عافیت و سلامتی یکی از چیزهایی است که امامان معصوم (علیه السلام) در دعاهای خویش پیوسته از خداوند طلب می کرده اند و آن را شیعیان خود نیز تعلیم می داده اند. حتی گاهی شده که برخی از شیعیان عرضه داشته اند که ما از خداوند بلا می جوییم تا بر آن صبر کنیم و به پاداش برسیم امامان (علیه السلام) می فرموده اند: ما چنین نیستیم، بلکه ما همان را می خواهیم که خداوند برای ما بخواهد، و هرگز بلا و گرفتاری را از خدا طلب نمی کنیم ولی اگر بلایی بر ما وارد شد بر آن شکیبایی می وزیم.
اما کسانی که از مکتب اهل بیت (علیه السلام) منحرف لوده و با تعالیم آنان آشنا نبوده اند، گهگاه رگ مقدسی آنان گل می کرده و از خدا بلا و آزمایش می طلبیده اند و عاقبت هم پشیمانی شده و به عجز و ناتوانی خود اعتراف می کرده اند.
داستان زیر بیانگر همین موضوع است:
سمنون بن حمزه معروف به سمنون محب یکی از عارفان مشهور بوده است. او را محبت و دوستی خداوند یگانه روزگار دانسته اند. گاهی حالات عاشقانه به او دست می داد و از حال عادی خارج می شد.
روزی مست از شراب عشق شد و از حال طبیعی بیرون رفت و قدر عافیت را ندانست، در همان شور و حال به پیشگاه خدا عرضه داشت: خداوندا! من به هیچ کس جز تو چشم ندارم و در این دعا پا بر جایم، اگر باور نداری هر گونه دردی که خواهی بر جان من فرو ریز تا صبر و شکیبای مرا بیازمایی!
گفت: یا رب عاشقم بر درد تو – سینه ای دارم بلا پرورد تو
جان من را درد بی اندازه ده – درد بی اندازه هر دم تازه ده
بی شک این ادعایی بزرگ بود. ادعایی که بزرگترین عاشق خدا یعنی امیر مومنان (علیه السلام) از آن می گریخت و در دعای کمیل بارها و بارها به عجز و زبونی خود در برابر بلا و آزمایش الهی اعتراف می نمود، و آن همه عشق و سوز و محبت او به خداوند هرگز به اجازه نمی داد که چنین خواهشی کند.
باری، سمنون را دل دردی سخت در گرفت که امان او را برید، لحظه لحظه درد افزوده می شد و او مانند مار گزیده به خود می پیچید و لب می گزید. سرانجام طاقت از دستش رفت، گریبان چاک زد و فریاد ناله و زاری برداشت و از خدا مسالت می نمود که او را از این درد بی امان عافیت بخشد. او بر در مکتب خانه ها می گشت و از کودکان التماس دعا می کرد و می گفت: ای کودکان در حق این عموی دروغگوی خود دعا کنید تا او از این درد برهاند و سلامتی را به او باز گرداند!