احترام به پدر و مادر از دیدگاه قرآن

احترام به پدر و مادر از دیدگاه قرآن

نویسنده: سلمان امامى

پدر و مادر به عنوان دو انسان فداکار و زحمتکش که تمام بار مسئولیت هاى مربوط به تربیت فرزند را بر دوش دارند، در نزد خداوند از جایگاه منحصر به فردى برخوردار هستند به طورى که در چندین آیه قرآن کریم، بر لزوم اطاعت و تکریم آنها فرمان داده شده است و ذات بارى تعالى نام آنان را در ردیف نام خود قرار داده و بر رعایت مقام و منزلت آنها تأکید نموده است. در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح موضوع احترام، به پاره اى از تأکیدات قرآن درخصوص ضرورت تکریم پاسداشت مقام پدر و مادر اشاره کرده است که اینک با هم آن را از نظر مى گذرانیم.

جایگاه احترام در جامعه و رفتارهاى انسانى
احترام در حوزه کنش هاى ارتباطى از جایگاه خاصى برخوردار است. اصولا انسان هاى بى احترام نمى توانند اجتماعى را تشکیل دهند. از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلى در ایجاد جامعه داراى جایگاه و اهمیت خاصى است. باحفظ حریم ها و حرمت هاست که زمینه تعامل سازنده و مثبت میان دو شخص فراهم مى شود. به هر حال دو شخص، شخصیت ها و اندیشه ها و خواسته ها و منافع و نیازهاى مستقل و جداگانه اى دارند و گاه این تفاوت ها خود عامل مهمى براى اختلاف و جدایى است. از این رو برخى از اندیشمندان چون استاد مرتضى مطهرى بر این باور هستند که اصل، در میان انسان اختلاف است و تنها با بهره گیرى از اصولى انسانى مى توان آن را به اتحاد تبدیل کرد.
علامه طباطبایى خاستگاه و ریشه آن را در اصل استخدام مى داند و بر این نکته تأکید مى ورزد که استخدام، خود عاملى مهم در ایجاد اختلافات و هم چنین ایجاد و پدیدارى جوامع است. به این معنا که دو شخص با دو شخصیت مستقل و متفاوت با یک دیگر، اختلاف طبیعى دارند ولى از آن جایى که مى کوشند منافع خود را که به تنهایى قابل دست یابى نیست با استخدام و بهره گیرى از دیگرى برآورده سازند و لذا با دست کشیدن از برخى خواسته هاى کوچک تر و ریزتر و کوتاه آمدن از برخى دیگر، اجتماع را تشکیل مى دهند تا با بهره گیرى و استخدام دیگرى به خواسته ها و منافع بزرگ ترى دست یابند. البته استخدام و ایجاد اجتماع، پیامدهاى نابهنجار و تضادهایى را به همراه دارد که گاه به تنازع و حتى درگیرى هاى خشونت آمیز مى انجامد. از این روست که قانون براى جلوگیرى از افزایش اختلافات و تنازع به وجود آمد.
به هر حال اصول اجتماع بر پایه احترام متقابل و حفظ قانون و رعایت آن نهاده شده است. البته پیش از این که قانون حضور یابد احترام متقابل است که پایه هاى اجتماع را حفظ مى کند و جامعه را معنا مى بخشد. دو شخص، تنها زمانى نیاز به قانون مى یابند که نتوانند با توجه به اصول انسانى و ظرفیت هاى عاطفى و اخلاقى با یک دیگر تعامل سازنده داشته باشند و کنار بیایند.
زمانى قانون پا به میدان مى گذارد که عواطف و اصول اخلاقى انسانى نتواند تعامل را در موقعیت خود به درستى حفظ و برقرار کند. از این زمان است که عقل به شکل قانون حضور مى یابد و با اصول خشک و غیرعاطفى و احساسى مى کوشد تا تعادلى میان دو سوى درگیرى برقرار کند.
بنابراین احترام که خاستگاهى عاطفى و احساسى دارد عاملى مهم و اساسى در حفظ تعادل اجتماعى و بقاى ارتباط میان دو شخص و یا اشخاص و یا گروه هاى اجتماعى به شمار مى آید.

