نو یسنده :ابوالفضل هدایتی
سلامت فرد و جامعه بشری در گرو حرکت و عدالتگرایی همهجانبه است.بیگمان، کمتر فرد یا جامعهای را میتوان یافت که خود را بیگانه با تحرک و فعالیت سالم و تأثیرگذار بداند و ادعایی درباره عدالت و تقواپیشگی نداشته باشد؛چرا که بیگانگی هر فرد یا نظام اجتماعی با حرکت و پیشرفت و بالندگی، از زوال و مرگ تدریجی حکایت دارد و از طرفی دیگر، گرایش طبیعی به کمال و حضور در عرصه حیات، سبب میشود که هیچ ملت و حاکمیتی خود را از مدار حرکت و عدل خارج نبیند.از همینرو، چه در روزگاران کهن و چه در عصر حاضر، افراد تنآسا یا جوامع و نظامهای استضعافگرا یا استکبارپیشه، هر کدام به نوعی آفتزدگی خود را پنهان ساختهاند.در حقیقت، از رهگذر سقوط ها و هجومها و فروپاشیهای درونی است که سالم یا ناسالم بودنِ شخصیتها و حاکمیتها آشکار میگردد و اینگونه است که میتوان عوامل آسیبرسانیِ درونی و بیرونیِ افراد و نظامها را شناخت. در عرصه دستیابی به نشانههای سلامت هر فرد و جامعه، میتوان از عوامل چندی یاد کرد که هر کدام جایگاه تعیینکنندهای در روند رشد و پیشرفت افراد و جوامع دارند.در این گفتار، به دو عالم یا نشانه اشاره میشود:
1.تکلیفشناسی و خدمترسانی
2.خودباوری و نوآوری
بیگمان، هرکدام از این عوامل، ضرورت گرایش به باورها، خصلتها، روشها و تلاشهای مثبت و خیرگرایانه را یادآور میشود؛ به بیان دیگر، بدون شکلگیریِ شخصیت و اخلاق یا زندگی انسانی، نمیتوان چشم به راه سلامت خود یا جامعه و یا دولت و فرهنگ حاکم بود.آنچه که در عرصه خدمات یا مسئولیتهای متقابل حاکمان و شهروندان بیان میشود و به نوعی سبب فرهنگسازیِ همسو با کمال و پیشرفت میگردد،در واقع چیزی جز بسترآفرینی برای سلامت فردی و جمعی نیست.ارتباط تنگاتنگِ حیات و بهبود فرد و اجتماع یا شهروند و دولت بیانگر آن است که مردم، حاکمان و نخبگان در صورت تحرک جمعی و تمایل مشترک به اصلاحگرایی و سامانبخشی امور در عرصههای تکلیف متقابل است که میتوانند به سلامت و مصونیت در برابر آسیبهای ذهنی، روانی و رفتاری دست یابند.
تکلیفشناسی و خدمترسانی
چنان که پیش تر گذشت،انسان بدون رهیافتهایی که از شناختن خود و ضرورتها و نیازها و توانمندیهای روانی و جسمانیاش به دست میآورد، نمیتواند به موفقیت در عرصههای زندگی دست یابد.در میان محورهای معرفت زندگی ساز، پس از باورداشتهای معنوی، میتوان به تکلیف یا مسئولیت انسان در برابر خویشتن و دیگران، اشاره نمود.
کسی که هنوز به شناخت تکلیفهای فردی و گروهی دست نیافته است، بیتردید نمیتواند در جهت سلامت اندیشه و رفتارش گام بردارد؛ زیرا چنین فردی در برابر جامعه و تکامل آن مسئولیتی برای خود احساس نمیکند و دغدغههای اجتماعی و ارزشی ندارد.
همانطور که در جامعه مشاهده میشود، حاصل اندیشه و رفتار این نوع انسانها، چیزی جز سلب مسئولیت از خود و بالا بردن میزان انتظار از دیگران نخواهد بود.از این رو است که نمیتوان در میان چنین کسانی، افراد خدمتگزار و متعهدی را یافت؛ چرا که خدمترسانی به جامعه، نظام و فرهنگ ملی، حرکت خودجوش و مهرورزانهای میطلبد که هرگز دیدگاهها و کنشهای این گروه مسئولیتگریز را برنمیتابد.ضمن این که جامعه و حاکمیت، نمیتواند نسبت به نیروهای انسانیِ غیرمتعهد بیتفاوت باشد؛ چون آنان بیش و کم از امکانات دولتی بهره میجویند و باید در برابر گرفتن حقوق و مزایای رسمی خود، پاسخگوی اربابرجوع باشند.
پیدا است که کمترین ناخشنودی مردم نسبت به گروه کارگزاران خرد و
کلان جامعه، سبب یأس و بیگانگی و بیتفاوتی آنها نسبت به دولت میشود که حاصلی جز شکاف روزافزون میان ملت و حاکمیت نخواهد داشت.از طرف دیگر، باید دانست که شهروندانی که شغل رسمی و دولتی ندارند، به دلیل برخورداری از خدماتی که حاکمیت برای آنان فراهم ساخته است، باید تکلیفشناسی داشته، در روند خدمترسانی به جامعه و همنوعان خویش فعال باشند؛ زیرا جامعه در پیوند تنگاتنگ و تکلیفشناسانه مردم و مسئولان شکل واقعی به خود میگیرد و به رشد و خوداتکایی میگراید.
امام خمینی رحمه الله-چه در دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی و چه در دوران انقلاب و رهبری-همواره به تکلیف خویش در برابر خدا میاندیشید.به عقیده ایشان، شکست یا پیروزی ظاهری، هرگز هدف نهایی و غایی حرکتها نبوده و فقط انجام تکلیف الهی مقصود بوده است. بدیهی است که این اندیشه،از تکلیفشناسیِ والایی حکایت دارد که حضرت امام رحمه الله بر اساس سیر و سلوک عارفانه بدان نائل گشته و دیگران را نیز بدان سمت و سو تشویق میکرد.
برای ما شکست، هیچی نیست.برای اینکه از دوحال خارج نیست:یا این است که ما پیش میبریم [این نهضت را] که شکست هیچ نیست و یا این است که نه، [دشمنان]میآیند و ما را عقب میزنند؛ ما [در هرحال]تکلیفمان را عمل کردهایم، چه شکستی است؟(1)
همان گونه که از کلام امام رحمه الله برمیآید، شکست و پیروزی فرد و جامعه را باید در حوزه تکلیفهای الهی تفسیر نمود نه در دادوستدهای منفعتجویانه ی سیاسی و نظامی.بر پایه این دیدگاه توحیدی-عرفانی، فتح و نصرت یک فرد یا امت، در صراط تکلیف و تعهد ایمانی و انسانی سنجیده میشود، هر چند که در ظاهر چیرگی نداشته باشند.بیشک، کسانی که به چنین باوری رسیده باشند، هیچ گاه از خدمترسانی به مردم دریغ نمیورزند و خویشتن را عضوی از پیکره امت یا انسان کامل به شمار میآورند. رهبر بزرگ انقلاب اسلامی، خدمتگزاران به کشور و اسلام را-که غیر از خداجویی و تعالی و تکامل جامعه، انگیزهای ندارند-یاران و بلکه اعضای معنوی بارزترین مصداق انسان کامل؛ یعنی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله،می شمارد.
شما توجه داشته باشید که به اسلام خدمت کنید و به کشور خودتان خدمت کنید… همه اعضای یک انسان باشید، همه در خدمت انسان کامل که رسولاکرم است، باشید و همه به منزله اعضای او باشید برای خدمت.(2)
بیتردید، تکلیفشناسی و خدمترسانی، فضای فرهنگی و اجتماعی متناسب با معنویت اسلام و انقلاب را میطلبد؛ فضایی که باید در آن هر فرد و هر گروهی در مجموعه نظام و دولت، از منافع شخصی و حزبی خود چشم بپوشد و به اعتبار و حیثیت جمهوری اسلامی بیندیشد.کسانی که این نگرش را داشته باشند، از رفتار و گفتار ناسازگار با آرمانهای معنوی و
اخلاقی انقلاب فاصله گرفته، به سوی تکلیفها گرایش خواهند یافت.
رفتارمان، گفتارمان، اعمالمان یک طوری باشد که…[به کمک آن]حفظ کنیم حیثیت اسلام را، حفظ کنیم حیثیت جمهوری اسلامی را.(3)
مغایرت گفتار و رفتار-که در افراد متظاهر به تقوا و تقدس و آلوده به ریا و چاپلوسی به چشم میخورد-با راه و کلام امام رحمه الله تناسب ندارد؛ چرا که بنیانگذار جمهوریاسلامی همواره به سلوک عملی و اخلاقی در طریق ولیّ عصر(عج)توصیه نموده، شهروندان و کارگزاران جمهوریاسلامی را خدمتگزاران اسلام و اماممهدی(عج) میدانست.
همه ما از خدمتگزاران به اسلام و ولیّ عصر-سلام الله علیه-باشیم.ما در یک مملکتی هستیم که مملکت ولیّ عصر است و وظیفه آنهایی که در مملکت ولیّ عصر زندگی میکنند، یک وظیفه سنگین است.نمیتوانیم ما لفظاً بگوییم ما در زیر پرچم ولیّ عصر-سلام الله علیه- هستیم و عملاً در آن مسیر نباشیم.(4)
خدمترسانی که ویژگی افراد متعهد و پارسا است، پیوسته با خردورزی و هشیاری صورت میپذیرد.انجام دادنِ مسئولیتهایی که به آنان واگذار شده است، نمودار راستی و درستی در رفتارشان میباشد.همچنان که روانشناسی اجتماعیِ ملتهای رشدیافته به دست میدهد،عمران و آبادانی و استقلال هر کشور، در گرو شناخت مسئولیتهای اخلاقی و شغلی، و نیز کوشش مستمر در آن جهت است.امامخمینی رحمه الله، خدمت به کشور را در صورتی تأثیرگذار و مطلوب تلقی میکند که مردم و به ویژه کارگزاران، صادقانه بکوشند و هدفی جز پیشرفت کشور در عرصههای فرهنگی و کشاورزی و صنعتی نداشته باشند.ناگفته پیدا است که نمیتوان در این مجموعه کارآمد و متعهد، کسانی را یافت که ستایشهای بی مورد را جایگزین کوششهای اصلاحگرایانه کرده باشند.
