خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) هر یک به تنهایی مظهر تمام فضایل و کمالاتند آنهم در حدّی که از درک و فهم عقول انسانی بیرون است.
کدام زبان را یارای آن است که بزرگیها و بزرگواریهای آنان را، آنچنان که باید و شاید، باز گوید؟! ذهن خستهام روی واژه «مظلومیت» متوقف میماند. آیا مظلوم بودن در نفس خود فضیلت است؟ نمیدانم، اما این واقعیت را میدانم که سیره پیشوایان معصوم (ع) نشان میدهد که همگان همواره مظلوم بوده و هرگز ظالم نبودهاند!
دوست و دشمن معترفند که اگر رعایت جانب حق از سوی آن گرامیان نبود، ایشان به مراتب توانمندتر از دشمنان خود بودند، اما اجتناب و پرهیز از آلودگی به فجور و ستم و نیز مراعات حق، آنچنانکه امیر مؤمنان(علیه السلام) فرمود، [1] آنان را در موضع مظلومیت نگه داشت و شد آنچه شد؛
و مظلومیت آنها برای جانهای حق طلب معیار و میزانی گردید که توانستند پس از آن حق و باطل، ارزش و ضد ارزش، تقوی و هوی، غدر و دهاء و در نهایت تزویر و صداقت را از یکدیگر تمیز دهند. اینک به راستی کدامیک از پیشوایان معصوم مظلومترند؟
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که فرمود: «هیچ پیامبری به سان من آزار ندیده است»؟ [2]
یا امیر مؤمنان علی(علیه السلام) که فرمود: «به تعداد ریگهای زمین و ستارههای آسمان در حق من ستم روا داشتهاند»؟ [3]
و یا ابا محمد مجتبی و اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، که هر کدام با مصایبی سنگینتر از آسمانها مواجه گشتند؟
مصائب و مظلومیت اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) از دامنه و ژرفایی برخوردار است که اگر هر یک را به تمام اهل عالم تقسیم کنند، چیزی افزون به جا خواهد ماند.
فاجعه عاشورا عقلها را حیران میکند و تنهایی و غربت امام علی (علیه السلام) دلها را به آتش میکشد. در این کهکشان درد و داغ باید نظارهگر خون پاک هزاران هزار شهیدی بود که از خاندان علوی و فاطمی و حسنی و حسینی و در یک کلام فرزندانی از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به جرم دفاع از اعتقاد به حقانیت ولایت معصوم به خاک ریخته شد و نیز باید شاهد شهادت و زجر و تبعید و تحقیر و… خیل عظیم مردان و زنان و کودکانی بود که فقط به دلیل شیعی بودن، تازیانه قساوت اذناب اموی، عباسی و اتباع وهابی و صهیونی آنان را از قرنها پیش تا هم اکنون در جای جای زمین متحمل شدهاند و میشوند.
با اینهمه اگر مدار مظلومیت را از دیر و دور تاکنون باز نگریم و در ژرفا و دامن آن تأمل کنیم، به گمان راقم این سطور هیچ کس مظلومتر از وجود مقدس اباصالح المهدی، حجه ابن الحسن العسکری، ارواحناله الفداء، نبوده و نخواهدبود.
پیش از آنکه دلایل این ادّعا را بر شمارم سخن آن عالم ربّانی (استاد پدرم مرحوم آیتالله شیخ علی اکبر الهیان) را به یاد میآورم که فرمود: «تحمّل زندگی با مشقت از مرگ و شهادت سختتر است!» و چرا چنین نباشد! دلاور مردی که برای دفاع از حق در خون خود فرو میغلتد و به آنی یا ساعتی زندگی دنیا را بدرود میگوید تا در نعیم جاودان الهی متنعّم گردد، بارها آسودهتر از فرزندی است که باید سالهای سال در غربت و انزوا با لحظه لحظه عمر خویش یادآور شهادت و رسالت او باشد. به راستی کدام دشوارتر است؟ آنکه میمیرد و اجل محتوم را به سعادت مطلوب بدل میکند،
یا آنکه میماند و در همه عمر درد و داغ صبوری را به جان میخرد؟
بی جهت نیست که شاعری میگوید:
من که از هستی ده روزه به تنگ آمدهام وای بر خضر که محکوم به عمر ابد است .
. اینک بیش از یازده قرن از عمر مقدس حضرت اباصالح المهدی، ارواحناله الفداء، میگذرد. هیچ نیازی نیست که در اثبات چگونگی و راز طول عمر آن امام یگانه ذهن را با کند و کاو در دلایل عقلی و نقلی خسته کنیم. هر کس به حقانیت کلام خداوند ایمان دارد و قدرت الهی را به تصریح قرآن در شکافتن دریا برای موسای کلیم و سخن گفتن عیسی مسیح در لحظه ولادت و تکلّم سلیمان با حیوانات و زنده ماندن یونس در شکم ماهی و طول عمر نوح، علی نبینا و آله و علیهم السّلام، [4] و صدها نظیر این گونه خرق عادتها میپذیرد، به راحتی خواهد پذیرفت که عمر طولانی امام عصر (علیه السلام) به اذن الهی امری بسیار ساده و پذیرفتنی است.
.باری، سخن ما بر سر راز طولانی بودن عمر و حیات امام(ع) نیست، که این مهم در پرتو قدرت لایزال الهی معمّای ناگشودهای نباشد؛
سخن در این است که وجود مقدس او در طی این ادوار طولانی چه مصائبی را تحمل نمودهاند. این است که در دعای ندبه میخوانیم:
عزیزٌ عَلَیّ اَنْ تُحیطَ بِکَ دُونَی البَلوی و لاَ ینالَک مِنّی ضَجیجٌ و لاَ شَکْوی
بر من گران و ناگوار است که رنج و بلا تو را احاطه کند و ناله و شکوایی ازمن به تو برسد…
و انتظار در نفس خود از سختترین حالات انسان است. با آنکه میدانیم در طی این قرون چشم مقدس او شاهد و ناظر چه فجایع سخت و صعبی بوده است مشاهده آن همه و نیز این همه قتلعامها، تجاوزها، حق کشیها، آوارگیها و… به تنهایی کافی است تا سخن صائب تبریزی را بپذیریم که گفت:
گرم است آفتاب روز قیامت ولیک نیست سوزندهتر ز سایه دیوار انتظار
انتظار جانسوزی که بیش از همه شیعیان و حقطلبان وجود مقدس او را آزرده و هر لحظه و هر روز آن، برگ تازه بر کتاب مظلومیت او افزوده است. مظلومیتی که دامنهاش از سالهای ماقبل تولد آن یگانه، آغاز میشود.
توضیح آنکه در تاریخ، چهره منفور کسانی را مییابیم که با استفاده از فرمایش رسول خدا و ائمه هدی (ع) درباره ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، [5] داعیه مهدویت داشته و پرچم این ادعا را برافراشتند تا به یمن آن، به آرزوهای قدرت طلبانه خود نائل شوند! کسانی چون مغیره بن سعید [6] و عبیدالله المهدی (ع) [7] از این گروهند. اینک تا آنجا که وسع صاحب این قلم است، وجوه مظلومیت امام همام، ابا صالح المهدی(ع) را در پی میآورم و به این دعا تمسّک میجویم که:
أللّهُمَّ ادَفَعَ عَنْ حُجَّتِکَ وَ وَلِیّکَ وَ خَلیفَتِک شَرَّ الجنِّ و الانسِ بِمنّکَ وَ کَرَمِکَ.