خانواده، اجتماعى متفاوت
مسئله زن و شوهر در تحلیل قرآنى از هر اجتماع دیگرى متفاوت است و تحلیل و تبیین دیگرى دارد. اصولا نمى توان روابط زن و شوهر را براساس روابط اجتماعى اى سنجید و یا تحلیل کرد که بیرون از دایره زن و شوهرى هستند.
زن و شوهر در تحلیل قرآنى تنها براى استخدام اجتماع، خانواده تشکیل نمى دهند تا اصول اجتماعى آن را همانند دیگر اجتماع فرض کرد و یا اصول اجتماعى بیرون از دایره خانواده را بدان تعمیم و گسترش داد. بررسى این مطلب فرصت دیگرى را مى طلبد ولى در کوتاه سخن مى توان گفت که خانواده از نظر قرآن تنها نهادى است که بر پایه عاطفه و احساس شکل مى گیرد و مرد در تحلیل قرآنى تنها با زن آرامش و سکونت مى یابد و زن بى مرد اصولا قوام نمى یابد و بى بهره گیرى از تکیه گاهى به نام شوهر اصولا نمى تواند برپا باشد. از این رو زن براى قوام خویش به مرد نیاز ذاتى دارد و مرد براى دست یابى به آرامش درون، نیاز ذاتى به زن دارد بر این اساس اجتماع زن و شوهر را نمى توان در دایره دیگر اجتماع دید. اصول و معیارهاى ایجادى و پایدارى آن با دیگر اجتماعات، تفاوت اساسى دارد و تنها وجه مشابهت آن در همان جمع و اجتماع دوتن البته با دو جنسیت مخالف و متفاوت یعنى زن و مرد است.
هر اجتماعى حتى اجتماع زن و شوهر و خانواده (دراین جا شامل فرزندان نیز مى شود) براساس اصل احترام متقابل قوام مى یابد و پایدار مى گردد. از این روست که احترام در همه حوزه هاى اجتماعى از خرد تا کلان نقش سازنده و اساسى ایفا مى کند.

احترام در آموزه هاى قرآنى
احترام از واژه هاى غیرمصرح قرآنى است که از ریشه حرم و حرمت گرفته شده. حریم چاه به معناى آن محدوده اى است که نمى توان بدان نزدیک شد و کسى حق تصرف و حفر چاه دیگر در آن محدوده را ندارد.
حرمت شخص به معناى چیزى است که شخص از آن حمایت و دفاع مى کند. احترام براین اساس چنان که در اصطلاحات عرفى نیز آمده به معناى تعظیم و تکریم و گرامى داشت شخص است که بى ارتباط با معناى لغوى آن نیست؛ زیرا شخص یا هر چیز دیگرى که محل احترام است، از نظر مردم داراى حرمت و حریمى است که مى بایست آن را حفظ کرده و هتک آن نکرد.
چنان که گفته شد در قرآن این اصطلاح با لفظ احترام به کار نرفته ولى مفهوم آن به شکل اصطلاحات دیگر و یا بیان مصداقى احترام، تبیین و توصیه شده است. از این رو در آیات قرآنى سخن از حرام به معناى محترم شمردن ماه هاى خاص (توبه آیه 5)، نفس و جان آدمى (انعام آیه 151) خانه خدا (مائده آیه 97) و نیز تکریم (علق آیه 3 و اسراء آیه 70) و احسان و نیکوکارى (بقره آیه 83 و نساء آیه 36) و توقیر و بزرگداشت (فتح آیه 9) و تعزیز (همان) و تعظیم (حج آیه 30 و 32)، بسیار آمده که همه این ها همان مفهوم احترام اصطلاحى را به گونه اى بازگو مى کند.
قرآن در برخى از موارد با بیان مصادیق، به بازگویى احترام پرداخته و با تبیین موضوعى و مصداقى، مردمان را به عملى کردن احترام توجه داده است. به سخن دیگر احترام را تنها در حوزه گفتارى نگه نداشته و به حوزه عمل و رفتار اجتماعى سوق داده است تا شخص در کنش ها و واکنش هاى رفتارى، هنجار خاصى را به عنوان احترام مراعات نماید. به عنوان نمونه همان گونه که از صلوات فرستادن بر پیامبر به زبان و دل به عنوان نوعى احترام و تکریم آن حضرت(ص) یاد کرده (احزاب آیه 56 و نور آیه 27) و یا از سلام و تحیت گفتن زبانى سخن گفته است، (نساء آیه 86) از سجده کردن (یوسف آیه 100) اذن و پیش اجازه (احزاب آیه 53 و نور آیه 27) به عنوان نمودهاى خارجى و عملى احترام یاد نموده است. عدم تقدم بر دیگرى، بلند نکردن صدا در برابر دیگران و آرام سخن گفتن، از دیگر نمونه هاى مصداقى احترام است که قرآن به آن اشاره کرده است.این آیات هرچند که درباره چگونگى احترام گزارى به پیامبر(ص) است ولى مى توان آن را به دیگر افراد نیز تعمیم داد.
در عرف مردم، روش هاى دیگرى براى احترام وجود دارد که هریک با توجه به سنت ها و آداب اجتماعى و فرهنگى مردم هر منطقه و یا هرجامعه متفاوت است. بلند شدن و یا دست به سینه بودن و یا بوسیدن پاى والدین از نمونه هایى است که در جوامع مختلف براى احترام گذاشتن استفاده مى شود.

