نویسنده:حجت الله آزاد
مقدمه
«می خواهم تا بیمار شوم تا به نماز جماعت نباید رفت ونزد خلق نباید رفت وخلق را نباید دید…اگر توانی جایی ساکن شوی که کس شما را نبیند و شما کس را نبینید که عظیم نیکو بود…منتی عظیم قبول کردم واز کسی که بگذرد برمن وبرمن سلام نکند وچون بیمار شوم، به عیادت من نیاید…چون شب درآید، شاد شوم که مرا خلوتی بود بی تفرقه. وچون صبح آید، اندوهگن شوم که از کراهیت دیدار خلق که: نباید که در آینده ومرا تشویق دهند».(1)
«آه از افلاس، آه از افلاس! گفتند: افلاس چیست؟ گفت: مجالسه الناس ومحادثتهم والمخالطه معهم؛ هر که مفلس بود، نشانش آن باشد که با خلق نشیند وبا ایشان سخن گوید وآمیزش کند.» (2)
«از روزگار آدم تا اکنون، هیچ فتنه ظاهر نشد مگر به سبب آمیختن با خلق؛ واز آن وقت تا امروز، کس سلامت نیافت مگر آن که از اختلاط کناره کرد[دوری گزید]».(3)
جملات بالا، مشتی است نمونه خروار از اندیشه هایی که نگاهشان به اسلام، نگاهی است فردی و عزلت گرایانه. اما آیا عبارات بالا وهمانند آن که از زبان برخی می شنویم که «نباید با اجتماع در آمیخت، مبادله به انحراف کشیده شویم»، سخن
درستی است؟ آیا سر درگریبان فرو بردن واز جامعه دور شدن، موافق معارف دینی است؟ مسیر کمال آیا با کناره گیری از مردمان وپرداختن به خود، به دست می آید؟
به نظر می رسد ظاهر این سخنان با آن چه از آموزه های اسلام سراغ داریم، سازگار نباشد.
زندگی اجتماعی
نگاهی گذرا به کتاب آسمانی، اعمال دینی وسیره وسخنان بزرگان دین، نشان از این امر مهم دارد که اسلام، دینی است اجتماعی وسخت از کسانی که خویش را از جامعه جدا کرده وتنهایی و دور بودن از مردم را برگزیده اند، بیزار است.
نمونه ای چند از آیات وروایات، زینت بخش وروشنگر بحث ما خواهد بود. در قرآن چنین می خوانیم:
(لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط…)؛(4)
«به راستی که ما پیامبرانمان رابا نشانه های روشنگر فرستادیم وهمراه آنان کتاب و ترازو نازل کردیم تا مردم به دادگری برخیزند…».
چنان که در آیه فوق مشاهده می کنیم، خداوند هدف فرستادن پیامبران را، برپایی عدالت ودادگری دانسته است. نه این که پیامبران، خود عدالت را بر پا کنند، بلکه پیامبران آمده اند تا زمینه آن را فراهم کنند که مردم، خود به عدالت قیام کنند. به این فراز آیه توجه شود: (لیقوم الناس بالقسط)؛
«تامردم عدالت را برپا کنند».
برپایی عدل به وسیله مردم، تنها درصورتی است که به زندگی اجتماعی تن دهند ودر اجتماع زندگی کنند وگرنه با رویگردانی از اجتماع، چگونه به امر مهم بر پایی عدالت خواهند پرداخت. نکته مهم درآیه، این است که «برپایی عدل» از اهداف رسالت انبیا شمرده شده است؛ یعنی رسالت انبیا درحوزه اجتماع شکل می گیرد، نه درعزلت وتنهایی.
