نویسنده : احمد مطلبی فشارکی
منبع : راسخون
مقدمه
یکی از چیزهایی که ممکن است در سیر و سلوک انسان و زندگی و امور اجتماعی او مخل باشد افراط و تفریط هایی است که با آن مواجه می باشد ممکن است بعضی از زیاده روی ها انسان را از اهداف عالی اش باز دارد و گاهی ممکن است کوتاهی هایی انسان ها را از اهدافی که دارند باز دارند برای این منظور یکی از اصولی که همه باید در زندگی و کارهای روزمره زندگیشان به آن توجه کنند اصل تعادل است یعنی در هر کاری نه زیاده روی در آن وجود داشته باشد نه کوتاهی و کم کاری. ما باید برای خود الگوهایی مناسب و مورد تایید خداوند همچون پیامکبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام انتخاب کنیم و با توجه به زندگی این بزرگواران زندگی خود را تنظیم کنیم نه از آنها عقب بیفتیم و نه از آنها جلو بزنیم که هر دو انسان را از مسیر سعادت دور می کنند.
در این نوشته مختصر سعی شده اولاً تعریفی از اصل تعادل گفته شود بعد توضیحاتی مختصر پیرامون این اصل ارائه شده سپس مواردی اندک از امور روزمره ی زندگی بررسی شده و در آن از این اصل صحبت به میان آمده.
تعادل از ماده ی عدل آمده است و عدل همانطور که در کتاب « التحقیق» آمده اینطور معنا شده: عدل، توسیط بین افراط و تفریط است به حیثی که نه زیاده ای در آن باشد و نه نقیضه ای و آن اعتدال و تقسّط حقیقی است.(1)
اصل تعادل از اصولی است که در قرآن کریم بدان عنایت زیادی شده است و در حیات سراسر نورانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه هدی علیهم السلام در کلیه ی اعمال و رفتارشان آن را مشاهده می کنیم. امام علی علیه السلام درباره ی پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: « سیرته القصد» سیره ی آن حضرت تعادل و میانه روی بود.(2)
متاسفانه بیشتر انسانها و بسیاری از جوامع فاقد این اصل در حیات خود بوده و هستند، لذا یا به دامن افراط افتاده یا در دام تفریط افتاده یا در دام تفریط غلطیده اند و از مسیر صحیح و طریق کمال و هدایت خارج شده اند. ریشه ی بسیاری از انحرافات فردی و اجتماعی را می توان در عدم رعایت اصل تعادل جست.(3)
در قرآن کریم آیات متعددی درباره ی اصل تعادل در همه امور فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و غیر آمده است . لزوم رعایت این اصل را در همه ی ابعاد زندگی گوشزد می کند. چنانچه لقمان فرزند خویش را به مشی متعادل فرا خوانده است. ( و اقصد فی مشیک)(4)
به فرموده علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان کلمه «قصد» در هر چیز به معنای حد اعتدال در آن است.(5)
در ادامه ی آیه نیز لقمان فرزندش را این طور موعظه می کند که «و اغضض من موتک انا نکرالاصوات لصوت الحمیر» کلمه ی «غض» به طوری که راغب گفته به معنای نقصان در نگاه کردن و صدا کردن است و بنا به گفته ی وی غض صوت به معنای آهسته و کوتاه صدا کردن است و معنای آیه این است که در راه رفتنت میانه روی را پیش گیر، و در صدایت کوتاه و ناقص آن را پیشه ساز که ناخوش ترین صوت ها موت خزان است که در نهایت بلندی است.(6)
در مجمع البیان در ذیل آیه مورد بحث در مورد « ان انکر الاصوات …» ازامام صادق علیه السلام چنین نقل م یکند:
« روی عن ابی عبدالله علیه السلام قال هی العطسه المرتفعه القبیحه و الرجل یرفع صوته بالحدیث رفعاً قبیحاً الا ان یکون داعیاً او یقرأ القرآن».(7)
یعنی منظور از « ان انکر الاصئات لصوت الحمیر» عظسه کدن به صدای بلند و زشت است و همچنین اینکه کسی در سخن گفتن صدای خود را به طور ناخوشایندی بلند کند، مگر اینکه در حال دعا یا قرائت قرآن باشد.