انسان، نیازمند احترام
انسان به طور طبیعى احساس نیاز مى کند که مورد توجه و احترام و تکریم قرار گیرد. گرایش ذاتى انسان به این است که آبرومند و با کرامت و با شخصیت و اعتبار اجتماعى باشد و از سوى مردم تکریم شود و آبروى وى حفظ و حرمت هایش پاس داشته شود. در داستان یوسف و زن عزیز مصر به این نکته به روشنى اشاره شده است. با آن که عمل خلاف و ناهنجارى از سوى همسر عزیز صورت گرفته اما وى از یوسف(ع) مى خواهد که به پاسداشت آبرو و حیثیت اجتماعى از بیان داستان و رخداد خوددارى کند. (یوسف آیه 29) هم چنین حضرت لوط(ع) از مردم خویش مى خواهد که به خاطر حفظ احترام و پاسداشت آن، از تعرض به میهمانان وى خوددارى کرده و او را نزد میهمانانش شرمنده نسازند. (حجر آیه 68 و 69)
قرآن از مردم مى خواهد که براى حفظ آبرو و حرمت و احترام خویش به اعمالى نپردازند که موجبات خوارى و بى احترامى شان را فراهم مى آورد و آبروى آنان را در دنیا و آخرت از بین مى برد. (نور آیه 4 و 23 و نیز نساء آیه 148 و زمر آیه 25)
از نظر قرآن احترام به دیگران و بى احترامى به آنان داراى آثار وضعى و تکلیفى و نیز پاداش و کیفر خاصى است. در برخى از آیات قرآنى به اثر وضعى بى احترامى، اهانت و تحقیر دیگران در آخرت اشاره شده است. (مطففین آیه 29 تا 36) در برخى دیگر نیز اشاره شده که کاهش نعمت و عدم جلب سود و یا خیر، به علت و سبب بى احترامى و عدم پاسداشت امرى بوده است که مى بایست حرمت و احترام آن نگه داشته مى شد. (حج آیه 30)

جایگاه تکریم پدر و مادر در نزد خداوند
احسان و تکریم به پدر و مادر از جایگاه بسیار بلندى برخوردار است و خداوند همواره پس از بیان حکم وجوب پرستش خداى یگانه، به احترام و تکریم پدر و مادر اشاره کرده و حکم مى کند: و بالوالدین احسانا (بقره آیه 83 و نیز نساء یه 36)
قرآن در آیه 83 سوره بقره احسان به پدر و مادر را به عنوان پیمان خداوند با بنى اسرائیل یاد کرده است و مى فرماید: و اذ اخذنا میثاق بنى اسرائیل لاتعبدون الاالله و بالوالدین احسانا؛ و هنگامى که از بنى اسرائیل پیمان و عهد گرفتیم که جز خدا را نپرستند و به پدر و مادر احترام گذارند و احسان و نیکى کنند.
در این آیه و نیز در چهار مورد دیگر از جمله در سوره اسراء آیه 23 هنگامى که خداوند به مردمان فرمان مى دهد که تنها او را بپرستند، بى درنگ حکم و فرمان احسان و نیکى به پدر و مادر را مطرح مى سازد که بیانگر میزان اهمیت و جایگاه احسان به پدر و مادر در پیشگاه خداوند است. به این معنا که پرستش خداى یگانه و احسان به والدین در کنار هم آمده تا مردمان از جایگاه پدر و مادر آگاه شوند.
اگر خداوند به عنوان آفریدگار و پروردگار مى بایست پرستش شود، پدر و مادر نیز به عنوان واسطه فیض وجود و نعمت هاى خداوندى بر انسان، باید مورد احترام و احسان قرار گیرند. از این رو خداوند امور چندى را که مى تواند نسبت به خدا و پدر و مادر به جا آورده شود در کنار هم مى آورد. به سخن دیگر اگر عبودیت و پرستش کسى غیر از خدا جایز بود آن شخص همان والدین هستند و از آن جایى که چنین امرى کفر و شرک است خداوند فرمان مى دهد که به جاى پرستش ایشان در حق آنان احسان شود. احسان، برترین حالتى است که پس از پرستش مى توان تصور کرد. به این معنا که احسان مرتبه دوم پرستش است و اگر پرستشى به غیر خدا جایز بوده حکم به آن مى شد و چون امکان پذیر نیست مرتبه دوم آن مورد تأکید قرار گرفته است. امور دیگرى که جایز است انسان هم نسبت به خدا و هم غیر خدا به جا آورد، خداوند در آیات قرآنى به آنها فرمان داده و از مردمان خواسته است تا آنها را انجام دهند. از این رو در آیه 14 سوره لقمان فرمان مى دهد: ان اشکر لى و لوالدیک؛ از من و پدر و مادرتان تشکر کنید.
برخى از مفسران باتوجه به نکره بودن احسان در آیه 23 سوره اسراء بر این باورند که نکره آوردن به معناى آن است که فرزندان مى بایست در همه امور در حق آنان مراعات احسان را بکنند و چیزى را فروگذار نکنند. این حکم قرآنى اختصاصى به مؤمنان نداشته و همه انسان ها را دربرمى گیرد. قرآن به این شیوه دیگرانى را که ایمان به قرآن و خدا ندارند تشویق مى کند که حداقل در حق پدر و مادر خویش به حکم وظیفه انسانى، احسان و احترام بگذارند.

روشهاى احسان و تکریم والدین
احسان و احترام به پدر و مادر باتوجه به سنت ها و فرهنگ ها متفاوت است ولى اصولى انسانى است که مى توان در همه جا آن را یافت و بدان پاى بند بود.
برخورد پسندیده براساس عرف هر جامعه و به کارگیرى واژگان زیبا و شیوا، تواضع و فروتنى در برابر آنان، مهربانى و محبت، دعاى خیر کردن براى ایشان، دورى از درشت گویى و یا حتى به کار نبردن واژه اف و خسته شدم و آخ و دیگر اصوات نابهنجارى که ایشان را ناخوش آید از جمله روش هاى احسان و اکرام و احترام به پدر و مادر است.
فریاد زدن و درشتى کردن و اف و اخ کردن و اعتراض نمودن و دشنام و ناسزا دادن و پیشى گرفتن از ایشان در نشستن و دراز کشیدن و امور دیگر مى تواند از مصادیق بى احترامى به آنها باشد که مى بایست از آنها پرهیز کرد.اطاعت کامل از پدر و مادر امرى است که قرآن بدان فرمان داده و تنها موردى که استثنا شده و شخص مى تواند از دستور پدر و مادر اطاعت نکند و با حفظ احترام ایشان از آن سرپیچى کند دستور آنها به کفر خداست که در این مورد مى توان از حکم و فرمانشان اطاعت نکرد. اما در همأ موارد دیگر مى بایست از ایشان اطاعت کرد و فرمان برد.
در روایت اهل بیت(ع) احترام به پدر و مادر و احسان به ایشان به معناى برخورد نیکو و رسیدگى به نیازهاى آنان پیش از درخواست، و ابراز قول کریم به معناى طلب مغفرت آمده است.
تعبیر جناح الذل نیز نگاه با رأفت و رحمت و دورى از نگاه هاى تیز و تند و بلند نکردن صدا و بالا نبردن دست و پیش نیفتادن از آنان معنا شده است. (کافى ج2 ص715 تا 316) بر جاى بلند و برتر نشاندن از دیگر روش هاى تکریم و احسان به پدر و مادر و احترام نهادن به آنان است که از آیه 010 سوره یوسف مى توان آن را به دست آورد.به هر حال تکریم و احترام به پدر و مادر امرى است که بیش از هر کار دیگرى بدان تأکید شده و نمى توان از آن چشم پوشید. نادیده گرفتن و بى احترامى به ایشان در این دنیا موجب مى شود تا شخص گرفتار مصیبت ها و بلایا گردد و خیر و برکت از زندگى او برود و در آخرت نیز خوار و ذلیل شود.
منبع:www, kayhannews.ir

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید