندارد، باقی مانده و این بقائش ادامه یافته، پسینیان جانشین پیشینیان گشته، خداوند در زمین پرسش تو عبادت شود. بنابراین، از بین بردن فردی با قتل، افساد در آفرینش و باطل کردن هدف الهی در انسانیّت است که بقائش با تکثیر افراد و طریق جانشینی یکی از دیگری است.»
علّامه طباطبایی می افزاید:
«آیه ی فوق کنایه از این است که مردم همه دارای یک حقیقت انسانی بوده، یک نفر و یا همه در آن حقیقت مساویند. هر که به انسانیّتی که در یک فرد هست، سوء قصدی کند، در واقع، به انسانیّتی که در همه است سوء قصد نموده است. همچون آبی که میان ظرف های زیادی پخش کنیم؛ هر که از یکی از آن ظرف ها آب بخورد گویا همه را آشامیده است. بنابراین، آیه کنایه ای به صورت تشبیه است.
بنابراین، یک فرد انسان از نظر آن حقیقتی که با خود دارد و مردن و زنده شدن هم مربوط به آن حقیقت است با تمام افراد فرقی نداشته و همان حقیقتی را که تمام افراد با خود دارند، آن فرد هم دارد و لازمه ی این معنی این است که قتل یک نفر هم چون قتل نوع بشر باشد، و بر عکس، زنده داشتن یک نفر همچون احیای تمام مردم باشد.»(7)
بدیهی است کمک کردن به فردی که در اثر بیماری یا حادثه زندگی اش در معرض خطر قرار گرفته است، می تواند در مفهوم زنده کردن انسان جای گیرد و پاداش آن را نصیب هر کس نماید که از هر رشته و یا هر مقامی از پزشک گرفته تا پرستار و دیگر عوامل، دخیل در درمان است. در مقابل، هر گاه تلاشی در جهت گرفتن جان کسی و به مخاطره انداختن زندگی یک فرد صورت گیرد، عنوان قاتل جان را به عامل داده و بایستی منتظر مجازات دنیوی و اخروی آن باشد.
وظیفه ی اساسی پزشک، بازگرداندن سلامت بیماران بر مبنای علم و آگاهی و تجربه و تخصّص و صداقت در نیّت و عمل است. پزشک و در کل کادر پزشکی، با توجّه به وظیفه ی تعریف شده، باد بیشترین حس مسؤولیّت را در باب سلامتی و زنده ماندن بیمار داشته باشند. از این رو، باید رابطه ی آنها با بیمار بر اساس علم، اعتماد، احساس مسؤولیّت، رضایت وجدان و تلاش و اقدام همه جانبه و صحیح و مشروع برای بهبودی او باشد.
در این میان، هیچ بعید نیست بیمارانی به دلیل پیشرفته بودن بیماری و شدت اختلالات عضوی و یا نبود امکانات لازم و مانند آن، علی رغم اقدامات و تلاش های پزشکی، بمیرند. در این صورت، پزشک و دیگر عوامل ضامن نبوده و تقسیری متوجّه آنها نیست.
لیکن شکی نیست که اگر مردن بیمار در اثر بی توجّهی و بی مبالاتی یا فوت وقت یا بی دقّتی و سرسری گرفتن درمان یا تجویز و درمان نادرست باشد، او در مرگ بیمار ضامن است، چه رسد به این که عمداً او را بمیراند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«مَن تطَبَّبَ وَ لَمْ یُعلَم مِنهُ طِبُّ قَبلَ ذلک، فَهُو ضامِن.»(8)
«هر کس بدون تخصّص به کار طبابت دست زند، ضامن است.»
و فرمود:
«مَن تَطبّبَ وَ لَم ْ یَکُنْ بالطَّبّ معروفاً، فَأصابَ نفساً فَما دونَها، فَهُوَ ضامِنٌ.»
«هر کس در حالی که به طبابت شناخته شده نیست، عهده دار آن گردد و موجب فوت کسی یا صدمه ای کمتر از آن شود، ضامن است.»