نمونه دیگری از توجه اسلام به وجه اجتماعی ونهی از عزلت نشینی را، در ماجرای مردی می بینیم که خدمت امام صادق (ع) رسیده وماجرای سفرخویش به حج را تعریف می کرد. او دراین میان، از یکی از همسفران خویش به نیکی زیاد یاد کرده واو را می ستود ومی گفت:
«چه مرد بزرگواری بود. ما به همراهی با چنین مرد شریفی افتخار می کردیم؛ همواره مشغول عبادت بود. وقتی درمنزلی فرود می آمدیم، بی درنگ به گوشه ای رفته وسجاده خویش را پهن می کرد وبه طاعت وعبادت می پرداخت».
امام فرمود: «پس چه کسی کارهای او را انجام می داد وحیوان او را تیمار می کرد؟»
وی پاسخ داد: «البته افتخار این کارها، باما بود. او فقط به عبادت خویش مشغول بود وکاری به این کارها نداشت.
امام صادق (ع) برخلاف انتظار آن مرد، فرمود: «بنابراین، همه شما از او برتر بوده اید».(5)
نمونه دیگری از سفارش اسلام با اجتماع وزندگی جمعی، اهمیت فراوان به نماز جماعت وجمعه است. چنان که می دانیم، اقامه نماز به جماعت وآن هم در مسجد – که محل اجتماع مؤمنین است – ثوابی دارد که قابل مقایسه با نماز فرادا و آن هم درمنزل نیست. نماز جمعه نیز با پیوند دادن جمع های کوچک مساجد، آنها را مانند نهرهای کوچک به دریای بزرگی وصل می کند. چنان که می دانیم، درخطبه های نماز جمعه نیز خطیب، بخشی از سخنان خویش را به تحلیل و بررسی مسایل «جهان اسلام» اختصاص می دهد.
نمونه دیگر از اجتماع عظیم مسلمانان، موسم «حج» است که همه را از هر نژاد ورنگ وزبانی درکنار هم گرد می آورد.
آیا این شواهد، نشان از اهمیت زندگی اجتماعی در دین اسلام ندارد؟
شواهد بسیار دیگری می توان برای اهمیت دادن اسلام به زندگی اجتماعی در آیات و روایت آورد، اما دراین نوشتار کوتاه به همین موارد اکتفا می کنیم.
عناوین اخلاق اجتماعی
حال که اهمیت اسلام به اجتماع و زندگی جمعی را دانستیم، شایسته است با سیری در آیات وروایات، آموزه های اخلاقی اسلام را در زندگی اجتماعی با نگاهی دقیق تر نظاره گر باشیم. اگراسلام دینی است اجتماعی، برای زندگی اجتماعی، اصول اخلاقی خاصی را وضع کرده است که در رابطه با دیگران درزندگی جمعی باید مراعات نمود؛ چنان که عدم توجه به این آموزه ها، دینداری مارا ناقص جلوه خواهد داد.
عناوین ذیل را می توان به عنوان موضوعات اخلاق اجتماعی اسلام از آیات قرآنی وروایات معصومان (ع) برداشت کرد:
عدالت گستری، اهتمام به امور مسلمین، امر به معروف ونهی از منکر، انفاق، اطعام (یا به تعبیر عرفی، سفره دادن یا خرج دادن)، دیدار برادران ایمانی، صله رحم، وفای به عهد، صداقت، جوانمردی، اصلاح ذات البین(کوشش برای اصلاح بین افراد)، یتیم نوازی، گره گشایی، ایثار، بخشندگی، مهرورزی، پرهیز از تجسس، تهمت، استهزا، تمسخر، دروغ وغیبت نسبت به دیگران، دوری از مجادله و مراء(آداب اخلاقی گفتگو)، نحوه معاشرت ورفتار با دیگران (6) خوش اخلاقی ونیکوسازی رفتار، و پرهیز ازدزدی، کم فروشی…
شناخت اهمیت، ابعاد، آثار وراهکارهای عمل به فضایل اخلاقی در بعد اجتماعی، نیازمند بررسی همه جانبه هر یک از این آموزه ها است؛ از این رو بعد از شواهدی بر اهمیت جنبه اجتماعی اسلام و
معرفی برخی از عناوین اخلاقی اجتماعی، تنها به بررسی اجمالی دو آموزه اخلاقی دربعد اجتماعی اسلام اشاره می کنیم وتفصیل مطلب درهر یک از عناوین را به مجالی دیگر حواله می دهیم.
عدالت ورزی
بهتر است از«عدالت» آغاز کنیم؛ چرا که به نظر می رسد از مهم ترین فضیلت های اخلاقی در بعد اجتماعی باشد. چنان که پیش تر درپیام آیه 25 سوره حدید گذشت، خداوند هدف ارسال پیامبران را «برپایی عدل» آن هم به وسیله خود مردم برشمرد. این امر، حاکی از اهمیت مضاعف عدل گستری است. فرد دیندار نباید به سادگی از کنار این مسأله گذر کند ودر وادی غفلت سیر کند. اگرازاهداف رسالت پیامبران «برپایی عدالت» است، اندیشیدن درباب عدالت وسعی در آراستن خویش به این فضیلت، دارای اهمیت بسیار خواهد بود. جالب آنکه دراحادیثی که به حکومت مهدی پرداخته اند، «عدالت گستری» بیش از سایر شاخصه ها آمده است. رسول اکرم(ص) می فرماید:
«المهدی من ولدی تکون له غیبه اذا ظهر یملأ الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً؛(7)
مهدی از فرزندان من است. او را غیبتی است که وقتی ظهور کند، زمین را از قسط وعدل آکنده می کند چنان که ازجور و ظلم پر شده است.»
درحدیث دیگر از آن حضرت آمده است:
«قیامت برپا نمی شود تا زمین سرشار از ظلم ودشمنی گردد، سپس مردی ازعترتم خروج می کند و زمین را همان گونه که از ظلم ودشمنی پر شده است، سرشار از عدل وداد خواهد کرد».(8)
در روایات دیگری تعابیری درباره عدالت آمده است که از اهمیت آن پرده برمی دارد. امام علی (ع) می فرماید: «عدالت، اساسی است که قوام هستی به آن بستگی دارد».(9 ) امام صادق (ع) می فرماید: «عدالت، شیرین تر از آبی است که به لب تشنه رسد».(10) ودرحدیثی دیگر از آن حضرت آمده است: «عدالت، شیرین تر از عسل ونرم تر از کره و خوشبوتر از مشک است».(11)
از شواهد دیگر مبنی بر اهمیت «عدالت ورزی» صحنه های کارزاری است که قرآن کریم میان پیامبران و طاغوتیان ترسیم کرده است. آن گاه که خداوند موسی (ع) را به رسالت برمی گزیند، در همان ابتدا او را روانه کاخ فرعون می سازد: (اذهب الی فرعون انه طغی). رسالت اول موسی (ع) مقابله با سرمنشأ ظلم وبیدادگری؛ یعنی فرعون است. داستان دیگر پیامبران در قرآن نیز گویای مبارزه سرسختانه آنان با سردمداران ظلم و بیدادگری و جامعه است.
اگر بخواهیم حق عدالت را دراین گفتار ادا کنیم، اولاً در وسع ما نیست وثانیاً این مجال کوتاه را وقت آن نیست که به تمام ابعاد مختلف عدالت،
همچون: گستره عدل، صفات عادلین وارتباط عدل با سایر فضیلت های اخلاقی بپردازیم. به اختصار بگوییم که عدل می تواند در رابطه با خدا، در رابطه با خویشتن (12) یا در رابطه با دیگران(13) یا در رابطه با طبیعت معنا شود. در باب رابطه عدال با سایر فضیلت های اخلاقی نیز به ذکر این حدیث شریف از رسول اکرم (ص) بسنده می کنیم که آن حضرت فرمود:
«من عامل الناس فلم یظلمهم وحدثهم فلم یکذبهم، و عدهم فلم یخلفهم، فهو ممن کملت مروءته وظهرت عدالته، و وجبت اخوته، وحرمت غیبته؛(14) هر کس دررفتار با مردم به آنان ظلم نکند، ودرگفتگو با آنان دروغ نگوید، وآن گاه که به آنان وعده می دهد، خلف وعده نکند، او کسی است که جوانمردی اش کامل و عدالتش آشکار شده است وبرادری با او واجب گشته است. وغیبتش حرام».
چنان که از حدیث برمی آید، وفای به عهد وصداقت، با عدالت در ارتباط اند وآن کس که خلف وعده کند و دروغ گوید، ازعدالت به دور است. بنابراین، آنگاه که در فرد «صداقت» نباشد، «عدالت » هم وجود نخواهد داشت. نباید عدالت را بی ارتباط با دیگر فضایل اخلاقی دانست؛ بلکه چنان که از حدیث فوق برمی آید، عدالت ریشه بسیاری از فضایل دیگر است؛ به عبارتی دیگر آن فضایل، از مصادیق و فروعات «عدالت» محسوب می شوند.
چند سؤال
اگر عدالت دارای چنین اهمیتی است، آیا برای فرد دین دار و به ویژه کسی که مفتخر به مذهب تشیع است، این سؤال پیش نمی آید که :چرا از میان این همه آموزه دینی به «عدالت» توجه بیشتری شده است؟ چرا حکومت مهدوی که همه چشم به راه آمدنش هستند، با ویژگی عدالت معرفی شده است؟ وآیا امیر مؤمنان علی (ع) جز باعدالت ورزی معرفی می شود که دیگران نیز ازاو به عنوان «صوت العداله الانسانیه» (15) یاد می کنند؟
آیا ما در باب عدالت اندیشه کرده ایم؛ این که عدالت چیست؟ چه ابعادی دارد؟ چه گونه باید عدالت ورزید؟ در رابطه خویش با خانواده، در رابطه با دیگران، درارتباط با برادران هم کیش خود، چقدر به عدالت برخورد می کنیم؟ در ارتباط با غیر هم دین خود، چقدر باعدالت رفتار می کنیم؟ آیا در عداوت نیز عدالت را رعایت می کنیم؟ استاد با شاگرد تا چه حد عدالت می ورزد؟ کارفرما تا چه اندازه با کارگر خویش عادلانه برخورد می کند وحقوق او را رعایت می کند؟ ودر مرتبه بالاتر، حکومت تا چه اندازه با مردم وموالیان خویش از در عدالت بیرون می آید؟ آیا ما از بی عدالتی بر آشفته ایم یا تنها به عبادت خویش پرداخته ایم ونماز ودعایمان را به موقع به جا آورده ایم؟!
سخن برسر این نیست که نماز ودعا و شرکت در مجالس وعظ و روضه اهمیت ندارند، سخن بر سر این است که این نماز و دعا تا چه حد ما را به این آموزه، حساس کرده اند و از این که خود با خانواده خویش یا با دیگران به عدالت برخورد نمی کنیم، متأسف ساخته است؟!
صله رحم
آموزه دیگر اخلاق اجتماعی، «صله رحم» وارتباط با خویشان است. در رابطه با اخلاق خویشاوندی درآیات و روایات تأکید بسیار شده است. آن چه در روایات در باب اهمیت صله رحم و تأثیرات نامطلوب «قطع رحم » وارتباط نداشتن با خویشان آمده است، بسیارتکان دهنده است. راوی می گوید از امام صادق (ع) درباره آیه پرسیدم:
(واتقوا الله الذی تسائلون به والارحام انالله کان علیکم رقیبا)؛
«بترسید از خدایی که به نام وی از همدیگرتقاضا می کنید واز بریدن خویشاوندی ها پروا کنید که خدا مراقب شماست».
امام فرمود:
«آن ارحام، مردمی است که خدای عزوجل به صله آن امر کرده و بزرگش داشته. مگر نمی بینی که آن را در ردیف خود قرار داده است؟».
مردی خدمت رسول خدا (ص) رسیده، عرض کرد:
یا رسول الله! خویشان من تصمیم گرفته اند برمن حمله کنند واز من ببرند و دشنامم دهند. آیا من حق دارم آن ها را ترک کنم؟ حضرت فرمود: در آن صورت، خداوند همه شما را ترک می کند. عرض کرد: پس چه کنم؟ فرمود: «بپیوند با هر که از تو ببرد وعطا کن به هر که محرومت کند ودرگذر از هر که به تو ستم نماید؛ زیرا چون چنین کنی، خدا تو را بر آن ها یاری دهد».(16)
درحدیث دیگر، فرمود: «سفارش می کنم امت حاضر وغائبم را و آن هایی را که در پشت مردان وشکم زنان اند تا روز قیامت، که صله رحم کنند، اگر چه به فاصله یک سال راه باشد؛ زیرا صله رحم، جزء دین است».(17)
چنان که مشاهده می کنیم این حدیث، صله رحم، را جزئی از دین معرفی می کند. در فراز اول حدیث نیز به صله رحم حتی اگر مشقت فراوان داشته باشد، امر می کند؛ پیمودن مسافتی که زمان زیادی (حتی یک سال) را بطلبد، برای صله رحم شایسته است.
اندک تأملی دراین حدیث آیا ما را به اهمیت اخلاق خویشاوندی که ازابعاد اخلاق اجتماعی است، رهنمون نمی سازد؟ آیا اگر نگاه ما به دین و مسائل دینی، نگاهی فرد گرایانه باشد، هرگز برای صله رحم – که ما را از فردیت خود دور می سازد- آن قدر اهمیت قایل خواهیم شد که امثال چنین
احادیثی به آن اهمیت داده اند؛ چنان اهمیتی که دینداری را بدون صله رحم، ناقص معرفی کرده است؟
نکته دیگری که درباب «صله رحم» باید مورد تأمل قرار گیرد، آن است که صله رحم تنها دیدار خویشاوندان نیست. هر چند دید وبازدید خویشاوندان نیز صله رحم محسوب می شود اما باید گفت که صله رحم، دارای مراتبی است که دیدار ظاهری می تواند از مراتب اولیه آن باشد. سعی درآگاهی از مشکلات وبرآوردن نیازهای خویشان از مراتب بالاتر آن است؛ چنان که آزار نرساندن به خویشاوندان طبق حدیث امام صادق (ع) بهترین صله رحم محسوب می شود. درحدیثی دیگر از امام صادق (ع) آمده است:
«با خویشاوندانت صله کن، اگر چه به یک آشامیدن آب باشد. وبهترین صله رحم، آزار نرسانیدن به اوست. صله رحم، مرگ را به تأخیر می اندازد ودوستی خانواده آورد».(18)
علاوه براحادیث ذکر شده درباب اهمیت صله رحم، احادیث بسیاری در فضیلت و تأثیرات مادی، معنوی، دنیوی واخروی صله رحم وارد شده است.
مرحوم ملااحمد نراقی دراین باره می گوید:
«به تجربه ومعاینه ثابت است صله رحم، باعث زیادتی عمر و رزق وجمعیت احوال می گردد و ظاهر آن است که زیاده بر ثواب آخرت وفواید دنیویه، هیچ عملی از اعمال خیر به صله ارحام نرسد و اثر هیچ طاعتی زودتر از آن به ظهور نرسد».(19)
آسیب شناسی صله رحم
چنان که در آیات وروایات فراوانی اهمیت ارتباط با خویشاوندان گوشزد شده است، درعین حال پرهیز از افراط وتفریط در این مسأله نیز مد نظر قرآن و روایات بوده است. تفریط دراین جا، به معنی قطع رحم و افراط، به معنی عصبیت و تفاخر وتکاثر درآن می باشد.
در روایات مختلفی «قطع رحم» را موجب محروم شدن از مواهب دنیوی واخروی دانسته است. قطع رحم درنظرعلمای دین از جمله «گناهان کبیره» شمرده شده است. درمقابل قطع رحم، عصبیت وتکاثر در رحم قرار دارد؛ به گونه ای که انسان را به تفاخر می کشاند، آن هم به حدی که از مردگان وقبرهای خویش نیز با افتخار یاد می کند. این تکاثر، نوعی عامل غفلت قلمداد شده است؛ قرآن می فرماید:
«افزون طلبی وتفاخر، شما را به خود مشغول داشته (واز خدا غافل کرده) است».(20)
از این رو در قرآن، تعصب دربرابر نژاد وقوم خویش که انسان را از مسیرانسانیت خارج می کند، به شدت مذمت شده است. اگراسلام به صله
رحم دعوت می کند، بدین معنا نیست که بخواهد خویشاوندی را به عنوان مایه برتری و فخرفروشی قرار دهد، بلکه هدف چیز دیگری است. درواقع اسلام آمده است تا قومیت گرایی وتفاخر را کنار زند وتوحید را به جای آن نشاند. آن چه باعث بزرگی است، همانا تقوای الهی است وصله رحم باید مصداقی ازتقوای الهی باشد، نه این که به تفاخر وتعصب کشیده شود که در تنافی با توحید وتقوا وتبعیت از شیطان است؛ چنان که امام علی (ع) شیطان را «امام متعصبین» نامیده است.(21)
پی نوشت ها :
1- تذکره الاولیاء، فرید الدین عطار نیشابوری، تصحیح: محمد استعلامی، ص 96، (تهران، انتشارات زوار، ج8، 1374ش.)
2-همان، ص622.
3-رساله قشیریه، عطار نیشابوری، تصحیح: بدیع الزمان فروزانفر، ص157، (تهران، انتشارات علمی وفرهنگی، چ3، 1367ش.
4-حدید/ 25.
5-داستان راستان، شهیدمطهری، داستان پنجم (با اندکی تلخیص).
6-دراصول کافی، گفتاری به نام «باب العشره»؛ یعنی چگونگی معاشرت با دیگران آمده است.
7-منبع برای همین حدیث وحدیث های مشابه.
8-منتخب میزان الحکمه، ص54.
9-الامام علی (ع) «العدل اساس به قوام العالم»، همان، ص 330.
10-اصول کافی، ج3، ص216، ح11.
11-همان، ص217.
12-چنان که درحدیثی بامضمونی عمیق از حضرت علی (ع) آمده است : «غایه العدل ان یعدل المرء فی نفسه؛ نهایت عدل، آن است که شخص با خویشتن به عدالت برخورد کند». منتخب میزان الحکمه، ص330.
13-عدالت دررابطه با دیگران می تواند در رابطه با برادران دینی باشد یا در ارتباط با متدینان به دین دیگر و یا حتی در برابر دشمن خود باشد. درحدیثی که از امام علی (ع) آمده است، آن حضرت در وصیتش به امام حسین (ع) چنین می فرماید: «تو را درهنگام فقر وثروت مندی به تقوای الهی سفارش می کنم…وتو را به برخورد عادلانه با دوست ودشمن سفارش می کنم».
بنابراین حدیث شریف نه تنها در روابط میان دوستان و برادران دینی باید عدالت رعایت شود؛ بلکه در برابر دشمن خویش نیز باید عدالت درعداوت داشت واز حد آن عبور نکرد.
14-همان.
15-جرج جرداق- نویسنده مسیحی – کتاب خویش را درباره امیر مؤمنان،«صوت العداله الانسانیه» نام گذاشته است.
16-منتخب میزان الحکمه، ص221.
17-همان.
18-همان، ص 222.
19-معراج السعاده، احمد نراقی، ص 404.
20-تکاثر/1.
21-امام علی (ع) درخطبه 192 نهج البلاغه در ذم شیطان آورده است : « ….به آفرینش خود برآدم نازید وبه اصل خود – که آتش است – براو تعصب ورزید. پس دشمن خدا – شیطان – امام متعصبین است وپیشرو مستکبران ..».
منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره83.