نفس انسان داراى حالات مختلفى است، گاهى تمایل به چیزهاى بدى دارد و هیچ ابائى هم ندارد که از این نفس تعبیر به امّاره مىشود. این نفس در همه انسانها وجود دارد و کثیرى از مردم تسلیم اوامر این نفساند. امر نفس اماره، به بدى و خیانت و شهوتهاى نامشروع است. کسى که به این خواستها و اوامر توجه کند، روز به روز به اماره بودن نفسش اضافه مىشود، مگر خداوند رحم کند و انسان را از این حالت بیرون آورد و یا اینکه از اول به انسان یک بصیرتى عطا کند که انسان از این اوامر نفسانى تبعیت نکند.
آیه 53 سوره یوسف به این حال نفس اشاره دارد، و ما ابرء نفسى ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربى ان ربى غفور رحیم؛ این نکته را باید دقت نمود که انبیا و اولیا، پاکیزه و مذکى بودهاند، اما براساس تواضع، خود را مذکى قلمداد نمىکردند، چون در برابر لطف الهى متواضع بودند و مىخواستند بگویند ما هر چه داریم از کمک الهى و رحمت حق متعال است.
علما در مورد نفس اماره گفتهاند که در طول حیات براى انسان وجود دارد و اینکه اگر انسان به تبعیت از آن حرکت کند، این نفس روز به روز قوت بیشترى پیدا مىکند، اما اگر از خواستهها و تمایلاتى که نفس انسان دارد، این پرهیزکارى او را وادار مىکند که به صلاح خود بپردازد و این باعث ضعف نفس اماره مىگردد.
جملهاى از بعض تفاسیر نقل شده است که نفس اگر از عقل و وحى تبعیت ننماید، حالت اماره بودنش قوىتر شده و هر روز او را بیشتر به طرف سوء و اعمال زشت مىکشاند، مگر انفسى که مرهونى باشند از قبل الهى که این اشخاص بر نفس خود تسلط پیدا کرده و امیر بر شهوات خود مىگردند، حتى بر شیطان برون هم مسلط مىشوند.
نوع دیگر از حالات نفس، نفس مسوله است. که از حالات و انواع نفس اماره است و حالت آن زینتدهندگى است؛ یعنى براى انسان، کار ناپسند را زیبا جلوه مىدهد و انسان را علاقهمند به آن مىکند، در نتیجه انسان مرتکب آن مىگردد. در هنگام تردید بین دو عمل که آیا خوب است یا بد، این نفس براى خوب بودن عمل بد و بد نشان دادن عمل خوب توجیهات زیبایى مىآورد تا شخص عمل خوب را ترک کند و عمل بد را انجام دهد.
تسویل، یعنى تزیین و زینت دادن، این زینت دادن، یا از طریق هواها و تمایلات نفسانى است، و یا شیطان او را وسوسه مىکند و یا اطرافیان معصیت را براى انسان؛ زینت مىدهند در نتیجه گرفتار مىکند و نام این نفس زینتدهنده مىشود مسوله. در سوره طه آیه 96،آمده: قال بصرت بما لمیبصروا به فقبضت قبضه من اثر الرسول فنبذتها و کذلک سولت لى نفسى؛ وقتى حضرت موسى به سامرى گفت: چرا این کار را کردهاید و مردم را به گمراهى کشانده، گوساله پرست نمودید؟ در جواب مىگوید: چیزى دیدم که دیگران ندیدند.
نفس او برایش زینت داد که گفت من نفسم برایم زینت داد که از آن خاک زیر پاى اسب رسول که حیات بخش بود بردارم و در مجسمه گوساله بریزم تا به صدا در آید و مردم را منحرف کند، از این کار تعبیر به سولت لى نفسى مىشود. نفس این کار را برایم زینت داد و مرا گرفتار کرد. و اینچنین نفس مخالفت الهى را برایم زینت داد و مرا گرفتار کرد. وقتى کارى نزد انسان، خوب و جالب جلوه کند، انسان به دنبالش رفته و تمایل به انجام آن یابد.
حالت دیگر نفس، لوامه بودنش است، در آیه اول و دوم سوره قیامت اینگونه آمده است: لااقسم بیوم القیامه و لااقسم بالنفس اللوامه؛ آیه شریفه صحبت از نفس لوامه مىکند، نفس لوامه، صیغه مبالغه است و کثرت لوم و ملامت را مىرساند، علت این لوم و ملامت چیست؟ احتمالات مختلفى براى آن دادهاند از جمله روایاتى است که در کتاب کنزالدقائق از حضرت پیامبر اکرم صلىاللّهعلیهوآله نقل شده است که حضرت فرموند: لیس من نفس برّه و لافاجره الا و تلوم نفسها یوم القیامه، ان عملت خیراً کیف لمازد و ان عملت شراً قالت یا لیتنى کنت قصرت؛ بحارالانوار 7/29 هیچ نفسى نیست که روز قیامت خودش را ملامت نکند، اگر در دنیا کار خیر انجام داده ملامت مىکند خودش را که چرا بیشتر انجام نداده و اگر کار شرّى انجام داده، ملامت مىکند خودش را که چرا کمتر کار شرّ نکردهام؟ این نفس لوامه و سرزنشگر است.
مرحوم نراقى رحمهاللّهعلیه در کتاب جامعالسعادات فرمودهاند: لوامه، آن نفسهایى است که اگر یک وقت خطایى از انسانها صادر شد، زود متنبه شده و برمىگردند و خودشان را ملامت مىکنند که چرا دقت نکردم. این حالت لوامه و سرزنش کننده است که جزو نفسهاى خوب است. گاهى انسان لغزشى پیدا مىکند، ولى اگر بعد از لغزش بخواهد به خطایش ادامه دهد، خیلى بد است و اصرار به گناه انسان را از جنبههاى معنوى ساقط مىکند. ولى اگرنفسى مبتلا شد و فورا توبه کرد و خودش را ملامت نمود، این نفس ارزشمند است. این معنایى است که جناب نراقى در مورد نفس لوامه لحاظ نموده است.
نوع سوم از انواع نفس، نفس مطمئنه است چند آیه آخر سوره فجر در مورد آن است: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربک راضیه مرضیه فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى؛ تبعیت از عقل و وحى و همچنین از انبیا و اولیا، انسان را به درجه راضیه مرضیه مىرساند. چنین فردى با انجام اوامر الهى و تکلیفى خدا حالت اطمینان برایش پیش مىآید و لذا مىبینید که در دشت کربلا، هر چه عرصه بر حضرت سیدالشهدا علیهالسلام تنگتر مىشد و یاران و اطرافیان و خویشاوندان خود را از دست مىداد، صورت مبارک حضرت برافروختهتر مىگشت، چون در مقام عبادت و بندگى حالت طمئنینهاى در ایشان بود و اینچنین نفس مطمئنهاى در عاشورا تجلى کرده است. فوز و فلاح نصیب کسانى مىشود که اطاعت و بندگى دارند و این اطاعت و بندگى براى انسان حالت طمئنینه و اطمینان مىآورد.
این حالت نفس مطمئنه طبعاً براى کسانى که معارف عالیه را طى کردهاند پیش مىآید، آنان که قوه عاقلهشان در برابر قواى دیگر مانند شهوت و سبعیت، قوت بیشترى پیدا کرده و آن قواى دیگر تحت این قوه قرار مىگیرد، این حالت طبعاً عمل نیک را هم به دنبال دارد.
الهى ما را به رحمت خودت بیامرز، توفیقات ما را زیاد و امر ما را ختم به خیر گردان.
والسلام علیکم رحمهاللّه و برکاته