برای ظهور آن جناب – صلوات الله علیه – و ظهور دولت ایشان هیچ تعیین وقتی از ائمه اطهار -علیهم السلام – نشده است و نهی شدید وارد شده که خبری از جانب ما در تعیین وقت، قبول نشود (1) و علاماتی نیز در اخبار آنها برای مقدمه ظهور ایشان وارد شده که از آنها هم هیچ وقت و بلکه تقریب وقت هم نمی شود. و آنها دوقسم است:
یک قسم آنچه در همان سال و ماه ظهور واقع می شود لکن تعیین آنکه سال چندم از عمر ایشان است نگردیده و آن نداء آسمانی که در روزبیست و سوم ماه رمضان وقوع می یابد.(2) حضرت جبرئیل – علیه السلام- در کعبه اسم ایشان را تا حضرت امیر المؤمنین – علیه السلام – ذکر فرماید و ندا کند که این موعود منتظر ظاهر شد و متابعت او کنید. اعجاز این ندا آن است که همه ی عالم آن را به زبان خود می شنوند. و در اخبار از ائمه اطهار – علیهما السلام – تصریح شده که این ندا حتمی است و قبل از آن قائم ما ظاهر نمی شود (3) و حکمت و فایده ی این علامت دو امرعظیم است:
اول آنکه هر کس قبل از وقوع این ندا دعوی مهدویت و قائمیت کند،اهل حق بر وجه یقین بدانند که او باطل است و مهدی بر حق نیست وبرای تحقیق از حال او گمراه نشوند.
دوم: آنکه بعد از وقوع این ندا در امر حضرت قائم – علیه السلام – در شک نمی افتد که شاید مهدی و قائم بر حق نباشد، و یقین به وجود مبارک آن حضرت -صلوات الله علیه – پیدا می کنند و از ایشان پیروی می کنند.
قسم دوم: از علامات اموری است که در اطراف عالم واقع می شود مانند: خسف و به زمین فرو رفتن، و زلزله و تغییرات کلی در احوال مردم از کثرت شنایع و قبایح و همچنین امور خاصه مثل آنکه: عمامه ها مبدل به کلاه شود،یا پدر و مادر آرزو کنند که کاش فرزند پسر نداشتند یا زنها پوشیده اما برهنه وار بیرون آیند، (4)یا آنکه دو طایفه از منسوبین به حق در کلمه ی عدل اختلاف کنند و چندین هزار کشته شوند. و شیخ طبرسی را بر دار زنند و امثال اینها که این جمله امور خاصه در عهد و دوره ما، مو به مو واقع شد و حکمت آنها هم دو امر عظیم است.
اول: آنکه آنها معجزه ی باقی از حضرت رسول و ائمه -علیهما السلام -برای زمانها و مردمان بعد از آنها باشد که موجب زیادتی ایمان و یقین مردم نسبت به آنها و به امامت ایشان گردد به سبب وقوع اموری که هزار سال قبل، یا کمتر یا بیشتر پیشگوئی به آنها فرموده اند.
دوم: به مشاهده وقوع آن امور به همان نحوی که آنها پیشگوئی فرموده اند، یقین به وقوع امر ظهور حضرت قائم – علیه السلام – و دولت ایشان که آنها را هم ائمه اخبار فرموده اند حاصل می شود. پس بر فرض فراهم شدن تمام آن علائم هم یقین به ظاهر شدن فوری آن حضرت – صلوات الله علیه – بعد از آنها حاصل نمی شود و لهذا وظیفه ی مؤمن در حال غیبت ایشان، آن است که به قلب و عمل منتظر او باشد. و این حال انتظار باید در دو جهت مانند حال انتظار موت باشد.
یک جهت: آنکه چنانچه امر موت برای هر کس چنان قطعی است که هیچ قابل شک و تردید نیست، باید مؤمن بر وجهی یقین به امر ظهور و برقراری دولت حقه آن حضرت -صلوات الله علیه – داشته باشد، که هیچ قابل شک و تردید نباشد. تحصیل و تکمیل این یقین را باید از دو طریق نمود: یکی از تأمل در آیات و اخبار متواتره قطعی که از حضرت رسول و ائمه اطهار – علیهما السلام- وارد شده، به وجهی که تحصیل و تکمیل یقین می کند نسبت به سایر عقاید ایمانی و اسلامی از دلیل عقلی و از نقل در آیات و اخبار قطعیه. طریق دوم: دعا و تضرع و مسئلت از خداوند متعال نمودن، که نور علم و یقین را در این امر عظیم به او مرحمت فرماید، و قلب او را بر آن ثابت بدارد و از خطرات شیاطین حفظ نماید.چنانچه نسبت به همه ی عقاید اسلامی و ایمانی امر چنین است که یکی از وسایل مهمه برای تحصیل و تکمیل آنها، و هم ثبوت بر آنها، امر دعا و مسئلت از خداوند – جل شأنه – است.
جهت دوم: آنکه چنانچه موت برای هر کس وقت معین ندارد و نسبت به هر انسانی محتمل است که در عین جوانی و قوت حال بمیرد و چه بسا عمر او طولانی شود و با ضعف پیری و شکسته حالی صد سال یا بیشتر عمر کند. و به این ملاحظه ی بنده مؤمن که عقیده یقینی به نعمتهای جلیله ی الهی و عذابهای شدید او در برزخ و قیامت دارد، پیوسته در تحصیل عقاید و معارف حقه، و تحصیل صلاح و تقوی، که موجب صالح شدن برای نعمتهای برزخ و قیامت است؛ خود را مهیا می دارد که اگر به طور ناگهانی مرگ را دریافت، برای آن نعمتها صالح شده باشد و از عذابهای بعد از موت و قیامت سالم بماند، پس هم چنین است امر ظهور آن حضرت – صلوات الله علیه – در هر زمانی برای هر کس و محتمل است زود واقع شود و مصاف با حیات او شود و چه بسا سالهای زیاد و طولانی طی شود و مصادف با حیات او نشود.
لهذا لازم و مهم است که بنده ی مؤمن که یقین آن و به آنچه در آن است، – از عظمت انواع فرج و فرح و نعمتها و رحمتها برای اهل حق و ایمان، و انواع نقمتها برای اهل کفر و عدوان -دارد، در تحصیل و تکمیل معارف، و صلاح و تقوی و عبادت، و حسن اخلاق و آداب خود را مهیا بدارد که اگر ناگهان امر ظهور ایشان وقوع یافت – چنانچه مخصوصاً در خبر وارد شده در حق آن حضرت – صلوات الله علیه -:«یاتی بغته کالشهاب الثاقب »(5)یعنی: ناگهانی و بی خبر مانند ستاره ی شهاب ناگهانی ظاهر می شود – صالح باشد که از اصحاب و انصار آن جناب شود و در ظل مراحم و عنایت ایشان مستقر گردد. و اگر هم ظهور ایشان باحیات او مصادف نشد پس صالح باشد تا در موقع ظهور ایشان او را هم رجعت به دنیا دهند، و در آن عهد بهره مند از فرجها و فرحها، و نعمتها و رحمتهای عظیم جلیل گردد.
در بزرگی فضل و رفعت درجه ی ایمان و معرفت به امر آن حضرت -صلوات الله علیه – در اوصاف اربعه ی مذکور و کثرت اجر انتظار فرج ایشان را هم داشتن به وجه مذکور، به قلب و فعل و حال، اخبار بسیاری از ائمه اطهار -علیهما السلام- وارد شده است که ما در اینجا به نقل چند نمونه اکتفا می کنیم:
در کافی در چند خبر از حضرت امام محمد باقر و از حضرت صادق -علیهما السلام – روایت نموده به این مضمون که:« بزرگی مقام انبیاء اولوالعزم تا حضرت عیسی -علیهم السلام -که مطاع بر تمام انس و جن در تمام مشرق و مغرب دنیا شوند، و صاحب کتاب و حکم مخصوص گردیدند، برای آن است که موقع عرضه ی عظمت مقام حضرت قائم – علیه السلام – بر آنها و آنچه ایشان صاحب سلطنت الهیه در تمام دنیا بر شرح و تفصیل مخصوصی که دارد می شوند پس آن انبیاء اولوالعزم -علیهم السلام – بر سایر انبیاء سبقت گرفته و تصمیم و عزم و تصدیق به مقام عظیم جلیل حضرت قائم – علیه السلام – کردند و بدین جهت به اولی العزم نامیده شدند.»(6)
نیز در اکمال الدین از حضرت امام زین العابدین – علیه السلام – روایت فرموده که فرمودند:«ای ابا خالد، اهل غیبت آن جناب – آنهایی که به امامت ایشان قائلند و انتظار ظهور حضرتش را می برند -افضل اهل هر زمانند.»(7)
دیگر آنچه در آنجا از آن جناب – علیه السلام روایت نموده که فرمودند:«هر کس در غیبت قائم ما بر ولایت ما ثابت بماند ثواب هزار شهید از شهدای بدر و احد برای او می باشد.»(8)
نیز در آنجا از حضرت امیر المؤمنین – علیه السلام -روایت فرموده که فرمودند:«بدانید هر کس در غیبت آن جناب بر دین خود، و ولایت و محبت آن جناب ثابت بماند، و قلب او قساوت پیدا نکند در درجه ی من در بهشت با من خواهد بود ».(9)
دیگر آنکه در آن کتاب از حضرت رسول -صلی الله علیه وآله و سلم -روایت فرموده که فرمودند:«خوشا به حال کسی که ایشان را ملاقات کند و خوشا به حال کسی که ایشان را دوست بدارد و خوشا به حال کسی که به ایشان اعتقاد داشته باشد، خداوند او را از هلاکت فتنه و هر شری نجات می دهد به وسیله ی اقرار داشتن به او و به رسول خدا، و به جمیع ائمه هدی، خداوند برای آنها در بهشت را باز می فرماید مثل آنها در زمین مانند مشک است که هرگز بوی عطر او تغییر نمی یابد. و باز مثل آنها در آسمان، مانند ماه نورانی است که هرگز نور او خاموش نمی شود ».(10)از این جمله اخبار که مشتمل بر آن است که مؤمنین و عارفین به حضرت قائم – علیه السلام -و منتظرین فرج و دولت ایشان، از تمام مؤمنین دنیا افضلند، کشف می شود که آنچه قطب راوندی در خرایج روایت فرموده – که حضرت سید الشهداء -علیه السلام- قبل از شهادت خود در یک مقاله از پنج مقاله مرحمت آمیزشان با اصحاب کرام -علیهم السلام – فرمودند:«جدم رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم – به من خبر دادند که:فرزندم حسین با جمعی اصحاب او در کربلا کشته می شوید با این عبارت:
و یستشهد معک جماعه من اصحابک لا یجدون الم مس الحدید و تلا:قلنا یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم تکون الحرب برداً و سلاماً علیک و علیهم فابشرو ا.(11)و خبر دادند که در وقتی که قائم ما ظاهر شده باشد ما رجعت می کنیم؛ سپس شرحی از مراحم و عطایای جلیله ی الهی در آن عهد را بیان کردند.(12)، -یک حکمتش این بود که چون شهداء کربلا بر حسب تعریف و تمجید حضرت امیر المؤمنین – علیه السلام- از آنها در این فرمایش:«لم یسبقهم سابق و لم یلحقهم لاحق.»(13)یعنی:از اولیاء گذشتگان و آیندگان هیچ کدام به پایه و مرتبه ی جلیل آنها نرسیده و نخواهد رسید. وهم بر حسب اخبار دیگر که در فضایل آنها است بعد از انبیاء و ائمه طاهرین همه ی جهات اکملیت را داشتند جز این جهت که معرفت به مقام حضرت قائم – علیه السلام – داشته باشند. حضرت سید الشهداء-علیه السلام – آنها را پیش از شهادت به این جهت نیزهدایت کردند تا غایت مرتبه اکملیت برای آنها حاصل شود.