1 ـ اولین ستمی که در حق آن گرامی روا داشتهاند، از ناحیه اعتقاد پیروان سقیفه است که میگویند: در آخر زمان خداوند مرد مصلحی را به وجود میآورد و او مهدی موعود است. بنابر این عقیده امام عصر (ع) در آخر زمان متولد خواهد شد و البته معلوم و معین نیز نیست که از نسل کیست. جلال الدین مولوی رومی در مثنوی خویش با پذیرش و تبلیغ همین ایده ابیات زیر را میآورد:
پس به هر دوری ولیّی قائم است تا قیامت آزمایش دائم است .
پس امام حیّ قائم آن ولی است خواه از نسل عمر خواه از علی است .
مهدی هادی وی است ای راه جو هم نهان و هم نشسته پیش رو [8] .
ملاحظه میشود که از نگاه مولوی رومی استبعادی ندارد که آن جهاندار عدل گستر و آن به پا دارنده قسط و بر هم زننده بساط جور از نسل عمر بن خطاب باشد.
در حالی که اصحاب حدیث متواتراً از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل نمودهاند که حضرتش وجود مقدس حضرت مهدی، امام حی غائب قائم(علیه السلام)، را مشخّصاً از نسل امامان پاک و از صلب حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و نهمین نواده او و فرزند حضرت ابامحمد عسکری(علیه السلام) پیشوای یازدهم دانسته و معرفی فرموده است. و همین احادیث طمع کسانی چون عبیدالله المهدی را برانگیخت تا دعوی مهدویت کنند.
2 ـ همچنانکه گفته شد پیش از تولد حضرت ولیعصر، ارواحنا له الفداء، کسانی به پا خاسته، خود را مهدی موعود خواندند. اینان اگر چه جان بر سر این ادعا نهادند و خداوند با افشای تزویر و ناکام ساختن ایشان، خط بطلان بر ادعای نابجایشان کشید، اما به هر حال این داعیه زمینه را برای دیگر مدعیان مهدویت فراهم آورد. و دیگر شیادان و راهزنانِ فکر و اندیشه را جرأت بخشید تا با این حربه، خلق خدا را به گمراهی بکشانند و موجبات تفرقه هر چه بیشتر امت را فراهم آوردند.
3 ـ در نخستین سالهای زندگی آن سرور، عموی حضرتش، جعفر بن محمد الهادی ادعای امامت و جانشینی حضرت ابامحمد عسکری(علیه السلام) را نمود و کوشید با استفاده از حمایت خلفای عباسی، شیعیان را به خود جلب کند اما خدعه و فریبش بر ملا شد و به کذّاب شهرت یافت.
4 ـ در دوران غیبت صغری که امام (علیه السلام) به ترتیب عثمان بن سعید و فرزند وی محمد بن عثمان و نیز حسین بن روح نوبختی و سرانجام علی بن محمد سمری را به عنوان نواب خاص خود تعیین فرموده بود، جمعی منافق، نوبت به نوبت با ادعای نیابت امام به جلب توجه مردم پرداخته، در این راه به ترویج عقاید سخیفی چون تناسخ و حلول و نهایتاً ایجاد انحراف و کژاندیشی در جامعه اسلامی دست یازیدند. از زمره این مدعیان میتوان از شلمغانی، محمد بن نصیر نمیری، احمد بن هلال کرخی، حسین بن منصور حلاج، ابو محمد شریعی و محمد بن بلال نام برد. [9]
اگر چه برخی از اینان مستقیماً توسط امام (ع) مورد طعن و لعن قرار گرفته و برخی دیگر توسط بزرگان شیعه از جمله جناب ابنبابویه و حسین بن روح نوبختی رسوا گردیدند، [10] اما به هر حال طرح ادعا از سوی این مدعیان دروغین، زمینهساز گشایش بستری از خطا و اعوجاج گردید، به گونهای که از آن زمان تا هم اکنون نیز برخی از اهل قلم و همچنین گروهی از مستشرقان به سهو یا غرض به نام و یاد آنها کتاب مینویسند و مهملات و مجهولاتی را به نام فرهنگ اسلامی به جامعه جهانی عرضه میدارند [11] واین سخن بگذار تا وقتی دگر؛
