نویسنده:عبدالرحیم سلیمانى
ج. اناجیل یهودى ـ مسیحى
برخى از اناجیل اپوکریفایى با گرایش یهودى نگاشته شده که گفته مى شود احیاناً مسیحیان یهودى الاصل آن را به وجود آوردند یا در میان آنان رواج داشته است. سه نوشته تحت این عنوان قرار مى گیرد که گفته مى شود که پاسخ به این پرسش که این سه واقعاً سه تاست یا یکى، بسیار مشکل است. برخى بر آنند که از این سه نوشته، یعنى انجیل عبرائیان، انجیل ناصریان و انجیل ابیونى ها، دومى و سومى نسخه اصلاح شده اولى است.
جروم به انجیلى عبرى که در میان ابیونى ها رواج داشت و انجیلى عبرى که ناصریان (نصرانیان)، ساکن در شمال سوریه، آن را معتبر مى دانستند، اشاره مى کند و مى گوید که او انجیلى عبرى را به لاتین ترجمه کرده است .
به هر حال، از این اناجیل سه گانه تنها قطعه هایى در دست است که نویسندگان سده هاى نخست مسیحى آن را نقل کرده اند و تعیین این که هر یک از این قطعه ها دقیقاً از کدام انجیل بوده یا این که اساساً از یک نوشته بوده، مشکل است. از آنجا که از این سه انجیل نسخه اى نمانده و تنها به نامش اشاره شده یا فقره اى از آن نقل شده، گاهى آنها را اناجیل گمشده مى خوانند .
1. انجیل عبرانیان
این اثر، اصل آن باقى نمانده و ما تنها با اشاره هایى که کلمنت، اریجن، یوسبیوس و جروم به آن کرده و قطعه هایى که از آن نقل کرده آن را مى شناسیم. این انجیل در اصل به زبان آرامى یا عبرى نگاشته شده و در میان مسیحیان یهودى الاصل مصر در قرن دوم رواج داشته است. پس این انجیل در اواخر قرن اول یا اوایل قرن دوم نگاشته شده است (سعید، المدخل الى الکتاب المقدس، ص235ـ236; گویا جروم نسخه اى از این اثر را در قرن چهارم در انطاکیه یافته و آن را اصل سامى براى انجیل متاى قانونى انگاشته و قسمت هایى از آن را ترجمه کرده است (الفغالى، المدخل الى الکتاب المقدس، ج4، ص310). از فقراتى که از این انجیل باقى مانده مقام والاى یعقوب، برادر عیسى، استفاده مى شود و مسیحیان یهودى الاصل چنین اعتقادى داشته اند.
هم چنین عیسى، روح القدس را مادر خود خوانده و بنابراین مؤنث تلقى شده است و این امر ریشه سامى دارد. این امور از اصل سامى این نوشته حکایت مى کند (ibid). هم چنین از این نوشته، این عبارت نقل شده که «مرا لمس کنید و بدانید که من روح نیستم بلکه جسم هستم.» (همان) این عبارت بیشتر یهودى بودن اثر را نشان مى دهد و در مقابل انجیل پطرس قرار دارد که جسم عیسى را ظاهرى مى دانست .
2. انجیل ناصریان ( نصرانیان )
این نوشته به زبان آرامى یا عبرى در اوایل قرن دوم در شمال سوریه، یعنى همان جایى که ناصریان (نصرانیان) مى زیستند، نوشته شده است. بسیارى از نویسندگان سده هاى نخست به این انجیل اشاره کرد، از آن نقل کرده اند. حدود سى فقره که از این کتاب نقل شده، اکنون باقى مانده و این فقرات شباهت بسیار زیاد این نوشته را با انجیل متاى قانونى نشان مى دهد. این انجیل نیز اهمیت زیادى به شخصیت یعقوب، برادر عیسى، مى دهد. به هر حال شباهت زیاد این نوشته با انجیل متى باعث شده که کسانى این نوشته را همان انجیلى بدانند که یوسیبیوس در قرن چهارم از پاپیاس در قرن اول نقل کرده که متاى حوارى انجیل خود را به زبان عبرى نوشت و دیگران آن را به یونانى ترجمه کردند. باز گفته مى شود که این انجیل همان انجیل عبرانیان است که جروم در نزدیکى انطاکیه کشف کرد (الفغالى، المدخل الى الکتاب المقدس، ج4، ص310)
3. انجیل ابیونى ها
ابیونى ها فرقه اى از مسیحیان بودند که در سده هاى نخست از درون مسیحیان یهودى گرا بیرون آمدند و اعتقاداتى خاص داشتند. آنان با اعتقادات پولس درباره مسیح و نیز نفى شریعت مخالف بودند. گفته مى شود که آنان از میان اناجیل رسمى تنها انجیل متى را قبول داشتند.
انجیل منسوب به ابیونى ها در حدود سال 150 و به زبان یونانى نوشته شده است. و در آن مطالبى نقل شده که تفکیک آن از مطالب مذکور در دو انجیل قبل مشکل است. این انجیل که تا حدى شبیه انجیل متاى قانونى بوده، نکات خاصى داشته است. تعمید مسیح و انتخاب دوازده حوارى را نقل مى کند، ولى گویا سه انجیل همنوا، متى، مرقس و لوقا را در این باره ترکیب کرده است. این انجیل بقاى بکارت مریم پس از تولد عیسى را انکار مى کند و مى گوید عیسى پس از تعمید، فرزند خدا شد. گفته مى شود که ردپایى از تعالیم گنوسى ها در این کتاب دیده مى شود (الفغالى، المدخل الى الکتاب المقدس، ج4، ص310ـ311)
د. اناجیل گنوسى ( اناجیل کشف شده در نجع حمادى )
گنوسى هاى مسیحى گرایشى بودند که مسیحیت قرن دوم و سوم را به شدت تحت تأثیر قرار دادند. تا قبل از قرن حاضر همه اطلاعات درباره آنان منحصر به ردیه هایى بود که آباى اولیه کلیسا در ردّ آنان نگاشته بودند. در سال 1945 در مصر علیا در منطقه اى به نام نجع حمادى مجموعه اى عظیم کشف شد که بسیارى از امور را روشن کرد. این مجموعه مشتمل بر سیزده کتاب است که هر یک از این کتاب ها شمار زیادى از نوشته ها را در بردارد. این نوشته ها که از یونانى به قبطى ترجمه شده، در سده هاى سوم و چهارم گردآورى و برگردان شده است، اما اصل آنها به سده هاى قبل مربوط است. این مجموعه به لحاظ محتوایى بسیار گوناگون است، اما بخش عمده آن شبیه مجموعه عهد جدید رسمى است و عنوان انجیل، رساله، مکاشفه و… را دارد. در این مجموعه چندین نوشته وجود دارد که عنوان انجیل را دارند: (HBD, p. 679-680; ODCC, p. 1129.)
1. انجیل توماس [1]
این نوشته، که با انجیل کودکى توماس متفاوت است، برخلاف آن نه حوادث زندگى عیسى، بلکه سخنان و تعالیم او را در بردارد. در ابتداى این نوشته آمده است: «این است سخنان سرى عیساى زنده که و یهودا توماس همزاد آن را نوشت.» در برخى از کلیساها توماس را، که یکى از حواریان عیسى است، برادر دو قلوى عیسى مى دانسته اند. از خود این نوشته بر مى آید که توماس از نظر مقام و معرفت بالاتر از دیگر حواریان، حتى پطرس، بوده است و عیسى تعالیمى سرى را به او سپرد که دیگران تحمل شنیدن آنها را نداشتند (شماره 13). پس این نوشته همان طور که از ابتدایش پیداست، نوشته اى سرى و باطنى است و در واقع گنوسى ها به چنین تعالیمى قائل بودند (براى اطلاع بیشتر درباره تعالیم و گرایش هاى گنوسى رک: گریدى، مسیحیت و بدعت ها، فصل هاى 2ـ4). این نوشته در نیمه دوم قرن دوم، یا اندکى قبل از آن، به زبان یونانى و احتمالا در سوریه نوشته شده و در قرن سوم به قبطى ترجمه شده است.
انجیل توماس مشتمل بر 114 سخن از حضرت عیسى است که 40 عدد از آنها جدید است و مابقى به گونه اى در اناجیل همنوا و دیگر نوشته ها آمده است. گویا نویسنده از منابع مختلف قبلى جمع آورى کرده و به آنها شکل و ادبیات گنوسى داده است. این که رابطه این نوشته با اناجیل همنوا به لحاظ منبع شناختى چیست، دانشمندان در پاسخ به آن به جواب روشنى نرسیده اند (الفغالى، المدخل الى الکتاب المقدس، ج4، ص315).
2. انجیل فیلِپُّس
این نوشته در واقع تعالیم گنوسى ها، یعنى شاخه والنتینونسى آنها، را در بردارد. والنتینوس بزرگ ترین متفکر گنوسى قرن دوم بود که در اواسط قرن دوم مدارسى را در مصر و قبرس ایجاد کرد که تا قرن چهارم دایر بود و مکتب مشهورى را در شهر رم بنا نهاد. به هر حال، تعالیم والنتینوس باطنى بود و ایرنئوسِ قدیس کتاب معروفش به نام علیه بدعت ها را بیشتر در رد اندیشه هاى والنتینوسى اختصاص داد (گریدى، مسیحیت و بدعت ها، ص65ـ66).
نوشته موسوم به انجیل فیلپُّس، که در آن از میان حواریان عیسى تنها نام او آمده و احتمالا به همین جهت بعداً این نوشته به او منسوب شده، مشتمل بر 127 بند است. محتواى این کتاب، بیان سرى و باطنى از شعائر مسیحیت و نیز بیان تعالیم دیگر والنتینیوسىِ گنوسى است. این نوشته در اصل به زبان یونانى در قرن دوم و احتمالا به قلم والنتینوس نوشته شده است. نسخه فعلى، ترجمه قبطى از یونانى است که احتمالا در نیمه دوم قرن سوم انجام گرفته است.
در سده هاى نخست اپیفانوس به انجیل فیلپُّس که گنوسى هاى مصر مورد استفاده قرار مى داده اند، اشاره مى کند و از آن نقل مى کند; اما آنچه او نقل کرده در نوشته فعلى یافت نمى شود New vol. 1, p. 186-187; Wilson,The International Standard ( vol. 1, p. 179-187; ANT, p. 94-98)Testament Apocrypha,.
3. انجیل حقیقت
یکى از آثارى که در مجموعه اى قرار دارد که در نجع حمادى کشف شد، نوشته اى است به نام «انجیل حقیقت». ایرنئوس در کتاب علیه بدعت ها که به ربع آخر قرن دوم متعلق است، مى گوید: «اما آنان پیرو والنتینوس اند… به این مباهات مى کنند که غیر از اناجیل موجود اناجیل دیگرى در اختیار دارند. در واقع، آنان جسارت را به حدى رسانده اند که نوشته اى را که از تألیف آن، زمان چندى نگذشته «انجیل حقیقت» مى نامند، هر چند به هیچ وجه موافق اناجیل شاگردان مسیح نیست» .
برخى از فقراتى که ایرنئوس نقل کرده و در «انجیل حقیقت» موجود نیز یافت مى شود، حاکى از آن است که ایرنئوس به همین کتاب اشاره کرد است (ibid). به هر حال، نویسنده این کتاب از پیروان والنتینوس یا شخص او بوده است (ODCC, p.581).
این کتاب شباهت زیادى به شکل و صورت اناجیل موجود ندارد و به همین سبب برخى حتى نام گذارى را نادرست شمرده اند این نوشته نیز محتوى تعالیم گنوسى والنتینوس است و تعالیم زیادى را درباره مسیح شناسى خاص این گروه در بردارد (مسیحیت و بدعت ها، ص71ـ72). این کتاب در قرن دوم در اسکندریه به زبان یونانى نوشته و بعداً به قبطى برگردانده شده است ( الفغالى، المدخل الى الکتاب المقدس، ج4، ص315ـ316).
4. انجیل مصریان
نوشته دیگرى که در مجموعه نجع حمادى وجود دارد و حاوى تعالیم گنوسى است، «کتاب مقدس روح بزرگ نادیدنى» نام دارد و انجیل مصریان نیز خوانده مى شود. باید توجه داشت این نوشته با نوشته دیگرى که با همین عنوان انجیل مصریان در اختیار پدران اولیه کلیسا بوده و از آن نقل کرده اند (و در بخش بعد به آن خواهیم پرداخت)، کاملا متفاوت است .
به هر حال، این نوشته اثرى قبطى است و در واقع کتابى اعتقادى است و برخى روا ندانسته اند که تحت عنوان «انجیل» بدان اهمیت زیادى دهند (ibid). با این حال، نوشته مذکور به لحاظ مطالعه اندیشه هاى گنوسى سده هاى نخست، مى تواند قابل توجه باشد. براى نمونه، در این نوشته این اندیشه گنوسى توضیح داده شده که چگونه از خداى پدرِ توصیف ناشدنى سه قدرت پدر، مادر و پسر به ظهور مى رسد و همین طور سلسله قواى پایین تر از اینها ناشى مى شود .
5. انجیل یوحناى دروغین
نوشته دیگرى که در مجموعه نجع حمادى قرار دارد، انجیل یوحناى دروغین است. این اثر در ابتداى قرن دوم نوشته شده و بعداً به قبطى ترجمه شده است. از خود نوشته بر مى آید که آن را مسیح در بالاى کوه زیتون به یوحنا وحى کرده است. در این اثر تلاش شده که تعالیم گنوسى در قالب تفسیر سفر پیدایش ارائه شود (الفغالى، المدخل الى الکتاب المقدس، ج4، ص316; vol 1, p. 387 New Testament ApocryphaWilson,).
هـ. اناجیل ردشده توسط آباى اولیه کلیسا
در آثار آباى اولیه کلیسا گاهى سخن از اناجیلى به میان آمده و یا سخنى از آنها نقل شده که هدف رد آنها بوده است. گاهى از این آثار تحت عنوان «اناجیل بدعت آمیز» یاد مى شود. تنها اثرى که از این اناجیل باقى مانده، همان اشاره هاى آباى کلیسا است. چندین نوشته تحت این عنوان قرار مى گیرد که به اختصار به آنها اشاره مى کنیم.
1. انجیل مارکیون
مارکیون (130ـ180) روایتى از مسیحیت را ترویج مى کرد که شبیه مسیحیت گنوسى بود. او کتاب عهد جدید خاصى براى خود ایجاد کرد که مشتمل بود به نسخه اى اصلاح شده از انجیل لوقا و برخى از رساله هاى پولس. مقصود از انجیل مارکیون همین نسخه اصلاح شده انجیل لوقا است که البته به گمان مارکیون، نویسنده آن پولس بوده است (مسیحیت و بدعت ها، ص105ـ107; vol. 1, p. 184The International Standard). هم چنین معلم دیگر گنوسى به نام باسیلدس نسخه تغییریافته انجیل لوقا را انجیل خود قرار داده بود (ibid).
2. انجیل حوا
اپیفانوس از یک انجیل گنوسى به نام «انجیل حوا» فقره اى را نقل مى کند که ظاهراً نقل یک مکاشفه است. این اثر تعالیم گنوسى را در برداشته و درباره فقره اى که اپیفانوس نقل کرده، بحث هاى زیادى صورت گرفته است; اما سخن روشنى در این باره نمى توان گفت. به هر حال این اثر مربوط به قرن دوم بوده است vol. 1, p. 185; Wilson,The International Standard ( vol 1, p. 358-360)New Testament Apocrypha.
3. انجیل یهودا
ایرنئوس و اپیفانوس به انجیل گنوسى دیگرى به نام «انجیل یهودا» اشاره مى کنند و از آن مطالبى نقل مى کنند. این اثر که در اواسط قرن دوم نوشته شده، نشان مى دهد که تنها یهودا و نه هیچ کس دیگر، حقیقت را مى دانسته است .
4. انجیل برتولما ( Bartholomew )
جروم در تفسیر خود بر انجیل متى این انجیل را ذکر مى کند ولى چیز زیادى درباره این اثر معلوم نیست. اثر دیگرى وجود دارد به نام پرسش هاى برتولما که بین قرن هاى سوم تا پنجم نوشته شده و در آن سؤالاتى از عیسى و مریم و شیطان شده است. این اثر به زبان هاى یونانى، لاتین و اسلاوى حفظ شده است. احتمال ارتباط بین این دو اثر وجود دارد (ibid.; Wilson, vol 1, p. 537-538)New Testament Apocrypha.
5. انجیل مصریان
آباى اولیه کلیسا فقراتى از کتابى به نام «انجیل مصریان» نقل کرده اند. این اثر از انجیل دیگرى به همین نام که در مجموعه نجع حمادى کشف شد و قبلا گذشت، کاملا متفاوت است. این نوشته در اوایل قرن دوم در مصر و به زبان یونانى نوشته شده است. اپیفانوس با اشاره به این کتاب مى گوید: آن مورد استفاده سابلیوسى ها (گروهى که تثلیث را سه جلوه خداوند مى دانستند) بوده و هایپولیتوس آن را به گنوسى ها نسبت داده است. دو فقره از این کتاب را کلمنت اسکندرانى نقل کرده و در آنها، عیسى با سالومه، دختر هیرودیس و هرودیا (متى، 14:3ـ12) گفتوگو مى کند و موضوع بحث، جواز ازدواج است. ظاهراً این کتاب ازدواج را منع مى کرده است. (بولس الفغالى، الخورى، المدخل الى الکتاب المقدس، ج2، ص311)
6. انجیل مَتِّیاس ( Matthias )
در باب اول کتاب اعمال رسولان آمده است که حواریان حضرت عیسى پس از او و پس از مرگ یهوداى اسخریوطى خائن، شخصى به نام متیاس را با قرعه به عنوان شاگرد دوازدهم به جاى یهودا برگزیدند. نویسندگان سده هاى نخست مانند اریجن، یوسبیوس، هیپولیتوس و کلمنت اسکندرانى به کتابى به نام «انجیل متیاس» اشاره کرده اند که متعلق به گنوسیان است و حاوى سنتى سرى است. کلمنت از این کتاب نقل مى کند که متیاس چنین تعلیم مى داده که انسان باید جسم و خواسته هاى آن را سرکوب کند تا روح با ایمان و معرفت رشد کند.
برخى بر دین باورند که این انجیل همان نوشته اى است که در مجموعه نجع حمادى کشف شده و عنوان «انجیل توماس» را دارد و شواهدى براى سخن خود آورده اند و برخى دیگر با این سخن مخالفت کرده اند .
و. چند نوشته دیگر
گاهى نوشته هاى دیگرى تحت عنوان اناجیل غیرقانونى آورده شده که شاید نتوان آنها را تحت عناوین فوق گنجانید. برخى از مهم ترین این نوشته ها عبارت است:
1. انجیل مریم ( مجدلیه )
نسخه خطى قبطى این نوشته، که گفته مى شود مربوط به قرن پنجم میلادى است، در سال 1896 پیدا شد و در جنگ جهانى دوم ناپدید شد، و نوشته موجود، از روى یادداشت هاى موجود بازنویسى شد. احتمالا این نوشته در اصل به زبان یونانى و در قرن دوم نوشته شده باشد. البته چیزى درباره نویسنده آن معلوم نیست. این نوشته دو قسمت دارد. در بخش اول که قسمت اول آن موجود نیست، عیسى پس از صعود به شاگردان تعالیمى درباره گناه و ماهیت آن مى دهد. در بخش دوم عیسى تعالیمى سرى به مریم مجدلیه، که نزد عیسى از همه زنان بالاتر است، مى دهد و او براى شاگردان بیان مى کند. پطرس اعتراض مى کند که مگر مى شود که عیسى در میان شاگردان یک زن را براى این کار برگزیده باشد. مریم به او پاسخ مى دهد و برخى از حواریان از مریم دفاع مى کنند .
2. انجیل سرى مرقس
فردى به نام مورتون اسمیت در سال 1973 دست نوشته اى را که خود او در سال 1958 در اورشلیم کشف کرده بود، چاپ کرد. این نوشته بخشى از نامه اى منسوب به کلمنت اسکندرانى بود. در این نامه آمده است که گروهى از گنوسى ها اعتقادات خود را از «انجیل مرقس» که سرى و رمزى است مى گیرند. به گفته این نامه، مرقس پس از مرگ پطرس به اسکندریه آمده، انجیلى بسیار روحانى و معنوى براى انسان هاى کامل تألیف کرده است. فقره اى از این انجیل که این نامه نقل مى کند، حاوى این است که عیسى جوانِ مرده اى را زنده مى کند و آن جوان پس از برخاستنِ عیسى، او را مى بیند و عیسى تعالیم سرى و رمزى به او مى دهد. گفته مى شود که این انجیل در ربع نخست قرن دوم میلادى در اسکندریه مورد استفاده قرار مى گرفته است .
3. حکمت ایمانى ( Pistis Sophia )
نسخه خطى این اثر، که نوشته اى گنوسى است، به زبان قبطى در سال 1785 کشف شد. سه بخش این اثر در اصل به زبان یونانى و حدوداً بین سال هاى 250 تا 300 تألیف شده اند. زمان تألیف بخش چهارم، که فاقد عنوان است، به حدود 200 تا 250 بر مى گردد.
این اثر حاوى 46 سؤال است که دوازده سال پس از صعود عیسى از او پرسیده شده است. 39 سؤال توسط مریم محدلیه پرسیده و پاسخ ها توسط فیلیپ نوشته شده است. در این اثر نیز، مانند انجیل مریم، پطرس به این وضعیت و جایگاه مریم مجدلیه و این که او بیش از دیگران سخن مى گوید، اعتراض کرده ولى مریم به کار خود ادامه مى دهد. در این نوشته عیسى به شاگردان خود درباره غلبه بر شر و مواجهه با حکمت ایمانى و تعالیم گنوسى دیگر تعلیم مى دهد. او به شاگردان خود مى گوید که اسرارى را که در کتاب هاى جئو Jeu (که در شماره بعد معرفى مى شود) آمده، بیاموزند .
4. کتاب هاى جئو ( Jeu )
دو کتاب جئو، آثارى گنوسى است که نسخه خطى آن به زبان قبطى، که مربوط به قرن هاى چهارم تا ششم میلادى است، در سال 1769 کشف شد. این اثر ترجمه اى از اصل یونانى است که در نیمه اول قرن سوم تألیف شده است. در این اثر عیسى این را بیان مى کند که چگونه خداى پدر جئو Jeu، خداى واقعى، را از آغوش خود برون داد. در این دو کتاب تعالیم سرى دیگرى نیز آمده است vol. 1, p. 186; ibid, p. 370-373)The International Standard,(.
ز. یک انجیل ویژه ، انجیل برنابا
اکنون انجیل دیگرى در دست است که «انجیل برنابا» خوانده مى شود. این نوشته مکرر تصریح کرده که آن را برناباى حوارى نوشته است. ویژگى مهم این نوشته آن است که به صورت مکرر و حتى با نام (برنابا، 163:7) آمدنِ پیامبر اسلام و خاتمیت او را با صراحت بیان کرده است. هم چنین در چند جاى این این نوشته مطالبى بیان شده که که با سنت اسلامى نزدیک است. این نوشته به لحاظ حجم ظاهراً از همه نوشته هاى قانونى و غیرقانونى موجود مفصل تر است. نویسندگان مسیحى مى گویند که این نوشته از نسخه خطى به زبان ایتالیایى گرفته شده که تاریخ نگارش آن به قرن شانزدهم میلادى بر مى گردد. آنان مى گویند که نویسندگان پنج قرن نخست، با این که تعداد بسیار زیادى از اناجیل غیرقانونى را، که برخى از آنها تعالیمى در مقابل تعالیم راست کیشى را در برداشته اند، ذکر کرده اند، اما نامى از این انجیل در میان آثار آنان دیده نمى شود. به هر حال تاریخ نگارش این نوشته را قرن 16 و برخى قرن 14 مى دانند. آنان مى گویند که این نوشته را یک مسیحى تازه مسلمان نوشته و هدف او این بوده که انجیلى مطابق دین جدید خود بنویسد (میشل، کلام مسیحى، ص53; سعید، المدخل الى الکتاب المقدس، ص239ـ240; ODCC, p. 159). البته عباس العقاد، نویسنده مسلمان مصرى، نویسنده این اثر را یک یهودى مى داند (همان).
گفته مى شود که در سندى به زبان لاتین که به پاپ گلاسیوس (Decretum Glasianum)(6ـ492) منسوب است، نام «انجیل به روایت برنابا» آمده و در فهرست نوشته هاى مردود قرار گرفته است. اما این نوشته شاید غیر از انجیل برناباى موجود بوده است (ODCC, p. 463). و باز نباید این «انجیل برنابا» را با «رساله برنابا» که کلمنت اسکندرانى و اریجن و دیگران ذکر کرده اند و بعداً متن آن کشف شده، اشتباه کرد. آن رساله نوشته اى است علیه یهودیت که از شریعت و قربانى هاى یهودى تفسیرى معنوى مى کند و گفته مى شود که بین سال هاى 70 تا 150 نوشته شده است (میلر، تاریخ کلیساى قدیم، ص89ـ90).
انجیل برناباى موجود، در حالى که هیچ جایگاهى در میان مسیحیان ندارد و حتى نام آن را در میان اناجیل اپوکریفایى ذکر نمى کنند، توجه برخى از مسلمانان را به خود جلب کرده است. این بدان سبب است که این نوشته اندکى به اندیشه هاى اسلامى نزدیک است و مهم تر این که بشارت به پیامبر اسلام در آن با صراحت و با نام «محمد»(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است.
اما باید توجه داشت که جداى از این که دفاع از قدمت این نوشته بسیار مشکل است و شواهد بیشتر به سود مجعول بودن آن و آن هم جعل در همین زمان هاى متأخر است، به لحاظ محتوایى هم از منظر اسلامى قابل دفاع نیست. در این باره به دو نکته اشاره مى کنیم:
الف) در فرهنگ اسلامى کلمه «انجیل» که ریشه در قرآن مجید دارد، نام کتابى است که خداوند بر پیامبر خود، حضرت عیسى(علیه السّلام) نازل کرده است. اما در فرهنگ مسیحیت رایج، که عیسى خداى مجسم است، دیگر سخن از کتاب آسمانى که بر حضرت عیسى نازل شده باشد، نیست و چهار انجیل، رسمى موجود، یعنى اناجیل متى، مرقس، لوقا و یوحنا، زندگى نامه و سخنان حضرت عیسى است که دیگران، و البته به اعتقاد مسیحیان با تأیید روح القدس، آن را تألیف کرده اند. بنابراین اگر مسلمانان در پى یافتن «انجیل» حضرت عیسى هستند، باید در جستوجوى کتابى حاوى دستورات خداوند و تعالیم دینى، با شکل و سبک قرآن مجید باشند. باید توجه داشت که انجیل برناباى موجود نیز به لحاظ ساختار محتوایى مانند اناجیل رسمى مسیحى است و زندگى و سخنان حضرت عیسى را، البته گاهى متفاوت از آنها، بیان مى کند. اگر مسلمانى این نوشته را معتبر مى داند و آن را به برناباى حوارى منسوب مى داند، باید به این پرسش پاسخ دهد که چرا یکى از حواریان حضرت عیسى در قرن اول کتابى حاوى زندگى و سخنان عیسى را نوشته و نام آن را انجیل گذاشته است. مگر او از انجیل واقعى، که به اعتقاد مسلمانان بر حضرت عیسى نازل شده، اطلاع نداشته است؟ ب) اگر بخواهیم این نوشته را از منظر اسلام و قرآن بررسى کنیم، به موارد متعددى برمى خوریم که پذیرش آنها مشکل است. برخى از این موارد به قرار زیرا است:
1. در باب اول این کتاب ماجراى آبستنى معجزه آساى مریم آمده است. در باب دوم آمده است که مریم از ترس این که مبادا یهودیان او را به جرم ارتکاب زنا سنگسار کنند، با جوانى خوش کردار به نام یوسف ازدواج مى کند و ماجراى آبستن بودن خود را به او نمى گوید. آیا این امر با شخصیت مریم و نیز روایت قرآن از این ماجرا سازگارى دارد؟
2. در انجیل یوحنا، باب دوم آمده است که عیسى و مادرش در قاناى جلیل در مجلس جشن عروسى شرکت کردند. چون شراب تمام شد، مریم از حضرت عیسى خواست که معجزه کرده، شراب بسازد. عیسى شش قدح سنگى آب را تبدیل به شراب کرد و مردم آن را نوشیدند و گفتند شرابى بهتر از این ننوشیده بودیم. همین ماجرا عیناً در باب پانزدهم انجیل برنابا نقل شده است.
3. مطابق اناجیل رسمى و سنت مسیحى، جناب شمعون پطرس نخستین فردى است که به حضرت عیسى ایمان آورده و او بزرگ ترین حوارى آن حضرت و در واقع وصى آن حضرت است. روایات اسلامى نیز این نکته را تأیید مى کند (براى نمونه، رک: مجلسى، بحار الانوار، ج63، ص100، ج35، ص55; ج39، ص165). اما باب هفتادم انجیل برنابا مى گوید که پطرس در جواب عیسى که درباره شخصیت خود از حواریان پرسیده بود، او را پسر خدا خواند. عیسى برآشفت و او را شیطان خواند و دیگر حواریان را از او برحذر داشت. او مى خواست پطرس را از خود برانداما دیگر حواریان پا در میانى کردند و پطرس گریست و گفت که از روى نادانى این سخن را گفتم; از خدا بخواه تا مرا بیامرزد. از این سخنان معلوم مى شود که پطرس به صورت واقعى عیسى را پسر خدا خوانده و بنابراین، این پطرس است که براى نخستین بار عیسى را پسر واقعى خدا خوانده و نه پولس.
4. از فقرات متعددى از این نوشته (براى نمونه، باب هاى 112 و 128) برمى آید که مردم حضرت عیسى را در زمان حیات خود او خدا مى خوانده اند و آن حضرت موافق نبوده و چاره اى نداشته است.
… نگارنده با یسوع عیسى باقى ماند. پس یسوع به گریستن فرمود: «اى برنابا! باید کشف کنم بر تو رازهاى بزرگى را که واجب است بر تو آگاهانیدن جهان را به آنها بعد از درگذشتن من.» نگارنده به گریه در جواب گفت: براى من و براى غیر من گریه را بپسند; زیرا ما گناهکارانیم. تو اى آن که پاک و پیغمبر خدایى! خوشایند نیست که گریه زیاد کنى. یسوع فرمود: «باور کن سخن مرا اى برنابا! که نمى توانم گریه کنم به اندازه اى که بر من واجب است. زیرا اگر مرا مردم خداى نمى خواندند، هر آینه معاینه مى کردم خداى را چنان که در بهشت دیدار مى شد و هر آینه از ترس روز جزا ایمن مى شدم. لکن خداى مى داند که من بیزارم; زیرا در دل من هیچ خطور نکرد که بیشتر از بنده فقیرى محسوب شوم. مى گویم به تو که همانا اگر من خداى خوانده نشده بودم، هر آینه همان وقت از جهان در مى گذشتم و به سوى بهشت برده شده بودم، اما اکنون تا روز جزا به آنجا نمى روم. در این صورت مى بینى که گریه بر من واجب است. (برنابا 12:4ـ11).
اولا، شواهد تاریخى بسیار زیادى وجود دارد که حضرت عیسى پس از صعود و توسط پولس، خدا خوانده شده و در سنت اسلامى نیز اجمالا به این اشاره شده است که پولس مسیحیت را تغییر داده و به شکل کنونى در آورده است (رک: مجلسى، بحار الانوار، ج8، ص311; ص38).
ثانیاً بر فرض که این روایت درست باشد، اگر عیسى وظیفه خود را انجام داد، چرا باید مجازات شود و تا روز جزا به بهشت نرود. چرا باید گناه دیگران در سرنوشت عیسى تأثیر بگذارد؟
5. در باب هاى 216 تا 218 مطالبى درباره پایان زندگى زمینى عیسى آمده است. وقتى مى خواهند عیسى را دستگیر کنند، قیافه یهوداى اسخریوطى، که به عیسى خیانت کرد، مانند عیسى مى شود و حتى حواریان آن حضرت گمان مى کنند که او همان عیسى است. یهودا هر چه فریاد مى زند که من عیسى نیستم، کسى به حرف او گوش نمى دهد و متهم مى شود که از ترس مرگ این اعمال را انجام مى دهد. او از ترس مرگ اعمال سبک و جنون آمیزى انجام مى دهد به گونه اى که هم مخالفان و هم مؤمنان به عیسى یقین مى کنند که او یک پیامبر دروغین بوده است. پس از کشته شدن و دفن یهودا، برخى از شاگردان عیسى که ایمان درستى ندارند، جسد او را مى دزدند و مى گویند عیسى زنده شده است.
اگر این سخن درست باشد ، مخالفان عیسى که یقین کردند که عیسى پیامبر دروغین بوده و این را براى نسل هاى بعدى نقل کردند، خلاف یافته هاى خود سخن نگفته اند. آیا با این روایت هدف بعثت حضرت عیسى برآورده شده است؟
به هر حال، فرد مسلمانى که بخواهد براى این نوشته اعتبار قائل شود، جداى از این که شواهد کافى به سود او نیست، با مشکلات محتوایى جدى روبه روست که پاسخ به آنها مشکل یا ناممکن است.
منابع تحقیق :
الطرزى، سالم ابراهیم، ابوکریفا العهد الجدید، الکتاب الاول،…
الفغالى، بولس، المدخل الى الکتاب المقدس، بیروت: منشورات المکتبه البولسیه، 1994.
انجیل برنابا، ترجمه حیدرقلى سردار کابلى. تهران: نشر نیایش، 1379.
پیترز، اف. ئى، یهودیت، مسیحیت و اسلام، ترجمه حسین توفیقى. قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384.
سعید، حبیب، المدخل الى الکتاب المقدس. قاهره: دار التألیف و النشر للکنیسه الاسقفیه.
کرنز، ارل، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، ترجمه آرمان رشدى. تهران: آموزشگاه کتاب مقدس، 1994.
گریدى، جوان، مسیحیت و بدعت ها، ترجمه عبدالرحیم سلیمانى. قم: مؤسسه فرهنگى طه، 1377.
مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار. بیروت: دار احیاء التراث العربى، 1403هـ .
میشل، توماس، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى. قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377.
,.I luaP ,reiremethcAyranoitciD elbiB s’repraH)DBH( .5891 repraH :ocsicnarF naS .
,).de( .L .F ,ssorChcruhC naitsirhC eht fo yranitciD drofxO ehT)CCDO( .7991 ,sserP ytisrevinU drofxO .
,derF ,mahpaLahpyrcopA tnematseT weN eht ot noitcudortnI nA nodnoL .tnirpmi muunitnoC A noitanretnI kralC T dnaT .)ANA( .3002 :kroY weN
).de( .J treboR ,relliM ,slepsoG etelpmoC ehT4991 :ocsicnarF nasrepraH
aidepolcycnE elbiB dradnatS lanoitanretnI ehT)EBSI( .9791 ,ynapmoC gnihsilbuP snamdreE .B mailliW .1 .lov ,
elbiB eht fo skooB tsoL ehT.6291 ,ynapmoC gnihsilbuP dlrow ehT .
yratnemmoC elbiB drofxO ehT)CBO( .0002 ,sserP ytisrevinU drofxO ,
,).de( R ,nosliWahpyrcopA tnematseT weN)TN( .1991 ,sserP xonK nhoJ retsnimtseW oC & kralC semaJ .2-1 .lov ,
پی نوشت ها :
[1]. این انجیل را آقاى منصور معتمدى به فارسى برگردانده و در فصلنامه هفت آسمان، ش3و4 به چاپ رسیده است.منبع: پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب