نویسنده: زین العابدین احمدی – حسنعلی احمدی
دعا و نیایش برای والدین
وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّیانی صَغیراً.(33)
خداوند در این آیه که درباره پدر و مادر است، می فرماید که تنها به رحمت و مهربانی خود اکتفا نکن؛ بلکه برای آنان، رحمت واسعه الهی را بخواه و بگو: پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کودکی تربیت کردند، به آنان رحم و عطوفت خویش را فرو فرست.
یکی از مظّان استجابت دعا همین است که فرزند، برای پدر و مادر طلب آمرزش و رحمت کند:
رَبَّنَا اغْفِرْلِی وَ لِوالِدَی وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یوْمَ یقُومُ الْحِسابُ.(34)
پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روزی که حساب برپا می شود، ببخش و بیامرز.
مرگ والدین، نباید سبب قطع رشته خدمات گردد؛ بلکه باید پس از مرگ به آنها نیکی کرد، برای آنها نماز گزارد و روزه گرفت:
رَبِّ اغْفِرْلی وَ لِوالِدَی وَ لِمَنْ دَخَلَ بِیتِی مُؤْمِناً.(35)
پروردگارا! مرا بیامرز و همچنین پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند.
لذا حضرت نوح برای چند نفر طلب آمرزش می کند:
اول برای خودش؛ مبادا قصور و ترک اولایی از او سر زده باشد. چنین است حال اولیاءالله که با آن همه فداکاری در راه خدا باز هم خود را مقصر می دانند و هرگز گرفتار غرور نمی شوند.
دوم برای پدر و مادرش به عنوان قدردانی و حق شناسی از زحمات آنان.
لزوم اطاعت از والدین
چرا در دین مبین اسلام، احترام پدر و مادر لازم شمرده شده است؟
استدلالات عقلی و وجدان سلیم انسانی نیز لزوم احترام آنها را به اثبات رسانده است. عقل و فطرت و وجدان، همه بر این گفته گواه اند که پدر و مادر، واجب الاطاعه هستند. طبیعت انسانی طوری ساخته شده که در مقابل عواطف و احسان، از خود واکنش و عکس العمل نشان می دهد و
طبیعت بشر، بر این است که احسان کننده و کرامت کننده را دوست می دارد. انسان از باب اینکه «الانسان عبیدالاحسان»، در مقابل نیکی ها سعی می کند که به بهترین وجه ممکن، در مقام جبران بر آید. عقل انسان، حکم می کند که در مقابل احسان و نیکی، احسان کند:
هَلْ جَزاءُ الاِْحْسانِ اِلاَّ الاِْحْسانُ.(36)
انسان در مقابل بزرگواری همنوعان خود، همیشه در خود احساس نوعی مرهونیت می کند تا اینکه در آینده آن محبّتها را جبران نماید و به آن نیکی ها پاسخ شایسته ای بدهد.
اصولاً مکتب متین اسلام، چنین است که انسان را در برابر خویش و دیگران، از جمله مثل والدین و همسر و فرزند، دارای حقوقی می داند که در مقابل آنها مسئول و مکلّف است.
پدر و مادر، از جمله کسانی هستند که شادابی و زندگی خود را وقف فرزندان می کنند؛ و چه هدیه ای از این بهتر و چه احسانی از این بالاتر. امام سجاد علیه السلام می فرماید:
وانظر هل تری أحداً من البشر أکثر نعمه علیک من أبیک و اُمّک؟(37)
بنگر آیا برای خودت هیچ کسی را بهترین نعمت، جز پدر و مادرت می بینی؟
وجدان بشری، حکم می کند زحماتی که پدر و مادر برای انسان متحمّل شده اند، پاس بداریم و از آنان تجلیل کنیم.
اکرام والدین، پاسخی است هر چند ناچیز به احسان آنها و عقل (رسول باطنی) و پیامبر (رسول ظاهری)، هر دو بر وجوب این احسان، صحّه می گذارند. محقّق اردبیلی می فرماید:
العقل و النقل یدلاّن علی تحریم العقوق و یفهم وجوب متابعه الوالدین و طاعتهما من الآیات و الأخبار و صرح به بعض العلماء.(38)
عقل و نقل، بر حرام بودن ناسپاسی والدین گواه اند و وجوب اطاعت از آنها از طریق آیات و روایات، استفاده می شود.
اسلام با درایت و توجّه خاصی که نسبت به محیط خانواده دارد، سعی می کند از این محیط، مکتب خانه ای بسازد که فرزند، در مکتب درس والدین، قولی و فعلی، درس چگونه زیستن را بر پایه ارزشهای اخلاقی و انسانی بیاموزد و برای فردای خود، درس زندگی قرار بدهد.
لزوم اطاعت از والدین در آیات و روایات
خداوند متعال، در چند آیه لزوم اطاعت از والدین را پس از دعوت به عبادت خود، قرار می دهد:
وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاه وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(39)
وَ اعْبُدُوا اللّه وَ لا تُشْرِکوا بِهِ شیئاً و بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(40)
اَلاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(41)
لا تَعْبُدُونَ اِلاَّ اللّه وَ بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(42)
در این آیات، اطاعت از والدین، همراه و بلافاصله بعد از دعوت به توحید آمده است. از این آیات استفاده می شود که بعد از خداوند، پدر و مادر، بزرگترین حق را بر گردن فرزندان دارند. خداوند متعال، خالق و آفریدگار انسان است و شکر و اطاعت او به منزله ادای حقّ پروردگار است. پدر و مادر نیز که مجرای این خلقت بوده اند و زحمات زیادی در تربیت فرزند کشیده اند باید مورد سپاس و اطاعت قرار گیرند.
شخصی از امام صادق علیه السلام در مورد آیه: «وَ بِالْوالَدینِ اِحْساناً» سؤال کرد که معنای این احسان به پدر و مادر چیست. حضرت فرمود: احسان، آن است که آنها را وادار نسازی که نیازها و حوائج خویش را از تو درخواست کنند.
مرحوم طبرسی در ذیل تفسیر آیه «اِمّا یبلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ» می فرماید که اگر اطاعت از والدین در هر حال، اعم از حال پیری یا میانسالی، واجب و ضروری است، پس چرا خداوند در آیه، شرط کهولت را ذکر نموده است.(43)
ایشان در جوابی می فرماید: نیاز والدین در این حال و شرایط، بیشتر از ایام دیگر است؛ چون آنها در آن سن، ضعیف شده اند و تدریجاً به همان حالت نیازمندی و احتیاج می رسند که فرزند در زمان طفولیت به آن دچار بوده و علاوه بر این، انسان در این سن و سال، دارای روحی حسّاس و رنجور می شود.
والدین در زمان پیری، قویترین نیروی تحکیم و تشدید روابط عاطفی و پیوندهای روحی و تربیتی در کانون خانواده اند و وجود آنان، گرمابخش محیط خانواده است.
اویس قرنی، آن یار باوفای پیامبر صلی الله علیه و آله برای جلب رضای مادر و اطاعت او بدون دیدار با پیامبر صلی الله علیه و آله از مدینه به سوی وطن خود بازگشت؛ تنها برای به دست آوردن دل مادرش تا رضایت او را جلب کند.
گویند که اویس، شتربانی می کرد و از اجرت آن، مادرش را اداره می کرد. وقتی از مادرش اجازه گرفت که به زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه مشرّف شود، مادرش گفت که رخصت می دهم، به شرط آنکه بیشتر از نیم روز توقف نکنی.
اویس به مدینه سفر کرد. چون به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، اتفاقاً در آن روز، پیامبر خانه نبود. اویس نیز به یمن مراجعت کرد. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه مراجعت کرد، فرمود: «این نور کیست که در این خانه می بینم؟». گفتند: «شتربانی که اویس نام داشت». فرمود: اویس این نور را در خانه ما به هدیه گذاشت و رفت.
پیامبر صلی الله علیه و آله درباره اویس می فرمود:
انی لاشم روح الرحمن من طرف الیمن.(44)
پس در حین پیری هم نباید پدر و مادر را رنجانید، پرخاش و تندخویی تدریجاً عامل سردی در محیط خانوده خواهد شد. امام صادق علیه السلام می فرماید:
أتی رجل رسول الله صلی الله علیه و آله فقال: «یا رسول اللّه ! اِنّی راغب فی الجهاد نشیط»، قال: فقال له النبی صلی الله علیه و آله : فجاهد فی سبیل اللّه فانّک ان تقتل تکن حیاً عندالله ترزق و ان تمت فقد وقع أجرک علی الله و ان رجعت، رجعت من الذّنوب کما ولدت»، قال: «یا رسول الله! انّ لی والدین کبیرین یزعمان انّهما یأنسان بی و یکرهان خروجی»، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله : فقّر مع والدیک فوالّذی نفسی بیده لأنسهما بک یوماً و لیله خیر من جهاد سنه.(45)
در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله مردی به حضور آن حضرت شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا! علاقه دارم در جهاد شرکت کنم». پیامبر صلی الله علیه و آله هم او را به امر خیر تشویق نمود، تا اینکه آن مرد عرض کرد: یا رسول الله! من پدر و مادر پیری دارم که از رفتن من به جبهه کراهت دارند». رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در این صورت، ملازم پدر و مادرت باش. سوگند به آن خدایی که جانم در دست اوست، بودن یک شبانه روز با آنها از جهاد یک سال بهتر است.