5 ـ اگر بپذیریم که هر گونه تهمت و افترایی بر عقاید حقّه شیعه، در نفس خود ستمی به شیعیان محسوب میشود، به طور قطع و یقین این افتراها و تهمتها بدواً ستم مضاعفی به ساحت مقدس امام عصر، ارواحنا فداه، است که پیشوای شیعیان میباشد. دست پلید وهابیان ـ که به تصریح مدارک تاریخی، ساخته و پرداخته صهیونیسم جهانی است ـ در نوشتن کتب متعدد و البته تکراری بر علیه عقاید منوّر شیعه چنان هتاک و بی باک است که گاه از شدت عصبیّت و عناد مورد اعتراض برخی از عالم نمایان وهابی مسلک نیز قرار میگیرد. این اقدام در شرایطی صورت میگیرد که «سگها را گشودهاند و سنگها را بستهاند»! صدها عنوان کتاب توسط «وعاظ السلاطین» بر علیه شیعه انتشار مییابد و در مقابل از طبع و نشر کتاب گرانسنگ الغدیر تألیف علامه امینی هنوز در برخی از کشورهای تسنن زده ممانعت به عمل میآید! [12] .
و البته از آن جا که نمیتوان برای همیشه آفتاب را در حجاب ابر نگاه داشت. خداوند متعال گاه به دست برخی از ایادی دشمن، سند حقایت تشیع را افشا میفرماید. نظیر پاسخی که یکی از مدرسان دانشگاههای حجاز به نام عبدالمحسن العباد به کتابی از شیخ عبدالله بن زید آل محمود (رئیس دادگاههای شرعی کشور قطر) داده است. «العبّاد» با آن که خود شیعی مذهب نبوده و از نزدیکان «بنباز» (مفتی بزرگ وهابیت در کشور سعودی و دشمن آشکار تشیع) است، با این حال در پاسخنامه خویش عدم اعتقاد مؤلف کتاب به وجود مقدس امام مهدی (علیه السلام) و آرمان مهدویت را مورد نقد و نکوهش قرار میدهد. [13] .
در هر حال هر گونه تهمت، دروغ و افترا به شیعه و باورهای اصیل و الهی آن را باید وجهی از وجوه مظلومیت مولایمان اباصالح المهدی (علیه السلام) بدانیم.
6 ـ وجود مدعیان مهدویت در دوران غیبت کبری، بارزترین وجه ستم به ساحت مقدس امام(ع) است. اینان که غالباً دستپروردگان دوایر جاسوسی استکبار جهانی بوده و هستند، هر چند با استفاده از آرزومندی امّت اسلام در مورد ظهور پیشوای غائب و بهره برداری از ساده لوحی جمعی عوام، داعیه خود را آغاز کرده و بدون استثنا رسوا و منکوب گردیدهاند اما به هر حال گروهی را به خود خوانده و مقاصد استعماری را در ایجاد تنش و تفرقه امت اسلامی جامه عمل پوشانده و مهمتر کوشیدهاند تا با حرکات سخیف خود امت شیعی را نسبت به اصل ظهور و تحقق حضور امام غائب دلسرد نموده مقدمهای برای انکار وقوع و یا استبعاد حکومت جهانی امام(ع) فراهم آورند، بازی بابیگری و بهائی گری ـ که تا هم اکنون مورد حمایت دول استعماری است [14] ـ در ایران و ماجرای سفیهانه جهیمانی و محمد بن عبدالله قحطانی در حجاز
جالب آن که این مدعیان بدون استثنا سر سالم به گور نبردهاند و هر که با این ادعا سر برافراشته پس از رسوایی و بی آبرویی و ثبت نام خود در تاریخ به ننگ، در راه این ادعا سر خود به باد داده است. چنانک علی محمد باب در «بیتالخلاء» به گلوله بسته شد و مدعیان مهدویت در حجاز نیز با تمام اتباعشان به قتل رسیدند، آن هم به دست نیروهای فرانسوی!!! ولی تحقق فرجام تیره برای این مدعیان، اصل ستم نسبت به ساحت قدس مهدوی را نفی نمیکند.
