نویسنده:ابراهیم چراغی
منبع:مجله دیدار آشنا
هر کس که اندکی با نهج البلاغه آشنا باشد، حساسیتحضرت علی (علیه السلام) درباره حکومت و عدالت را مشاهده خواهد کرد که چگونه اهمیت و ارزش فراوانی برای آنها قایل است . قطعا برای کسانی که با اسلام آشنایی ندارند و بر عکس، با تعلیمات سایر ادیان ادیان جهانی آشنا هستند ; تعجب برانگیز خواهد بود که چرا یک پیشوای دینی این قدر به این گونه مسایل اهتمام میورزد . خواهید پرسید که مگر اینها مربوط به دنیا و زندگی دنیا نیست؟ آخر یک پیشوای دینی را با دنیا و زندگی و مسائل اجتماعی چه کار؟ !
به عکس، کسی که با تعلیمات اسلامی آشناست زندگی علی (علیه السلام) را نیک میداند که در دامان مقدس پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه وآله پرورش یافته است، و همو ایشان را در کودکی از پدرش گرفته، در خانه خود و روی دامان خود بزرگ کرده است . با تربیت الهی او را پرورش داده است . اصول و فروع اسلام را در جان او کاشته است، هرگز متعجب نخواهد شد .
همان طوری که در اکثر آیات الهی آمده است، برقراری عدالتبه عنوان هدف بعثت همه انبیاء معرفی شده است . حضرت علی (علیه السلام) مکررا لزوم یک حکومت مقتدر را تصریح کرده است و با افکار خوارج که در آغاز مدعی بودند با وجود قرآن از حکومتبی نیازیم، مبارزه کرده است . خوارج شعارشان «لا حکم الا الله» بود . هر چند این شعار از قرآن مجید اقتباس شده است و مفادش آن است که فرمان و قانون تنها از ناحیه خداوند و یا از ناحیه کسانی که خداوند به آنان اجازه قانون گذاری داده است، باید وضع بشود . ولی خوارج این جمله را در ابتدا به گونهای تعبیر میکردند که به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السلام) از این کلمه حق، معنی باطلی را در نظر میگرفتند . حاصل تعبیر آنها این بود که بشر حق حکومت ندارد، حکومت منحصرا از آن خداست .
حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: من هم میگویم «لا حکم الا الله» اما به این معنی که اختیار وضع قانون با خداست . اما اینها میگویند، حکومت و زعامت هم با خداست، و این شعار باطلی است . قانون خدا بایستی به وسیله افراد بشر اجرا شود . مردم را از فرمانروایی «نیک» یا «بد» (1) چارهای نیست .
در سایه حکومت است که مؤمن برای خدا کار میکند و کافر بهره دنیای خود را میبرد و کارها سامان میگیرند . به وسیله حکومت است که مالیاتها جمع آوری، و با دشمن نبرد، و راهها امن، و حق ضعیف از قوی باز ستانده میشود، تا آن وقتی که نیکان راحت گردند و از شر بدان راحتی بدست آید . (2)
حضرت علی (علیه السلام) مانند هر مرد الهی، حکومت و زعامت را به عنوان یک پست و مقام دنیوی، که اشباع کننده حس جاهطلبی بشر است و به عنوان هدف و ایده آل زندگی، سخت تحقیر میکند و آن را پشیزی نمیشمارد و آن را مانند سایر مظاهر مادی دنیا از استخوان خوکی که در دست انسان خوره داری باشد بی مقدارتر میشمارد . اما همین حکومت و زعامت را در مسیر اصلی و واقعیاش یعنی به عنوان وسیلهای برای اجرای عدالت و احقاق حق و خدمتبه اجتماع، بسیار مهم و مقدس میشمارد و مانع دستیافتن حریف و رقیب فرصت طلب و سود جو میگردد، از شمشیر زدن برای حفظ و نگهداریاش از دستبرد چپاولگران دریغ نمیورزد . (3)
ایشان در خطبه 207 نهج البلاغه در مورد حقوق میفرمایند: حقوق همواره طرفینی است . از جمله حقوق الهی حقوقی است که برای مردم بر مردم قرار داده است; آنها را چنان وضع کرده که هر حقی در برابر حقی دیگر قرار میگیرد . هر حقی به نفع یک فرد و یا یک جمعیت موجب حقی دیگر است که آنها را متعهد میکند ; هر حقی آنگاه الزام آور میگردد که دیگری هم وظیفه خود را در مورد حقوقی که بر عهده دارد انجام دهد .
آموزههای دینی اولین تاثیری که از خود بر جای گذاشت، بر اندیشهها و تفکرات گروندگان آن بود ; نه تنها تعلیمات جدیدی در زمینه جهان و انسان و اجتماع آورد بلکه طرز تفکر و نحوه اندیشهها را عوض کرد . عدالتیکی از مسائلی است که به وسیله اسلام حیات و زندگی را از سر گرفت و ارزش فوق العاده یافت . اسلام به عدالت، تنها توصیه نکرد و یا تنها به اجرای آن قناعت نکرد، بلکه عمده این است که ارزش آن را بالا برد .