اینکه با اینکه این حدیث بیان مصداقی است ولی این توجه را می رساند که اناسن در همه ی زمینه ها باید توجه ب این اصل (اصل تعادل) را در نظر بگیرد حتی در مورد سخن گفتن یا راه رفتن و … .
امام علی علیه السلام در توصیف حق طلبی و حق گویی پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: در بیان و اجرای حق کوتاهی نمی کرد و پا از آن نیز فراتر نمی نهاد. همچنین امام علی علیه السلام، شیوه ی پیامبر را میانه روی و به دور از افراط و تفریط بازگو می کند. پیامبر صلی الله علیه و آله در سخنانی نه تنها مسلمانان و دین باوران، بلکه تمامی انسانها کره ی خاکی را در هر عصر و زمانه سه بار به میانه روی فرا می خواند: « بر شما باد به میانه روی، بر شما باد به میانه روی، بر شما باد به میانه روی!»(8)
حال که با این اصل مقداری آشنا شدیم توجه به اینکه لازم است که ما باید در همه موارد و همه ی شئون زندگی این اصل را پیاده کنیم یعنی انسان به طور کامل باید یک انسان معتدل و میانه رو باشد نه اینقدر خود را حقیر و پست کند و خود را به بهای اندک بفروشد و نه اینقدر خود را متکبر و خود برتر بین بداند که امام علی علیه السلام می فرمایند: « فرزند آدم را با فخر فروشی چه کار؟ او که در آغاز نطفه ای گندیده، و در پایان مرداری بد بود است، نه می تواند روزی خویشتن را فراهم کند ، و نه مرگ را از خود دور نماید!»(9)
ما در ادامه بحث تعادل را در بعضی از موارد بررسی کرده و به توضیح آن می پردازیم:
1- تعادل در خانواده و چگونگی رابطه افراد این کانون با یکدیگر :
قرآن کریم این امر را به صورتی زیبا ترسیم کرده است و خطر عدم تعادل در آن را که موجب هلاکت می شود تذکر می دهد. در این باره دو دسته آیات را مشاهده می کنیم:
الف: آیاتی است که خطاب به والدین و از موضع تحذیر بیان می کند که اولاد « فتنه» ، «آزمایش» ، «خطر» و … هستند به نمونه ای از این آیات توجه کنید:
« و اعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنه»(10)
«یا ایهاالذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون»(11)
در این آیات اولاد را به عنوان آزمایش و خطر مطرح ساخته و در کنار اموال قرار داده است. شیطان از این دو طریق خوب می تواند در انسان نفوذ کند و به وسیله اینها انسان را به دنبال خود بکشاند این آیات مبین این مساله است که به اموال و اولاد نباید دل بست و تعلق پیدا کرد و باید مراقبت مرد که آنها انسان را به خود مشغول نسازند و از یاد خدا غافل نکنند.
ب: آیاتی که خطاب به فرزندان است و از موضع تشویق بیان می کنند که والدین مستحق نیکی هستند، و بر احسان به پدر و مادر تاکید دارند، تا آنجا که این مساله را بعد از عبادت خدا و البته در طول آن عنوان می کند به نمونه هایی از آن توجه کنید:
« و اعبدواالله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً…»(12)
« و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً …»(13)
در این آیات تاکید بسیار زیادی بر احسان نسبت به والدین و احترام آنها شده است به طوری که در سوره ی لقمان آیه 14 شکر والدین را مانند شکر خدا مطرح ساخته، بلکه شکر والدین، خود شکر خداست، زیرا که منتهی و وصل به سفارش و امر خدای تعالی است، بنابراین شکر پدر و مادر در واقع عبادت خدا و شکر اوست.
هنگامی که این دو دسته آیات را با هم در نظر می گیریم و مقایسه می کنیم به یک اصل بسیار ظریف تربیتی دست می یابیم « اصل تعادل». خداوند کانون خانواده را به تعادل در روابط و مناسبات و محبت و موددت توصیه می کند؛ از یک سو والدین را که زمینه ی افراط در محبت و دلبستگی دارند به تعادل می کشد و از سوی دیگر اولاد را که زمینه ی تفریط و گستاخی و کم محبتی دارند به مرز تعادل می رساند. جلوی افراط در محبت و دلبستگی والدین را به اولاد با هشدارها می گیرد و راه تفریط در احترام و محبت فرزندان به والدین را با تاکیدهای موکد می بندد؛ تا در نتیجه کانونی متعادل حاصل شود و خانواده در سایه ی چنین اصلی رشد کند.(14)
2- اعتدال در خانه و وقت :
در سیره ی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نیز این اصل در خانه و زندگی او به چشم می خورد.
پیامبر صلی الله علیه و آله چون به منزل می آمد، وقت خود را به سه قسمت تقسیم می کرد: بخشی برای خدا؛ بخشی برای خانواده و بخشی برای خود. آن ساعت را که به خود اختصاص داده بود ، بین خود و مردم تقسیم می کرد. ابتدا خواص را به حضورمی پذیرفت ، و بعد هم با غموم ملاقات داشت. در نتیجه آن ساعت هم که خاصِ خود آن بزرگوار بود، در اختیار یاران و اصحابش قرار می گرفت.(15)
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند که: مومن باید شبانه روز خود را به سه قسم تقسیم کند: زمانی برای نیایش و عبادت پروردگار، و زمانی برای تامین هزینه های زندگی، و زمانی برای واداشتن نفس به لذت هایی که حلال و مایه ی زیبایی است. خردمند را نشاید جز آن که در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تامین زندگی ، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذتهای حلال.(16)
با توجه به این حدیث توجه به اعتدال مشخص می شود یعنی نباید انسان همه ی اوقات خود را صرف عبادت یا کار یا لذتهای حلال و … کند بلکه باید با یک برنامه ریزی صحیح به همه ی این امور بپردازد.
3- اعتدال در عبادت
یکی از وظایف انسان عبادت و بندگی خداوند متعال می باشد. عبد کسی می گویید که مطیع محض مولای خودش باشد یعنی هر چه مولایش به او بگوید بی کم و کاست و بدون چون و چرا انجام دهد در عظمت پیامبر عزیز اسلام همین بس که در ابتدا خداوند او را عبد می خواند بعد رسول می گوید چنانکه در تشهد نماز این را می بینیم. خداوند هدف خلقت جن وانس را عبودیت می خواند: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»(17)
عبادت را در این آیه باید به معنی وسیع گرفت به طوری که شامل کسب اخلاق حسنه، علم، عشق، ( چه به خداوند به انسانها) و خدمت به همنوع و همه اعمال شود نه فقط عباداتی چون نماز، روزه و حج و جهاد که از فروع واجبات اسلامی است. از مجاهد نقل شده است که مراد از «لیعبدون» را «لیعرفون» می گرفته است.(18)
حال انسان باید در عبادتش نیز حد اعتدال و میانه روی را رعایت کند نه آنچنان به عبادت بپردازد که از خانواده اش از کارش و از امور زندگیش باز بماند و نه آنچنان بهامور دیگر بپردازد که از عبادت باز نماید. عایشه می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله نزد من آمد و زنی از قبیله ی « بنی اسد» با من بود.
حضرت پرسید: او کیست؟ گفتم: فلانی است. شب ها (به خاطر عبادت) نمیخ وابد. حضرت فرمود: « بس کن به اندازه ی توانتان کار(=عبادت) کنید … محبوب ترین (کار نیک و عبادت) نزد خداوند ، آن است که کننده ی آن بر آن عمل مداومت داشته باشد ( نه اینکه بسیار انجام دهد و خود را خسته کند).
پیامبر صلی الله علیه و آله به یکی از یاران خود فرمود: ای ابادرداء! پیکرت بر تو حقی دارد؛ خانواده ات بر تو حقی دارند؛ پس گاهی روزه ی (مستحبی) بگیر و گاهی روزه ی (مستحبی) نگیر؛ نماز بخوان و بخواب ( و همه ی شب ها برای نماز مستحبی بیدار نباش)؛ حق هر کسی را بده و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: چه نیک است میانه روی در عبادت. و فرمودند: به اندازه ی توانایی خود عبادت کنید می خواهید شما را با عبادتی آشنا کنم که از همه ی عبادت ها بر بدن اسان تر است: سکوت و خوش خلقی.(19)
یکی از چیزهایی که باید مورد توجه قار گیرد تحمیل نکردن عبادت بر خود است. مثلاً کسی می خواهد دعای کمیل بخواند ممکن است 5 صفحه از آن را با حال بخواند و دیگر حال نداشته باشد. اگر حال ندارد می تواند بقیه ی دعا را نخواند و وقتی حال پیدا کرده دوباره بخواند چون ممکن است همین تحمیل کردن و به زور خواندن ما را از دعا زده کند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: عبادت را بر خود بدخواه نکنید ( یعنی تا شوق و رغبت دارید به عبادت پردازید و چون کسل شوید، دست از آن بدارید که رانده و مانده از آن نگردید).(20)
در آیه 110 سوره اسراء خداوند می فرماید: «.. و لا تجهر بصلاتک و لاتخافت بها واتبع بین ذلک سبیلاً» یعنی به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور می دهد: « نمازت را زیاد بلند مخوان، زیاد هم آهسته مخوان، بلکه میان این دو راه اعتدال را انتخاب کن» با توجه به نکته که این آیه کاری به مساله نمازهای « جهریه» و « اخفاتیه» به اصطلاح معروف فقهی ندارد، بلکه ناظر به افراط و تفریط در بلند خواندن و آهسته خواندن است. این حکم اسلامی یعنی اعتدال در جهر واخفات از دو نظر به ما دید و درک می بخشد:
نخست ازاین نظر که می گوید: عبادات خود را آنچنان انجام ندهید که بهانه به دست دشمنن بدهد، آنها را به استهزاء و ایرادگیری وا دارد، چه بهتر که توأم با متانت و آرامش و ادب باشد که نه تنها نتوانند بر آن خرده گیری کنند بلکه نمونه ای از شکوه و ادب اسلامی و ابهت و عظمت عبادات گردد.
دیگر اینکه: این باید الگویی باشد برای همه ی اعمال ما و تمام برنامه های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، باید همه ی اینها دور از افراط کاریها و تندرویها و تفریط کاری و مسامحه و سهل انگاری باشد و اصل اساسی «واتبع بین ذلک سبیلاً» که در آیه فوق آمده همه جا رعایت گردد.(21)
4- اعتدال در محبت نسبت به اهل بیت علیهم السلام:
یکی دیگر از مواردی که باید به آن توجه داشت رعایت حد اعتدال نسبت به اهل بیت علیهم السلام است. بعضی از افراد نسبت به اهل بیت افراط و زیاده روی می کننند و بعضی دیگر تفریط و کوتاهی انجام می دهند. هر دو مورد مذمت واقع شده و نمی تواند باعث سعادت انسان شود. امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به این نکته در مورد خودشان اشاره می کنند و می فرمایند: به زودی دو گروه نسبت به من هلاک می گردند: دوستی که افراط کند و به غیر حق کشانده شود (مانند سبائیه که امیرالمومنین علیه السلام را خدا پنداشتند و آن حضرت آنها را مجازات کرد) و دشمنی که در کینه توزی با من زیاده روی کرده به راه باطل درآید. بهترین مردم نسبت به من گروه میانه رو هستند…(22)
در صلوات شعبانیه هم این مطلب را می خوانیم که هر کس بر اهل بیت تقدم جوید از دین خارج شود و هر کس از آنها عقب مانده نابود گردد و هر کس همراه آنان باشد ملحق به آنها خواهد شد.
پس تنها راه سعادت انسان ملازم بودن با اهل بیت علیهم السلام و گوش فرا دادن به دستورات آنها و عمل نمودن به اوامر و نواهی آن بزرگواران می باشد.
خداوند در آیه 31 سوره ی آل عمران می فرماید: پیامبر ، بگو: اگر خداوند را دوست می دارید از من پیروی گنید تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد و گناهنتان را ببخشد و خدا آمرزنده ی مهربان است، این یک اصل کلی است که محبتواقعی محبتی است که با اطاعت همراه باشد یعنی هر چه خدا و اهل بیت فرموده اند انجام دهیم نه کمتر و نه بیشتر.
5- اعتدال در انفاق
انفاق از ماده ی «نَفَقَ» ( بر وزن فرس) به معنی خروج یا تمام شدن است. چون انسان با انفاق کردن مال خویش را از ملکش خارج می کند . انفاق یعنی خرج مال در راه خدا اعم از واجب و مستحب از چیزهایی است که قرآن و روایات درباره ی آن بسیار تشویق کرده اند و آن یمی از اسباب تعدیل ثروت و پر کردن شکاف جامعه ها است. بخل و امساک هر قدر مذموم و منهی است در مقابل انفاق مانند آن و بیشتر از آن ممدوح می باشد(23). در قرآن آیاتی راجع به انفاق وجود دارد که شیوه های انفاق کردن را بیان می کند یعنی انسان نمی تواند هر طوری که می خواهد ، از هر مالی که می خواهد، به هر نیتی که می خواهد، انفاق کند بلکه موارد آن بیان شده.
همین انفاق کردن با همه ی امنیتی که دارد باید در حد اعتدال باشد بلکه ممکن است در بعضی موارد ممکن است همه ی اموال خود را انفاق کنند و از خود ایثار نشان دهند ولی باید انسان تمام موازین شرعی و عقلی آن را در نظر بگیرد و با شرایط انفاق کند. خداوند در آیه 29 سوره اسراء به این اصل (تعادل)اشاره می فرماید و خطاب به پیامبرش می فرماید: «و لا تجعل یدک مغلوله فی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً» دست به گردن بستن (یدک مغلوله) کنایه است از خرج نکردن و خسیس یودن و خودداری از بخشش نمودن، درست مقابل «بسط ید» است که کنایه از بدل و بخشش می باشد و اینکه هر چه به دستش آید از دست خود فرو بریزد به طوری که هیچ چیز برای خود باقی نمی گذارد، مانند کسی که کاملاً دست خود را در مقابل باران گشوده و حتی قطره ای از آن در دست وی باقی نمی ماند. و این تعبیر بلیغ ترین و رساترین تعبیر در مورد نهی از افراط و تفریط در انفاق است.(24)
در کافی به سند خود از مسعده بن صدقه از ابی عبدالله علیه السلام روایت کرده که فرمود: خداوند در این آیه رسول خدا را تعلیم می دهد که چطور باید انفاق کند و داستانش این است که چند وقیه پول طلا نزدش مانده بود دلش نمی خواست شب آنها را نزد خود نگهدارد لذا همه را صدقه داد، و چون صبح شد چیزی در دست نداشت ، و اتفاقاً سائلی مراجعه نمود و چیزی خواست، و وقتی فهمید چیزی ندارد آن جناب را ملامت کرده و حضرت غمناک شد، زیرا از یکس و چیزی در دست نداشت و از سوی دیگر چون دلسوز و رقیق القلب بود، از وضع مرد متأثر شد، لذا خدای تعالی وی را به وسیله ی این آیه مؤدب نمود که: « لا تجعل یدک مغلوله…» خاطر نشانش کرد که چه بسا مردم از تو درخواستی کنند که اگر عذر بیاوری عذرت را نپذیرند، پس هیچوقت نباید همه آنچه را که در دست داری به یک نفر بدهی و دست خالی بمانی.(25)
6- اعتدال در زینت و تجمّل
در مورد استفاده از انواع زینت ها، اسلام مانند تمام موارد، حد اعتدال را انتخاب کرده است، نه مانند بعضی که می پندارند استفاده از زینت ها و تجملات هر چند به صورت معتدل بوده باشد، مخالف زهد و پارسایی است، و نه مانند تجمل پرستانی که غرق در زینت وتجمل می شوند، و تن به هرگونه عمل نادرستی برای رسیدن به این هدف نامقدس می دهند.
اگر ساختمان روح و جسم انسان را در نظر بگریم می بینیم که تعلیمات اسلام در این زمینه درست هماهنگ ویژگی های روح انسان و ساختمان جسم او است.
توضیح اینکه: به گواهی روان شناسان ، حس زیبائی یکی از چهار بعد روح انسانی است، که به ضمیمه ی حس نیکی و حس دانایی و حس مذهبی، ابعاد اصلی روان آدمی را تشکیل می دهند و معتقدند تمام زیبایی های ادبی، شعری، صنایع ظریفه و هنر به معنای واقعی همه مولود این حس است، با وجود این چگونه ممکن است، یک قانون صحیح، این حس اصیل را در روح انسان خفه کندن، و عواقب سوء عدم اشباع صحیح آن را نادیده بگیرد.
لذا در اسلام استفاده کردن از زیبایی های طبیعت،لباس های زیبا و متناسب، به کاربردن انواع عطرها، و امثال آن، نه تنها مجاز شمرده شده بلکه به آن توصیه و شفارش نیز شده است، و ورایات زیادی در این زمینه از پیشوایان مذهبی در کتب معتبر نقل شده است.
به عنوان نمونه درت اریخ زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام می خوانیم: هنگامی که به نماز برمی خاست بهترین لباس های خود را می پوشید. سئوال کردند: چرا بهترین لباس خود را می پوشید؟
فرمود: ان الله جمیل یحب الجمال فاتجمل لربی و هو یقول خذوا زینتکم عند کل مسجدٍ؛ « خداوند زیباست و زیبایی راد وست دارد و به همین جهت، من لباس زیبا برای راز و نیاز با پروردگارم می پوشم و هم او دستور داده است که زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگیرید.»(26)
7- اعتدال در خوردن و آشامیدن
در مورد خوردن و آشامیدن باید این نکته را توجه داشت که از حد اعتدال خارج نشود درست است که در آیه قرآن خداوند می فرماید: « کلوا و اشربوا» «بخورید و بنوشید» یعنی از خوردنی ها و آشامیدنی های پاک و پاکیزه استفاده کنید ولی چون طبع زیاده طلب انسان ممکن است از این دو دستور سوء استفاده کند و به جای استفاده ی عاقلانه و اعتدال آمیز از پوشش و تغذیه صحیح، راه تجمل پرستی و اسراف و تبذیر را پیش گیرد، بلافاصله اضافه می کند: « ولی اسراف نکنید که خدا مسرفان را دوست نمی دارد» « و لاتسرفوا انه لا یحب المسرفین». کلمه ی اسراف کلمه ی بسیار جامعی است که هرگونه زیاده روی در کمیت و کیفیت و بیهوده گرایی و اتلاف و مانند آن را شامل می شود، و این روش قرآن است که به هنگام تشویق به استفاده کردن از مواهب آفرینش، فوراً جلو سوء استفاده را گرفته و به اعتدال توصیه می کند.(27)
عایشه می گوید: « شکم پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز سیر نشد» منظور عایشه، «آکندن شکم از غذاست»؛ به گونه ی مردمان عادی بر سر سفره های رنگین. تا به حلقوم خوردنی که معده را سنگین میک ند، بدن را می فرماید، بی حالی و خواب آلودگی و تنبلی می آورد، حال نیایش را از آدمی می رباید و …(28)
8- اعتدال و عدالت در امور مختلف (29)
موضوع عدالت از اهم موضوعات وسمائل در مراحل شریعت و طریقت و حقیقت ا ست و هر عمل نیکو و خلق مطلوب و رأی صائب به آن رجوع می کند و امر شده به آن در موارد مختلفی:
1)- در مقام بعث و رسالت « و امرت لاعدل بینکم»(30)
2)- در امر خدا و هدایتش «ان الله یامر بالعدل و الاحسان»(31)
3)- در مقام حکم بین مردم «و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل»(32)
4)- در مقام تقوی «اعدلوا هو اقرب للتقوی»(33)
5)- در قول «و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذاقربی»(34)
6)- در مقام زنان «و ان خفتم الاتعدلوا فواحده»(35)
7)- در مقام عقد و عهود «و لیکتب بینکم کاتب بالعدل»(36)
8)- در مقام شهادت « اثنان ذوا عدل منکم»(37)
9)- در مقام اصلاح «فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا»(38)
* ارزش اعتدال و میانه روی در معیشت (39)
1)- تامین کفاف زندگی: قال علی علیه السلام: الاقتصاد بلغه.
2)- نیمی از هزینه ی زندگی: قال علی علیه السلام: الاقتصاد نصف المؤونه.
3)- نصف معیشت: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الاقتصاد فی النفقه نصف المعیشه.
4)- مال اندک اندک را رشد می دهد: قال علی علیه السلام: الاقتصاد ینمی القلیل.
5)- هزینه زندگیش سبک شود: قال علی علیه السلام: من تحری القصد خفّت علیه المؤن.
6)- نیازمند نشدن: قال الکاظم علیه السلام: ما عال امرؤ فی اقتصاد.
7)- فقیر نشدن: قال علی علیه السلام: ما عال امرؤ اقتصد
8)- ضمانت امام صادق علیه السلام برای فقیر نشدن: ضمت لمن اقتصد ان لا یفتقر
و قال الله عزوجل: «یسألونک ماذا ینفقون قل العفو» و العفو الوسط.
قال الله عزوجل: « والذین اذا نقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قوماً» و القوام الوسط.
9)- توانگر شدن: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: « من اقتصد اغناه الله».
پی نوشت ها :
– التحقیق فی کلمات القرآن الکریم/ علامه مصطفوی/ ج8/ ماده عدل
2 – سیره نبوی – اصل تعادل.
3 – همان.
4 – همان.
5- ترجمه تفسیر المیزان/ ج16/ ص 327.
6 – همان.
7 – مجمع البیان / ج8/ ذیل آیه 19 سوره لقمان.
8 – همنام گل های بهاری/ ص 39.
9 – نهج البلاغه / حکمت 390.
10 – انفال/ 28.
11 – منافقون/ 9.
12 – نساء/ 36.
13 – اسراء/ 23.
14 – سیره نبوی/ اصل تعادل.
15 – همنام گلهای بهاری/ ص 39.
16 – نهج البلاغه/ حکمت 390.
17 – ذاریات/ 56.
18 – دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی/ ج2/ ص 1433.
19 – همنام گلهای بهاری/ ص 80.
20 – اصول کافی/ ج4/ باب اقتصاد و میانه روی در عبادت.
21 – تفسیر نمونه/ ج 12/ ص 328.
22 – نهج البلاغه/ خطبه 127.
23 – قاموس قرآن/ ج3/ ماده نفق.
24 – ترجمه تفسیر المیزان/ ج 13/ ص 114.
25 – همان/ ص 136.
26 – تفسیر نمونه / ج 6/ ص 150.
27 – همان / ص 149.
28 – همنام گلهای بهاری/ ص 33.
29 – التحقیق فی کلمات القرآن الکریم/ ماده عدل.
30 – شوری / 15.
31 – نحل/ 90.
32 – نساء/ 58.
33 – مائده / 8.
34 – انعام / 152.
35 – نساء/3.
36 – بقره / 282.
37 – مائده / 106.
38 – حجرات/ 9.
39 – میزان الحکمه / باب قصد.
منابع و مآخذ :
1)- طباطبایی، محمد حسین/ تفسیر المیزان/ ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی/قم، جامعه ی مدرسین/ 1386- 20 جلدی.
2)- دشتی، محمد/ ترجمه نهج البلاغه/ قم، انتشارات مجتبی- 1379.
3)- مکارم شیرازی و همکاران/ تفسیر نمونه/ تهران، دارالکتب الاسلامیه/ 1382- 27 جلدی.
4)- قرشی، سید علی اکبر/ قاموس قران/ تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1381.
5)- کلینی، محمد بن یعقوب/ اصول کافی/ ترجمه و شرح: محمد باقر کمره ای/ تهران، انتشارات اسوه (وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه)- 1381.
6)- ری شهری، محمد/ میزان الحکمه/ همراه با ترجمه فارسی/ قم، دارالحدیث، چاپ سوم- 1381.
7)- خرمشاهی، بهاءالدین/ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی/ تهارن، انتشارات دوستان و انتشارات ناهید/ چاپ دوم- 1381.
8)- سیدی ، حسین/ همنام با گلهای بهاری/ تهارن، انتشارات اشکذر- 1389.
9)- مصطفوی ، حسن/ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم/ تهارن، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی/ 1385.
10)- دلشاد تهرانی، مصطفی/ سیره نبوی.
11)- مجمع البیان/ استفاده از سی دی جامع التفاسیر نور.