نویسنده: جواد باغبانی
2. ایمان به امدادهای غیبی
دین داران پیوسته در مبارزات خویش به قدرتی بالاتر از نیروهای مادی تکیه می کنند. آنان همواره خود را به سرچشمه قدرت بی پایان الهی متصل می بینند. به قول متتیای کاهن: «تاریخ همه ی نسل ها گواهی می دهد آنان که به خدا امید بستند، نیازمند دیگران نشدند».(1)
یهودیان موحد به امدادهای غیبی اعتقاد داشتند و بر این باور بودند که نصرت الهی به یاریشان می آید. از این روی، زمانی که به رهبری مکابیان در دفاع از مقدسات خویش در میدان های نبرد شرکت جستند، از خداوند درخواست یاری کردند:
در آن روز همه روزه گرفتند و پلاس پوشیدند، خاکستر بر سر ریختند و جامه ی خویش چاک کردند و همان گونه که بت پرستان به هنگام گرفتاری از خدایان دروغین خود کمک می خواستند، آنان نیز کتاب شریعت (2) را گشودند و از آن مدد جستند. آنان لباس های کهانت را همراه نوبرهای گندم و عشریه غله هایشان گرد آوردند و کسانی را که به نذرهای خویش وفا کرده بودند، فرا خواندند. آن گاه به سوی آسمان بانگ برآوردند و گفتند: خدایا با اینها چه کنیم و آنها را کجا ببریم؟ مکان مقدس تو بی حرمت و آلوده شده است و کاهنان تو در غم و اندوه فرو رفته اند. بیگانگان همه کمر به نابودی ما بسته اند وتو را از اهداف پلید آنان آگاهی. اگر تو به یاری ما برنخیزی، پس چگونه در برابر آنان بایستیم؟(3)
در گزارشی دیگر آمده است که خداوند نیز با امدادهای غیبی خود به کمک ایشان شتافت:
هنگامی که خورشید به تازگی طلوع کرده بود، دو سپاه با یکدیگر درگیر شدند. یک گروهِ با فضیلت، موفقیت ها و پیروزی هایشان را در پناه اعتماد به خدا می دانستند و گروه دیگر از روی کینه توزی نبرد می کردند. هنگامی که نبرد شدید شد، پنج مرد خوب روی از آسمان بر دشمنان ظاهر شدند. آنان بر اسبانی با لگام زرین سوار بودند و دونفرشان یهودیان را رهبری کردند. یهودای مکابی میان آن دو تن جای گرفت. آنان نیز او را از هر سو با سلاح هایشان زیر پوشش گرفتند و به سلامت حفظ کردند. آن گاه تیرها و آذرخش هایی را به سوی دشمنان افکندند و آنان را در حالی که با وحشت و اضطراب نابینا شده بودند، کشتند.(4)
در نبردی دیگر:
هنگامی که یاران یهودا شنیدند که لیسیاس قلعه ها را محاصره کرده است، همراه مردم آه و ناله سر دادند و از خداوند خواستند تا فرشته شایسته ای را برای رهایی بنی اسرائیل بفرستد. یهودای مکابی پیش از همه سلاح برگرفت و دیگران را تشویق کرد که خود را برای فداکاری و یاری برادرانشان آماده کنند. آن گاه همه با اشتیاق پیش تاختند. پیشاپیش خود سواری سفید پوش را دیدند که زره زرین خویش را تکان می داد. آنان همه خدای مهربان را ستودند و چنان شهامتی یافتند که نه تنها آماده نبرد با سربازان دشمن بودند، بلکه می توانستند با وحشی ترین حیوانات نیز بجنگند و از دیوارهای آهنین بگذرند. بدین سان، آنان همراه یاوری از آسمان با سلاح هایشان جنگیدند؛ زیرا خداوند با آنان مهربان بود.(5)
اطاعت از رهبران آگاه و شجاع
به گواهی تاریخ، رهبران آگاه و شجاع، مردم خویش را در برابر تهاجم دشمن هدایت کرده، حماسه های به یاد ماندنی آفریده اند و سرانجام آنان را به پیروزی رسانده اند. یکی از این پیشوایان، متتیای کاهن است. آن گاه که یونانی مآبی از هر سو قوم یهود را تهدید می کرد، متتیای غیور در برابر ناهنجاری های دینی و اجتماعی با خود چنین گفت:
وای بر من ! آیا در دورانی متولد شدم که باید نابودی مردم و ویرانی شهر مقدس راببینم؟ من نشسته باشم و دشمن بر شهر چیره شود؟ مکان مقدس در چنگال دشمن گرفتار آید؟ معبد شهر همچون آدمی پست، خوار و ذلیل شده، ظروف ارزشمندش در تبعید به غارت رفته است؛ پیر و جوان را در شاهراه ها از دم شمشیر می گذرانند؛ کافران پیوسته این سرزمین را قطعه قطعه کرده و با غنایم آن ثروتمند شده اند؛ تمام زینت های نیکوی این سرزمین از دست رفته است و زنان آزاده اش را به کنیزی برده اند؛ مکان مقدسی که آرمان و افتخار ما بود، ویران، و به دست بت پرستان بی حرمت و بدنام شده است. پس از این برای چه زندگی کنیم؟(6)
