نصیحت شیطان به حضرت نوح(ع)
حضرت نوح(ع) هنگامی که حیوانات را سوار کشتی می کرد، همه سوار شدند ولی در میان آنها الاغ سوار نشد. نوح(ع) ترسید آن حیوان غرق گردد و نسل الاغ از میان برچیده شود، چند بار او را برای سوار شدن تحریک کرد، ولی او سوار نشد. نوح(ع) خشمگین شد و در حال خشم خطاب به الاغ گفت: ای شیطان سوار شو.
شیطان این سخن را از نوح شنید، دُم الاغ را گرفت و همراه الاغ وارد کشتی شد. در اینجا بود که نوح(ع) تصور کرد به شیطان اجازه نداده و او در کشتی نیست. هنگامی که کشتی بر فراز آب قرار گرفت و حرکت کرد، نوح(ع) ناگاه دید شیطان در صدر کشتی نشسته است؛ با خشم به او گفت: چه کسی به تو اجازه ورود به کشتی را داد؟!
شیطان گفت: تو اجازه دادی، آنجا که گفتی؛ ای شیطان سوار شو! و بعد گفت: «ای نوح! تو به گردن من حق و نعمتی داری، می خواهم آن را جبران کنم!
نوح(ع) فرمود: آن حق و نعمت چیست؟
– تو بر قوم خود نفرین کردی، همه آنها در یک ساعت غرق و هلاک شدند، اگر آنها اکنون زنده بودند مایه زحمت برای من می شدند، زیرا حیران بودم که چگونه آنها را گمراه کنم، ولی اکنون راحت شدم.
– هنگامی که نوح(ع) این شماتت و نیش تلخ شیطان را شنید، بسیار ناراحت شد و گریه کرد و گریه اش در این مورد ادامه یافت…
در این موقع خداوند به نوح وحی کرد: سخن شیطان را گوش کن و بپذیر.
نوح گفت: ای شیطان! اینک بگو سخنت چیست؟
شیطان: ای نوح! تو را از سه خصلت نهی می کنم:
1- هیچ گاه متکبر و خودخواه نباش؛ زیرا نخستین چیزی که موجب گناه و نافرمانی خدا شد، تکبّر بود. آنجا که خداوند به من فرمان داد تا پدرت آدم(ع) را سجده کنم، ولی تکبر باعث شد او را سجده نکردم، اگر او را سجده می کردم خداوند مرا از جهان ملکوتیان و فرشتگان بیرون نمی کرد.
2- از حرص بپرهیز؛ زیرا خداوند همه نعمت های بهشت را برای پدرت (آدم) مباح کرد و تنها از خوردن یک درخت، او را نهی نمود، ولی حرص آدم باعث شد تا از آن درخت بخورد و در نتیجه به فرمان خدا از بهشت اخراج شود.
3- با زن نامحرم خلوت نکن، که در چنین حالی من بسیار به تو نزدیک هستم تا تو را وسوسه کرده و به عمل منافی عفت وادارت کنم.
خداوند به نوح(ع) وحی کرد: این سه سخن شیطان را بپذیر.
و در روایت دیگر آمده: شیطان به نوح(ع) گفت: از سه خصلت بپرهیز: تکبر، حرص و حسد؛ زیرا تکبر موجب بدبختی من گردید و رانده درگاه حق شدم. و حرص، موجب بیرون راندن آدم(ع) از بهشت شد. و حسد موجب شد که قابیل، پسر آدم(ع) برادرش هابیل را کشت.
نوح(ع) به ابلیس گفت: به من خبر بده در چه وقت قدرت تو بر گمراه کردن انسان و تسلط تو بر او بیشتر از وقت های دیگر است؟
شیطان در پاسخ گفت: هنگام خشم و غضب انسانها.(1)
نصیحت شیطان به حضرت یحیی(ع)
روزی ابلیس نزد حضرت یحیی(ع) ظاهر شد. حضرت یحیی دید دام هایی در انواع مختلف با او می باشد. از او پرسید: اینها چیست؟ گفت: اینها شهوات مختلف است که به وسیله آنها انسانها را گمراه می کنم. یحیی پرسید: آیا چیزی از اینها مربوط به من هم هست؟ شیطان گفت: آری، گاهی غذا می خوری و سیر می شوی و نماز و دعا و ذکر برایت سنگین و دشوار است، به این وسیله در تو نفوذ می کنم. یحیی گفت: به خدا قسم دیگر شکمم را پر از غذا نخواهم کرد. شیطان گفت: سوگند به خدا که من هم دیگر احدی را نصیحت نمی کنم.
نصیحت شیطان به عبدالله بن حنظله
شیطان به عبدالله بن حنظله ظاهر شد و به او گفت: چیزی به تو می گویم آن را به خاطر داشته باش. او گفت: من حاجتی به گفته تو ندارم. شیطان گفت: حرفم را گوش بده، اگر خیر بود بپذیر و اگر شرّ بود آن را رد کن. ای ابن حنظله! چیزی از غیر خدا تقاضا مکن و در هنگام غضب در حال خود نظر کن که چگونه هستی.(2)
نصیحت شیطان به حضرت موسی(ع)
شیطان به حضور حضرت موسی(ع) آمد و گفت: می خواهی تو را هزار و سه پند بیاموزم.
فرمود: آنچه که می دانی، من بیشتر می دانم، نیازی به پند تو ندارم.
جبرئیل امین، نازل شد و عرض کرد: یا موسی! خداوند می فرماید:
هزار پند او فریب است اما سه پند او را بشنو.
حضرت موسی به شیطان فرمود:
سه پند از هزار پندت را بگو.
شیطان گفت:
1- چنانچه در خاطرت انجام دادن کار نیکی را گذراندی، زود شتاب کن و گرنه تو را پشیمان می کنم.
2- اگر با زن بیگانه و نامحرم نشستی، غافل از من مباش! که تو را به زنا وادار می کنم.
3- چون غضب بر تو مستولی شد، جای خود را عوض کن، وگرنه فتنه به پا می کنم.
اکنون که تو را سه پند دادم تو هم از خدا بخواه تا مورد آمرزش و رحمتش قرار گیرم.
موسی بن عمران خواسته وی را به عرض خداوند رسانید، ندا رسید: یا موسی! شرط آمرزش شیطان این است که برود روی قبر آدم و او را سجده کند، حضرت موسی امر پروردگار را به وی فرمود. شیطان گفت: یا موسی! من موقع زنده بودن آدم، وی را سجده نکردم، چگونه حالا حاضر می شوم، خاک قبر او را سجده کنم؟!(3)
شیخ عطار در کتاب منطق الطیر می گوید:
حق تعالی گفت با موسی به راز
کاخر از ابلیس رمزی جوی باز
چون بدید ابلیس را موسی به راه
گشت از ابلیس موسی رمز خواه
گفت دایم یاد دار این یک سخن
من مگو تا تو نگردی همچو من
گر به مویی زندگی باشد تو را
کافری بی بندگی باشد تو را
نصیحت شیطان به فرعون
مردی از اهل مصر خوشه انگوری نزد فرعون آورده و خواهش کرد آن را مروارید نماید.
فرعون آن را گرفته و به درون خانه آمد و در این اندیشه بود که چگونه خوشه انگور را می توان جواهر نمود! در این میان شیطان به در خانه فرعون آمد و در را کوبید. فرعون صدا زد کیست؟ شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمی داند در پشت در چه کسی است، پس داخل خانه شد و خوشه را از فرعون گرفته و اسمی از اسمای خداوند را بر آن خواند و خوشه انگور جواهر گردید.
آنگاه گفت: ای فرعون! انصاف ده من با این فضل و کمال، شایسته بندگی نبودم ولی تو با این جهل و نادانی ادعای خدایی می کنی و می گویی من خدای بزرگ مردمم؟! فرعون پرسید: چرا آدم را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده نشوی؟ گفت: زیرا می دانستم که از صلب او مانند تو عنصر پلیدی به وجود می آید.( 4)
نصیحت شیطان در مورد دنیا و آخرت
مؤمنی شیطان را در وسط دریا دید که سرش را رو به آسمان گرفته و می گفت: خداوندا (به حق آقا امیرالمؤمنین علی(ع)) مرا عذاب مکن.
مرد مؤمن به شیطان گفت: آیا تو هم دست به دامان ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) شده ای؟
شیطان گفت: شش هزار سال قبل از این که حضرت آدم خلق شود من در عالم اعلا و در میان ملائکه بودم. اطلاعات زیادی در رابطه با علی(ع) دارم که شما نمی دانید. و تا آنجا که اطلاع دارم بعد از رسول خدا(ص) کسی مقرب تر و عزیزتر و گرامی تر و آبرومندتر از علی(ع) نزد خداوند متعال نیست. و می دانم که هرکس خداوند را به حق امیرالمؤمنین علی(ع) قسم بدهد، او را می آمرزد، از این رو من هم خدا را به خورشید ولایت قسم می دهم.
مرد گفت: ای ابلیس تو معلم فرشتگان بوده ای و علم زیادی داری مرا نصیحت کن.
شیطان گفت: یک جمله برای دنیا و یک جمله برای آخرتت می گویم اگر می خواهی که زندگی به تو خوش بگذرد قناعت پیشه کن و اگر قانع باشی، حتی اگر غذایت نان خشک باشد به تو خوش می گذرد و آرام و آسوده زندگی می کنی.
اما اگر حرص بزنی و ثروت جمع کنی و به خواست خداوند راضی نباشی هیچ وقت در دنیا خوشبخت نمی شوی.
اما یک پند نیز برای آخرتت بگویم برای ساعت مرگ، سرازیری قبر، سر از قبر درآوردن، ماندن در برزخ، صحرای محشر، صراط و میزان همه جا محبت و ولایت آقا علی(ع) را ذخیره داشته باش اگر تکیه ات به پیشوای مؤمنان باشد امنیت خواهی داشت.
مرد مؤمن شیعه نزد امام جعفر صادق(ع) رفت و ماجرا را برای حضرت تعریف کرد.
حضرت فرمود چنگ زدن شیطان به ولایت و محبت حضرت علی(ع) به زبان است و از صمیم قلب نیست بنابراین ابلیس بهره ای از این سخنان نمی برد. اگر او واقعاً و از صمیم قلب به آقا امیرالمؤمنین علی(ع) پناه می برد، از عذاب الهی نجات می یافت.(138)
سحری به خواب دیدم شه کشور صفا را
به رخش نظاره کردم مه خوب دلربا را
به ادب زبان گشودم بسرودم این نوا را
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
صنمی که تُرک چشمش ز کفم ربوده آیین
زده مُهر مهر خود را به قلوب اهل تمکین
بشتاب موسی دل تو به طور سینه منشین
دل اگر خداشناسی همه در رُخ علی بین
ز علی شناختم من به خدا قسم خدا را
همه دم بر این امیدم که مرا ز در نراند
گرم از درش براند کس دیگرم نخواند
غم و درد عاشقان را به جز از علی که داند
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
پینوشتها:
1- بحار، ج11، ص 293؛ داستانهای خواندنی از پیامبران اولوالعزم، ص48.
2- شنیدنیهای تاریخ، ص 259.
3- داستانهایی از خدا، ص 107.
4-یکصد موضوع، 500 داستان، ص 310.
5-کرامات العلویه، ص 79.
منبع:قنبری، حیدر؛ (1389) داستان های شگفت انگیزی از شیطان، قم، انتشارات تهذیب، چاپ ششم.