اگر کتاب مقدس سنگ زاویه و شالوده یهودیت باشد ، تلمود ستون اصلى آن خواهد بود که از فراز بنیادها سربرآورده ، کل بنا و عمارت معنوى و عقلانى یهودیت را پشتیبانى مىکند. هیچ کتابى نمىتوان یافت که بهاندازه تلمود ، برنظریه و عمل زندگى یهودى، شکلدهى به محتوا و مضامین معنوى آن و ایفاى نقش راهنماى رفتار، تأثیر داشته باشد.
اگر کتاب مقدس سنگ زاویه و شالوده یهودیت باشد ، تلمود[1] ستون اصلى آن خواهد بود که از فراز بنیادها سربرآورده، کل بنا و عمارت معنوى و عقلانى یهودیت را پشتیبانى مىکند. تلمود از بسیارى جهات، مهمترین کتاب در فرهنگ یهودى و ستون فقرات خلاقیت و حیات ملى آن است. هیچ کتابى نمىتوان یافت که بهاندازه تلمود، برنظریه و عمل زندگى یهودى، شکلدهى به محتوا و مضامین معنوى آن و ایفاى نقش راهنماى رفتار، تأثیر داشته باشد. قوم یهودى همیشه به خوبى مىدانسته است که ماندگارى و بالندگى او در مطالعه تلمود است و دشمنان یهودیت نیز این واقعیت را دریافتهاند. این کتاب با بىاحترامىها، ناسزاها و افتراهاى زیادى روبه رو شد و در قرون وسطى، بارها در شعلههاى آتش سوخت؛ این اواخر نیز همان توهینها نسبت به آن روا داشته مىشود. هر از چندى ، مطالعه تلمود ممنوع مىشده است؛ زیرا کاملاً آشکار بوده که اگر جامعه یهودى از مطالعه این اثر باز ایستد دیگر امیدى به ماندگارى نخواهد داشت.
تعریف رسمى تلمود عبارت است از : خلاصهاى از شریعت شفاهى که پس از قرنها تلاش عالمانه دانشمندان مقیم فلسطین و بابل ، در آغاز قرون وسطى (با تفاسیر جدید) به بار نشسته است. تلمود از دو بخش اصلى تشکیل مىشود: میشنا[2] ، کتابى حاوى هَلاخا (شریعت) که به زبان عبرى نوشته شده است؛ و تفسیر میشنا معروف به تلمود (یا گِمارا) [3] ، که معناى خاص آن خلاصهاى از بحث و تبیین میشنا به زبان نامأنوس آرامى – عبرى است.
اما این توضیح ، برخلاف ظاهرش که درست به نظر مىرسد، گمراه کننده و غیردقیق است. تلمود گنجینه هزاران ساله حکمت و خرد یهودى است و شریعت شفاهى که به قدمت و اهمیت شریعت نوشته (تورات) است، در آن تجلى مىیابد. تلمود مجموعهاى شامل شریعت، حکایت و فلسفه است؛ آمیزهاى از منطق بىنظیر و واقعبینى زیرکانه ، تاریخ و علم تجربى ، و حکایتها و فکاهىها. این کتاب جُنگى است از مطالب ضد و نقیض: چارچوب آن منظم و منطقى است ؛ هر واژه و اصطلاحى در آن، مورد تدوین دقیق و موشکافانه قرار گرفته و قرنها پس از کار اصلى گردآورى ، به انجام رسیده است. با این حال ، همچنان بر تداعى آزاد، همانند رمانهاى جدید که سیلان ذهن و تسلسل خاطرات در آن موج مىزند بر پیوند خوردن اندیشههاى گوناگون استوار است. اگر چه موضوع اصلى تلمود تفسیر و شرح کتاب شریعت است، با این حال، اثرى هنرى است که از قانونگذارى و کاربرد عملى آن فراتر مىرود. تلمود با آن که تا زمان حاضر، منبع اولیه شریعت یهود است، نمىتوان آن را به تنهایى مرجعى براى صدور حکم شرعى دانست.
تلمود با مسائل انتزاعى و کاملاً غیرواقعى ، با همان شیوه برخورد با معمولىترین وقایع در زندگى روزمره روبهرو مىشود. در عین حال ، در پرهیز از اصطلاحات انتزاعى موفق است. با آن که مبتنى بر اصول سنت و انتقال حجّیت از نسلى به نسل دیگر است، اشتیاق آن به طرح سؤال و بازاندیشى درعهد ودیدگاههاى مسلّم و پذیرفته شده و یافتن علل اساسى، بىنظیر است. در روش بحث تلاش مىکند تا به باریک بینىهاى ریاضى نزدیک شود؛ با این حال از کاربرد نمادهاى ریاضى یا منطقى مىپرهیزد.
بهترین راه براى شناخت و درک تلمود ، تحلیل اهداف نویسندگان و گردآورندگان آن است. هزاران دانشمندى که عمر خویش را در مجادله و گفتوگو در صدها مرکز کوچک و بزرگ آموزشى صرف کردند، چه هدفى داشتند؟ پاسخ این پرسش را باید در نام این اثر یافت: تلمود ، یعنى مطالعه و یادگیرى. تلمود تجسّم مفهوم بلند میصواىِ تلمود تورا [4]، تکلیف شرعى یادگیرى و مطالعه تورات، دانشاندوزى و خردورزى است ، تحصیلى که خود ، هدف تلمود و پاداش آن است. در این باره یکى از حکیمان تلمودى که از او چیزى جز نام و این کلمه قصار براى ما باقى نیست ، گفته است:
آن را بارها و بارها زیر و رو کنید؛ چون همه چیز در تورات آمده است. آن را در زندگى لحاظ کنید و با آن، پا به سن بگذارید و هیچگاه آن را به کنار ننهید؛ چون هیچ ارزش بالاترى وجود ندارد.
بىتردید، مطالعه تورات اهداف عملى بىشمارى را تأمین مىکند ، ولى منظور اصلى اینها نیست. مطالعه وابسته به درجه اهمیت یا قابلیت اجرایى مسائل مورد بحث نیست. هدف اصلى و عمده آن، خود یادگیرى است. همچنین شناخت تورات نیز به معناى مراعات احکام آن نیست، بلکه خود غایت و هدف است. این بدان معنا نیست که تلمود به ارزشهاى نهفته در مباحث و دست مایههایى که به مطالعه آنها مىپردازد بىتوجه است. برعکس، با تأکید بسیار بیان شده است که آن کس که به مطالعه تورات بپردازد اما به آموختههاى خود عمل نکند، کاش هرگز متولد نشده بود. شیوه زندگى و رفتار یک دانشمند حقیقى الگوى زندهاى براى دیگران است. اما این بخشى از جهانبینى عمومى تلمود است. براى طلبهاى که به تعمق در متون مىپردازد ، تحصیل پایانى جز شناخت ندارد. هر موضوعى که با تورات ، یا آن نوع زندگىاى که در تورات ترسیم شده است، رابطه داشته باشد ارزش بررسى و تحلیل را دارد و همواره براى دستیابى به درونمایه موضوع تلاش شده است. در فرایند مطالعه ، هرگز این پرسش مطرح نمىشود که آیا این تحلیلها فایده عملى دارند یا خیر؟ ما اغلب در تلمود با مجادلههاى طولانى و پرحرارتى روبه رو هستیم که درباره مسائل گوناگون، به بررسى ساختار روش و تبیین نتایجى که از آن به دست مىآید، مىپردازد. دانشمندان تمامى این تلاشها را انجام دادند با اینکه مىدانستند که خودِ منبع مطرود شده است و از هیچگونه اهمیت تشریعىاى برخوردار نیست. این روىکرد همچنین روشن مىسازد که چرا ما در تلمود بحثهایى را مىبینیم که به مسائل گذشته دور مربوط مىشوند و طرح دوباره آنها بعید مىنماید.
البته گاهى اتفاق مىافتد که مسائل و مباحثى که زمانى بىاهمیت و نامربوط تلقى مىشوند، در زمان دیگرى اهمیت کاربردى پیدا مىکنند. این امر در حیطه علوم محض ، پدیدهاى عادى است؛ اما براى طلبه تلمود این تحول اثر چندانى ندارد؛ چرا که یگانه هدف او از همان آغاز، حل مسائل نظرى و کشف حقیقت است.
در ظاهر، تلمود در امتداد مرزهاى یک رساله قانونى تدوین شده است و بسیارى از مردم به خطا، ماهیت آن را شرعى مىشمارند. تلمود موضوعهایى را که با آنها سروکار دارد، یعنى هَلاخاى اصلى، آیات کتاب مقدس یا سنتهایى را که از حکیمان منتقل شدهاند ، پدیدهاى طبیعى و اجزاء واقعیتى عینى تلقى مىکند. وقتى که کسى با طبیعت رابطه برقرار مىسازد، نمىتواند ادعا کند که فلان موضوع براى او جذّابیت یا ارزش دقت کردن ندارد. البته موضوعها از نظر اهمیت، سلسله مراتبى دارند، اما همه آنها در این که وجود دارند و باید به آنها توجه شود، یکسانند. هنگامى که یک حکیم تلمودى به بررسى سنتى کهن مىپرداخت، آن را بیش از هر چیز یک واقعیت مىپنداشت و الزامآور بودن یا نبودن آن برایش تفاوت نمىکرد، بلکه این امر جزئى از دنیاى او بود و نمىشد از آن غفلت کرد. این عالمان وقتى که از یک نظریه یا منبع مطرود بحث مىکردند، همان موضعى را داشتند که یک دانشمند علوم تجربى به هنگام تفکر درباره جاندارى دارد که به خاطر ناتوانىاش در سازگارى با شرایط متغیر، منقرض شده است. به عبارت دیگر، هرچند چنین جاندارى ناکام مانده و از گردونه هستى خارج شده است، این امر از ارزش مطالعاتى آن نزد دانشمند علوم تجربى نمیکاهد.
یکى از بزرگترین مشاجرههاى تاریخى، مشاجرهاى است که به مدت بیش از یک قرن، میان روش «بِت»[5] 1 مّاى، 3 شَمّاى[6] و هیلل[7] وجود داشته است. این نزاع ، سرانجام با این گفته حکیمانه مشهور که «هر دو کلمات خداى جاوید [8] هستند ، ولى تصمیم مطابق با بِت هیلل است» ، پایان یافت. البته ترجیح مکتبى بر مکتب دیگر، به این معنا نیست که آن دیگرى بر درکى نادرست استوار است؛ آن نیز تجلى خلاقیت و بیان «کلمات خداى جاوید» است. زمانى که یکى از حکیمان به خود جرأت مىداد تا بیان کند که فلان نظریه را مطلوب نمىداند، همکارانش او را سرزنش نموده، چنین مىگفتند: «شایسته نیست که درباره تورات گفته شود این خوب است و آن دیگرى خوب نیست.» چنین دیدگاهى در مورد یک دانشمند علوم تجربى نیز وجود دارد؛ او نیز مجاز نیست که بگوید فلان آفریده برایش جذّابیتى ندارد. این به معناى نفى مطلق ارزشگذارى (حتى اگر از روى علاقه باشد) نیست ؛ چون ارزشگذارى اگر بر درک این واقعیت استوار باشد که هیچ فردى حق ندارد که از نظر عینى صرف، قضاوت و یا تعیین کند که فلان چیز فاقد زیبایى و جذّابیت است، مورد قبول است.
این شبیهسازى میان دنیاى طبیعى و تورات مسئلهاى کهن است و حکیمان درباره آن به تفصیل بحث کردهاند. یکى از قدیمىترین اظهارنظرها در این باره چنین است: «درست همانگونه که معمار با استفاده از طرح و نقشه، ساختمانى را بنا مىکند، آن یگانه مقدس – تبارک و تعالى – نیز در آفریدن جهان ، تورات را مبنا قرار داده است.» نتیجهاى که از این بینش به دست مىآید این است که باید میان جهان هستى و تورات پیوندى خاص باشد؛ چون که تورات بخشى از ذات طبیعت است، نه اینکه صرفاً تأمّلى سطحى از جهان طبیعى ارائه کند. این شیوه تفکر موجب پیدایش این دیدگاه شد که هیچ موضوعى آن قدر عجیب و غریب یا باور نکردنى نیست که نتوان در آن اندیشه کرد.
تلمود اثرى یکدست از یک نویسنده نیست؛ و به همین دلیل، طیف گستردهاى از سلیقهها را نشان مىدهد. وقتى که چندین نفر در تدوین یک اثر [به طور همزمان] همکارى مىنمایند، در ذهن خودشان هدف خاصى را تعقیب مىکنند که سرشت و جهتگیرى آن اثر را مشخص مىکند. اما تلمود نتیجه و حاصل تقریر اندیشهها و بیانات تعداد زیادى از عالمان، در یک دوره طولانى است که هدف نهایى هیچیک از آنها در آن زمان، خلق و کتابت یک اثر نبوده است. گفتهها و نظرهاى آنها ملهم از زندگى بود و از پرسشهاى طرح شده براى خود آنان و تبادل آراء میان حکیمان گوناگون و شاگردانشان سربرمىآورد. به همین دلیل، ما نمىتوانیم گرایشى روشن یا هدفى خاص را در تلمود بیابیم. [در این کتاب] تا حد زیادى، هر بحثى نسبت به مباحث دیگر مستقل و بىبدیل است و در عین حال ، موضوعهاى مورد بحث، به یکدیگر مربوط هستند. با این همه، تلمود داراى سرشتى غیرقابل تردید، خیرهکننده و مخصوص به خود است که محصول کار یک فرد یا تدوینکنندگان آن نیست، بلکه محصولى جمعى است که اوضاع قوم یهودى را در دورهاى معیّن نشان مىدهد. تمایز میان اشخاص نه تنها در آنجا که هزاران دیدگاه بدون ذکر نام مطرح شدهاند، بلکه در مواردى هم که هویت نویسنده یا شارح معلوم است ، کم رنگ و نامشخص است و روحیه عمومى حکمفرماست. هر اندازه هم که اختلاف میان دو حکیم شدید بوده ، هر خوانندهاى در نهایت ، با ملاحظه اتحاد و یگانگى حاکم بر همه آنها، به خصوصیات مشترک و همدلى آنان، اذعان خواهد کرد.
از آنجا که تلمود به موضوعها، عقاید و مشکلات مىپردازد، در طول قرنها، شیوه نقل دیدگاههاى مختلف به صورت زمان حالِ «اَبَیِه مىگوید، راوا مىگوید» در آن رشد کرده است. این ویژگى در سبک، این باور را منعکس مىکند که اثر ذکر شده صرفاً ضبط تاریخى نظرهاى حکیمان دورههاى گذشته نیست و نباید با ملاک و معیار تاریخى درباره آن قضاوت کرد. حکیمان تلمودى خود، بین شخصیتها و دورهها (روشن کردن این مسائل در واقع مکمل تحقیق است) تمایز قائل مىشدند؛ اما این تفاوتها را تنها زمانى نقل مىکردند که ارتباط نزدیکى با موضوع داشتند و در کار ارزشگذارى و تحقیق بهکار گرفته نمىشدند. به عقیده این دانشمندان، زمان یک جریان پایدار نیست که در آن، زمان حال همیشه گذشته را محو و نابود کند. اساساً حال و آینده به تعبیرى، رو به رشد تلقى مىشوند؛ چرا که هر دو بر گذشتهاى که هنوز زنده است بنا مىگردند. در این فرایند گسترده، برخى عناصر شکل ثابتترى به خود مىگیرند، درحالىکه عناصر دیگرى ، به خاطر تعلق داشتن به زمان حال ، انعطاف پذیرند و قابلیت تغییر بسیار زیادى دارند. با این همه، چنین فرایندى بر ایمان به سرزندگى و نشاط همه عناصر – گرچه ممکن است قدیمى هم باشند – و اهمیت نقش آنها در کار بىپایان و خود نوسازِ آفرینش مبتنى خواهد بود.
این فرایند نوسازى و تجدد ، رابطهاى وثیق با محور بودن پرسش در گفت وگوهاى 1 مود، 3 تلمودى دارد. سرتا سر 1 مود، 3 تلمود ، تا حدودى ، در قالب پرسش و پاسخ تدوین شده است. حتى آن جا که مسائل به درستى نوشته نشدهاند و صورتبندى واضحى ندارند، این پرسشها زمینه هر گفتار و تفسیرى را تشکیل مىدهند. یکى از قدیمىترین روشهاى مطالعه 1 مود، 3 تلمود تلاش براى بازسازى پرسش بر مبناى گزارهاى است که در حکم پاسخى براى آن به شمار مىرود. 1 مود، 3 تلمود شمار بسیار زیادى از کلمات پرسشى را دربردارد که به ترتیب، از پرسوجو در جهت ارضاى کنجکاوى، تا سؤالهایى را که در پى تخریب اعتبار موضوعهاى مورد بحث هستند، شامل مىشوند. همچنین، 1 مود، 3 تلمود بین سؤالهاى بنیادى و تحقیقات کم اهمیتتر، یعنى بین پرسش از اصول و پرسش فرعى، تفاوت قائل است. طرح ابهامها نه تنها مجاز، که مطالعه و تحقیق در آن ضرورى است. قاعده این است که هر نوع پرسوجویى تا حد معیّنى، مجاز و حتى مطلوب است؛ هرچه بیشتر، بهتر. هیچ پرسوجویى تا وقتى که به موضوع اصلى وفادار بماند و به جنبهاى از آن مربوط بشود، غیرمنصفانه و غلط تلقى نمىگردد. این امر نه تنها درباره خود 1 مود، 3 تلمود، که درباره شیوه مطالعه و پىجویى آن نیز صادق است. از طلبه انتظار مىرود که پس از یافتن دستمایههاى اصلى و اساسى، سؤالهایى براى خود و دیگران طرح کند، تردیدهایى بیان دارد، و به چون و چرا درباره آنها بپردازد. از این نظر، 1 مود، 3 تلمود شاید تنها کتاب مقدس در تمام فرهنگهاى دنیا باشد، که به طلبه اجازه مىدهد و حتى او را تشویق مىکند که آن را مورد سؤال قرار دهد.
این ویژگى تلمود ما را به جنبه دیگرى از این اثر و مطالعه در آن رهنمون مىشود؛ از بیرون نمىتوان نسبت به این اثر، معرفتى اندوخت. از آن جا که تلمود داراى سرشتى یگانه است، هر گونه توصیفى از موضوعهاى آن و شیوههاى مطالعه در آن، ناچار و به طور حتم، سطحى خواهد بود. معرفت و شناخت حقیقى تنها از طریق ارتباط روحانى به دست خواهد آمد و طلاب باید عاقلانه و با احساس ، در بحث تلمودى مشارکت جویند؛ به گونهاى که خود، تا اندازهاى خالق آن شوند.
پی نوشت ها :
seyr.[1
Mishnah.[2
Geara.[3
mitzvat seyr Torah.[4
house.[5
Shammai.[6
Hillel.[7
living God.[8
منبع: باشگاه مطالعاتی تحقیقاتی صهیونیسم