خدمت به هر کشوری این است که آن کسی که مشغول خدمتی است، آن خدمت را خوب عمل کند…آن کاری را که به خود شما محول[شده]است، خوب انجام بدهید.اگر همه ی اجزای این مملکت یا هر مملکت دیگری، کاری که به آنها محول[شده]است، خوب انجام بدهند، مملکت آباد میشود.کشاورز، کشاورزی را خوب انجام بدهد، کسانی که در کارخانجات…[و]در ادارات… در وزارتخانهها هستند…[آن کارها را]خوب انجام بدهند.(5)
ستایشطلبها و ستایشگران همواره به محبوبیت خود نزد دیگران میاندیشند و از خدمترسانیشان هدفی جز کسب شهرت و موقعیت برتر ندارند.از این رو، نمیتوان خدمت آنان به مردم و جامعه را، خدمتی صادقانه و همسو با پیشرفت جامعه تلقی نمود؛ چرا که انگیزههای نفسانیشان مجالی برای رشد و بروز انگیزههای الهی و توحیدی در فضای خدمت باقی نمیگذارد.
امامخمینی رحمه الله، در اندرزنامه معنوی خود به فرزند گرامیاش، سید احمد رحمه الله، ضمن سفارش به خدمتگزاری در جهت آسایش بندگان خدا، او و مخاطبان دیگر را متوجه نیرنگ شیطان در جذب افراد شهرتطلب میسازد که آنان را در مسیر خدمات سودمندتر برای مردم برمیانگیزاند.از دیدگاه امام رحمه الله، نشانه صدق در خدمت به دیگران، این است که شخص خدمتگزار، منافع مردم را بر منافع خود و دوستان- که خواسته یا ناخواسته ستایشگر آدمی بوده، او را از شناخت و انجام درست تکلیفهای الهی بازمیدارند-ترجیح دهد.
پسرام!ما که عاجز از شکر او و نعمتهای بیمنتهای اوییم!پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان، خدمت به حق است… هیچگاه در خدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منت بر ما دارند، که وسیله ی خدمت به او-جلّ و علا-هستند.و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله ی شیطان است که ما را در کام خود فرو برد، و در خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پرنفعتر است انتخاب کن، نه آنچه برای خود یا دوستان خود؛ که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او- جلّ و علا-است.(6)
بیشک، در میان عرصههای تکلیف و خدمترسانی در جهت دستیابی به سلامت فرد و جامعه، هیچ عرصهای مانند پیکار و شهادت در راه خدا و دفاع از مردم بیگناه و ستمدیده وجود ندارد.تلاشگران این عرصه، به راستی از دام نفس و خواستههای گمراهکننده آن رهایی یافته، غیر از رضا و جمال الهی خواستهای ندارند.حضرت امام رحمه الله با یادکرد رزمندگان ایثارگر اسلام در جبهههای دفاع مقدس، و ضرورت گزارش حماسهآفرینیهای آنان به ملتهای دیگر، مخاطبان خارجی را متوجه مقام و حالات روحی شهیدان میسازد که آنان در پیکار حق و باطل، فقط زیبایی حق را نگریسته، لذت و نشاط روحانی داشتهاند.حلاوت خدمتگزاریِ رزمندگان، در حقیقت، محصول شناختِ تکلیف و عبور از مرز خواهشهای نفسانی بوده است.حضرت امام رحمه الله، آنان را پیروان حضرت زینب علیها السلام میخواند که پیامرسانیاش در عرصه خدمت به خداوند متعال بوده و در روز عاشورا از معبودش جز زیبایی ندیده است.
حضرت زینب-سلام الله علیها-قسم میخورد که ما رأینا إلاّ جمیلاً [ما جز زیبایی چیزی ندیدیم]…شهادت یک انسان کامل در نظر اولیای خدا جمیل است، نه برای این که[او]جنگ کرده و کشته شده؛ برای این که جنگ[او]برای خدا بوده است…این میهمانهای عزیز [خارجی]ما در مملکتهایی که میروند، به مردم بگویند که جوانهای ایران با انگیزه دارند خودشان را به جبهه میرسانند…انگیزه برای اسلام است.وقتی انگیزه برای اسلام شد، دیگر لذت دارد نه [درد و]غم.منتها چون ناقص هستیم و نرسیدیم به آن مقامی که باید برسیم، از این جهت تلخی داریم.(7)
روند خدمترسانی به جامعه، از دو منظر قابلبررسی و ارزیابی است:بیرونی و درونی.کارمندان دولت در وزارتخانهها و سازمانهای حقوقی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و اطلاعاتی، از نگاه درونی است که خدمتها و خیانتهای احتمالیشان زیر ذرهبین قرار میگیرد.
اگرچه توجه و اهتمام به این بخش بزرگ و فراگیر از مجموعه نظام و مدیریت جامعه در تضمین سلامت و آینده اجتماع تأثیرگذار است، اما نمیتوان به آن بسنده نمود؛ زیرا این نیروها به رغم فزونی، نقش کمّی دارند نه نقش کیفی.در حقیقت، آنچه سبب دغدغه نخبگان و خیرخواهان جامعه است، عملکردهای مدیران بلندپایه نظام سیاسی کشور است؛ یعنی نگرشی بیرونی بر روند خدمترسانی به جامعه. بدیهی است که روش و کشش آنان به ویژه در مقام ریاست جمهوری، میتواند جهتگیریهای عینی جامعه را به سمت و سوی دلخواه هدایت کند و چرخه خدمترسانی به مردم را دچار وقفه و سکون سازد.