عدالت، رعایتحقوق دیگران و تجاوز نکردن به حدود و حقوق آنهاست، عدالت این است که استحقاقهای طبیعی و واقعی در نظر گرفته شود و به هر کس مطابق آنچه بر حسب کار و استعداد لیاقت دارد داده شود . اجتماع حکم ماشینی را پیدا میکند که هر جز آن در جای خودش قرار گرفته است .
از نظر علی (علیه السلام) آن اصلی که میتواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگهدارد، به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد، عدالت است .
ظلم و جور و تبعیض قادر نیستحتی روح خود ستمگر و روح آن کسی که به نفع او ستمگری میشود، راضی و آرام نگهدارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمان شدگان ; عدالتبزرگ راهی است عمومی که همه را میتواند در خود جای دهد و همه بدون هیچ مشکلی از آن عبور کنند . اما ظلم و جور کوره راهی است که حتی فرد ستمگر را به مقصد نمیرساند .
حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «پس از میان عدالت و جود (بخشش) آن که اشرف و افضل است، عدالت است» (4)
عدالت چیزی است که میتوان به آن به عنوان یک مرز ایمان داشت و به حدود آن راضی و قانع بود . اما اگر این مرز شکسته و این ایمان گرفته شود و پای بشر به آن طرف مرز برسد، دیگر حدی برای خود نمیشناسد، به هر حدی که برسد به مقتضای طبیعت و شهرت سیریناپذیر خود تشنه حد دیگر میگردد و بیشتر احساس نارضایتی خواهند کرد .
علی (علیه السلام) عدالت را یک تکلیف در وظیفه الهی، بلکه یک ناموس الهی میداند، هرگز روا نمیشمارد که یک مسلمان آگاه به تعلیمات اسلامی تماشاچی صحنههای تبعیض و بی عدالتی باشد .
تبعیض و رفیق بازی و باز سازی و دهانها را با لقمههای بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم سیاست قلمداد شده است . اکنون مردی زمامدار و کشتی سیاست را ناخدا شده است که دشمن این ابراز است، هدف و ایدهاش مبارزه با این نوع سیاستبازی است . طبعا از همان روز اول، ارباب توقع یعنی همان رجال سیاست رنجش پیدا میکنند . رنجش منحصر به خراب کاری میشود و درد سرهایی فراهم میآورند .
دوستان خیراندیش به حضور علی (علیه السلام) آمدند و با نهایتخلوص و خیرخواهی تقاضا کردند که به خاطر مصلحت مهمتر، انعطافی در سیاستخود پدید آورد! پیشنهاد کردند که خودت را از دردسر این هو چیها راحت کن، «دهن سگ به لقمه دوخته به» ; اینها افراد متنفذی هستند، بعضی از اینها از شخصیتهای صدر اول اند ; تو فعلا در مقابل دشمنی مانند معاویه قرار داری که ایالتی زرخیز مانند شام را در اختیار دارد . چه مانعی دارد که به خاطر «مصلحت» فعلاً موضوع مساوات و برابری را مسکوت بگذاری؟ ! !
حضرت علی (علیه السلام) در پاسخ فرمودند: «شما از من میخواهید که پیروزی را به قیمت تبعیض و ستمگری به دست آورم؟ ! از من میخواهید که عدالت را به پای سیاست و سیادت قربانی کنم؟ خیر . سوگند به ذات خدا که تا دنیاست چنین کاری نخواهم کرد و به گرد چنین کاری نخواهم گشت . من و تبعیض؟ ! من و پایمال کردن عدالت؟ ! اگر همه این اموال عمومی که در اختیار من است، مال شخصی خودم و محصول دسترنجخودم بود و میخواستم میان مردم تقسیم کنم، هرگز تبعیض روا نمیداشتم تا چه رسد که مال، مال خداست و من امانت دار خدایم . (5)
این بود نمونهای از اهتمام علی (علیه السلام) به عدالت، و این است ارزش عدالت در نظر علی (علیه السلام). (6) حال با نگاهی به حکومت و نظام کشورمان، آیا دولتمردان عزیز نیز مانند پیشوای مان مولا علی (علیه السلام) به حکومت نگاه میکنند و آیا عدالت و حقوق اجتماعی مردم را فدای مصلحتخواهند کرد؟ بر زمامداران حکومت اسلامی فرضی است که لحظه لحظه زندگی آن بزرگوار را در عمر کوتاه و پر برکت زمامداری خویش عمیقاً مطالعه و شیوه برخورد او با متجاوزان به بیت المال، ظلم و جور، بی عدالتی، حکومت داری، انتخاب کارگزاران شایسته، برخورد با کارگزاران متخلف امور اداری، اجرایی، قضایی، قانون گذاری و . . . را نصب العین خویش قرار دهند و اجرای عدالت و حقوق مردم را با هیچ مصلحتی عوض نکنند . انشاءالله
پینوشت:
1 . یعنی به فرض نبودن حکومت صالح، حکومت ناصالح که بر هر حال نظام اجتماع را از هرج و مرج حفظ میکند و از بی نظامی امور بهتر است .
2 . نهج البلاغه، خطبه 40 .
3 . همان، خطبه 33 .
4 . نهج البلاغه، حکمت 437 .
5 . نهج البلاغه، خطبه 126 .
6 . کتاب سیری در نهج البلاغه، استاد شهید مطهری، ص 120 – 132 .