ناصرالدینشاهقاجاربا سرکوب بابیان سلطنتش را تحکیمبخشیدوآلسعوددرحجازباسرکوب «جهیمانی» برسلطه خویش ادامه دادند و در این میان آنکه نام و یاد و اعتبارش دستمایه جمعی دنیا طلب قرار گرفت، ولیّ معصوم خداوند است که در اوج اقتدار، مظلوم است.
7 ـ یکی از بارزترین انواع ستمی که در حق شیعه و به خصوص در حق امام عصر، ارواحنا له الفداء، روا داشته و میدارند، حرکت ناجوانمردانه تحریف در آثار است. از سالها پیش خاصّه از زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران، دشمنان شیعه به ویژه پیروان وهابیت و نیز متعصبان اهل تسنن در هند و پاکستان و عربستان و… در چاپ کتب مرجع خود هر جا که نام مقدس حضرت مهدی (ع) در ضمن روایتی به تأیید آمده، یا در هر موضع که محققان آنها از ازمنه قدیم در آثار خود حدیث یا سخنی را آوردهاند که تصریح به حقانیت شیعه و ائمه اثنیعشر دارد، در چاپهای جدید آن آثار، نکات مزبور را حذف میکنند تا مورد استناد و استفاده نسلهای آینده قرار نگیرد!
و این در حالی است که مطابق برخی از تحقیقات اینگونه افراد که در واقع حقیقت را تاب نمیآورند و آنچه را که رهبرانشان در آثار و تألیفات خود بدان اعتراف نموده مورد انکار قرار میدهند، با پشتیبانی قدرتهای شیطانی و هزینه کردن مبالغ گزاف، نسخ خطی مآخذ دست اول را خریداری نموده میسوزانند، تا به پندار باطل خود نخست عالمان و دانشوران و آنگاه نسلهای جستوجوگر و پژوهنده نتوانند به معارف مذکور دست یابند.
8 ـ میدانیم که ظهور حضرت ولی عصر حجه بنالحسن العسکری، ارواحنا له الفداء، وعده خداوند است و «إنّ الله لا یخلف المیعاد»، بنابراین جهان آینده به هر گونهای که از هم اکنون ترسیم کنند، جهانی تحت لوای ولایت معصوم خواهد بود: «وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الکافرون، وَلَوْ کَرِهِ الکارِهون» اما استکبار جهانی با علم و اطلاع از این موضوع میکوشد تا تصویری از آینده بر اساس امیال و منافع خود ترسیم نماید و آن را در اذهان عمومی جهان مستقر سازد.
آنها به تجربه دریافتند که آدمی با تغییر نگرشهایش تغییر میکند و بر مبنای تصورات ذهنی خود عمل مینماید. بر این اساس از هم اکنون با خلق رمانهای آیندهنگر و ساخت فیلمها و نگارش داستانها و… و حتی مقالات مشحون از نظریههای به ظاهر علمی، میکوشند تا نگرشهای کلی خود را نسبت به آینده جهان به نام نگرشهای فرهنگها و ملل تبیین و ترویج نمایند.
این بماند که از اولین، فوریترین و مهمترین وظایف صاحبقلمان متعهد شیعی، ترسیم تصویر آینده جهان بر مبنای اقتدار معصوم منتظَر است و در این تصویر هر گونه حیثیت کاذبی برای «غیر معصوم» تراشیدن، راه به همان سرابی میبرد که استکبار جهانی با همه ایادی و اذناب خود در صدد ایجاد آن است. ولی آنچه در اینجا منظورنظربوده وجهی دیگر از مظلومیت امام بقیهالله(ع) است که دشمنانی آگاه و پر تلاش دارد و دوستان و محبانی بعضا خواب آلوده و بی تحرّک.
بدیهی است که خدای تعالی هیچ تلاشی را بی مزد نخواهد گذاشت بنابراین اگر اهل اندیشه شیعی در این رویارویی هنرمندانه؛
.یعنی «ترسیم آینده بر مبنای اقتدار تکنولوژی» و یا «ترسیم آینده بر مبنای اقتدار ایمان» دیر بجنبند سراب ایجاد شده در اذهان عمومی میتواند معضلات فراوانی را برای تشنگان آب ایجاد نماید، به آیه قرآن تمسک میجویم که فرمود:
قل أریّتم إن أَصبَح ماء کم غورا فمن یأتیکم بماء معین.
ای رسول ما بگو ملاحظه کنید، اگر آب گواراتان در زمین فرو رود و ناپدید گردد، چه کسی دیگر بار برای شما آب روان میآورد؟ [17] .
اگر راهزنان عقیده و ایمان فرصت میدادند تا جهان با مدیریت دوازده پیشوای معصوم اداره شود دنیای کنونی آکنده از این همه ستم و تبعیض و فقر و جهل و جنون نبود.
بنابراین هر ستمی که بر اساس غصب خلافت حقّه امیر مؤمنان علی (علیه السلام) بر جهان بشری تحمیل شده است بطور مضاعف ستمی در حق آخرین پیشوا محسوب میشود.
أللّهُم إنّا نَشْکو إلَیک فَقْدَ نبیّنا وَ غَیبَهَ وَلِیّنا وَ کَثْرَهَ عَدُوّنا وَ قِلَّهَ عَدَدِنا وَ شدهَ الفِتَنِ بنا و تَظاهُرَالزمان عَلَیْنا فَصَلِّ علّی محمد و آل مُحمد وَ أعنّا عَلی ذلَک بَفتَحٍ مِنْکَ تُعَجِّلهُ وَ بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَ نَضرٍ تُعِزّهُ وَ سُلْطانِ حَقٍ تُظْهِرهُ. [18] .
پینوشتها:
(1) نهج البلاغه ، خطبه 20
(2) کتاب التمحیص ، ص 4/ مناقب آل ابی طالب، ج3، ص42 / بحارالانوار، ج 35، ص 56
(3) بحارالانوار، ج28، ص373، ح37
(4) به سرگذشت پیامبران عظیم الشأن نامبرده در قرآن کریم مراجعه شود.
(5) احادیث درباره نام و نشان و ظهور امام (ع ) به اعتراف اهل حدیث متواتر است.
(6) مغیره بن سعید پس از درگذشت امام باقر (ع) ادعای مهدویت نمود ومورد لعن شیعیان قرار گرفت ، رک المقالات و الفرق ، ابی خلف اشعری، ص 148
(7) عبیدالله المهدی از پیشوایان اسماعیلی که داعیه مهدویت داشت، رک . همان . ص 318
(8) رک . عارف و صوفی به که می گویند؟، میرزا جواد تهرانی
(9)رک. زندگی دوازده امام علیهم السلام ، امام هاشم معروف الحسنی ، ج2، ذیل زندگانی امام عصر علیه السلام.
(10)رک. خاندان نوبختی، عباس اقبال آشتیانی، کلمه الامام المهدی علیه السلام
(11)رک . اخبار حلاج، لوئی ماسینیون.
(12)رک. تاریخ وهابیت ، علی اصغر فقیهی ، پاورقی روزنامه اطلاعات درباره سوابق وهابیون.
(13)رک . مصلح جهانی ، سید هادی خسرو شاهی.
(14)رک . کشف الحیل ، مرحوم آیتی
(15)مصلح جهانی، سید هادی خسروشاهی، ص 50 و 51
(16)همان، ص 88و89
(17)سوره ملک، آیه 30
(18)دعای شریف افتتاح