سخن نهایی
اوتانازی یا یوتانازی، طبق تعریف، به معنی کوتاه کردن مدّت درد و رنج بیمار درمان ناپذیر است که تا زمان مداوای شخص بیمار، دانش پزشکی امیدی به مداوای او ندارد. مرگ آرام بخش یا بیمار کشی ترحمی، یا «به مرگی» اصطلاحات دیگر این نوع مرگ است.
اوتانازی در همه ی اشکال آن، اعم از فعّال، غیر فعّال و غیر مستقیم و نیز داوطلبانه و غیر داوطلبانه، از نظر دین مبین اسلام و جهان بینی الهی حرام است.
اوتانازی در حالت داوطلبانه خودکشی است و در حالت غیر داوطلبانه دیگر کشی و در هر دو حالت جرم بوده و مستوجب عقاب است.
از منظر اسلام، بیمار اگر دین دار و مؤمن باشد، تحمّل درد و رنج و صبر و بردباری در برابر آن، موجب بخشش گناهان و تزکیه ی نفس و تخفیف مجازات یا افزایش درجات و رسیدن به ثواب های بیشتری اخروی می شود و اگر غیر مؤمن باشد چه بسا درد و رنج موجب گردد از رفتار و زندگی گذشته ی خود پشیمان شده و توبه کند و با حال ایمان از دنیا برود.
در احادیث از معصومین (علیهم السلام )رسیده است که «هیچ مرد و زن مؤمن یا مرد و زن مسلمانی بیمار نمی شود، مگر این که خداوند به سبب آن بیماری گناه او را پاک می کند؛ آن چنان که آتش، ناخالصی آهن و نقره را می زداید.» و «در حال بیماری، گناهان شخص بیمار همچون برگ درخت می ریزد.»(9)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«عَجِبتُ للمؤمنِ و جَزَعِهِ مِن السُقم و لو علِم ما له فی السُقم لَأحَبَّ أن لا یزالُ سقیما حَتّی یَلقی لله عزّوجلّ.»(10)
«از مؤمن و بیتابی او از بیماری تعجب می کنم. اگر می دانست که چه ثوابی در بیماری هست، بی گمان دوست داشت پیوسته بیمار باشد تا آن گاه که پروردگار عزّوجل خود را دیدار کند.»
همچنین می فرماید:
«خداوند به ملائکه می فرماید برای بندگان من تا زمانی که بیمار هستند، همان خیر و ثوابی را بنویسید که در زمان سلامتی اش شب و روز انجام می داده است؛ زیرا بر من است که وقتی سلامتی را از او باز می گیرم، اجر کاری را که در زمان تندرستی اش می کرده است برایش بنویسم.»
و می فرماید:
«بنده هر گاه در عبادت باشد و آن گاه بیمار شود به فرشته ی موکّل او گفته می شود، همانند عملی را که در هنگام سلامتی اش انجام می داد، برایش بنویس تا آن که سلامتی اش را باز یابد یا بمیرد.»
همین مفهوم را امام کاظم (علیه السلام) در حدیثی بیان فرمود:
«هر گاه مؤمن بیمار شود، خدای عزّوجلّ به فرشته ی دست چپ او وحی می فرماید که برای بنده ام، تا زمانی که در زندان و بند من است، گناهی منویس و به فرشته ی دست راست او وحی می فرماید که همان حسناتی را که در زمان سلامتی بنده ام می نوشتی، برایش بنویس.»(11)
این مطلب آن قدر مهم است که نه تنها برای خود بیمار منافع کثیر دارد، بلکه پرستاران و عیادت کنندگان او نیز در این بهره و ثمره سهیم اند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«عیادت کننده از بیمار، در رحمت خدا غوطه ور می شود و در نخلستان بهشت میوه می چیند.»
و امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«هر کس به عیادت بیماری برود، هفتاد هزار فرشته او را مشایعت می کنند و برایش آمرزش می طلبند تا آن گاه که به منزل خود برگردد.»(12)
با این حال، آیا پزشک یا دیگران حق دارند بیمار را از این فیض و بهره ی عظیم محروم کنند؟ و در این صورت، آیا مرتکب گناه و جرم نشده اند؟
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود:
«از ما نیست کسی که به مسلمانی غش روا دارد یا به او زیان رساند یا به او نیرنگ زند.»(13)
این استدلال که «در اوتانازی هدفمان این است که به بیمار کمک کنیم تا از درد و رنج راحت شود» استدلال تمامی نیست؛ چرا که اوّلاً، همان گونه که بیان شد، درد و رنج، هم برای او و هم برای دیگرانی که مرتبط با بیمار هستند، اجر و پاداش دارد؛ و ثانیاً، زندگی و درد و رنج یا راحتی انسان ها، فقط در محدوده ی دنیای مادّی خلاصه و محدود نمی شود.
آیا راحت کردن بیمار از درد و رنج در این دنیا، تضمینی برای راحتی او در قیامت نیز به دنبال دارد؟
آیا کسی در جهان یافت می شود که بتواند تضمین دهد هر کس از درد و رنج دنیایی راحت شد، به درد و رنج اخروی مبتلا نخواهد شد و راحتی او در سرای دیگر نیز داوم و بقا خواهد داشت ؟
به علاوه، به جای کشتن فرد، چرا تلاش نشود تا درد و الم بیمار به واسطه ی توسّل و توکّل به خدا و دعا و نیایش تسکین یابد. این امر، قطعاً شدنی است، همان گونه که در آیات و احادیث چنین ادعایی وجود دارد و علم نیز به این واقعیت اذعان نموده است.
همچنین کمک کردن به فردی برای انجام هر امر حرام، از جمله خودکشی و اوتانازی به بهانه ی همدردی و همکاری و مساعدت و غیره حرام است و از نظر حقوقی جرم محسوب می شود.
این مطلب از نظر فقهی نیز در فتاوای مراجع عظام بیان شده است.
آیه الله بهجت می فرماید:
«تا شخص از نظر شرع مهدور الدم نباشد، حفظ جان او در هر شرایطی بر خود او واجب است و بر متمکّن از حفظ او واجب است او را حفظ کند و راحتی واقعی برای روح است که آن هم نسبت به مجموع دنیا و آخرت ملاحظه می شود.»(14)
آیه الله نوری همدانی می فرماید:
«خودکشی به هر شکل و به هر وسیله ای در هر شرایطی حرام است.[…]
دخالت در قتل شخصی که دارای به اصطلاح نفس محترمه است به هر نحوی از انحاء و به هر شکلی از اشکال حرام است و احیاناً موجب قصاص هم می شود و گاهی استحقاق تعزیر دارد و تشخیص مورد با حاکم شرع و بر اساس موازین فقهی است، ولی همان طور که گفتیم دخالت در مرگ نفس محترمه به هر نحوی که باشد جایز نیست.»(15)
آیه الله مکارم شیرازی نیز می فرماید:
«بی شک، خود کشی و انتحار به هر شکل و به هر صورت و کمک به مرگ دیگری به هر شکل و هر صورت، خواه از ناحیه ی خود انسان باشد یا از ناحیه ی طبیب و خواه به منظور نجات از درد و رنج باشد یا به دلیل سربار جامعه بودن یا ظالم و ستمگر بودن و یا هر دلیل دیگر، از نظر اسلام ممنوع است و در بعضی از آیات قرآن و احادیث اسلامی به این معنی اشاره شده است.
عقل نیز حکم می کند که این کار بسیار زشت و ناپسند است. اضافه بر این، گشودن این باب سبب می شود که هر کس به هر بهانه ای دست به خودکشی زند یا اطبای سودجو کمک به کشتن افراد کنند یا افرادی که می خواهند اشخاصی را از صحنه به در کنند متوسّل به این بهانه شوند که خودش تقاضا کرده یا از دردهای مختلف رنج می برده است یا به تشخیص ما مصداق ظالم بوده و کشتن او سبب قطع ظلم او شده است.»(16)
نتیجه
دین مبین اسلام از آن جهت که اولاً زندگی انسان را منحصر به جهان مادّه و حیات دنیایی نمی داند، ثانیاً هیچ چیزی را در مورد انسان از حیات مؤمنانه ی او برتر نمی شناسد، در هیچ شرایطی و تحت عنوان هیچ بهانه ای اجازه نمی دهد حیات کسی از او گرفته شود؛ مگر در جایی که حیات یک انسان مانع از حیات دیگران باشد. از سوی دیگر، قواعد و قوانین و احکام دین مبین اسلام مبتنی بر فطرت پاک انسان ها بوده و تحت هیچ شرایطی دگرگون نمی شود:(فَلَن تجِدَ لِسنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَ لَن تجِدَ لِسنَّتِ اللَّهِ تحْوِیلاً)(17).
بنابراین، هر آنچه که مربوط به انسان ها می شود و نفیاً یا اثباتاً در هدایت و سلامت جسم، روح و عقل بشر دخالت دارد، در هر حوزه و ساحتی، بدون شک، از سوی دین به اجمال یا تفصیل پاسخ دارد. در قرآن آمده است:
(وَ نَزَّلْنَا عَلَیْک الْکِتَب تِبْیَناً لِّکلِّ شىْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَهً وَ بُشرَى لِلْمُسلِمِینَ)(18)
«و این کتاب را که روشنگر هر چیزی است و برای مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارت گری است بر تو نازل کردیم.»
پی نوشت ها :
1ـ دانشجوی دکتری رشته قرآن و منابع اسلامی.
2ـ مصباح یزدی، محمّد تقی،اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش: اسکندری، محمد حسین، ج1، ص 102.
3ـ مثنوی معنوی.
4ـ نساء/92.
5ـ انعام /151.
6ـ مائده /32.
7ـ تفسیر المیزان، ج5، صص 481-484.
8ـ احادیث پزشکی، ج1، ص 68.
9ـ ارشاد القلوب، ج1، ص 43.
10ـ مستدرک الوسایل، ج2، ص 56.
11ـ محمد ری شهری، محمّد، میزان الحکمه، ج11، ص 5523-5525.
12ـ وسائل الشیعه، ج17، ص 283.
13ـ همان، ص 4317.
14ـ کرمی، خدا بخش، اوتانازی مرگ آسان و راحت، ص 217.
15ـ همان، ص 214.
16ـ همان، ص 216.
17ـ فاطر /43.
18ـ نحل /89.
منابع:
1. قرآن کریم.
2. اسلامی، محمّد تقی و دیگران، اخلاق کاربردی، چالش ها و کاوش های نوین در اخلاق عملی، چاپ اوّل قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پاییز 1386 ش.
3. دیبایی، امیر، چکیده اخلاق و قوانین پزشکی، چاپ اوّل قم: دفتر نشر معارف، 1381 ش.
4. طباطبایی، سیّد محمّد حسین، تفسیر المیزان، ج5، ترجمه: حجتی کرمانی، محمّد جواد و گرامی قمی، محمّد علی، چاپ سوم نشر بنیاد علمی و فکری علّامه طباطبایی، تابستان 1366.ش.
5. کرمی، خدا بخش، اوتانازی مرگ آسان و راحت، چاپ اوّل، تهران: پژوهشکده ی فرهنگ و معارف، تابستان 1381ش.
6. محمّدی ری شهری، محمّد، دانش نامه احادیث پزشکی، ترجمه: صابری، حسین، چاپ هشتم، قم: دارالحدیث، 1386.ش.
7. محمّد ری شهری،محمّد، میزان الحکمه، ترجمه: شیخی، حمید رضا، چاپ پنجم، قم: دارالحدیث،، 1384 ش.
8. مصباح یزدی، محمّد تقی، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش: اسکندری، محمّد حسین، چاپ پنجم، قم: مؤسّسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله) تابستان 1380 ش.
منبع: فصلنامه تخصصی اخلاق شماره 20