نویسنده: احمد شرفخانی
حضرت امیرالمؤمنین(ع) از آن نظر یک الگوی کامل است که معصوم است. دست پرورده وحی و رسالت است و در تمام صفات ارزنده الهی گوی سبقت را از همگان ربوده، جامع اضداد است و در تمام جوانب زندگی فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، نمونه و آینه تمام نمای اسلام است.
حال می خواهیم در سال امیرالمؤمنین علی علیه السلام قدمی در گلستان سرسبز و روح بخش «سیره عملی مولا علی (ع)» بزنیم و نمونه هایی را برای الگوسازی در زندگی خود، برچینیم:
اول: عبادت امام
1- عبادت در کودکی:
همه مردم می دیدند که رسول خدا (ص)، حضرت خدیجه (س) و کودکی به نام علی (ع) وارد خانه خدا می شوند و نماز می گزارند. امام (ع) خود فرمود: «من با پیامبر خدا (ص) پیش از همه انسان ها نماز خواندم. در حالی که هفت ساله بودم من اول کسی هستم که با پیامبر نماز گزاردم» (1)
حتی آن زمان که پیامبر (ص) برای عبادت به غار «حراء» می رفت، علی (ع) را نیز همراه خود می برد. وقتی که جبرئیل برای نخستین بار در همان غار بر حضرت محمد (ص) نازل شد و آن حضرت را به پیامبری بشارت داد علی (ع) در کنار آن بزرگوار بود. (2)
2- مدهوش در عبادت:
ابو درداء به نقل عروه بن زبیر در مسجد مدینه خطاب به مردم گفت: آیا می دانید پارساترین مردم کیست؟ گفتند: شما بگویید.
پاسخ داد: امیرالمؤمنین علی(ع) و آنگاه خاطره ای نقل کرد که: ما و تعدادی از کارگزاران با علی(ع) در یکی از باغ های مدینه کار می کردیم، به هنگام عبادت، علی(ع) را دیدم که از ما فاصله گرفت و در لابه لای درختان ناپیدا شد. با خود گفتم شاید به منزل رفته است. چیزی نگذشت که صدای حزن آور علی (ع) را در عبادت شنیدم که با خدا راز و نیاز می کرد.
آرام آرام خود را به علی (ع) رساندم، دیدم در گوشه ای بی حرکت افتاده و آن قدر گریه کرده که بدن او بی حرکت شده است. با خود گفتم: شاید از خستگی کار و شب زنده داری به خواب رفته باشد، کمی صبر کردم. خواستم او را بیدار کنم هرچه تکانش دادم بیدار نشد، خواستم او را بنشانم نتوانستم. با گریه گفتم: انالله و انا الیه راجعون.
فوراً به منزل فاطمه (س) رفتم و گریان و شتاب زده خبر را گرفتم. حضرت زهرا (س) فرمود:
«ابودرداء به خدا علی (ع) مانند همیشه در عبادت از خوف خدا بی هوش شده است»
آب بردم و به صورت امام (ع) پاشیدم، به هوش آمد. وقتی مرا گریان دید، فرمود:
«در قیامت که مرا برای حساب فرا می خوانند چگونه خواهی دید» ابودرداء گوید: به خدا سوگند که این حالت را در هیچ کدام از یاران رسول خدا(ص) ندیدم. (3)
3- مشاهده معبود:
مولا علی (ع) فرمود: «ما کنت أعبد ربا لم أره» من آن نیستم که خدایی را که با چشم جان و باطن ندیده ام عبادت کنم!(4)
در عبادت مولای متقیان همین بس که «بیرون آوردن تیر از پای مبارکش را در حالت معنوی عبادت متوجه نمی شود»
دوم: شجاعت و ایثارگری
شجاعت و ایثارگری، یکی از صفات بارز و مثال زدنی مولای متقیان علی(ع) است. شجاعتی که در جهت پیشبرد اهداف الهی و به ثمر رساندن مقاصد اسلام بود. شجاعتی که یاد دلاوران روزگار را از دلهای مردم برد و نام دلیرانی را که بعدها آمدند، بکلی از خاطره ها زدود.
1- شجاعت و چالاکی در کودکی
نوشته اند: درکودکی با هریک از هم سالان خود کشتی می گرفت آنها را بر زمین می کوبید. چنان سریع می دوید که درحال دویدن به اسبهای تندرو می رسید و بر آنها سوار می شد.(5) امام(ع) خود فرمود: «من درکودکی، بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکندم و شاخه های بلند درخت قبیله ربیعه و مضر را درهم شکستم.»(6)
2- شهامت علی(ع) در نوجوانی
یکی از القاب علی(ع) «قضم» است، هشام از امام صادق(ع) پرسید: چرا به علی(ع) این لقب را دادند؟ آنحضرت درپاسخ فرمود: «درآغاز بعثت، مشرکان به کودکان گفته بودند که به طرف پیامبر(ص) سنگ بیندازند و آنحضرت هرگاه از خانه بیرون می آمد، کودکان به طرف او سنگ و خاک می ریختند، پیامبر(ص) این جریان را به علی(ع) (که آن وقت نوجوانی بود) گفت. علی(ع) عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت، هرگاه از خانه بیرون آمدی مرا نیز خبر کن که همراه تو بیرون آیم. تا اینکه روز بعد پیامبر(ص) همراه علی(ع) از خانه بیرون آمدند، کودکان مانند عادت هر روزه به سوی پیامبر(ص) سنگپرانی کردند. دراین وقت علی(ع) به آنها حمله کرد و آنها را می گرفت و به صورت و بینی و گوش آنها می زد، کودکان با گریه نزد پدران خود می رفتند و گریه کنان می گفتند: «قضمنا علی قضمنا علی» (علی ما را کوبید علی ما را زد) از این رو، پس از این واقعه به آن حضرت قضم گفتند.(7)
3- شجاعت بی همانندامام (ع)
شجاعت و قدرت بازو و قوام و قدرت روحی امام(ع) را با هیچ کس و با هیچ قدرتی نمی توان مقایسه کرد.
کسی که درکودکی و نوجوانی سر سرکشان و دلاوران را به خاک مالید، کسی که صخره سنگ بزرگی را که همه سپاهیان از کندن آن عاجز بودند، از جای کند تا آب روان را همه بنوشند؛ کسی که تمام زخم های دشمن را از روبرو تحمل کرده و هرگز پشت به دشمن نکرده است؛ و کسی که پیامبر اکرم به او فرمود:
اگر مردم شرق و غرب دربرابر علی(ع) بایستند، برهمه آنها غلبه می کند.(8)
و خود فرمود: «سوگند به خدا اگر تمامی عرب رو در روی من قرارگیرند، فرارنمی کنم.»
و در بزرگ ورودی خیبر را که دهها نفر آن را باز و بسته می کردند با دست یداللهی خود از جای کند و بر روی خندقی قرارداد که سربازان اسلام از آن عبور کنند و خود فرمود: «سوگند به خدا من اگر دشمنان را درحالی ملاقات کنم که تمام روی زمین را پرکرده باشند، باکی ندارم و وحشتی نخواهم کرد.»(9)
4- امام در میدانهای کارزار:
امام علی(ع) درجنگها درخط مقدم شرکت می کرد و زره می پوشید و خود را به قلب سپاه دشمن می زد و چنان حملات شدیدی انجام می داد که دشمن چون روباه درمقابلش می گریختند. نوشته اند درجریان جنگ با شورشیان بصره چند بارشمشیر امام (ع) خم شد و برای اصلاح به خیمه برگشت.
کسی که اینطور خط شکن جبهه هاست و خود را درتمام جنگ ها درقلب سپاه دشمن فرو می برد. طبیعی است که باید زخم های فراوانی برتن داشته باشد.
اما دو نکته درباره جراحات بدن مولا علی (ع) وجود داشت:
الف) همه زخمها درقسمت جلوی بدن او وجود داشت
ب) زخم ها، فراوان و عمیق بود. این بدان جهت بود که امام به دشمن پشت نمی کرد و همواره درحالت پیش روی و خط شکنی و دفاع بود. نوشته اند زره امام تنها قسمت جلوی بدن را می پوشاند، زیرا نیازی نداشت تا پشت سر را حفظ کند.
