پس از جنگ حنین (که در سال هشتم هجرت واقع شد) مسلمانان به فرمان پیامبر (ص) برای سرکوبی شورشیان طائف ، به سوی آنها رفتند، سرانجام آنها داخل قلعه محکم طائف شدند، و بیش از ده روز در درون قلعه بودند. پس از محاصره قلعه طائف توسط مسلمین ، پیامبر (ص) به علی (ع) فرمان داد تا با جمعی به سوی سپاه خثعم که در آنجا بودند برود و با آنها نبرد کند و بتهائی را که در دسترس او قرار می گیرد بشکند. حضرت علی (ع) به سوی سپاه رفت ، شخصی بنام شهاب در صبحگاه از دشمن به میدان تاخت ، و مبارز طلبید، علی (ع) قهرمانانه به او حمله کرد و او را کشت ، و سپاه دشمن را پراکنده نمود و شکست داد، و بتهای آنها را فرو ریخت ، سپس به حضور پیامبر (ص) آمد و گزارش کار را داد و با هم مدتی خصوصی صحبت کردند. جابر می گوید: عمر بن خطاب (از روی اعتراض) به رسول اکرم (ص) گفت : آیا با علی (ع) رازگوئی می کنی نه با ما؟!. پیامبر (ص) در پاسخ عمر فرمود: ما انا انتجیته ولکن الله انتجاه : من با او راز نمی گویم بلکه خداوند با او راز می گوید یعنی این ویژگی را خدا به علی (ع) داده است .
داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی