امام باقر علیه السلام فرمودند:
یَا جَابِرُ مَنْ هَذَا الَّذِی سَأَلَ اللَّهَ فَلَمْ یُعْطِهِ أَوْ تَوَکَّلَ عَلَیْهِ فَلَمْ یَکْفِهِ أَوْ وَثِقَ بِهِ فَلَمْ یُنْجِهِ.
ترجمه حدیث:
جابر جعفی، از اصحاب امام باقر (علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت فرمود: اى جابر! چه کسی از خداوند چیزى خواسته و خدا حاجت او را نداده، و یا بر او توکل نموده و خدا او را کفایت نکرده و یا به وى اطمینان کرده و او نجاتش نداده است؟!
شرح حدیث (از حاج آقا مجتبی تهرانی):
«یَا جَابِرُ مَنْ هَذَا الَّذِی سَأَلَ اللَّهَ فَلَمْ یُعْطِهِ»؛ در یک روایت مفصل که من بخشی از آن را خواندم امام باقر (علیه السلام) به جابر جعفی خطاب فرمودند: چه کسی است که از خداوند تقاضا کند ولی خداوند به او عطا نکند؟ به تعبیر ما، یعنی به من نشان بده کسی را که از خدا درخواست کرده باشد اما خدا به او نداده باشد!
این تعبیر خیلی عجیبی است؛ شاید به ذهن انسان خطور کند که چه بسا ما آنقدر از خدا چیزهایی را خواسته ایم که به ما نداده است! جواب: اشکال در من بوده، اشکال از آن طرف نیست. من آنطور که باید درخواست کنم، نکرده ام. یعنی اخلاص در دعا نداشته ام.
ما یک «اخلاص در عبادت» داریم، یک «اخلاص در دعا» داریم. اینها با هم فرق میکند. اخلاص در عبادت معنایش این است که من برای رضای خدا آن عمل را انجام دهم و رضای غیر خدا نزد من مطرح نباشد. چرا که اگر بخواهم خشنودی غیر خدا را در نظر بگیرم، این میشود «ریا» و عبادتم میشود «باطل». به عنوان نمونه فقط برای رضا و خشنودی خدا این نماز را بخوانم، روزه را بگیرم. اما اخلاص در دعا یعنی آن هنگامی که دارم درخواست میکنم، هیچکس جز خدا در ذهن من کارساز نباشد. اخلاص در دعا معنایش این است و با اخلاص در عبادت فرق میکند.
اگر اخلاص در دعا باشد و انسان از خدا درخواست کند، ردخور ندارد. امام باقر (علیه السلام) بی حساب حرف نمیزند! میفرماید: ای جابر! بیاور ببینم این کیست که از خدا خواست، و خدا به او نداد؟! معلوم میشود تو هنگام دعا، تنها خدا در ذهنت نبوده است.
«أَوْ تَوَکَّلَ عَلَیْهِ فَلَمْ یَکْفِهِ»؛ بیاور ببینم آن کسی را که واقعاً کارش را به خدا واگذار کرده باشد و خدا را در کار خود وکیل کرده باشد، امّا خدا او را کفایت نکرده باشد! توکّل از وکالت است. اگر بگویی من توکّل کردم و نشد، معلوم میشود در توکّلت اشکال بوده است. یعنی واقعاً به خدا واگذار نکردی وگرنه او تو را کفایت میکرد و به جای تو کار را انجام میداد.
«أَوْ وَثِقَ بِهِ فَلَمْ یُنْجِهِ»؛ وثوق به خدا، با توکّل و واگذار کردن کار به خدا تفاوت دارد. وثوق به خدا یعنی اعتماد کردن به خدا. آدمی در زندگی اش گرههایی پیدا میشود. اگر یقین دارد که پشتیبانش خدا است و گرهها را خدا باز میکند و او است که حمایتش میکند، به خدا اعتماد کرده است.
حضرت در این فراز میفرماید: بیاور ببینم آن کسی را که واقعاً اعتماد به خدا کرده باشد و خدا نجاتش نداده باشد! انسان مشکلاتی در زندگی دارد که اگر تمام روی کره زمین را هم به او بدهی، برایش کارساز نیست. هیچ پولی، هیچ ریاستی، هیچ چیزی چاره مشکل او نیست. گاهی این چنین گرههایی در زندگی انسان میافتد. در اینجا نجات بخشش فقط کیست؟ لاحول ولا قوه الا بالله.
منبع: بحار الانوار، جلد 75، صفحه 183، نقل از سایت آقا مجتبی تهرانی