آن گاه متتیای کاهن در صدد چاره جویی برآمد و تصمیم گرفت در برابر تهاجم دشمن بایستد و مقاومت پیشه کند مأموران شاه آن گاه که از مردم مودین می خواستند آداب شریعت را کنار بگذارند و برای زئوس خدای خدایان یونان قربانی کنند، از متتیا پرسیدند: «آیا تو برای انجام فرمان پادشاه پیشقدم نمی شوی؟ مردم، بزرگان یهودا و آنان که در اورشلیم باقی مانده اند، نیز چنین کرده اند. در این صورت تو و پسرانت از دوستان پادشاه می شوید و طلا و نقره و هدایای دیگر را به عنوان پاداش دریافت می کنید.(7)
پاسخ متتیا شنیدنی است :
اگر تمام مردم بنده ی پادشاه آنتیوخوس شوند و از حکم او اطاعت کنند و رسومی راکه پدرانشان بر طبق آن عمل کرده اند، رها سازند، من همراه پسران و قبیله ام از شریعت اجداد خود که دست به دست به ما رسیده است، پیروی خواهیم کرد. خدا را سپاس؛ چرا خواست خدا را ناتمام بگذاریم و درخواست های او را با بی احترامی رها کنیم؟ ما به فرمان های پادشاه گوش نمی دهیم و از شریعت خود به چپ و راست منحرف نمی شویم.(8)
متتیا نیز که رهبری آگاه و بی باک بود، مانند همه ی رهبران شجاع، قوم خود را به جانفشانی فراخواند و از آنان خواست در برابر ستمگران شجاع و گستاخ باشند. از این روی، گفت: «پس چرا شما از تهدید سمتگر می ترسید؟ شکوه او به پلیدی و کرم بدل خواهد شد. از منزلت بلند سلطنتی امروز وی فردا اثری نخواهد بود و به خاکی که از آن سربرآورده است، برخواهد گشت و همه نقشه هایش بر باد خواهد رفت. پسرانم، شجاع باشید و در جهت اهداف شریعت صف آرایی کنید تا نامتان پرآوازه گردد».(9)
متتیا و فرزندانش همراه خانواده هایشان رو به سوی بیابان نهادند. دشمن این گروه را نیروی چریکی کم اهمیتی می پنداشت؛ اما آنان چندین بار دشمنان خود را شکست دادند و از اورشلیم بیرون راندند. متتیای کاهن پس از مدتی درگذشت و در جایی به نام «مودین» دفن شد: «مرگ او در یکصد و چهل و ششمین سال (10) بود. فرزندانش او را در آرامگاه پدرانش در مودین به خاک سپردند و همه ی بنی اسرائیل بر او گریستند».(11)
پس از متتیا پسرش یهودای مکابی رهبری بنی اسرائیل را به دست گرفت و آنان را در مقابل هجوم فرهنگی و نظامی دشمن هدایت کرد. رهبری دلیرانه وی زبانزد خاص و عام بود: «یهودا قومش را عزیز کرد؛ سپر برگرفت و لباس رزم پوشید و در میدان های نبرد با شمشیر خود به یاری سپاه شتافت. همچون شیر حمله می کرد و مانند شیربچه ای بر طعمه فرود می آمد. وی شریران را تعقیب کرد و کسانی را که به قومش ستم روا داشته بودند، به آتش سپرد».(12)
پس از یهودا، برادرش یوناتان جنگ را شجاعانه ادامه داد و در راه دفاع از مرزهای عقیدتی یهود حماسه آفرید. پس از یوناتان فرزند دیگر متتیا، الیعازار نیز در راه رهایی سرزمینش جنگید و به شهادت رسید :
در آن روز، الیعازار پسر ساران چه کرد؟ در آن جا فیلی بود که با نشان های سلطنتی آذین بندی شده بود و برجی بلند تر از بقیه داشت. الیعازار پنداشت که پادشاه بر آن سوار است. وی برای رهایی سرزمینش و به دست آوردن شهرتی ماندگار تصمیم به جانبازی گرفت. الیعازار با شهامت به سوی آن فیل شتافت و در قلب سپاه، دشمن را از چپ و راست کشت. سربازان پادشاه را از هر سو به زمین افکند تا این که به آن فیل رسید و در میان پاهایش خزید. وی فیل را از پای در آورد و خود نیز زیر دست و پای آن نقش بر زمین شد و در همان جا جان داد.(13)
سرانجام شمعون آخرین فرزند متتیا موفق شد یهودیان را به پیروزی کامل برساند. بدین سان، مکابیان با رهبری شجاعانه خویش توانستند ملت یهود را در برابر سختی های طاقت فرسا به مقاومت وادارند و نقش برجسته و تعیین کننده ی رهبری را در مقطعی از تاریخ به خوبی نشان دهند.
3. اسوه سازی
یکی از روش های رویارویی با تهاجم فرهنگی، ارائه اسوه هایی برای پیروی است. کسانی که در راه کمال گام نهاده اند و منزلگاه هایی از جاده ی رشد را پیموده اند، قهرمانانی هستند که می توانند نمونه های مناسبی برای دیگران باشند. مردم و به ویژه جوانان می توانند رفتار، کردار و گفتار آنان را سرمشق خویش قرار دهند. یکی از وظایف مهم رهبران و فرهیختگان جامعه، شناسادن اسوه هاست.
در نهضت مکابیان، متتیای کاهن نیز در آخرین وصایای خود به این مهم پرداخت و قهرمانان و اسوه ها را به قوم خویش معرفی کرد:
رفتار و کردار پدران را سرمشق خود قرار دهید تا شکوهمند و جاودان شوید. بنگرید چگونه ابراهیم امتحان شد و از آزمایش ها سربلند بیرون آمد. به یاد آورید که چگونه یوسف در تنگناها نیز به فرمان خدا وفادار ماند تا سرانجام خدا وی را فرمانروای سراسر مصر کرد. پدر ما فینحاس نیز سرسختانه از شریعت دفاع کرد تا به کهانت ابدی رسید. یوشع به سبب وفاداری اش به دستور های خدا داور بنی اسرائیل شد و کالیب مردم را دلداری داد و به سرزمین پهناوری دست یافت. داود که قلبی مهربان داشت، سلطنت ابدی را به ارث برد. ایلیا نیز که به دفاع از شریعت برخاسته بود، به آسمان صعود کرد و چون حننیا، عزریا و میشائیل ایمان آوردند، بر آتش چیره شدند. دانیال به دلیل بی گناهی اش از کام شیرهای وحشی نجات یافت.(14)
الیعازار پسر متتیا نیز با گفتار و کردار خود اسوه ی مناسبی برای جوانان شد. آن گاه که او را برای خوردن گوشت خوک در تنگنا قرار دادند، گفت: «… سزاوار است با شهامت از این زندگی بگذرم و به سوی مرگ بشتابم و این برای جوانان نمونه ی خوبی خواهد شد تا مرگ شرافت مندانه را در راه شریعت مقدس برگزینند».(15)
پی نوشت ها :
1.اول مکابیان 2: 61.
2.ر.ک : دوم مکابیان 8 :23.
3.اول مکابیان 3 : 47-53.
4.دوم مکابیان 10: 28-30.
5.دوم مکابیان 11 :6-10.
6.اول مکابیان 2 : 7-13.
7.اول مکابیان 2 : 18.
8.اول مکابیان 2 : 19-22.
9.اول مکابیان2 : 62-64.
10.سال اسکندری، برابر با 166 ق.م.
11.اول مکابیان 2:70.
12.اول مکابیان 3 : 3-5.
13.اول مکابیان6: 43-46.
14.اول مکابیان2 : 51-60.
15.دوم مکابیان 6: 27-28.
منبع:فصلنامه علمی -تخصصی معرفت ادیان شماره 1
ادامه دارد…