نویسنده: محسن مهاجرنیا *
اندیشمندان مسلمان در مواجهه با اخلاق و سیاست به دو گونه عمل کرده اند. برخى چون فارابى با رویکرد سیاسى به ضرورت اخلاق رسیده اند و برخى چون مسکویه و نراقى از مجراى اخلاق نظریات سیاسى خود را مطرح ساخته اند. مهم ترین سوال فرا روى دسته دوم آن است که آیا سیاست و حکومت چیزى جز ایجاد فضیلت و تقوا و تهذیب شهروندان و شهریاران است؟ ملااحمد نراقى مى کوشد تا بر اساس نظریه ((اخلاق فلسفى ـ شرعى)) اصول و قواعد رفتارى جامعه سیاسى خود را تبیین نماید. از نظر او جامعه سیاسى مجموعه شهروندان فاضل و شهریاران عادلى است که با رعایت حقوق و وظایف متقابل, جامعه مطلوب و نظام سیاسى عادلانه را به وجود مىآورند.
مقدمه
مقاله حاضر بر آن است تا این مدعا را روشن کند که نراقى در سرتاسر آثارش لحظه اى از توجه به سیاست و حیات سیاسى غافل نبوده و حتى موضوعات اعتقادى, اخلاقى, تعلیم و تربیت, فقه و اصول موجود در آثارش بر آمده از این اندیشه است. براى روشن شدن جایگاه سیاست در نزد وى, باید این پرسش ها را پاسخ گفت که آیا به نظر او سیاست ,سازمان دادن به جامعه و حکومت و اداره مردم در آن زمان و تعلیم و تربیت اخلاقى, ایجاد تقوا و فضیلت سیاسى شهریاران و شهروندان است؟ به راستى هدف نراقى از بستر سازى عقلى براى اخلاق فردى و اجتماعى چیست؟ او از نگارش معراج السعاده و اهداى آن به ((شاه قاجار)) و ((کافه انام)) چه اهدافى را تعقیب مى کند؟ و همچنین فتواى او در ضرورت واگذارى ولایت عامه به فقیهان در آن شرایط با چه انگیزه اى صادر شده است؟
از جمله پاسخ هایى که به این سوال ها داده شده , آن است که بر مبناى رویکردهاى اخلاقى و عرفانى نراقى نمى توان ((اندیشه سیاسى)) را بنا نهاد, زیرا مبناى احکام اخلاقى و عرفانى بر ناپایدارى دنیا و سراى طبیعت است و دنیا بت خانه سه شهوت بطن, فرج و دوستى فرزند است که همه حجابند و احکام اخلاقى جز به مذمت این دنیاى فانى و امر به زهد و عزلت و فرار از آن , نمى پردازد; در حالى که بناى اندیشه سیاسى بر ((بقا)) و ثبات دنیاست; بنابراین دو حوزه اخلاق و سیاست با هم سازگار نیستند و پى ریزى سیاست ((بقا ـ محور)) بر اخلاق ((فنا ـ محور)) امکان پذیر نیست و آنچه نراقى و امثال او در باب سیاست و زندگى سیاسى بیان داشته اند, صرفا آراى پراکنده اى است و نمى تواند اساس اندیشه سیاسى قرار گیرد.2
در این مقاله با رد چنین پاسخى و ارائه اندیشه سیاسى نراقى , مخدوش بودن نظریه امتناع اندیشه سیاسى برمبناى اخلاق و عرفان اسلامى را نشان خواهیم داد.
هستى اخلاق مدنى
برداشتى که در مقدمه بدان اشاره رفت که بر مبناى بقا و فناى اخلاقى به امتناع اندیشه سیاسى در حوزه اخلاق نراقى مى رسید, مبتنى بر درک نادرستى از اندیشه اخلاقى اوست و گویا پیش فرض این تلقى آن است که نراقى حوزه اخلاق را تنها در صفاى باطن و زهد و مذمت دنیا ـ بر مبناى تلقى مشهور ـ تفسیر مى کند; در حالى که آثار ایشان به ویژه معراج السعاده سخن از سیاست و عدالت پادشاه, عدم مغایرت حکومت و ریاست با زهد ,3 همسویى قدرت و مکنت با عرفان و فضیلت ,4 مقوله اهتمام به امور مسلمانان,5 قیام به امر به معروف و نهى از منکر ,6 عاقبت فساد و اصلاح جامعه ,7 اصول مملکت دارى,8 فواید انس و وحدت اجتماعى9 و… دارد. فهم صحیح رویکرد اخلاقى نراقى که بخشى از حکمت عملى اوست,10 نیاز به تبیین فلسفه اخلاق و روش شناسى او در حوزه اخلاق دارد. در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامى, جریان هاى فکرى و معرفت اخلاقى متعددى ظهور یافتند, مانند ((اخلاق اعتزالى)), ((اخلاق شرعى)), ((اخلاق فلسفى)), ((اخلاق صوفى گرایانه)) و ((اخلاق شرعى فلسفى)). با اندکى تإمل در معراج السعاده مى توان حکم کرد که حوزه اخلاقى او در چار چوب جریان ((اخلاق شرعى ـ فلسفى)) قرار مى گیرد; براى همین هم در همه مباحث معراج السعاده به عقل و شرع استناد مى کند. نراقى در آغاز معراج السعاده در مقوله ((نفس شناسى)), قوا و غرایز انسانى را مطرح مى کند و با استناد فضایل و رذایل به قوا و غرایز, از آیات و روایات بهره مى گیرد.11
نراقى در مکتب اخلاقى خود, اخلاق را به ساحت هاى مختلف تقسیم مى کند. یک ساحت اخلاقى که به دنبال پالایش و آرایش درون است و به رابطه درونى انسان ها با خداوند مربوط مى شود. انسان از آن لحاظ که عبد خداوند است باید متصف به یک سرى فضایل باشد; ساحت دیگرى از ارزش هاى اخلاقى, نه از نظر عبودیت, بلکه از لحاظ انسانیت انسان است. بعضى از رفتارها و فضایل از انسان پسندیده هستند, خواه انسان مومن باشد یا نباشد. سومین ساحت اخلاقى مربوط به ارزش هاى اخلاقى انسان در معاشرت با دیگران است و این ارزش ها رفتار اجتماعى انسان را سمت و سوى مى بخشند.
