سفیان ثوری روزی خدمت حضرت صادق (علیه السلام) رسید. آنجناب لباسهای سفیدی مانند پوست تخم مرغ پوشیده بود. گفت این نوع لباس شایسته مثل شما نیست. حضرت فرمود گوش کن آنچه می گویم، و حفظ نما، زیرا چیزی که می گویم برای دنیا و آخرت تو خوب است اگر بر سنت پیغمبر و حق بمیری نه بر بدعت.
پدرم فرمود حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان تنگدستی و مضیقه بود اما اگر نعمت دنیا و فراخی روی آورد شایسته ترین مردم برای استفاده از آن نیکانند نه فاسقان و منافقین. آنچه تو بر من ایراد کردی به خدا قسم با همین لباس که مشاهده می کنی از هنگام تکلیف هر حقی از خداوند در مالم تعلق گرفت. روز را به شام نرسانده حق را به محلش رسانیدم.(13)
پس از سفیان دسته دیگر از کسانی که خود را زاهد می دانستند و مردم را به پارسائی وادار می کردند آمدند گفتند. سفیان اگر نتوانست جواب دهد اینک ما دلائلی از قرآن برای ادعای خود داریم. فرمود بگوئید عرض کردند یکی این آیه و یؤثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصه و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون دیگران را بر خود مقدم می دارند گرچه تنگدست و محتاج باشند. هر کس طمع نفس را جلوگیری کند چنین کسانی رستگارند. در آیه دیگر می فرماید و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا غذا را با اینکه دوست داشتند (و مورد احتیاجشان بود) به فقیر و یتیم و اسیر می خوراندند. ما را همین دو آیه کافی است.
یکی از حاضرین در جواب آنها گفت ما نمی بینیم شما نسبت به غذاهای لذیذ بی میل باشید با اینکه مردم را امر می کنید دست از اموال خود بردارند تا شما استفاده کنید. حضرت فرمود گفتاری که نفعی ندارد رها کنید.
سپس رو به آنها نموده پرسید. شما اطلاع از ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه قرآن دارید؟ زیرا هر که گمراه یا هلاک شد به واسطه بی اطلاعی نسبت به این قسمت بود جواب دادند به همه آنها اطلاع نداریم. فرمود از اینجاست که به اشتباه افتاده اید. آیه ای که دلیل آوردید. کسانی که نان خود را به دیگری دادند در آنزمان این کار برای آنها جایز بود. خداوند جزا و پاداش آنها را خواهد داد ولی در آیات دیگر امر می کند به خلاف کاری که آنها کرده اند همین امر نسخ می نماید فعل آنها را، نهی خداوند به جهت ترحم بر مومنین است که خود و خانواده شان را به مشقت نیندازند زیرا در میان آنها بچه های کوچک و پیران افتاده هستند که صبر بر گرسنگی ندارند.
اگر یک گرده نان داشته باشیم، آن را تصدق بدهیم آنها از گرسنگی تلف می شوند از اینرو پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: پنج دانه خرما یا نان و یا دینار و درهم اگر انسان داشته باشد بخواهد آنها را انفاق کند از نظر فضیلت و زیادی پاداش آن یکی که بر والدین خود بدهد بهتر است. دومی که برای خود و خانواده مصرف می کند در درجه دوم است. در مرتبه سوم آن یکی است که به خویشاوندان بدهد. چهارم آن را که به همسایگان می دهد. پنجمی را که در راه خدا به فقیری بدهد فضیلت آن از چهار مصرف قبل کمتر است.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آن مرد انصاری که شش یا پنج بنده داش و در موقع مردن آنها را آزاد نمود با اینکه چیز دیگری نداشت و بچه های صغیر بجا گذاشته بود فرمود اگر به من می گفتید نمی گذاشتم او را در میان قبرستان دفن کنید. بچه های کوچک را گذاشته برای گذران خود از مردم سوال کنند و بنده هایش را آزاد نموده.
به علاوه خداوند در قرآن به خلاف گفته شما می فرماید: و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما کسانی که هنگام انفاق اسراف نمی کنند و سخت گیری هم نمی نمایند بین اسراف و سخت گیری را ملاحظه می کنند. آنچه شما می گوئید که دیگران را باید بر خود مقدم داشت خداوند غیر آن را دستور می دهد گفته شما را اسراف می داند.
در آیات زیادی می فرماید (ان الله لا یحب المسرفین) خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد، هم از زیاده روی نهی نموده و هم از سخت گیری، بین ایندو را برای بندگانش خواسته.
نه آنکه هر چه دارد انفاق کند آنگاه دعا نماید و مستجاب نشود، زیرا پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود چند دسته از امت من هستند که دعای آنها مستجاب نمی شود.
1. کسی که والدین خود را نفرین کند.
2. آنکس که قرض به دیگری داده نه شاهد گرفته و نه نوشته ای دارد مدیون قرض خود را نمی دهد او را نفرین می نماید.
3. مردی که نفرین بر زن خود نماید با اینکه خداوند طلاق را در اختیار او گذاشته.
4. مردی که در خانه بنشیند در طلب روزی حرکت نکند. خداوند می فرماید بنده من مگر اعضاء و جوارح صحیح به تو نداده ام تا در طلب روزی سعی کنی و تحمیل بر بستگان خود نشوی. اکنون اگر بخواهم روزی می دهم و اگر نخواهم بر تو تنگ می گیرم عذری پیش من نداری.
5. کسی که خداوند به او روزی زیادی عنایت کند ولی آن شخص همه را انفاق نماید پس از این کار دعا کند خدایا به من روزی ده. می فرماید بنده من چرا میانه روی نکردی و اسراف نمودی مگر من از اسراف نهی نکرده بودم.
6. شخصی که نفرین به قطع رحم نماید.
خداوند پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را تعلیم کرد که چگونه انفاق نماید زیرا مقداری طلا در نزد آن حضرت بود، نخواست شب آنها را نگه دارد همه را صدق داد. صبح سائلی آمده، درخواستی کرد، ولی چیزی نبود که به او بدهد. سائل پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر نداشتن سرزنش نمود. آنجناب غمگین شد، زیرا بسیار رقیق القلب و مهربان بود.
خداوند پیغمبرش را تأدیب نموده فرمود: لا تجعل یدک مغلوله الی عنقک و لا نبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا نه دست به گردن ببند و انفاق نکن و نه آنقدر گشاده دستی نما که بعد مورد سرزنش واقع شده، اندوهگین باشی.
اینها احادیث پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که قرآن آن را تصدیق می کند و قرآن را مومنینی که اهل آن هستند تصدیق می نمایند. حضرت صادق (علیه السلام) دلیل دیگری نیز آورده پس از آن فرمود: مقام سلمان و اباذر را می دانید همان سلمان هر وقت عطای خود را می گرفت. قوت سالیانه اش را برمی داشت تا موقعی که دو مرتبه تقسیم نمایند. گفتند سلمان تو با زهدی که داری اینطور می کنی؟ با اینکه نمی دانی امروز می میری یا فردا. جواب می داد چرا فرض ماندن برای من نمی کنید همانطوری که اندیشه مردنم را دارید، مگر نمی دانید نفس انسان سرکشی می کند اگر از لحاظ زندگی مقداری نداشته باشد که باعث اعتمادش شود، هرگاه اطمینان یافت که به قدر کفایت هست آسوده می گردد.
ابوذر رضی الله عنه شترها و گوسفندانی داشت که آنها را می دوشید هرگاه خانواده اش گوشت میل داشتند برای آنها می کشت اگر میهمان بر او وارد می شد یا کسانی که در آبکشی برایش کمک می کردند، وقتی می دید تنگدستند برای آنها شتری می کشت و تقسیم می نمود خودش به مقدار سهم یک نفر برمی داشت.
چه کس از اینها زاهدتر بود، با اینکه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آنها چها فرمود هیچگاه نشد به مرتبه ای برسند که مالک هیچ چیز نباشند آنطوری که شما مردم را دستور می دهید که از هر چه دارند دست بکشند و دیگران را بر خود مقدم دارند.
بدانید شنیدم از پدرم که از پدران خود نقل کردند: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود از هیچ چیز این مقدار تعجب نمی کنم؛ خداوند اگر بدن بنده مومن را با مقراض قطعه قطعه کند برایش خوب است، اگر مالک مشرق و مغرب زمین شود باز برای او خوب است، هر چه خدا نسبت به مومن انجام دهد به صلاح و خیر اوست.
کاش می دانستم آنچه امروز شرح دادم شما را کفایت نمود یا اضافه نمایم، مگر نمی دانید خداوند در ابتدای جهاد، بر مومنین واجب کرد هر یک نفر در مقابل ده تن از مشرکین استقامت نماید و هر کس فرار کند او را تهدید به آتش جهنم نمود. پس از آن ده نفر را به دو نفر تقلیل داد که هر مومن در مقابل دو مشرک مقاومت کند. دستور دوم ده نفر را نسخ نمود. اگر همه مردم آن طوری که شما مایلید اعتناء به هیچ چیز نداشته باشند کفاره قسم یا نذر؛ زکات شتر یا گوسفند و گاو یا طلاق و نقره یا خرما و مویز را به که بدهند. چنانچه شما می گوئید هیچکس نباید از اموال دنیا نگهدارد در صورت احتیاج به دیگران باید بدهد. راه بدی است طریقی که شما رفته اید، از کتاب خدا و سنت پیغمبر نیز مردم را گمراه می نمائید چون به ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و غرایب تفسیر قرآن وارد نیستید.
بعد از این فرمایشات حضرت صادق (علیه السلام) اقتدار و سلطنت سلیمان پیغمبر و داود و ذوالقرنین و حضرت یوسف علیهم السلام را مثال می زند در آخر مقداری نصیحت نموده می فرماید: آنچه نمی دانید به اهلش برگردانید به کسانی که واردند مراجعه نمائید تا اطلاع از ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، امر و نهی قرآن پیدا کنید.(14)
13) در روایت دیگر حضرت در جواب او می فرماید اگر جدم امیر المؤمنین (علیه السلام) در این زمان باشد همین نوع لباس خواهد پوشید از ترس ریا.
برای اینکه اشتهار به لباسش پیدا نکند. با اینکه امیر المؤمنین (علیه السلام) والی بود و والی سزاوار است در زندگی مانند یکی از فقراء مسلمین باشد تا فقر برای آنها آسان شود. اما من والی نیستم و ملک از ما غصب شده و اگرنه به او اقتدا می کردم. آنگاه فرمود سفیان نزدیک بیا. جلو آمد. حضرت دست برد از زیر لباسهایش پیراهن حریری را نشان داد که روی آن لباسهای خشن را پوشیده بود با دست او را به زیر لباسهای خود برده و فرمود ببین من در زیر چه لباسی پوشیده ام. دست سفیان به لباس خشنی خورد. فرمود این لباس برای خدا است آنچه در رو پوشیده ام برای اظهار نعمت خداوند است. انوار نعمانیه.
14) جلد 15 بحار، قسمت دوم، ص 543 نقل از ابن ابی الحدید و در وافی جلد سوم نقل از کافی ص 10.