تفاوت و تمایز دو منظر بیرونی و درونیِ خدمترسانی، در این است که در منظر درونی به مدیریتها و مدیران و کارگزاران ارشد نظام و دولت در مراکز تصمیمگیری و اداره امور اجرایی پرداخته نمیشود و نگاه بازرسانه هر فرد متوجه کارمندانی است که با اربابرجوع برخورد روزانه و مکرّر دارند.بدینگونه، تکریم اربابرجوع که یک تکلیف دینی و شغلی است، غالباً در مجموعه ی وسیع دولت کاربرد پیدا میکند؛ چرا که درواقع، کارمندان طرف مقابل شهروندانِ رجوعکننده به سازمانها و ادارات میباشند، نه مدیران و یا وزیران و معاونان آن ها.
تردیدی نیست که سلامت هر فرد و جامعهای، همخوانی دو منظر درونی و بیرونی در روند خدمترسانی را میطلبد.آسیبپذیری حاکمیتها در هر سرزمین و فرهنگی، رابطه مستقیم با غفلت رهبران از چند و چونِ کنشها و گزینشهای مدیران بلندپایه جامعه دارد. پیوندهای عاطفی یا ملاحظهکاریهای سیاسی، کمتر مجال میدهد که رهبری یک نظام، حقیقت را بر مصلحت ترجیح دهد و منافع مردم را از کارگزاران مطالبه کند.
جامعه همچون میدان فراخی است که باید به روی تمامی شهروندان از هر نوع گرایشی، گشوده بماند تا شایستگیهای شخصیتی و رفتاری افراد، سبب سبقت و شهرت آنان گردد، نه داد وستدهای پنهانیِ اصحاب قدرت و تزویر.بنیانگذار جمهوریاسلامی در خطاب به رئیس جمهور و نخستوزیر وقت، کارآمد بودن یا نبودنِ مدیران ارشد را یادآورمیشود؛ چون جامعه در منظر حضرت امام رحمه الله، عرص کار و تکلیف و خدمت است، نه چراگاه دوستان و نزدیکان چربزبان و پرتوقع و بازدارنده از طریق پارسایی و دادگری.ایشان بیاعتنایی به معیارِ کارآمدیِ کارگزاران بلندپایه نظام را، فریبخوردگی از شیطان به شمار میآورد؛ چنان که شیطان در آغاز آفرینش انسان نشان داد که شایستگی و برجستگی دیگران را تحمل نمیکند و همواره در حیلهگری است تا به نوعی برتری خود را جلوه دهد و راه را بر کوشش صادقانه و خالصانه بندگان خدا مسدود نماید.
چنانچه انسان دنبال این باشد که حالایی که من رئیس دولت هستم، بروم دنبال رفقایی که همراه من هستند، کارآمد باشند یا نباشند!به این [معیار] کار نداشته باشد، بداند که این کار، شیطانی است.رئیسجمهور هم اگر دنبال این باشد که وزرایی تعیین بکند، معرفی بکند که آن وزرا فرمانبردار خودش باشند نه فرمانبردار اسلام!آن هم بداند که این کار، کار شیطان است، کار انسان متعهد نیست.(8)
بدینسان، میتوان گفت که حتی افراد خدمتگزار و پارسا و مورد اعتماد امام و امت، در آستانه خطر گرایش به سمت باندگرایی و خودپرستی قرار دارند و باید از درون و برونِ خویشتن، گوش شنوایی برای نصیحت و بیدارگری داشته باشند. درست است که کاربرد تعابیری همچون «همراهی یا هماهنگی زیرمجموعه مدیریت با من»، به ظاهر پسندیده و روا است، اما ممکن است که این حرکت و نیت خیرخواهانه، اندکاندک به محور واقع شدن نفس اماره انجامد.
تقابل «من»و «اسلام»در عرصه حاکمیت و مدیریت کلان جامعه-که حضرت امام رحمه الله همواره بر آن تأکید داشت و نسبت به برخورد نفسپرستانه برخی از کارگزاران نظام مکرر هشدار میداد-به روشنی نمودار ضرورت گرایش به ملاکهای الهی در گزینش مدیران است.بیگمان، در فضای روشن و عطرآگینِ توحیدی-که فقط حضور مدیران متخصص و پارسا و کارآمد را پذیرا است-چاپلوسان دغلکار مجال نفوذ در روند تصمیمسازیها را نخواهند داشت؛ چرا که مسئولان بلندپایه با محور قرار دادن قوانین و دستورات اسلام، به جاذبه و دافعه علوی دست مییابند. مملکت ما احتیاج به خدمتگزار دارد، احتیاج دارد که اشخاص فهیم، اشخاص فعال در این کشور خدمت بکنند… بنابراین، فکر ما این معنا باشد که [افراد معرفی شده برای وزارتخانهها]افرادی باشند که برای «اسلام»خدمت میکنند نه افرادی باشند که برای «من»خدمت میکنند.(9)
بنابراین، در نگاه کلی به نیروهای خرد و کلان دولت، میتوان گفت که همه خدمتگزارند؛ اما باید مرز خدمتگزاری برای «من»و خدمتگزاری برای «اسلام و ایمان مردم»شفاف باشد.کسانی که در جهت «من»یا کسب رضایت رئیس خود میکوشند و مسئولیت و جایگاه خود در مجموعه خدمتگزاری را از یاد میبرند، نه تعهد اخلاقی و اعتقادی دارند و نه تخصص و مهارت در مدیریت؛ زیرا اگر در این دسته، نشانهای از توانمندیهای بایسته وجود داشته باشد، نیازی به خودنمایی و ثناگویی از بزرگان نیست و در هنگام ضرورت لحن و کلام انتقادآمیز خواهند داشت.از همینرو است که بنیانگذار جمهوریاسلامی، خدمت به کشور و انقلاب اسلامی را ارزشمند میشمارد:
خدمت به این کشور، الآن ارزش دارد و خدمتگزارهایش هم ارزش دارند.همه فکر این باشید که خدمتگزار پیدا کنید، خدمتگزار به کشور و اسلام پیدا کنید، نه خدمتگزار به خودتان.(10)
آیا مخاطبِ امروز امامخمینی رحمه الله که خود را در برابر این گفتارها و هشدارها مینگرد، از خود نمیپرسد که چرا آن رهبر فقید، این اندازه به خطر و ضرر منگرایی و خدمت شیطانی پرداخته است.تکرارهای حضرت امام رحمه الله از نگرانیهای او در عرصه حاکمیت نظام و نیز مجموعه مدیریت متنوع دولت خدمتگزار حکایت دارد. در واقع، ایشان میخواهد حرکت کاروان نهضت پانزده خرداد را از ارتجاع و زوال بازدارد؛ به سخنی دیگر، ایشان هیچگاه به تغییر نامها و تابلوها دل خوش نکرده بود و پیوسته دگرگونی در نیتها و حرکتها و خدمتها را مطالبه مینمود.با اطمینان خاطر باید گفت که توجه به نهضتهای انبیا و ماهیت ابراهیمی آن-که در نوشتارها و گفتارهای امامخمینی رحمه الله بسیار به چشم میخورد-توجیهکننده دغدغههای بزرگ ایشان است.
امامخمینی رحمه الله نیز بارها از محضر پروردگار و حضور همگان، به ویژه حضور نخبگان و مسئولان و مدیران نظام جمهوریاسلامی در پیشگاه خداوند متعال یاد کرده است؛ به بیان دیگر، حضرت امام رحمه الله در مقام یک رهبر عارف با دیگران سخن میگفت نه در موقعیت رهبری که به اخلاق و اعتقاد اعتنایی ندارد و مدیریت گسسته از مبدأ و معاد را به عهده گرفته است.
رئیس جمهور محترم باید توجه داشته باشند که در پیشگاه مقدس حق-جلّ وعلا- واقع است…و چیزی را نتوان از او-جلّ وعلا-پنهان کرد، هرچند از خلق خدا پنهان باشد.و باید توجه نمایند که در مقامی هستند که یک جمله او، گاهی مؤمنی را ساقط کرده و متعهدی را از بین میبرد و یا غیرصالحی را به مقامی که شایسته آن نیست، میرساند.(11)
لطمه زدن به شخصیت و حیثیت دیگران، به خصوص نیروهای معتقد و کارآمد جامعه را نمیتوان یک آسیب ناچیز پنداشت.ادامه این روند ناصواب، مدیریت کلان جامعه را به سمت ظهور مدیرانی خواهد برد که به دلیل ناصالح بودن در عرصههای کار و تکلیف، زبانبازی و چاپلوسی را خدمت به رؤسا میشمارند.
آیات و احادیث اسلامی بیانگر این حقیقت است که استعاذه یا پناهندگی به پروردگار در مواقع خطرخیز نفسانی و طبیعی و اجتماعی، امری ضروری است و هر مسلمانی حتی پیامبراکرم صلی الله و علیه و آله مکلّف است که پیوسته خویشتن را در حریم ذکر و لطف آشکار و نهان حضرت حق نگاه دارد.امامخمینی رحمه الله، مسئولان نظام به ویژه شخص ریاست جمهور را متوجه ضرورت استعاذه در هنگام کار نموده، خطر چاپلوسان دغلباز و زبان بازان حیلهگر را خاطرنشان میسازد.
مقام، خطیر است و خطر بزرگ!به خدا باید پناه برد و از او [باید]استمداد کرد. همه دستاندرکاران-به ویژه رئیس جمهور-باید از چاپلوسان دغل باز و زبانبازان حیلهگر بر حذر باشند و مشاوران خود را از اشخاص سابقهدار که تعهدشان قبل از انقلاب مشهود بوده است، انتخاب کنند.بسا که منحرفان و منافقان خود را با ظاهری آراسته به تقوا جا بزنند و با دست ما به اسلام و کشور اسلامی صدمه زنند.(12)
در دیدگاه امامخمینی رحمه الله، پُست و مقام کوچک یا بزرگ، میزان شناخت یک فرد نیست.از این رو، نیروهای کارآمد و متعهد به دنبال موقعیت شغلی برتر و نزدیکتر به رؤسا نبوده، به جایگاه خدمتی میاندیشند که عرصه بروز توانمندی آنان است.بیگمان، افراد چاپلوس، چنین روحیه و شیوهای ندارند و همیشه به ارتقای شغلی و مالی خود مینگرند، هر چند که لیاقت آن جایگاه را نداشته و یا برای دستیابی به آن ناگزیر از تضعیف و سلب حیثیت دیگران باشند.
باید افراد متوجه این معنا باشند، کسانی که واقعاً دلشان برای اسلام میتپد و برای کشورشان، متوجه این [نکته]باشند که پُست میزان نیست، مقام میزان نیست…آدم متعهد در هر جا باشد اگر دید خدمتش خوب است آنجا، بیش تر دل گرم است…اگر این نخستوزیر [میرحسین موسوی]ببیند که در یک جایی کار بهتر میکند، آدم متعهدی است، میرود آن جا.(13)
تفاوت افراد تملّقگرا و افراد متعهد در این است که دسته نخست، جز مقام و دستیابی به آن، هدفی در سر نمیپرورانند؛ اما دسته دوم فقط به خدمتگزاری و تکلیف دینی و ملی خود نظر دارند.در اینباره خودشناسی هر کس، تا حدودی به او کمک میکند که انگیزههای نفسانی و الهی را از هم تمیز دهد.
هدفش این [باید]باشد که [شخص] خدمت بکند نه هدفش این باشد که مقام داشته باشد.انسان هم خودش میتواند خودش را بشناسد، هیچ کس بهتر از خود انسان [نمیتواند].(14)
جا به جایی مقامها یا انتقال اداری و سازمانی به دلیل نامأنوس بودن افراد با مکانها و موقعیتهای تازه، ممکن است دشوار و ناخوشایند باشد.کسانی که جز خدمت انگیزهای ندارند، به آسانی با جایگاه خدمتی جدید کنار میآیند و صادقانهتر خواهند کوشید؛ اما کسانی که انتقال آنان مفهومی جز محرومیت از موقعیت بهتر به همراه ندارد، طبعاً به یک نیروی ناراضی تبدیل میشوند و نمیتوانند خدمتگزار متعهد و شایستهای باشند.این گروه به دلیل نداشتن شایستگیهای لازم و آلودگی به چربزبانی، هرگز در شمار نیروهای وفادار و خدمتگزار مردم جای نخواهند گرفت؛ چنان که حضرتامام رحمه الله در گفتار زیر یادآور شده است، مدعیان کم تر اهل کار و عمل میباشند و بیشتر فریب میدهند.اساساً نفاق یا دوگانگی شخصیت چاپلوس به او امکان نمیدهد که در جهت کسب هنر و تخصص بکوشد و نیز خاموش و فروتن باشد.
ممکن است که یک کسی ادعا کند که من اگر رئیس جمهور بودم، مثلاً زمین را به آسمان میدوختم!…یا اگر وزیر بودم، چه میکردم!وکیل بودم، چه میکردم! همیشه ادعاها زیاد است؛ ولیکن در مقام عمل وقتی که وارد بشوند این مدعیها، کمیشان میتوانند کار بکنند، اکثراً ادعا است!(15)
تأکید حضرت امام رحمه الله بر گزینش نیروهای متعهد و متخصص در مجموعه دولت، در واقع بسترسازی برای پرورش خدمتگزارانی است که هدف و مطلوبشان مقام و امتیاز و ثروت نیست.توصیه ایشان در فاصله گرفتنِ مسئولان از روابط دوستانه یا مصلحتآمیز بدین جهت است که آنان به دلیل آشنایی با روحیه ضعیف چاپلوسان، در فرمانپذیری، به سمت آنان و آشنایان نروند و روند خدمترسانی به مردم را با ناکامی رو به رو نسازند.
دولت بدون گزینش اشخاص متعهد و متخصص در رشتههای مختلفه، موفق نخواهد شد و دولتمردان در گزینش همکاران، به کاردانی و تعهد آنان و بهتر خدمت کردن آنها به کشور و در [جهت] منافع ملت بودنِ آنان تکیه کنند تا در پیش حقتعالی و ملت روسفید باشند و در امور موفق باشند، نه بر دوستی و آشنایی و حرفشنویِ بیتفکر و تأمل که این رویه، موجب ناکامی در خدمت به کشور است. دوست خوب برای دستاندرکاران آن [کس]است که در پیشرفت امور محوله به آنان مؤثر باشد و در خدمت ملت باشد نه در خدمت آنان!(16)
حضرت امام رحمه الله، دولتمردان را در بهرهگیری از افکار و تجارب کسانی تشویق مینمود که خارج از مجموعه دولت بودند، هرچند که آنان نسبت به برنامهها و اقدامهای دولت انتقاد و اعتراض داشته باشند؛ زیرا آنچه مطلوب رهبر و ملت است، موفقیت نظام است. دولتمردان از دانشمندان و متخصصان متعهد استمداد کنند تا راز موفقیت را به دست آورند.(17)
در جای دیگر، امامخمینی رحمه الله ضوابط لازم در انتخاب افراد برای مسئولیتها را یادآور میشود؛ ضوابطی که در آموزههای دینی مطرح شده و از رهگذر آن میتوان به جامعهای پیشرو و هدایتگر در جهان امروز دست یافت. گفتار امام رحمه الله به همگان میآموزد که در عرصه تکلیفگرایی و خدمترسانی نمیتوان بدون ضوابط اعتقادی، اخلاقی و رفتاریِ متناسب با تعالیم قرآن و سنت، به گزینش افراد در جهت خدمت به مردم دست زد.بیگمان، ناهمخوانی انتخابهای مسئولان با ارزشهای موجود در قرآنکریم و سیره پیامبران و امامان علیهم السلام، آرامآرام جامعه را به همان بستر ناسالم اجتماعی دیروز بازمیگرداند که هر شغالی در خُم رنگرزی میرفت و طاووس جلوه مینمود!این که امامخمینی رحمه الله در طلیعه انقلاب، از حقیقتی خیرهکننده یاد مینمود و میخواست جامعه سالم و نمونهای را به نخبگان و دولتمردان و همنوعان نشان دهد، بیانگر آن است که ایشان بیشک، به توانمندی اسلام و ایرانیان در دستیابی به عرصه خدمت رسانی صادقانه و تأثیرگذار بر سرنوشت کشور و منطقه، باور و امید داشت.
آنچه مهم است، ضوابطی است که در افرادی که برای قبول مسئولیتها انتخاب میشوند، باید رعایت شود…به وجود آمدن جامعهای مترقی و پیشرو را میتوان جداً امیدوار بود و همین مسأله مهم است که امروز در دنیا مورد توجه نیست و ما با تکیه بر اسلام میخواهیم به یاری خدای تعالی، حقیقتی خیرهکننده را به دنیا معرفی کنیم.(18)
خودباوری و نوآوری
آحاد جامعه سالم، در عرصه خودباوری بیش از هر عرصه نظری و عملی دیگر خودنمایی دارد؛ زیرا جامعه زنده و پویا نمیتواند با جریان شکوفای خودباوری و نوآوری بیگانه باشد.ملتی که به آمادگیهای روانی و جسمانی و نیز به توانمندیهای مادی و معنوی خویش پی نبرده و از فطرت و میراث فرهنگی خود گسسته است، به سهولت در بند سلطه و سیطره بیگانه گرفتار خواهد شد.این بیگانه، گاه نفس اماره است که بر ذهن و دل او به زشتی و تباهی حکم میراند، و گاه دشمن بیرونی است که در استضعاف فکری و مالی او میکوشد و فرهنگ و جامعه را به رنگ دلخواه خود درمیآورد. به هر حال، دستیابی به خودباوری، مشخصه بارز یک فرد و جامعه سالم است.چه بسیار گنجینههای فرهنگی و روانی که در جهت خودباوری آشکار میگردد و یأسها و افسردگیها را به امیدها و نشاط ها تبدیل میسازد.
از دیدگاه عرفانی-اجتماعی امامخمینی رحمه الله، دو عامل سبب خیر و برکت در زندگی فردی و جمعی بشر است که بیتردید، تفکیک این عوامل، افراد را دچار بیگانگی با حق و جلوههای او در جامعه، تاریخ و طبیعت میسازد:
1.اعتماد به خداوند؛
2.اتکال به نفس.
پارهای از نگرشهای فردگرایانه در حوزه اخلاق و تصوف و روانشناسی، افراد را به جدایی این دو عامل زندگی ساز کشانده است.برخی اعتماد به نفس را چنان نمایاندهاند که دیگر جایی برای خدا و اعتقاد و توکل به او نمانده است و برخی دیگر، چنان در ایمان و توکل غرق گشتهاند که پای شتر خویش را نبستهاند!در عرفان و اخلاق اسلامی، هیچ گونه ناسازگاری میان اعتماد به خدا و اتکال به خود وجود ندارد؛ چرا که در حقیقت، خودِ تزکیه شده در نگاه اولیای دین، آیه و جلوهای از خداوند است.
اتکال به نفس بعد از اعتماد به خداوند، منشأ خیرات است.(19)
امامخمینی رحمه الله با ذکر تقدم اعتماد به خدا بر اعتماد به نفس، مخاطب را متوجه بنیادی بودنِ توحید و ایمان به مبدأ و معاد میسازد.بیتردید، اگر خدایی در میان نباشد و یاد و انس و گفتوگوی عاشقانه و عارفانهای شکل نگیرد، نمیتوان از تاریکیهای نفس بیرون آمد و دیده به حق و حقیقت گشود و راه سلامت را جست. خیرآفرینیِ خداگرایی و خودباوری انکارناپذیر است؛ زیرا در این صورت است که جامعه در بستر معرفت و بصیرت قرار میگیرد و میتواند به سهولت از ذخیرههای زندگیساز خود برخوردار شود.
مهم این است که شما خودتان را بیابید؛ زیرا در رژیم گذشته ما خودمان را گم کرده بودیم و آنها [آمریکا و غرب] هر کاری که میخواستند کردند و به ما تزریق کردند که شما توانایی انجام کارها را ندارید.(20)
امروز که پارهای از توانمندیهای ایرانیان در عرصه فناوری آشکار گشته و غرب را به هراس انداخته است، میتوان آیندهای نویدبخش را در انتظار بود و همانطور که حضرتامام رحمه الله در سالیان پیشین اشاره داشت، با گذشت زمان و استمرار حرکت در روند ایمان به خدا و اعتماد به نفس، میتوان عرصههای خودباوری و نوآوری را فراختر ساخت تا آنجا که از اندیشه و صنعت دیگران بینیاز شویم. رهبر فقید انقلاب، رسالت دانشگاه را در نیل به استقلال و آزادیهای فردی و اجتماعی شهروندان بزرگ شمرده، اصلاحگری در ساختار و برنامههای آن را زمینهساز خودباوری و پیشرفت کشور میداند.
باید ما فکر کنیم که چنانچه خودمان بخواهیم کار بکنیم، میتوانیم.افکارمان را باید به کار بیندازیم…میتوانیم در طول یک مدت دراز، ما از همه چیز مستغنی بشویم، از همهکس مستغنی بشویم…اگر دانشگاهها اصلاح بشود، استقلال ما، آزادی ما، همه چیز ما حفظ میشود و حتماً بدانید که در درازمدت هم به کلی ما مستغنی از غیر خواهیم شد، در همه چیز مستغنی از غیر خواهیم شد.(21)
بدونتردید، کوتاهی و بیتوجهی مسئولان در دستیابی شهروندان به ویژه نسل جوان و تکاپوگر دانشگاهی به خودباوری و نوآوری، سبب ذلّت آنان در برابر قدرتهای استکبارگر جهانی خواهد گشت.وابستگی
فرهنگی، اقتصادی، نظامی و سیاسی به بیگانگان، فرصت اندیشیدن به خویشتن و توانمندیهای فطری و علمی را از هر جامعهای میرباید و حاکمان را به دریوزگی و ستایشگری ارباب قدرت خواهد افکند که برای ملت جز سرافکندگی حاصلی در برندارد.حضرت امام رحمه الله، در سخنی ضمن آن که به ضرورت خودباوری اشارت نموده و فقر و شرافت انسانی را بر غنا و فرومایگی و وابستگی ترجیح داده است، از حضور ذلّتبار شاه در برابر رئیسجمهور آمریکا، یادکردی اندوهگین دارد.
ما میخواهیم خودمان باشیم و با فقر خودمان بسازیم.و انسان شریف، حاضر است که فقیر زندگی بکند، لکن شریف. من یک وقتی… در یک عکسی… دیدم که محمدرضا پهلوی مقابل یکی از رؤسای جمهور آمریکا ایستاده بود… من دیدم [او]مثل یک عبد ضعیف ایستاده است در مقابل یک قدرتمند…مثل یک بچه مکتبی مقابل معلم ایستاده است و من این قدر ناراحت شدم که وضع ما به این جا رسیده است!(22)
امامخمینی رحمه الله طی گفتاری درباره انقلاب اسلامی و مبانی عقیدتی آن، به محور بودنِ توحید در روابط و ضوابط فردی و جمعی اشاره کرده و جامعهای پیراسته از پرستش های نفسانی و شیطانی را آرزومند است.به یقین،چنین جامعهای بر پایه خودباوری و نوآوری شکل میگیرد؛ زیرا فقط انسانهای به خدا پیوسته و از جهل و هوس رسته میتوانند از تفکر و تلاش سالم برخوردار باشند و به فردایی بهتر برای ایران بیندیشند. طرد و شخصپرستیها و شخصیت پرستیها و وانهادن نفعپرستیها و لذتپرستیها که در تعلیم امامخمینی رحمه الله به عنوان مشخصه جامعه الهی و توحیدی آمده است، به روشنی نمودار ضرورت پیراستگی فرد و جامعه از تملّقگرایی و جانبداریهای مصلحتآمیز و منفعتطلبانه میباشد.بیشک،هیچ عاملی به اندازه روحیه و رویه ی چاپلوسان، جامعه را از خودباوری و ابتکارگرایی دور نمیسازد؛ چرا که آنان سبب دلسردی و انزوای ناخواسته ی دانشپژوهان جامعه میشوند.
انقلاب اسلامی، بر مبنای اصل توحید استوار است که محتوای این اصل در همه شئون جامعه سایه میافکند.در اسلام، تنها معبود انسان و بلکه کل جهان، خدا است که همه ی انسان ها باید برای او، یعنی برای رضای او عمل کنند، هیچچیز و هیچکس را نپرستند؛ در جامعهای که شخصپرستیها و شخصیتپرستیها، نفعپرستیها و لذتپرستیها و هر نوع پرستش محکوم میشود و فقط انسانها دعوت میشوند به پرستش خدا.(23)
از منظر بنیانگذار جمهوریاسلامی، جامعه و نظامی که در بستر اندیشه و حرکت توحیدگرا رشد و نمو یافته، میتواند با جهان و عصر حاضر، روابط انسانی و الهی داشته باشد؛ زیرا در سایه اسلام به ضوابط حیات طیبه نائل گشته و بدان پایبندی دارد.در پرتو همین ضابطهها و معیارها است که اعتماد به نفس و خودباوری در ژرفای روانها و فراخنای عرصههای زندگی تجلی مینماید و مجال را برای ظهور ستایشگران زر و زور تنگ و
دشوار میسازد و دریچههای عزّت و حکمت را به روی ملتهای متمایل به استقلال و آزادی میگشاید.
در آنصورت [که توحید بر جامعه سایه گسترانده]همه روابط بین انسانها، چه اقتصادی و یا غیراقتصادی در داخل چنین جامعهای و در رابطه این جامعه با خارج تغییر میکند و ضوابط عوض میشود… ضوابط و معیارهای متعالیِ الهی و انسانی، مبنای پیمانها و یا قطع روابط است.(24)
پینوشتها:
1. -همان، ج12، ص350.
2. -همان، ص351.
3. -همان، ج8، ص382.
4. -همان، ص513.
5. -همان، ص345.
6. -همان، ج20، ص157.
7. -همان، ص204.
8. -همان، ج19، ص367.
9. -همان.
10. -همان، ص368.
11. -همان، ص369-370.
12. -همان، ص370.
13. -همان، ص365.
14. -همان.
15. -همان، ص364.
16. -همان، ص157.
17. -همان.
18. -همان، ج5، ص334.
19. -همان، ج17، ص62.
20. -همان.
21. -همان، ج15، ص432-433.
22. -همان، ص431.
23. -همان، ج5، ص81.
24. -همان.
منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی(حب جاه مقام)/ 11، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)
(چاپ و نشر عروج) ،دفتر قم ( چاپ دوم):،1387