در این زمینه پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:
برّ الوالدین یجزنی عن الجهاد.(46)
نیکی به پدر و مادر، جای جهاد رامی گیرد.
مردی مسیحی بعد از قبول اسلام، خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد که پدر و مادرم مسیحی هستند و مادرم نابیناست. حضرت او را به احسان و نیکی بیشتر به آنان سفارش کرد. او نیز به نیکی با آنان رفتار می کرد، آنچنان که خودش به مادرش غذا می داد و لباس او را مرتّب می کرد. مادرش هم که تغییر رفتار او را مشاهده کرد، تحوّل روحی در وجودش پیدا شد و با اقرار به یگانگی خدا و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله اسلام آورد.(47)
انسان باید با شیوه ای نیکو با پدر و مادرش برخورد کند و به گونه ای در مقابل آنها سخن بگوید که گویا یک گناهکار و متخلّف با مولای خود گفتگو می کند و حتی اگر از جانب آنان با تندخویی مواجه شود، باز هم نباید متانت و نزاکت خود را از دست بدهد.
از امام صادق علیه السلام روایت است که در تفسیر آیه «وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کریماً» فرمود: یعنی اگر تو را زدند، بگو خدا شما را بیامرزد. «این است سخن شریف تو».(48)
رعایت احترام والدین، هیچ حدّ و مرزی نمی شناسد. لذا باید مواظب باشیم که از محدوده طاعت و تواضع در برابر والدین، خارج نشویم. باید در جمیع ابعاد رفتاری و اخلاقی خود، نهایت تواضع را در پیش آنها داشته باشیم.
مرحوم آیه الله دستغیب در کتاب سرای دیگر در تفسیر سوره واقعه، داستانی را نقل می کند که حضرت یوسف علیه السلام وقتی عزیز مصر بود، از پدرش یعقوب علیه السلام و برادرانش دعوت نمود که به مصر بیایند.
حضرت یعقوب را در محملی نشانیدند و نزد یوسف آوردند. یوسف هم برای تشریفات، استقبالی را تدارک دید و با جمعی از بزرگان مصر به پیشواز پدر و برادرانش آمد تا وقتی که به یکدیگر نزدیک شدند در اینجا یوسف ملاحظه سلطنت ظاهری خود نمود و رعایت احترام پدرش را نکرد و از مرکب پیاده نشد، اینجا بود که ترک اولی کرد، جبرئیل بر او نازل شد و گفت کف دستت را نگاه کن دید نوری از دستش بیرون رفت جبرئیل گفت به واسطه این عمل تو نور نبوّت از نسل تو خارج شد. و لذا از نسل یوسف کسی پیغمبر نشد. خداوند می فرماید: وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما. با دقت در این فرمایش الهی انسان نباید پیوستگی خود را با پدر و مادر سست گرداند و همواره به یاد زحمات و مشقات آنان در جهت پرورش خود باشد.
پی نوشت ها :
33 – سوره اسراء (17)، آیه 24.
34 – سوره ابراهیم(14)، آیه 41.
35 – سوره نوح (71)، آیه 28.
36 – سوره الرحمن (55)، آیه 59.
37 – کشکول، شیخ بهایی، ج 3، ص 353.
38 – سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 685.
39 – سوره اسراء(17)، آیه 23.
40 – سوره نساء (4)، آیه 36.
41 – سوره انعام (6)، آیه 151.
42 – سوره بقره (2)، آیه 83.
43 – مجمع البیان، ج 6، ص 409.
44 – منتهی الآمال، ج 1، ص 142.
45 – اصول کافی، ج 2 (باب البرّ بالوالدین)؛ و به همین مضمون ر. ک: حدیث بیستم همان باب.
46 – نهج الفصاحه، ح 1086.
47 – اصول کافی، ج 2 (باب البرّ بالوالدین)، ص 16.
48 – همان.
ادامه دارد