نویسنده: دکتر فتح الله نجارزادگان (محمدی)
نماز پایگاهی است که مجموعه ای از تجهیزات را یک جا در خود فراهم آورده است؛ در نماز، دعا و تواضع و خوف از خدا و اعتصام به حق و … تجلّی یافته است. رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«بِالصّلاهِ یَبلُغُ العَبدُ إلی الدَّرَجَهِ العُلیا؛ لِأَنَّ الصَّلاهَ تَسبیحٌ وَ تَهلیلٌ وَ تَکبیرٌ وَ تَمجیدٌ وَ تَقدیسٌ وَ قَولٌ وَ دَعوَه»؛ (1)
بنده با نماز به بالاترین درجه می رسد؛ زیرا در نماز، تسبیح (ستایش خدا) و تهلیل (لا الله الا الله) و تکبیر (الله اکبر) و تمجید (بزرگ شمردن خدا) و تقدیس (پاک شمردن خدا از هر نوع عیب و نقص) و سخن و خواندن (خدا از سوی بنده) هست.
خداوند متعال می فرماید:
(… وَ أَقِمِ الصَّلاَهَ إِنَّ الصَّلاَهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ) (2)
… نماز را بر پا دارد که نماز از کار زشت و ناپسند باز می دارد و به طور قطع، یاد خدا بالاتر است و خدا می داند چه می کنید.
بنابراین، چه شگفتی است اگر بگوییم شیطان نقش عظیم و سازنده ی نماز را می شناسد و برای بی رنگ کردن نماز در زندگی انسان، تمام توانش را به کار گرفته است. سرمایه گذاری های کلان می کند تا اگر بتواند رفته رفته با انهدام این پایگاه، کار را یکسره کند؛ از وسوسه گری هایش برای عدم برپایی نماز به صورت جماعت و در اوّل وقت گرفته تا حذف مستحبات دیگر و حذف روح و نشاط در نماز و تا منحرف کردن توجه قلبی انسان در نماز به این سو و آن سو و آرام آرام به قضا کشاندن نماز و بالأخره تسخیر سنگر آخر یعنی انهدام پایگاهی نیرومند در زندگی معنوی انسان و در متن مبارزه با دشمن؛ در حدیثی می خوانیم:
«لا یَزالُ الشَّیطانُ یَرعَبُ مِن بَنی آدَم، ما حافَظَ عَلی الصَّلواتِ الخَمسِ؛ فَإذا ضَیَّعَهُنَّ تَجرَءُ عَلَیه وَ أوقَعَه فیِ العَظائِم»؛ (3)
شیطان پیوسته از انسانی که بر نمازهای پنج گانه اش محافظت می کند، در وحشت و هراس است؛ پس اگر نمازها را تباه کرد بر او یورش می برد و او را به گناهان بزرگ می اندازد.
شاید از همین روست که قرآن در شمارش اوصاف و ویژگی های مؤمنان، آنان را نگهبانان بر نماز می شناسد؛
(وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ)(4)
آنان که بر نمازهایشان مواظبت می کنند.
این نگهبانی، برای آن است که هر نماز به تناسب خود ممکن است با دستبرد و دسیسه های دشمن، حدود و آدابش و یا توجه و خشوع در آن و یا حتی خدای ناکرده، اصلش به خطر افتد. بنابراین، هم اصل نماز و هم حدود و ثغورش، به حراست نیازمند است.
در اینجا به برخی از نقش های کلیدی نماز در مبارزه با دشمن اشاره می کنیم:
1. ما همه جا نیازمند به آگاهی و یادآوری هستیم و نماز مایه بیداری و بالاترین یادهاست. (5)
2. ما نیازمند به حصاریم تا در پناه آن از حمله های بی امان دشمن، مصون بمانیم و نماز در همه جا قلعه و حصار ماست. (6)
3. ما نیازمند به پاک سازی و سالم سازی آفت های درونی هستیم تا نقطه ضعفی به دست دشمن نیفتد و نماز، شست و شوگر آلودگی های جان ماست. (7)
4. ما نیازمند به نور معرفتیم تا از روی جهل و بی خبری به دام های دشمن گرفتار نشویم و نماز، نور معرفت ماست. (8)
5. ما نیازمند به برپا کردن خیمه ی دین هستیم تا در سایه ی آن راه را یافته و به مقصد برسیم و نماز، برپاکننده خیمه ی دین ماست. (9)
6. ما نیازمند به آرامش و سکونیم تا عجول نشده و موقعیت مان را گم نکنیم، و نماز، آرام بخش روح ماست. (10)
7. ما از دردمند شدن به درد خطرناک دشمن یعنی تکبر بیمناکیم و نماز، داروی این درد و شفابخش همه ی دردهای ماست. (11)
8. ما همواره نیازمند به تجدید قوا و نیروییم و نماز، نیروبخش، و مایه ی تجدید حیات ماست. (12)
9. ما همیشه نیازمند به اتّصال و ارتباط با معدن عظمت و قدرت مطلق هستیم و نماز، پل ارتباطی است. (13)
10. ما نیازمند به روحی سبک برای پروازیم و نماز، سبک کننده ی روح ماست. (14)
11. ما نیازمند به صعود و معراجیم تا از تیررس دشمن بیرون رویم و نماز، معراج ماست. (15)
12. ما هر چه به خدا – که صاحب این سگ دست آموز یعنی ابلیس است – نزدیک شویم، از حمله و گزند او مصون خواهیم ماند و نماز، نزدیک کننده ی ما به خداست. (16)
اگر نماز برپا شد، تباهی ها و زشتی ها فرو می نشیند و با فرو نشستن آن ها زمینه ی کار دشمن از دست رفته، بازارش سرد و راکد می شود و اگر نماز، زمین گیر شد فسادها و آلودگی ها برپا و فراگیر می شوند (17) و در این صورت موقعیت بسیار مناسب و کارسازی برای دشمن فراهم می آید و بازارش گرم و پررونق خواهد شد. آمار سرسام آور و به دور از انتظار فساد و تباهی در جامعه های بی نماز، گواه بر رونق بازار دشمن و کمین های اوست.
افزون بر این ها، همه ی آثار مثبت و پربرکتی که برای ذکر و یاد خدا هست، برای نماز به نحو بارزتر و شفاف تر خواهد بود؛ چون نماز، مایه ی ذکر و یاد خداست که برتر و الاتر است (18) و ذکر الله، یعنی اصل الاصول و اصلی ترین ریشه شکست دادن دشمن است؛ چه این که غفلت از خدا و فراموشی او نیز اصل الاصول شکست ماست.
بدین سان، در فرهنگ نماز می توان تمام توانایی های رفتاری و تجهیزات و سلاح ها را جست و جو کرد، و از آن ها نشانی به دست داد؛ چه این که از این رهگذر تا حدی می توان به اهمیت توصیه ها و سفارش های فراوان قرآن و عترت درباره ی نماز پی برد؛ چون هر جا گلوگاه خطر است، نماز به فریاد انسان می رسد، به طور نمونه به لحظه های بحرانی جان دادن بیندیشیم! لحظه هایی که برای دشمن، بسیار پرغنیمت و برای ما سخت و حساس است. دشمن می خواهد در واپسین لحظه ها، کاری ترین ضربه هایش را وارد کند و در آن جا که انسان به شدّت، به آرامش و سکون نیازمند است تا از گردنه ی هولناک مرگ به سلامت عبور کند، نماز به فریاد او می رسد.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
کسی که از نماز محافظت می کند، ملک الموت [در لحظه ی جان دادن پوششی آرام بخش برای او فراهم می آورد و] شیطان را از او دفع می کند و بر او شهادتین را تلقین خواهد کرد [تا جانش در کمال آرامش و سلامت تسلیم شود] (19).
با این همه، جای بسی تأسف است که ما از این پایگاه نیرومند و منبع حیات و دریای بی کران محرومیم؛ چون هر چند نماز را برگزار می کنیم، اما آن را برپا نمی کنیم! چه گونه ممکن است انسانی که در امور روزمره ی خود، به کلی از خود غافل و از پروردگارش بریده است، یک باره در نماز، خود را بیابد و رو به سوی معبود و محبوب کند؟ از همین روست که نماز ما، جز آزردن دوست ثمری نخواهد داشت:
مرا غرض زنماز آن بوَد که پنهانی *** حدیث درد فراق تو با تو بگذارم
وگرنه این چه نمازی بوَد که من با تو *** نشسته روی به محراب و دل بیازارم
نماز کُن، (20) به صفت چون فرشته ماند و من *** هنوز در صفت دیو و دد گرفتارم
کسی که جامه به سگ بر زند نمازی نیست *** نماز من به چه ارزد که در بغل دارم؟
اگر بخواهیم این محرومیت پایان پذیرد و به صف خاشعان در نماز درآییم، آیا راهی جز عمل به دستورالعمل های نجات بخش قرآن و عترت داریم؟ پس چند دستورالعمل را بنگرید؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«صَلِّ صَلاهَ مُوَدِّعٍ تَری أَنَّکَ لا تُصَلِّی بَعدَها صَلاهً اَبَداً»؛ (21)
آن چنان نمازگزار که گویی آخرین نماز توست و با آن وداع می کنی و دیگر هرگز نماز نمی خوانی.
امیر مؤمنان، امام علی (علیه السلام) می فرماید:
«تَعاهَدوُا أمرَ الصَّلاهِ، وَحافِظوُا عَلَیها، وَاستَکثِروا مِنها، وَتَقَرَّبُوا بِها… وَ کانَ رَسوُلُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) نَصِبَاً بِالصَّلاهِ بَعدَ التَّبشیر لَهُ بِالجَنَّهِ، …» (22)
امر نماز را مراعات و از آن محافظت کنید و آن را بسیار به جا آورید و به وسیله ی آن خود را به خدا نزدیک کنید … رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای نماز خود را به رنج می انداختند با آن که مژده ی بهشت را شنیده بودند.
این دستورالعمل هم از امام سجاد – علیه آلاف التحیّه و الثناء – است که گویی کلید اساسی برای خشوعِ قلب در نماز را، درک حضور بنده در پیشگاه خدا می شناسند و آن را حق نماز تلقی می کنند؛
حق نماز آن است که بدانی آن سفری است به سوی خدای عزوجل و تو در حال نماز، در پیشگاه خداوند متعال ایستاده ای. پس هر گاه این را دانستی، در جایگاه بنده ای خوار، کوچک، مشتاق، نگران، امیدوار، ترسان، بیچاره و نالان قرار می گیری؛ بنده ای که با سکون و وقار، عظمت کسی را که در پیشگاهش ایستاده، پاس می دارد و [با داشتن این باور است که] با دل به نماز روی می آوری و نماز را با تمام حدود و حقوق برپا می داری. (23)
هم چنین، به ما سفارش کرده اند که در اوّل نماز استغفار کنید (برای ترمیم و پوشش دهی به لغزش ها، سالم سازی آلودگی ها و آفت های قبلی) و همین طور استعاذه کنید (برای پناه بردن و پیش گیری وسوسه های بعدی در نماز) و در نماز به معنای ذکرها توجه داشته باشید و در نظر آورید که شاید این آخرین نمازی است که در این دنیا برپا می کنید و شاید عمر شما پایان پذیرد و فرصت ارتباط و اتصال با پروردگار از دست برود.
سفارش ها و نسخه های فراوان دیگری نیز متناسب با درجه ی درک و برخورد افراد با فرهنگ نماز رسیده است که باید با دقت نگریسته و به کار گرفته شوند تا رفته رفته فرهنگ نماز، جایگاه واقعی اش را در زندگی ما بیابد.
پس با چنین نقش حساس و کلیدی برای نماز، جا دارد که در نمازهایی که تاکنون به جا آورده ایم، بررسی کنیم؛ چون ممکن است عمری را نمازگزارده باشیم، بدون آن که بدانیم رگه هایی از ناخالصی و شرک در نماز ما ریشه دوانده است؛ رگه هایی که گاهی از مو باریکترند؛ اما اثر تخریبی آنها فوق العاده است و خداوند باید عنایت فرماید و نوری بر دل بتاباند تا این رگه ها شناخته شوند. شهید بزرگوار دستغیب نوشته است:
شخصی اهل مسجد و نماز بود و نماز جماعتش ترک نمی شد و به قدری مقید بود که زودتر از دیگران به مسجد می آمد و در صف اوّل جماعت قرار می گرفت و آخرین نفری بود که از مسجد بیرون می رفت؛ روشن است که چنین انسانی باید فردی خداترس و متدین و متعهد باشد. یکی از روزها، اموری باعث شد که اندکی دیر به مسجد رسد و چون در صف اوّل جماعت جا نبود، مجبور شد در صف آخر بایستد؛ ولی پیش خود خجالت کشید و آثار شرم در چهره اش پدیدار شد و با خود گفت: چرا در صف آخر قرار گرفتم… ناگهان – با عنایت خدا – به خود آمد که این چه فکر باطلی است که بر من چیره شده است؛ اگر خلوص – روح عبادت – باشد، صف اوّل و آخر ندارد. به خود گفت: عجب! معلوم می شود سی سال نماز تو آلوده به ریا بوده وگرنه نمی باید صف آخر شایبه ای در دل تو ایجاد کند. این فکر، نوری در دلش به وجود آورد که باید چاره جویی کرد و تا دیر نشده غولِ ریا را از کشور تن بیرون کرد، به سوی خدا پناه برد و از شر شیطان به پناه الهی رفت و با صبر و حوصله توبه ی حقیقی کرد و خود را اصلاح کرد و تصمیم گرفت که تمام نمازهای سی ساله اش را قضا کند؛ زیرا دریافت، نمازهایی که در صف اوّل بوده در آن ها شایبه ی ریا وجود داشته است. آری، از خواب غفلت بیدار شد و با همتی قوی، روح و روان خود را با آب توبه ی حقیقی شست و شو داد و نمازهای سی ساله اش را قضا کرد. (24)
حاصل آن که بیشتر تجهیزات و توانایی های ما، در نماز تجلّی می یابد و نماز پایگاهی است که در این مبارزه، نقش بسیار حساس و کلیدی به عهده دارد و شیطان که از روی حسادت به شخص نمازگزار نگاه می کند، چون می بیند رحمت خداوند سرتاپای او را فرا گرفته است. (25) از این رو، برای انهدام این پایگاه، سر از پا نمی شناسد.
7. امدادهای ویژه
از جمله تجهیزات و امکاناتی که در اختیار ماست، تفضل های بی پایان و امدادهای ویژه و غیبیِ خداوند است که تحت شرایطی به ما ارزانی می شود. خداوند متعال بعد از آن که دستور می دهد از گام های شیطان پیروی نکنید، چنین فرمودند:
( … وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) (26)
… اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هیچ کس از شما پاک نمی شد؛ ولی [این] خداست که هر کس را بخواهد پاک می گرداند، و خدا شنوای داناست.
قرآن کریم در جای دیگر فرمودند:
(… وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلاَّ قَلِیلاً) (27)
اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، به طور مسلّم جز [شمارِ] اندکی، از شیطان پیروی می کردید.
پیام این آیات، غیر از آیاتی است که در معادله های قطعی نشان می دهد، اگر گامی در راه خدا برداشتیم، دست عنایت حق، ما را می نوازد؛ مانند این دو آیه ی کریمه:
(وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ) (28)
… کسی که به یاد خدا ایمان آورد، خدا دلش را به راه آورد و خداست که به هر چیزی داناست.
(وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْواهُمْ) (29)
آنان که به هدایت گراییدند خدا آنان را هر چه بیشتر هدایت می کند و [توفیق] پرهیزکاریشان می دهد.
این تفضل ها و عنایات پروردگار ماست که بدون شایستگی و استحقاق، به ما انسان ها ارزانی می شود تا در این مبارزه و در برابر حوادث بنیان کن به ما توانایی دهد. برای درک گوشه ای از این الطاف نمونه ای ذکر شود:
شما می دانید، عبور کالایی گران بها از میان جاده ای که با کمین ها و دست بردها مواجه است، کاری ساده نیست؛ کارهای خوب ما نیز همین گونه اند؛ آن ها کالاهایی اند که باید سالم به مقصد برسند و برای سفر ابدی ذخیره شوند. اکنون کار خیری مانند دست گیری از درمانده ای را در نظر بگیرید؛ همین که انسان بر انجام آن تصمیم می گیرد، چون این تصمیم نمونه ای از ره آورد نسیم رحمت خداست و فقیر درمانده در واقع فرستاده ی اوست، (30) دسیسه ها و وسوسه های دشمن شروع می شود تا او را منصرف کند؛ به طور مثال، او را از فقر می ترساند؛
(الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ … ) (31)
شیطان به شما وعده ی فقر می دهد.
اگر انسان از این وسوسه به سلامت بگذرد و دست گیری کند، نوبت به کمین ریا می رسد؛ (32) اگر با هوشیاری از آن هم بگذرد، او را به کمین بزرگ تری به نام عُجب گرفتار می کند؛ باز هم اگر به عنایت و لطفِ حضرت حق آن را هم شناسایی کند و از آن عبور کند، کمین مِنت به سراغ او می آید تا بر سر آن بیچاره منّت نهد و اذیّتش کند (33) و ده ها دسیسه ی پنهان و آشکار دیگر … تا آن که خدا عنایتی دیگر کند و آدمی کار خیرش را فراموش کند تا این کالا برای همیشه از این نوع خطرها و آفت ها مصون ماند. این نمونه نشان می دهد که یک کار خیر هر چند کوچک از آغاز تا پایان، از تصور گرفته تا تصمیم و انجامش و سپس حفظِ آن و سرانجام ثمره و نتیجه اش، همه و همه دست عنایت خدا آن را همراهی می کند تا ذخیره ای برای خانه ی ابدی انسان شود؛ افزون بر همه ی این ها – و با توجه به این نکته که اگر کاری خیر صورت گرفت، اصل نعمت از اوست (34) و توان قوه اش هم از اوست. (35)
– خداوند وعده ی پاداش هم داده است؛ آن هم پاداشی چندین برابر معرفت شخص و اخلاص عمل او. (36) این گوشه ای از عنایات همه جانبه ی پروردگار به بنده است تا از گوهر جانش، که هر نوع کالای آفت داری – چه در بُعد اندیشه و چه رفتار – بر آن لایه ی ناخالصی می نشاند و آن را به صورت رسوب می پوشاند، حراست و دربانی کند تا جانش رشد یابد و با سلامت به صحنه قیامت درآید.
این خداوند است که بنده ی مؤمنش را در برابر وسوسه های خنّاس با ارسال فرشته ای تأیید می فرماید؛ امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«ما مِن مُؤمِنٍ إلاّ وَ لِقَلبِه أُذُنانِ فی جَوفِهِ: أُذُنٌ یَنفَثُ فیها الوَسواسُ الخَنّاسِ، وَ أُذُنٌ یَنفَثُ فیها المَلِک، فَیُؤیِّدُ اللهُ المُؤمِنَ بِالمَلکِ فَذلِکَ قَولُه تَعالی: (وَ اَیَّدَهُم بّرُوحٍ مِنه)»؛ (37)
هیچ مؤمنی نیست جز آن که درون دل او دو گوش است؛ گوشی که وسوسه گر خنّاس در آن می دمد و گوشی که فرشته در آن می دمد و [الهام می کند]؛ پس خداوند، مؤمن را به وسیله ی فرشته تأیید می کند [تا گرفتار وسوسه ی خنّاس نشود] و این است معنای سخن خداوند که می فرماید: خداوند مؤمنان را با روحی از خود تأیید می کند.
نمودی دیگر از این لطف بی پایان اوست که در برابر هر قدمی که بنده به سوی او بر می دارد، کار او را شکرگزاری می کند و از یاری های خاص و راهنمایی های پاداشی، برخوردارش می کند. امام باقرالعلوم (علیه السلام) از قول خداوند تبارک و تعالی می فرماید:
«وَ عِزّتی وَ جَلالی وَ عَظَمَتی وَ بَهائی وَ عُلوِّ ارتِفاعی لا یُؤثِرُ عَبدٌ مُؤمِنٌ هوایَ عَلی هَواهُ فی شَیءٍ مِن أمرِ الدُّنیا إلا وَ جَعَلتُ غِناهُ فی نَفسِه، وَ هِمَّتَه فی آخِرَتِهِ وَ ضَمَّنتُ السَّماواتِ وَ الأرضَ رِزقَه، وَ کُنتُ لَهُ مِن وَراءِ تِجارَهِ کُلِّ تاجِرٍ؛ (38)
خداوند عزوجل می فرماید: به عزت و جلال و شرف و بلندی مقامم سوگند که هیچ بنده ی مؤمنی، خواسته ی مرا بر خواست خود، در یکی از امور دنیا برنگزیند، جز آن که بی نیازیش را در وجود خودش قرار دهم و همتش را متوجه آخرت سازم و آسمان ها و زمین را عهده دار روزیش گردانم و خودم برایش در پس تجارت هر تاجری باشم.
گوشه ی دیگری از این تفضل ها، دعوت حق تعالی از بندگانش برای بازگشت از ره گذر توبه ی خالص و تحول درونی است؛ بازگشتی که اساسش با نسیم خاص رحمت های اوست و در واقع، حالت توبه و انابه را در بنده اش به وجود می آورد.
خداوندی که چون بنده گناه کرد، از توبه منعش نفرمود و در کیفر گناه شتاب نکرد و در بازگشت بنده او را سرزنش ننمود و آن جا که سزاوار بنده ی خیره سر رسوا کردن اوست، پرده ندرید و در پذیرفتن توبه سخت نگرفت و حساب از گناه نکشید و از بخشایش نومیدش نگردانید؛ بلکه بازگشتش را از گناه، حسنه شمرد (39) و به بنده اش نوید تبدیل زشتی ها به حسنات و خوبی ها را داد (40) و برای او موقعیت های ویژه ای مانند شب های جمعه، سرزمین عرفات، ماه مبارک رمضان، شب قدر (که عمل در آن را به منزله هزار ماه قرار داد) و … گشود؛ سپس او را به پناه گرفتن در پناه اَمن خویش دعوت کرد (41) تا با حضور بنده در این پناهگاه، حیات پاکیزه (42) نور و رحمت (43) و بهترین پاداش ها و جایزه ها (44) را به بنده اش ارزانی می فرماید تا بدان جا که همه ی ابعاد وجودی بنده را از غیر خودش بزداید و آن قدر پاک و نورانی اش کند تا بنده ی ناچیزش پر کشد و در منزلگاه مخلَصان – پاک شدگان ناب – جای گزیند؛ مخلَصانی که دشمن، در برابر درخشش نور توحیدی شان کور است و ناگزیر ورشکسته و خود باخته، اظهار عجز و درماندگی می کند.
تا این جا معلوم شد که انسان چه سرمایه ها و سلاح ها و تجهیزاتی دارد و از چه توانمندی هایی برخوردار است و چه الطاف و امدادهایی ارزانی اوست؛ با این همه، چقدر انسان، نادان و بی خبر باشد که از خدا روی گرداند و آن همه سرمایه را از کف بدهد و در کمال ذلت و خسارت تسلیم نفس و دشمن شود! چقدر انسان کافر و ناسپاس است؛
(قُتِلَ الإنسانُ ما اَکفَرَه) (45)
کشته باد انسان؛ چقدر ناسپاس است!
پی نوشت ها :
1. جامع احادیث الشیعه، ج 4، ص 22.
2. عنکبوت (29) آیه ی 45.
3. میزان الحکمه، ج 5، ص 404.
4. مؤمنون (23) آیه ی 9.
5. عنکبوت (29) آیه ی 45.
6. امیر مومنان، امام علی (علیه السلام): «الصّلاهُ حِصنٌ مِن سَطَوات الشَّیطان.» (میزان الحکمه، ج 5، ص 367).
7. هود (11) آیه ی 14.
8. «الصّلاه مِن شرائع الدّین … وَ لِلمُصَلّی حُبّ الملائکه و هدی و إیمان و نور المعرفه.» (خصال صدوق، ج 2، ص 522.)
9. در این باره در کتاب فروع کافی می خوانیم: «نماز مانند ستون خیمه است؛ هرگاه ستون ثابت باشد، طناب ها و میخ ها و چادر (خیمه) فایده می بخشد، و آن گاه که ستون شکسته شد، طناب و میخ و چادر (خیمه) سودی ندارد.» (فروع کافی، ج 2، ص 266، به نقل از: میزان الحکمه، ج 5، ص 369).
10. رعد (13) آیه ی 28.
11. نهج البلاغه، حکمت 125.
12. بقره (2) آیه ی 45.
13. بحارالانوار، ج 82، ص 261؛ وسائل الشیعه، ج 3، ص 4.
14. اقتباس از این حدیث شریف است که فرموده است: «هر کس دو رکعت نماز گزارد و بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود در حالی که بین او و خداوند هیچ گناهی نخواهد بود.» (میزان الحکمه، ج 5، ص 391). روشن است آن چه که وَبال ماست، گناه است که آدمی را سنگین می کند و اجازه ی پرواز نمی دهد و با نماز این سنگینی برداشته می شود.
15. نهج البلاغه، خطبه ی 199، در آن خطبه آمده است: «… وَ تَقَرَّبُوا بِها…؛ … به وسیله ی نماز به خدا نزدیک شوید… .»
16. نهج البلاغه، حکمت 138، در این حکمت نماز را به عنوان «قُربانُ کُلّ تَقّی» معرفی می فرماید؛ یعنی نماز، مایه ی تقرب انسان های باتقواست.
17. عنکبوت (29) آیه ی 45، در این آیه ی شریف آمده است: (… وَلَذِکرُ اللهِ أکبَرَ …) «یاد خدا، از آن هم برتر و بالاتر است.»؛ ظاهر این جمله که در متن فرمان به نماز آمده است، این است که یکی دیگر از آثار و برکات مهم نماز، که حتی از نهی از فحشا و منکر نیز مهم تر است، آن است که انسان را به یاد خدا می اندازد که ریشه و مایه ی اصلی هر خیر و سعادت است و حتی عامل اصلی نهی از فحشا و منکر نیز همین ذکر الله می باشد…؛ برای توضیح بیشتر به تفسیر نمونه، ج 16، ص 287 رجوع کنید.
18. همان.
19. جامع احادیث الشیعه، ج 4، ص 61؛ وسائل الشیعه، ج 3، ص 79؛ رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «الصَلاه شَفیعٌ بینَه وَ بَینَ مَلَک المَوت»؛ نماز واسطه ی نمازگزار، در نزد ملک الموت است.» (بحار الانوار، ج 82، ص 232).
20. اسم فاعل مرخم، به معنای نمازکننده، نمازگزار.
21. بحارالانوار، ج 84، ص 264.
22. نهج البلاغه، خطبه ی 199.
23. میزان الحکمه، ج 5، ص 396؛ در کتاب فقه الرضا (علیه السلام) آمده است: «چون خواستی نماز بگزاری، با حالت کسالت و خواب آلودگی و شتاب و سرگرمی و بازی نایست؛ بلکه با آرامش و وقار نماز را به جای آور. بر تو باد که (در نماز) خاشع و خاضع باشی و برای خدا تواضع کنی و خشوع و خوف را بر خود هموار سازی با حال بیم و امید و نگران…؛ مانند بنده ای گریخته و گناه کار که (برگشته و) در محضر مولایش ایستاده است، در پیشگاه خدا قرار گیر؛ پاهای خود را کنار هم قرار ده، و قامتت را راست نگه دار و به راست و چپ روی مگردان و چنین بدان که گویی خدا را می بینی که اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند.» (مستدرک تفصیل مسائل الشیعه إلی تحصل مسائل الشریعه، کتاب الصلاه، باب 1، ج 7).
24. استعاذه، ص 143
25. خصال، ج 2، ص 632.
26. نور (24) آیه ی 21.
27. نساء (4) آیه ی 83.
28. تغابن (64) آیه ی 11.
29. محمد (47) آیه ی 17.
30. «المِسکینُ رَسولُ اللهِ».؛ مسکین، فرستاده ی خداست. (نهج البلاغه، حکمت 304).
31. بقره (2) آیه ی 268.
32. بقره (2) آیه ی 262.
33. بقره (2) آیه ی 262.
34. قرآن کریم در آیه ی 53 نحل (16) فرمودند: (وَ ما بِکُم مِن نِعمَهٍ فَمِنَ اللهِ …)؛ «هر نعمتی که دارید از ناحیه ی خداست.»
35. «لاحَولَ وَ لا قُوَّهِ إِلاّ بِالله العَلی العَظیم.»
36. بقره (2) آیه های 261 ، 262 و 265.
37. کافی، ج 2، ص 267.
38. همان، ج 3، ص 206.
39. اقتباس از نهج البلاغه، نامه ی 31.
40. فرقان (25) آیه ی 70.
41. فلق و ناس
42. نحل (16) آیه ی 97.
43. انعام (6) آیه ی 122.
44. نمل (27) آیه ی 96.
45. عبس (80) آیه ی 17.
منبع مقاله :
نجارزادگان، فتح الله؛ (1381)، مصاف بی پایان با شیطان، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ پنجم.