در ساحت اول, فضایلى چون ((عبادت الهى)) ,12 ((ذکر)),13 ((دعا)),14 ((محبت الهى)),15 ((رضایت الهى)),16 ((توکل))17 و ((مناجات))18 قرار مى گیرند. در ساحت دوم, فضایلى هم چون ((قصر امل)),19 ((کسب حلال))20 و ((اعتدال در قوه شهویه))21 قرار مى گیرند و در ساحت سوم از گسترده ترین نوع اخلاقیات که با انواع روابط اجتماعى, سیاسى سر و کار دارد, سخن به میان مىآید. این ساحت را با عنوان ((اخلاق مدنى)) مطرح خواهیم کرد. ارزش ها و فضایلى که در این حوزه قرار مى گیرند از چند نظر قابل تقسیم هستند:
تقسیم اول:
1 ـ بعضى از اخلاقیات با هدف برقرارى رابطه انسان حداقل با یک نفر طراحى شده اند, همانند احترام به استاد,22 و رفتار با همسر;
2 ـ برخى از این ارزش ها در مواجهه انسان با جمع محدودى به سامان دهى و تنظیم رفتار آدمى مى پردازد; نظیر برقرارى عدالت و مساوات در خانواده, ابراز محبت به فرزندان, صله رحم با نزدیکان,23 رعایت حقوق همسایگان و24 احترام به والدین25;
3 ـ ساخت و ماهیت برخى از ارزش هاى اخلاقى به گونه اى است که براى مواجهه انسان با جمع کثیرى طراحى شده اند, همانند اهتمام به امور مسلمانان 26و عدالت پادشاه27;
4 ـ برخى دیگر از ارزش هاى اخلاقى که در اجتماع انسانى مطرح است رویکرد عمومى دارد, به گونه اى که در اتصاف به آن فرد یا جمع خاصى و یا کثرت و قلت جمعیت لحاظ نشده است, بلکه تحقق یک حکم اخلاقى در جامعه مقصود است که البته ممکن است موضوع آن حکم یک نفر یا جمع نامحدودى باشد, نظیر امر به معروف و نهى از منکر28 و قضاى حوایج مسلمانان.29
نراقى بعد از تقسیم عدالت به سه قسم, در مورد قسم دوم مى گوید:
دوم عدالتى است که در میان مردم مى باشد و از بعضى نسبت به بعضى دیگر حاصل مى شود, از ادا کردن حقوق و رد امانت و انصاف دادن در معاملات و تعظیم بزرگان و احترام پیران و فریاد رسى مظلومان و دست گیرى ضعیفان.30
تقسیم دوم:
اخلاق مدنى گاهى به اعتبار اجتماعى بودن یا سیاسى بودن تقسیم مى شود: ارزش هاى اخلاقى اى که ((ماهیت اجتماعى)) دارند, مانند عدالت در خانواده, احترام به همسایگان, تواضع و فروتنى در قبال دیگران, خدمات عام المنفعه اى که در راستاى قضاى حوایج مومنان و اهتمام به امور اجتماعى مسلمانان باشد; البته بعضى از این ارزش هاى اجتماعى ممکن است با رویکرد اقتصادى صورت گیرد , نظیر سخاوت , ایثار , بخشش مالى ,31 ترک بخل ,32 سوال و گدایى ,33 کسب مال حرام ,34 و یا به دنبال بسط و گسترش فضایل معنوى و ارزش هاى والاى انسانى باشد , مانند امر به معروف و نهى از منکر , دعوت و تبلیغ صفات پسندیده اجتماعى و نهى از غیبت ,35 سعایت ,36 تهمت و سوء ظن به مومنان , عیب جویى ,37 دروغ ,38 و استهزإ.39
قسم دوم, ارزش هاى اخلاقى اى که ((ماهیت سیاسى)) دارند و مرحوم نراقى با همین رویکرد به طرح آن پرداخته است, نظیر عدل و ظلم سلطان,40 اهتمام به امور سیاسى مسلمانان ,41 و فضیلت جهاد.42
در این قسم مرحوم نراقى مسائل کلان سیاسى را پیش مى کشد و اصول مملکت دارى را از منظر اخلاق مدنى مطرح مى کند.43
موضوع اخلاق مدنى
از جمله مباحثى که در فلسفه دانش هاى اسلامى مطرح بوده و نراقى نیز بدان عنایت دارد , مقوله ((فضیلت علوم)) است که در آن از تعریف, موضوع, فایده و غایت هر علم بحث مى شود. در جهان اسلام اولین بار ابو نصر فارابى در رساله فضیله العلوم شرافت همه دانش ها را در سه امر شناسایى و منحصر کرد:
1 ـ شرف موضوع دانش;
2 ـ استقصاى براهین;
3 ـ بهره بسیارى که در آن موجوداست.44
نراقى نیز به تبع فارابى, اخلاق را از دو نظر ((فایده آن)) و ((شرف موضوع)) جزء برترین دانش ها مى داند و بر آن نام ((اکسیر اعظم)) مى نهد و مى فرماید:
چون که شناختى که حیات ابد و سعادت سرمد از براى انسان موقوف است به دفع اخلاق ذمیمه و اوصاف رذیله و کسب ملکات ملکیه و صفات قدسیه, و این میسر نمى شود مگر به شناختن رذایل صفات و فضایل ملکات و تمیز نیک و بد آنها از یک دیگر و دانستن معالجاتى که در علم اخلاق از براى تهذیب نفس مقرر است, معلوم مى شود که شرف این علم از سایر علوم برتر و فایده اش بیشتر است و چگونه چنین نباشد و حال آن که شرافت هر علمى به شرافت موضوع اوست و موضوع این علم, نفس ناطقه انسانیه است که اشرف انواع کاینات و افضل طوایف ممکنات است… و کدام علم اشرف از علمى است که پست ترین موجودات را به اشرف کاینات مى رساند.45
بنابراین موضوع علم اخلاق, شناخت نفس انسانى و مطالعه درباره چگونگى اتصاف آن به فضایل است. ارتباط اخلاق فردى به اخلاق مدنى از دو ناحیه صورت مى گیرد: نخست از مدنى الطبع بودن انسان و دوم از ماهیت فضایل اخلاقى.
پىنوشتها:
1. حجه الاسلام و المسلمین مهاجرنیا پژوهشگر پژوهشکده اندیشه سیاسى اسلام.
2. ر.ک: سید جواد طباطبایى, درآمدى فلسفى بر تاریخ اندیشه سیاسى در ایران (تهران: انتشارات کویر, 1372) ص 161 ـ 181.
3. ملااحمد نراقى, معراج السعاده (تهران: کتابفروشى اسلامیه, 1380 ق) ص 209 و 340.
4. همان, ص 212.
5. همان, ص 287.
6. همان, ص 289 ـ 297.
7. همان, ص 314.
8. همان, ص 279 ـ 284.
9. همان, ص 245 ـ 248.
10. همان, ص 22.
11. جلال الدین مجتبوى, علم اخلاق اسلامى (گزیده معراج السعاده) ـ (تهران: انتشارات حکمت, 1367), ص 25.
12. ملااحمد نراقى, معراج السعاده, ص493.
13. همان, ص 512.
14. همان.
15. همان, ص 429.
16. همان, ص 452 ـ 455.
17. همان, ص 459.
18. همان, ص 421.
19. همان, ص 385.
20. همان, ص 251.
21. همان, ص 179.
22. همان, ص 45.
23. همان, ص 301.
24. همان, ص 307. 25. همان, ص 303 ـ 306.
26. همان, ص 287.
27. همان, ص 41 و 275.
28. همان, ص 289.
29. همان, ص 287.
30. همان, ص 39.
31. همان, ص 229 ـ 232.
32. همان, ص 228. 33. همان, ص 217.
34. همان, ص 248.
35. همان, ص 320.
36. همان, ص 312.
37. همان, ص 309.
38. همان, ص 309.
39. همان, ص 318.
40. همان, ص 41.
41. همان, ص 41 و 287.
42. همان, ص 279.
43. ر.ک: همان, ص 284.
44. ابونصر محمد فارابى, فضیله العلوم (حیدرآباد دکن: دائره المعارف النظامیه, 1340 ق) ص ;1 همو, مایصح و مالایصح من احکام النجوم, تحقیق جعفرآل یاسین, (تهران: انتشارات, حکمت, 1371) ص48.
45. ملااحمد نراقى, معراج السعاده, ص 14 ـ 15.
ادامه دارد …..