5-پرچمدار رسول الله:
مولا علی (ع) درتمام جنگ همراه پیامبراکرم (ص) بود و پرچم رسول الله درموارد بسیاری بدست علی (ع) بود و درروز بدرهم دردست او قرار داشت. و چون «مصعب بن عمیر» در روز احد که پرچم پیامبر را به دست خویش داشت کشته شد، رسول الله آن را به دست علی (ع) داد. علی (ع) شاهد جنگ بدربود و درآن شرکت کرد، درحالی که بیش از 20 سال نداشت (قول ابن سراج).
6- امام (ع) و شمشیر پیامبر (ص):
درجنگ احد بود که پیامبر اکرم و مولاعلی (ع) و یکی ازاصحاب درصحنه مانده بودند علی (ع) دربرابر حمله های دسته جمعی دشمن می ایستاد و آنها را پراکنده می کرد. بسیاری از افراد دشمن را کشت، دراین میان شمشیرش شکسته شد.
پیامبراکرم شمشیر خود را که ذوالفقار نام داشت، به مولا علی (ع) داد، امام علی(ع) پیاپی بدون وقفه، با شمشیر از حملات دشمن جلوگیری می کرد، سراسر بدنش مجروح شده بود و شناخته نمی شد جبرئیل برپیامبر(ص) نازل شد و گفت:
«ای محمد (ص)! برادری و فداکاری.یعنی این!»
پیامبر(ص) فرمود:
«انه منی و أنامنه» علی از من است ومن از او هستم جبرئیل گفت:«و من ازشما هستم» وحاضران زمزمه ای از طرف آسمان شنیدند که می گفت:
«لاسیف الاذوالفقار، ولافتی! الاعلی:
شمشیری جز ذوالفقار نیست. وجوانمردی مانند علی (ع) وجود ندارد.» (10)
آری فداکاری مولای متقیان آنچنان شکوهمند بود، که پیامبر(ص) افتخار می کرد که علی (ع) ازاو است، وجبرئیل بزرگترین فرشته مقرب درگاه خدا، آرزو می نمود که ازپیامبر(ص) و از علی(ع) باشد، یعنی دارای چنان فضائلی گردد که پیامبر (ص) و علی (ع) دارای آن بودند.
سوم: کار وکشاورزی امام (ع)
امامی که عبادت وراز و نیاز شبانه اش با خدا و شجاعت وجنگ آوریش نظیر نداشت. درکار و تولید و سازندگی نیز یگانه دوران بود. از دسترنج خود می خورد و با کار و عرق جبین، خانواده اش را اداره می کرد و آن را عبادت خدا می دانست و بیکاری و فقر و درنتیجه دست سؤال به سوی این و آن درازکردن را ازصفات زشت و پرنکبت می دانست.
1- آبیاری باغ های مدینه
روزی به خانه آمد و ازفاطمه (س) پرسید، غذایی داریم؟ پاسخ شنید که درمنزل چند روزی غذای کافی نیست. امام سطل آبی گرفت و بیرون رفت وآبیاری یکی ازنخلستانهای اطراف «قبا» را به عهده گرفت و شب تا صبح مشغول آبیاری شد. (11)
2-کارگری امام (ع)
روزی شرایط مادی زندگی برعلی (ع) به قدری تنگ شد که دچار گرسنگی شدید گردید. از خانه به جستجوی کار،بیرون آمد اما درمدینه کاری پیدا نکرد. تصمیم گرفت به حوالی مدینه برود تا شاید درآنجا کارپیدا شود. به آنجا رفت ناگاه دید زنی خاک را غربال کرده و منتظر کارگری است تا آب بیاورد و آن را گل نماید.
حضرت علی(ع) با او صحبت کرد. دریافت که او درانتظار کارگر بوده است. پس از توافق درمورد دستمزد مشغول آب کشیدن از چاه و آماده کردن گل برای ساختمان شد و درپایان کار مزد خود را که مقداری خرما بود از آن زن گرفت و به مدینه بازگشت. وقتی به محضر رسول اکرم(ص) رسید، ماجرا را بیان نمود.
پیامبر (ص) و علی (ع) با هم نشستند و از آن خرماها خوردند و گرسنگی آن روزشان برطرف گردید. (12)
3- تشویق به کار:
امام به بی نیازی و خودکفایی بسیار توجه داشت و همگان را برای بی نیاز شدن، به کار و تولید تشویق می کرد و خود آنقدر کار می کرد که در دستانش پینه و آبله وجود داشت.
در حدیثی فرمود: تجارت کنید و به کار و تولید روی بیاورید تا از آنچه در دست دیگران است بی نیاز شوید.(13)
چهارم: سخاوت و دست کرم امام(ع)
مولا علی(ع) هم در گفتار و هم در متن زندگی و رفتار خود، به سخاوت و بذل و بخشش در راه حق، اهمیت بسیار می داد.
او، همان مقدار که به تأمین زندگی خانواده خود می اندیشید، برای رفع نیاز نیازمندان و سیر کردن گرسنگان نیز تلاش می کرد و در کنار خودکفایی و فراهم آوردن وسایل رفاهی برای زن و فرزندان خویش، شب و روز برای رفع نیازمندی های تهی دستان جامعه به کار و تولید می اندیشید.
1- بخشش از درآمد باغ ها:
امام علی(ع) با کار و تلاش شبانه روزی، باغ های زیادی بوجود می آورد و سپس آنها را می فروخت و پول آن را بین مستمندان تقسیم می کرد. شعبی می گوید: روزی که امام یکی از باغ ها را فروخت و طلا و نقره را روی هم انباشت. مستمندان زیادی را دیدم که اجتماع کرده و امام(ع) همه طلا و نقره ها را به آنها بخشید و خود دست خالی به منزل باز گشت.
البته این نکته را هم باید توجه داشت که امام ضمن بخشش به مستمندان، زندگی زنان و فرزندان خود را نیز تأمین می فرمود، و باغ های منطقه «ینبع» را وقف اهل و عیال خود کرد و به کسی نبخشید تا آنها کاملا تأمین شده و سربار جامعه نباشند.(14)
2- بخشیدن انگشتر در حال رکوع:
عده ای از مسیحیان خدمت رسول خدا(ص) رسیدند. یهودیان حاضر در جلسه پرسیدند: هر پیامبری وصی و جانشینی دارد. اگر شما پیامبر خدایید وصی و جانشین شما چه کسی است؟
جبرئیل آمد و آیه «و یعطون الزکاه و هم راکعون» را بر پیامبر(ص) تلاوت کرد (کسی که در حال رکوع صدقه می دهد)(15)
مطلب برای حاضران روشن نبود. از این رو همراه پیامبر برخاستند و وارد مسجد شدند. فقیری را دیدند که از مسجد خارج می شود، پیامبر(ص) فرمود: «کسی به تو کمکی نکرد؟» گفت: چرا آن مرد که نماز می خواند وقتی صدای مرا شنید که از مردم کمک می خواهم اشاره کرد، به سوی او رفتم و در حالی که در رکوع بود انگشتری را به من بخشید.
رسول خدا با شگفتی تکبیر گفت و اصحاب هم تکبیر گفتند.
پیامبر به مسیحیان و یهودیان رو کرد و فرمود: «علی(ع) که در حال رکوع صدقه می دهد وصی و جانشین من است»(16)
3- بخشیدن غذای مورد احتیاج به فقیر:
امام حسن و امام حسین مریض شدند. علی و فاطمه«ع» نذر کردند سه روز روزه بگیرند. در منزل نیز غذای کافی نبود، علی(ع) از شمعون یهودی مقداری پشم گرفت تا تبدیل به نخ کرده در قبال آن جو و گندم دریافت کند. گندم و آرد تهیه شد و 5 قرص نان پخته و سفره افطار آماده گردید فضه نیز در روزه گرفتن شرکت کرده بود، تا خواستند افطار کنند، فقیری در را کوبید و تقاضای غذا کرد. علی(ع) غذای خود را داد، حضرت زهرا، و فرزندان بزرگوار و فضه نیز غذای خود را به فقیر بخشیدند. این حرکت ایثارگرانه تا سه روز تکرار شد به طوری که بدن بچه ها از گرسنگی می لرزید و چشم های حضرت زهرا(س) در کاسه سرش فرو رفته بود، وقتی پیامبر(ص) متوجه شد ناراحت گردید.
جبرئیل آمد و بشارت داد: یا رسول الله! سوره «هل أتی» به عنوان پاداش برای این خانواده نازل شد.(17)
4- بخشیدن همه دارایی ها به مستمندان:
روزی حضرت زهرا(س) خدمت پیامبر(ص) رسید و پس از سلام و احوالپرسی از علی(ع) پرسید. حضرت زهرا فرمود: ای پیامبر(ص) علی(ع) از غذا چیزی در خانه باقی نمی گذارد، هرچه دارد، به تهی دستان می بخشد(18)
احمد بن حنبل در فضائل آورده که محصول زراعت علی(ع) چهل هزار دینار بود که آن را صدقه مستمندان ساخت(19)
5-عید ضعیفان و مسکینان: از ابوهریره روایت شده که گفت: روز عید بود، ضعیفان و مسکینان بر در خانه امام(ع) گرد آمده بودند. مولا علی(ع) دستور داد که در بیت المال را بگشایند و سیصد هزار درهم به فقرا انفاق کنند. چون «ابوموسی» فرمان امام را به اجراگذاشت و آن حضرت از مراسم به خانه بازگشت؛ من وارد شدم، دیدم چند قرص نان جو بی روغن آوردند، به امام گفتم: اگر می فرمودی از آن مال یک درهم را روغن می خریدم چه می شد؟
امام فرمود:
ای ابوهریره! می خواهی مرا در روز محشر شرمنده گردانی…
6-انفاق علی(ع) به اعتراف دشمنان:
انفاق بسیار و بخشش بی حساب او آنچنان زیاد بود که سرسخت ترین دشمنان او (معاویه) نیز اعتراف داشت. با این که وی همواره در جهت مشوش ساختن چهره امام در کار دروغ سازی و افترا زدن بود، با این حال او نمی توانست فضیلت جود و سخای آن حضرت را انکار کند.
مردی بنام «مخفی بن ابی مخفی ضبی» روزی به معاویه گفت: من از پیش بخیل ترین مردم آمده ام. معاویه بن ابی سفیان گفت: «وای بر تو چگونه می گویی او بخیل ترین مردم است، حال آن که اگر او خانه ای از طلا داشته باشد و خانه ای از کاه، طلای خود را پیش از کاه انفاق خواهد کرد.(20)
7-تهیه مسکن برای مستمندان:
امام علی(ع) با کار و تلاش فراوان و تولید مناسب، نیاز نیازمندان مدینه را برطرف می فرمود و سالانه چهل هزار دینار درآمد باغ های او بود که در راه خدا به مستمندان می بخشید یا در ازدواج جوانان و ترغیبشان به ازدواج و یا تهیه مسکن برای مستمندان استفاده می کرد.
در تاریخ نوشته شده که امام خانه هایی می ساخت و در اختیار مستمندان قرار می داد بعنوان مثال، امام(ع) در محله «بنی زریق» مدینه چند خانه ساخت و آنها را به خاله های خود بخشید با این شرط که پس از آنان وقف مستمندان باشد.
پی نوشتها:
1-الغدیر ج 3 ص 222
2- خطبه قاصعه (نهج البلاغه)
3-امالی شیخ صدوق ص 279
4-حکمت عبادت ص 237 «آیت الله جوادی آملی»
5-سفینه البحار «ماده قوا»
6-خطبه 192 نهج البلاغه
7-بحار ج 20 ص 67
8-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 20 ص 316
9-سفینه البحار ج 1 ص 149
10-علل الشرایع ص 14
11-فروع کافی ج 1 ص 37
12-بحار ج 41 ص 33
13-بحار ج 23 ص 19
14-نهج البلاغه- نامه 24
15-مجمع البیان ج 3
16-امالی شیخ صدوق ص 89
17-بحار ج 43 ص 143
18- امالی شیخ صدوق ص 149
19-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 1 ص 22
20-بحار ج 33 ص
منبع: روزنامه کیهان