تکمله:
در این مقام در ذیل مقاله مرقومه ی حسینیه برای اصحاب کرام، ذکر نمودن چهار مقاله ی دیگر آن جناب-علیه السلام -مهم است تا کاملاً مکشوف شود که آنها تا کمال مقامشان که در آن مقالات مذکوراست در معرفت به امرحضرت قائم به غایت مرتبه اکملیت نیز تکمیل شدند، و نیز در بشارت آن جناب -علیه السلام -به رجعتشان موقع ظهور حضرت قائم -علیه السلام -تکمیل شد تسلیت قلوبشان در تحمل حرارت شمشیر و تیر و نیزه ها، در بذل جان به مقدم حسینی به حدی که بر حسب مقاله مرقومه اول، این حرارت بر آنها مانند حرارات آتش بر حضرت خلیل -علیه السلام -سرد و سلامت شد. بدین معنی که در محو شدن آنها در حلاوت و لذت محبت حسینی و شوق وصل حبیب آن حرارت و الم گوارا شد یا کنایه از آنکه از شدت توجه آنها به وصل جیب دیگر هیچ التفاتی به درد جراحات نمی کردند. مجمل از شرح آن چهار مقاله ی دیگر مرحمت آمیز حضرت سید الشهداء- علیه السلام -با اصحاب خود در شب عاشورا به وجهی که در اخبار وارد شده، چنین است:
مقاله ی اول:در اول شب برای بیرون کردن بیگانگان فرمودند:
«فردا هر کس با من در این بیابان بماند، همگی جز فرزندم زین العابدین کشته خواهند شد.
«ومن نصرنا بنفسه فیکون معنا فی الدرجات العالیه من الجنان و قد اخبرنی جدی ان ولدی الحسین یقتل بطف کربلا غریبا وحیدا عطشانا فمن نصره فقد نصرنی و نصر ولده القائم و من نصرنا بلسانه فی حزبنا فی القیامه ».(14)پس ده نفر و بیست نفر برخاستند و بدون خدا حافظی رفتند. در مضمون این مقاله بیان شده که از فضایل نصرت و یاری حضرت سید الشهداء- علیه السلام – آن است که بنده به یاری امام قائم – علیه السلام- فائز می شود.
مقاله ی دوم: برای کشف فرمودن حقیقت مرتبه ی ولایت و خلوص اصحاب وفا، آنها را در یک خیمه جمع فرمودند و بعد از خطبه و حمد و صلوه فرمودند:
«لا اعلم اصحابا خیرا من اصحابی و لا اهل بیت ابر من اهل بیتی »(15) آنگاه فرمودند:«قصد این قوم کشتن من است. شما تا شب است همگی با اهل بیت من از این بیابان به سلامت بروید؛ کسی را با شما کاری نیست »، سپس هر کدام به هیجان آمده و کلمات عاشقانه خود را اظهار داشتند که شرح آنها در اخبار ذکر شده، و محکم و ثابت ماندند.
مقاله ی سوم:بعد از ظهور مقام حقیقت خلوص و کمال ثابت آنها دعا فرمودند و به هر یک فرمودند: سرها بلند کنید و به منازل خود در بهشت بنگرید و به هر یک نشان می دادند این قصر تو است یا فلان، این منزل تو است یا فلان، این حوری تو است یا فلان، و این مقاله و مکاشفه از خرائج و علل الشرایع مثیر الاحزان روایت شده است.
مقاله ی چهارم: چون از آنان اظهار خلوص و ثبات در نصرت آن حضرت -صلوات الله علیه – شد، پس خبر دادند که شما همگی فردا با من کشته خواهید شد. در این حال جملگی اظهار بهجت و مسرت کردند و حمد خداوند را نمودند که تشریف داد ما را که با شما کشته شویم.سپس حضرت قاسم – علیه السلام – عرض کردند: آیا من در جمله شهیدان هستم فرمود:فرزند جان، این مرگ نزد تو چگونه است؟ عرض کرد: شیرین تر از عسل است. فرمود آری، به خدا قسم فدای تو عمویت، به درستی که تو یکی از کشتگان با من خواهی بود بعد از آنکه به بلای عظیمی گرفتار شوی.(16)
نظمی از مؤلف جانی در اشاره به عظمت و بزرگی، و کمال و معرفت و حقیقت خلوص و محبت اصحاب کرام حضرت سید الشهداء -علیه السلام – است تا آنکه به مرتبه ی عشق و وله و ذهول رسیده به وجهی که از آنها در شب و روز عاشورا جلوه گر شد:
عشاقانی تن زجان نشناخته
رخش همت در تن و جان تاخته
پای تا سر چشم حق بین گشته اند
صد هزاران بار جان را کشته اند
بار آخر بذل جان و کربلا
بودشان رستن ز هر رنج و بلا
هر کدامین عین عشق و عشق عین
هر یکی یک تابش از نور حسین
رزمگاه کربلا بُد عشق گاه
بود از بالا سوی آنها نگاه
مات و حیران انبیاء و اولیاء
از بشر کی شد عیان این سان وفا؟
الله، الله، این چه شور مستی است
نیست گردیدن که عین هستی است
عشقشان سر مشق بر اصحاب صدق
فضلشان سر دفتر ارباب عشق
گر نگفتی شه که بر حور و قصور
بنگرید ای یاوران پر ز شور
عارشان بُد ذکری از حور بهشت
می نمودی نزد آنها چون کنشت
محو و صحو (17)لذت وصل حبیب
هیچشان دیگر نبودی در حسیب
چون رضای شه به جنت یافتند
زین سبب با عشق سویش تاختند
معنی رضوان اکبر را ببین
در روان عاشقان حق چنین
صد هزاران بار بر آنها سلام
از خدا پیوسته در دارالسلام
پی نوشت :
1- غیبت نعمانی، ص 252، ح 11.
2- بحار، ج 52، ص 104، ح 8.
3- غیبت نعمانی، ص 54.
4- این علامت در کتاب «فقیه » شیخ صدوق رحمه الله و غیر آن، از حضرت امیر المؤمنین – علیه السلام – روایت شده: قال یظهر فی آخر الزمان و هو شر الازمنه نسوه کاسیات عاریات متبرجات من الدین، داخلات فی الفتن، مایلات الی الشهوات مسرعات الی اللذات مستحلات المحرمات فی جهنم خالدات، مفادش آنکه فرمودند: در آخر الزمان (که بدترین زمانهاست ) زنهایی ظاهر می شوند که لباس پوشیده ولی برهنه وارند یعنی لباس آنها طوری است که پوشیده نیستند، از آثار دین بیرونند، داخل در فتنه ها شده اند، مایل به شهوتها و سرعت به سوی لذتها دارند، محرمات دین را حلال می کنند و عاقبت آنها خلود در جهنم می باشد.
مؤلف
5- در اکمال الدین، باب 25، ص 286یقبل کالشهاب الثاقب آمده است.
6- کافی، ج 1، ص 416، ح 22، ج 2، ص 8.
7- اکمال الدین، باب 31، ص 320.
8- اکمال الدین، باب 31، ص 313.
9- اکمال الدین، باب 31، ص 323.
10- اکمال الدین، باب 26، ص 302، ح 14.
11- اکمال الدین، باب 24، ص 268، ذیل حدیث 11.
12- اسرار الشهاده، ص 269.
13- یکی از آن مراحم آن است که در این خبر فرمودند: در آن عهد میوه های زمستان در تابستان، و میوه های تابستانی در زمستان، بر درختها ظاهر است که شاخه ها از پر باری سر به زمین آورده و مقصود این است که از کرامات آن حضرت تمام چهار فصل معتدل مانند بهار است و یا آنکه از کرامت ایشان همه وقت این میوه ها با وضع سردی و گرمی هوا.و یکی دیگر از آن کرامات آن است که مؤمنین هر جا باشند به چشم ظاهر همه عالم را ببینند و هر صدایی را می شنوند بدین جهت هر کس اگر دور از اهل و عیالش باشد از احوال آنها اطلاع دارد و متوحش از بی خبری آنها نمی شود.
14- کامل الزیاره، ص 269، مقتل المقرم، ص 18.
15- اسرار الشهاده، ص 268.
16- مقتل المقرم، ص 333 و اسرار الشهاده، ج 2، ص 367 و 274.
17- اسرار الشهاده، ص 268، مقتل مقرم، ص 236.
18- «محو» بیخود شدن از خود است در سُکر لذت ذکر حبیب و «صحو » بخود آمدن از این سُکر است.