نویسندگان: دکتر سید ضیاءالدین تابعی*، فرزاد محمودیان**
چکیده
در این مقاله با بیان ضرورت و اهمیت تحقق و پژوهش براساس ساختمان آناتومی و فیزیولوژی بدن انسان به مراحل اوصاف روانی انسان پرداخته شده است و شرایط و ویژگی های اخلاق روانی یک محقق و پژوهشگر ایده آل ترسیم و تشریح شده است.
سرآغاز
ضرورت و اهمیت پژوهش و تحقیق در ساختار نظام علمی کاملاً” واضح روشن است و اساساً” یکی از هدف ها و انگیز ه های سازمان ها و نظام های آموزشی در هر ملیت و جامعه ای تربیت و پرورش انسان هایی توانا در امور پژوهشی و تحقیقی است.
“یکی از شاخصه ها و مؤلفه های مهم برای ارزیابی میزان موفقیت نظام های آموزشی تعداد پژوهشگرانی است که تربیت کرده و در خدمت جامعه قرار می دهند.”
رشد و شکوفایی مادی و معنوی تمدن ها و جوامع بشری در گرو پژوهش و تحقیق است و بین ترقی علمی هر جامعه ای با میزان پژوهش و تحقیق که در آن جامعه به عمل می آید ارتباط مستقیمی وجود دارد.
طبیعی است که عدم توجه و اهتمام جدی به انجام فعالیت های تحقیقی مایه رکود و عقب ماندگی در آن رشته علمی می گردد. بر این اساس پرورش پژوهشگر و محقق ایده آل از رسالت ها و وظایف اجتناب ناپذیر هر جامعه ای محسوب می گردد.
علم تقلیدی بود بهر فروخت
چون بیاید مشتری خوش برفروخت
مشتری علم تحقیقی حق است
دائماً بازار او با رونق است
از محقق تا مقلد فرق هاست
کاین چون داوودست و آن دیگر صداست
منبع گفتار این سوزی بود
وان مقلد کهنه آموزی بود
فطرت پژوهشگری انسان
انسان خود موجودی است که تکویناً پژوهشگر است و همواره به دنبال کشف حقایق و واقعیت هاست و درصدد ارضاء حس حقیقت جویی و کنجکاوی خود به مرزهای تحقیق، کشف و پژوهش قدم می نهد تا تلاطم و التهاب رسیدن به اسرار هستی را در خود آرامش بخشد و پاسخ نادانسته ها را بیابد.
قرآن کریم، بارها انسان را تشویق و ترغیب به” تبیین” و آشکار نمودن حقایق نموده است و خداوند متعال را حقیقت تمامی هستی معرفی می کند.
“سنریهم آیاتنا فی الآفاق و الانفس حتی یتبین لهم انه الحق”
آیات و نشانه های خود را در طبیعت و جهان هستی و در باطن و درون (انسان ها)، نشان می دهیم تا آشکار گردد که او پروردگار) حق است.
بنابراین حق طلبی و حقیقت جویی که با سرشت آدمیان گره خورده است، انسان را به عرصه بی کران و بی نهایت تحقیق و پژوهش سوق می دهد و او را به وادی و دنیای پژوهشگری وارد می کند.
اندیشه و تفکر انسان
چون انسان تکویناً پژوهشگر است برای رشد بدنی و جسمانی و سلامت روانی خود نیازمند اندیشه و تفکر است. علی(ع) می فرمایند:”نبه بالتفکر قلبک” با فکر کردن اندیشه قلب و درونت را اگاه ساز و در جای دیگری می فرمایند:” عقل و اندیشه فرستاده خداوند و معیار همه امور است.”
عقل دشنامم دهد من راضی ام
زآن که فیضی دارد از فیاضی ام
نبود آن دشنام او بی فایده
نبود آن مهمانیش بی مائده
احمق ار حلوا نهد، اندر لبم
من از آن حلوای او اندر تبم
ساختمان آناتومی فیزیولوژی بدن انسان در مقایسه با سیستم های آناتومی فیزیولوژی سایر موجودات زنده به نحوی است که اگر انسان از تفکر خویش یا تحت قیمومیت و تفکر سایرین نباشد قادر به ادامه حیات بیولوژیک خود نمی باشد. به عبارت دیگر سیستم حرکتی -گوارشی، ادوات حسی همگی ضعیف می باشند. اگر انسان از قدرت و توان تفکر و تعقل خویش استفاده نکند تا ابداعات و اختراعات و اکتشافات تحلیل ننماید در تطابق با محیط طبیعی دچار مشکل گردیده و به زودی در معرض زوال قرار می گیرد.
باید گفت طبق تنازع بقا انسان نمی تواند حیوان تکامل یافته بیولوژیکی باشد، بلکه برعکس تفکر و تعقل باعث گردیده که بر محیط طبیعی مسلط گردد.
شاید از اسرار مهم خلقت انسان همین موضوع است که خداوند برای اینکه انسان عزیز باشد از نظر بیولوژیکی او را ضعیف آفریده است تا انسان به کمک فکر و عقل خویش این ضعف و کاستی را از بین بیرد.
البته باید دانست همین قدرت تفکر و خردورزی ممکن است مایه غرور و تکبر انسان شود و او را به ورطه هلاکت و نابودی بکشاند و تا جایی پیش رود که خود را به جای خدا بداند و ادعای دروغین” انا ربکم الاعلی” را بنماید و گاهی که با سلاح فکر و عقل خویش به ابداعات و اکتشافاتی نایل آمده طغیان و سرکشی نموده، چرا که خود را از خداوند مستغنی و بی نیاز دانسته است. “ان الانسان لیطغی ان راه استغنی” همانا انسان طغیان و سرکشی می کند، به این دلیل که خود را از خداوند بی نیاز و مستغنی می بیند.
و یا گاهی به جای تکریم مقام پروردگار نسبت به او غره و گستاخ می گردد.
“یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم”
ای انسان! چه چیز تو را نسبت به پروردگار غره و گستاخ نموده است؟!
تفاوت در پژوهشگری
اما اختلاف و تفاوت افراد در امر پژوهشگری مربوط به علو و مناعت طبع آنها می باشد. انسان هایی که علو طبع ندارند تفکر و تعقل خویش را در امور جزیی و صرفاً برای پرورش بدن و حداکثر خویش صرف می کنند. به عبارت دیگر موضوع مورد پژوهش آن ها امور جزیی و کوچک است. در حالی که انسان های عالی الطبع و بزرگ منش، موضوعات بزرگی نظیر خود “هستی” و” وجود” را مورد مطالعه قرار می دهند و حتی وجود و هستی، جهان آفرین، را مورد بررسی و هدف خویش قرار می دهند. “یا غایت آمال العارفین”
“ان الی ربک المنتهی”
آفت و آسیب پذیری پژوهشگری
تحقیق و پژوهش همانگونه که می تواند در مسیر رشد و اعتلای بشر قرار گیرد و انسان را به کمال برساند، اگر در مسیر نادرست قرار گیرد و در” کف زنگی مست” نهاده شود، آسیبهای جبران ناپذیری را از خود به جای می گذارد.
چو دزدی با چراغ آید
گزیده تر برد کالا
بنابراین ضرورت رعایت اخلاق پژوهشگری، نمایان می گردد تا با کاربرد اوصاف و ویژگی های روانی مثبت و کسب فضایل به تقویت و نیروبخشی خود بپردازد و با فاصله گرفتن از هجوم صفت ها و رزایل منفی اخلاقی، خود را از آسیب ها و آفت های فعالیت های علمی پژوهشی برهاند، تا به یک پژوهشگر ایده آل تبدیل شود.
داستان طوطی و بازرگان از کتاب مثنوی مولوی مراحل و چرخه تقویت روانی و کسب اوصاف روحانی را به خوبی نشان می دهد که خود می تواند دستورالعمل و آیین نامه ای کاربردی برای کسب مهارت لازم در دستیابی به شخصیت ایده آل و آرمانی پژوهش باشد.
مراحل تقویت روحی و روانی
1- شناخت و معرفت:
اگر طوطی معرفت و شناختی نسبت به آزادی نداشت و آن را موهبتی بزرگ نمی دانست هیچ وقت برای کسب آن کوشش نمی کرد.
بنابراین اولین گام برای هر محقق شناخت و معرفت نسبت به نقصانی است که در خود می یابد.
2- نیاز:
امام علی(ع) فرموده اند: “العلم خیر دلیل” معرفت و شناخت بهترین راهنماست و رسول گرامی اسلام می فرمایند: “سارعوا فی طلب العلم” در کسب علم و معرفت بشتابید.
علم نور است و جهل تاریکی
علم راهت برد به باریکی
علم نیرو دهد کمالت را
عقل اجابت کند سوالت را ” اوحدی”
اگر شناخت و معرفت نسبت به نقص زیاد باشد بالاخره در انسان حالت نیاز ایجاد می کند و تا زمانی که شناخت نقص در انسان نیاز ایجاد نکند حرکتی از او در جهت رفع نقص دیده نمی شود.
مجموع این دو حالت را می توان همان انگیزه Motivation نام نهاد و دیگر سخن اینکه انسان بعد از شناخت و نیاز، انگیزه دار می شود.
3- عزم و اراده:
همان طور که در مورد شناخت گفته شد اگر شناخت به نیاز منجر نشود انگیزه ایجاد نمی شود. اگر اراده قوی به وجود نیاید انگیزه از مرحله نظر به مرحله عمل در نمی آید.
4- اندیشه و تفکر:
بعد از سه مرحله فوق نوبت به تفکر و تعقل می رسد که از چه راهی می توان انگیزه را عمل نمود. در اینجاست که محتاج راه و روش تحقیق می باشیم. مسلم است که انسان همیشه طالب کوتاه ترین و کم خطرترین راه می باشد. به همین دلیل از مربی خود می خواهد به او کوتاه ترین و آسان ترین راه را نشان دهد که زمینه توبیخ و سرگرانی او فراهم نشود. اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمعضوب علیهم و لاالضالین.
و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.
5- مشورت:
در طول تاریخ اثبات شده است که تفکر به تنهایی کافی نیست و می بایست از تفکر و تجارب دیگران نیز استفاده نمود که همان اصل مشورت است. که طوطی داستان این کار را انجام داده است. بدیهی است طرف مشورت ما باید کسانی باشند که اهل نظر و عمل بوده باشند و در مشورت صادق و امین باشند. امام علی(ع) در این باره می فرمایند “افضل الناس رأیا”من لا یستغنی عن رای مشیر. بهترین آرا و اندیشه ها، از آن کسانی است که از مشورت با دیگران خود را بی نیاز نبینند.
کاین خردها چون مصابیح انور است
بیست مصباح از یکی روشن تر است
البته محقق بعد از مشورت حاصل فکر و مشورت را نیز مجدداً ارزیابی و نقد نماید.
6- جرات و شهامت:
همیشه هر قدر تفکر و تعقل و مشورت ما قوی باشد کافی نیست و به خصوص اگر موضوع تحقیق بزرگ باشد خطر ناکامی وجود دارد. در همین داستان طوطی بعد از دریافت پیام از طوطی های آزاد باید خود را شبیه مردگان می کرد که البته مخاطره آمیز بود. چون امکان داشت بازرگان او را بسوزاند یا دفن کند. بنابراین جرأت و شهامت لازم است امام علی(ع)می فرمایند: “چون از کار (بزرگی) ترسیدی خود را در آن بیفکن (شهامت و جرأت داشته باش).
7- صبر:
حالت روانی مثبت دیگر این است که مراحل شش گانه فوق به سرعت قابل انجام نیست و رسیدن به هدف به خصوص اهداف بزرگ سهل الوصول نمی باشند. لذا صبر از شروع تا پایان مراحل لازم است.
اگر محققی تمام این اوصاف را در خود تقویت نموده و یا به وجود آورد می توان گفت موفقیت او حتمی است. به عبارت دیگر محقق با این اوصاف مثبت را می توان عاشق نامید. به تعبیر شهید مطهری: “انسان باید به کارش عشق داشته باشد… آن وقت است که شاهکارها به وجود می آورد، که شاهکار ساخته عشق است نه پول و درآمد. با پول می شود کار ایجاد کرد، ولی با پول نمی شود شاهکار ایجاد کرد.”
علم دریای است بی حد و کنار
طالب علم است غواص بحار
گر هزاران سال باشد عمر او
او نگردد سیر خود از جست و جو
“دانشجویان به شوخی از استاد خود می پرسند که در کار علم چگونه می توانند به مقام بازرگانی چون پاولوف رسند. استاد، به جد پاسخ می دهد بامداد در آغوش مسئله مطلوب خود از خواب بیدار شوید، با مسئله خود صبحانه بخورید، با آن به آزمایشگاه بشتابید، به هنگام ناهار خوردن همراه آن باشید، پس از ناهار آن را نزد خود نگه دارید، با آن به بستر بروید و آن را به خواب ببینید.”
ذکر نکته ای نیز در اینجا برای تکمیل بحث لازم است و آن این است که انسان هر قدر هم عاشق باشد ولی امکان شکست هایی نیز وجود دارد. لذا انسان در طی مراحل فوق تا حد زیادی موفق و با درصد کمی احتمال دارد با شکست مواجه شود.
موفقیت و شکست منجر به دو حالت روانی دیگر می گردند که محقق باید نسبت به آنها آگاهی داشته باشد و از آنها اجتناب نماید:
1- غرور
2- یأس
اگر موفق شد باید بداند موفقیت تنها مربوط به او نبوده و عوامل متعددی دست اندرکار بوده اند که بعضی از آنها از روی نعمت و موهیت به او عطا شده است. چنانکه پاستور این موضوع را به خوبی بیان کرده است که “این کشفیات که به پاستور نسبت می دهیم حاصل تلاش متفکران قبل از او نیز می باشد و یا این جمله مشهور نیوتن که” اگر توانسته ام (افق را) اندکی دورتر از دیگران بنگرم، بدان سبب است که بر شانه های غولان ایستاده ایم.” لذا بهتر است انسان در آنجا به جای غرور خاضع گردد و این ذکر را زمرمه کند که الحمدالله رب العالمین. ستایش مخصوص اوست که موهبت عقل، فکر، مشورت، صبر و توکل را به من داد و همچنین مواد اولیه تحقیق را از قبل فراهم نمود تا من موفق به ابداع و اکتشافی شدم تا بدین وسیله از غرور که یکی از آفات تحقیق می باشد مصون بمانم.
در حالت دوم که ظاهراً موفقیتی حاصل نشده است باید این ذکر را زمزمه نمود: سبحان الله: یعنی تنها خداوند است که منزه از خطا و شکست است. ولی انسان جایز الخطاست و بدین ترتیب از عارضه کشنده یأس مصون بماند. قرآن می فرماید “لا تقنطوا من رحمت الله” از رحمت خداوند ناامید نگردید و در جای دیگر می فرماید: “لا تیأسوا من روح الله” از روح خداوند مأیوس و ناامید نگردید.
نتیجه و جمع بندی
حال اگر بخواهیم صفات و ویژگی های محقق و پژوهشگر ایده آل را بر شماریم. می توان گفت محقق ایده آل شخصی است که:
1- در پرتو نکات فوق به تفسیر حقایق هستی نائل آید (مفسر باشد)
2- بعد از تفسیر عملاً تغییرات مفیدی را در خود، محیط و دیگران به وجود آورد (مغیر)
3- دارای علو طبع باشد که به عبارت دیگر منش و سلوک او عرفانی باشد.
4- دارای منش ولایی باشد که نتایج تحقیق را هم چون پدر و مادری مهربان در اختیار سایرین نیز قرار دهد.
5- از غرور خود بکاهد.
6- مأیوس نشود.
لازمه کلیه موارد فوق نیز آن است که اوصاف منفی مثل قضاوت عجولانه، قیاس های غلط، حسادت و بخل نداشته باشد. چنانکه در داستان سقا و میراخور آمده است. چون همگی آفت درست اندیشیدن می باشند. چه بسا افراد بسیار زیرک و باهوش و متفکر که به علت اوصاف هیجانی منفی یا به عبارت دیگر ضعف هوشی هیجانیEQ )Emotional Intelligence) به انسان های مخرب و ضد اجتماعی تبدیل شده اند.
هر پژوهشگری مناسب است مانند ابن سینا برای خود عهدنامه ای تنظیم نماید و همچنین موارد ذکر شده را در قالب مناجات نامه همواره با خود نجوا نماید. به عنوان نمونه عهدنامه و مناجات نامه ای که برای پژوهشگران پزشکی تهیه شده است ذکر می گردد.
عهدنامه
اکنون که با استعاتت و الطاف پروردگار و معاضدت های اساتید و پشتکار خویش توفیق ورود به دانشگاه علوم پزشکی را پیدا نموده ام:
با شاهد گرفتن حضرت حق و در مشهد ارواح پیامبران و اولیاء الهی کلیه عالمان و صالحان بشری عهد می بندم:
1- دانش نظری و مهارت های فن سلامت را محققانه بیاموزم.
2- چنان در فراگیری دانش نظری پیشروی نمایم که بتوانیم پدیده های مربوط به سلامت و ارتقاء آن را تفسیر نمایم.
3- چنان در ابداع فنون موفق گردم که بتوانم تغییرات عمده ای در درمان و پیشگیری بیماری ها انجام دهد.
4- در فراگیری دانش نظری و ابداع فنون عملی پیوسته علو طبع خویش را فراموش ننمایم.
5- دانش و فنون به دست آمده را جهت سلامتی خویش و دیگران، ایثارگرانه در اختیار حاجتمندان قرار دهم.
6- چنان چه با وجود سعی و تلاش وافر گهگاهی با شکست مواجه شدم، با توجه به اینکه فاقد نقص منحصراً حق می باشد از یأس خویش بکاهم.
7- پس از صید گوهرهای دانش و مرواریدهای فن سلامت با یادآور این که تنها خداوند است که شایسته ستایش است سعی نمایم از غرور خویش بکاهم.
مناجات نامه
پروردگارا برای این که بتوانم به تعهدات خود عمل نمایم:
1- قوه شناخت و کلی نگری به من عطا فرما.
2- شناخت از جهان هستی را به نحوی به من عطا فرما که نیاز ایجاد نماید.
3- به نحوی شناخت و نیاز را گسترش ده که به انگیزه منجر شود.
4- برای جامه عمل پوشاندن به انگیزه ها مرا از متفکرین قرار بده.
5- برای استفاده بهتر از تفکر با کاهش غرور حالت مشورت نمودن را در جانم عنایت فرما.
6- برای انجام کارهای بزرگ شجاعت و شهامت لازم را عطا فرما تا با توکل به تو پایان برسانم.
7- در همه امور یاد شده، استقامت و پایداری و آرامش قلب که از موهبت های خاص تو می باشد نصیبم فرما.
8- با غفران و رحمت خویش، مرا از رذائلی چون حسد، کبر، دروغ و بهتان که از عوامل نفس اماره اند و مانع تحقیق می شوند حفظ فرما.
داستان طوطی و بازگان
در یکی از شهرها، مرد بازرگانی بود که طوطی زیبا و خوش نوای داشت. او پرنده را در قفس قرار داده و با آن انس بسیاری داشت. روزی بازرگان قصد مسافرت به سوی هندوستان نمود و خویشان و دوستان خود را نزد خود جمع کرده و از آن ها پرسید: “چه می خواهید که در این سفر برای شما سوغاتی بیاورم؟” هر کس چیزی درخواست کرد. او سپس نزد طوطی شیرین سخن خود رفت و طوطی گفت: “وقتی به هندوستان رسیدی و طوطی ها را آزادانه در جنگل و صحرا و چمن دیدی، نزد آن ها یادی از محرومیت و گرفتاری من کن، و از قول من به آن ها بگو: “شما این گونه آزاد و خرم، ولی من در قفس اسیر مانده، شما را به خدا یک صبحدم در مرغزار از من یاد کنید، وفا و محبت را از یاد مبرید.
یاد آرید ای مهان زین مرغزار
یک صبوحی در میان مرغزار”
بازرگان به هندوستان رفت و در آنجا وقتی طوطیان آزاد و خرم را دید، پیام طوطی خود را به آنها ابلاغ کرد، ناگهان دید یکی از طوطی ها لرزید و بر زمین افتاد و نفسش قطع شد، بازرگان بسیار متاثر گردید و اظهار پشیمانی کرد که چرا سبب قتل طوطی زیبا شده است. مبادا این طوطی از خویشان طوطی من بود که با یاد او پرپر زد و مرد:
این مگر خویش است با آن طوطیک
این مگر دو جسم بود و روح یک
این چرا کردم؟ چرا دادم پیام؟
سوختم بیچاره را زین گفت خام
بازرگان به وطن بازگشت و سوغاتی های خود را به خویشان و دوستان داد و سپس نزد طوطی عزیز خود رفت و جریان را از اول تا آخر برای او بیان کرد. ناگهان دید طوطی زیبایش در میان قفس افتاد! بازرگان خیال کرد که طوطی مرده است. بنابراین با کمال ناراحتی، در قفس را گشود و جسد بی جان طوطی را از قفس بیرون آورد و بر زمین نهاد. ناگهان طوطی به پرواز در آمد و بر بالای درختی نشست.
داستان سقا و میرآخور
یک حکایت یاد دارم از پدر
در نصیحت گفت روزی کای پسر
بود سقایی مر او را یک خری
گشته از محنت دو تا چون چنبری
پشتش از بار گران ده جای ریش
عاشق جو تا بروز مرگ خویش
جو کجا از گاه خشک او سیر نی
در عقب زخمی ز سیخ آهنی
میرآخور دید او را رحم کرد
کاشنای صاحب خر بود مرد
پس سلامش کرد و پرسیدش ز حال
کز چه این خر شد دو تا همچون هلال
گفت کز درویشی و تقصیر من
خود نمی یابد جو این بسته دهن
گفت بسیارش به من تو روز چند
تا شود در آخر شه زورمند
خر بدو بسپرد و از زحمت برست
در میان آخور سلطانش بست
خر ز هر سو مرکب تازی بدید
با نوا و فربه و خوت و جدید
زیر پاشان رفته و آبی زده
که به وقت و جو به هنگام آمده
خارش و مالش مر اسبان را بدید
پوز بالا کرد کای رب مجید
نه که مخلوق توام گیرم خرم
از چه زار و پشت ریش و لاغرم
شب ز درد پشت و از جوع شکم
آرزومندم به مردن دمبدم
حال این اسبان چنین خوش با نوا
من چه مخصوصم به تعذیب و بلا
ناگهان آوازه پیکار شد
تازیان را وقت زین و کار شد
زخمهای تیر خوردند از عدو
رفت پیکان ها در ایشان سو بسو
از غزا باز آمدند آن تازیان
اندر آخور جمله افتاده ستان
پایهاشان بسته محکم با نوار
نعلبندان ایستاده بر قطار
می شکافیدند تنهاشان به نیش
تا برون آرند پیکان ها ز ریش
چون خزان را دید پس گفت: ای خدا
من به فقر و عافیت دارم رضا
زان نوا بیزارم و زآن زخم زشت
هر که خواهد عافیت، دنیا بهشت
پی نوشتها:
*مدیر گروه اخلاق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز
**عضو هیأت علمی گروه اخلاق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز
منابع:
1- قرآن کریم
2-نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهاردهم، 1378.
3- غررالحکم و دررالحکم، عبدالواحد الآمری، بیروت: موسسه الاعلمی المطبوعات، 1407.
4- شریفی احمدحسین، آیین زندگی و اخلاق کاربردی، دفتر نشر معارف نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها.
5- آریان پور ا.ح،پژوهش، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، 1362.
6- مطهری مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران: انتشارات صدرا، چاپ شانزدهم، 1368.
7- کلینی شیخ محمد، اصول کافی.
8-حکیمی محمدرضا، محمد و علی. الحیات، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم، 1408ق.
9- پاینده ابوالقاسم، نهج الفصاحه. سازمان چاپ و انتشارات جاویدان. تهران.
10- فصلنامه ی اخلاق در علوم و فناوری، سال دوم ش 1و2، 86
11-نشریه پایگاه نور شماره 6